تعمقی در سوره هود بخش بخش یازدهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: تعمقی در سوره هود
- بازدید: 564
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ هِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَ نَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَ كَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَ لَا تَكُنْ مَعَ الکافِرینَ(۴۲)
و ، آن ، (منظور کشتی است )، آنها را در میان امواجی همچون کوهها می برد . کشتی در اینجا واژه درست و مطمئنی است ولی من به تنهایی کشتی را قبول نمی کنم و می گویم اگر خداوند می خواست فقط کشتی را محض بداند با نام کشتی جمله را آغاز می کرد . فرموده : و آن ، آن اشاره ای است به مطلبی که می تواند چند جنبه داشته باشد . یک جنبه آن کشتی است . کشتی که نوح و خاندانش را در آن حمل می کرد و اما بالاتر از کشتی عنصر و موجودیتی است که از جانب خداوند انتخاب شده یعنی نوح . باز هم قدمی آن طرف تر می گذارم ، موجودیتی به نام نوح از نفخه ای از جانب حضرت حق بهره برده است . یعنی این ها را اگر با هم جلو برویم خیلی سریع به حضرت حق می رسیم . و آن ، آن ها را در میان امواجی همچون کوهها می برد . امواج کُشنده تر است که در جا شما را به زیر آب می برد یا اوضاع سخت امروز ؟ امواج سریع آدم ها را می کُشد به خصوص اگر بلند باشد و اگر زیر آن بروی دیگر نمی توانی زنده بمانی و نفس بکشی و بهره ای ببری . خداوند عالم می فرمایند : آن کشتی ، آن افراد با آن نیرویی که در آنها بود و احاطه شان کرده بود در میان امواجی به بلندی کوهها بالا و پایین می شدند و آسیبی نمی دیدند و همچنان به مسیر خود ادامه می دانند ، حالا شما از چه می ترسید ؟ ما هرکداممان اگر حواسمان جمع باشد یک کشتی کوچولو هستیم یا لااقل یک قایق کوچک یا قایق پارویی هستیم . اما به شرطی که قایق ما را ،همان نیرو به حرکت در آورد . اگر به جلو حرکت دهد امواج بلند مانند کوه را هم عبور می کنیم و راحت رد می شویم و دیگر چیزی ما را نمی ترساند . و نوح پسرش را که در کناری بود صدا زد . ای پسرک من ! با ما سوار شو و با کافران مباش . پدر ، مادر در هر حالتی هر چه قدر که اولاد خطا کار باشد باز جانب اولادش را می گیرد . و او هم با این که پیامبر خدا بود و می دانست که او به راه خطا می رود باز هم جانب اولادش را گرفت و گفت بیا با ما سوار شو و با ما همراه شو . من این را به این مثال می زنم که می گویم نوح(ع) پیامبر خدا بود و از احوالات و از غیب آگاهی داشت ولی جلوی عشقش به اولاد را نتوانست بگیرد . او دعوت به کشتی کرد و گفت تا دیر نشده بیا . ما امت شیعه ای هستیم که عشق علی (ع) همیشه در قلبمان شعله می کشد ، علی و اولاد علی(ع) . حالا اگر من خطا و اشتباه کنم فکر می کنید امیرالمؤمنین و اولاد امیرالمؤمنین مرا رها می کنند ؟ علامت می فرستند نمی فهمم یا می فهمم و خودم را به نفهمی میزنم . من دلم قرص است من امت امیرالمؤمنین هستم که اگر جایی حواسم نباشد و اشتباهی کردم گوشم را می گیرد و دعوتم می کند ، می گوید کجا می روی ؟ می گوید با ما هم نیامدی لااقل با کافران نباش . حالا اگر اینجا نیامدی لااقل به لهو و لعب نگذران ، حواست را جمع کن . به جنگ و دعوا در خانه نپرداز ، با زبانت دیگران را آزار نده ، قلبی را نشکن . بیا . نوح پسرش را دم آخر فریاد زد بیا با ما و سوار شو و با کافران نباش .
قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَ حَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ(۴۳)
پسر گفت : به زودی به کوهی پناه خواهم برد تا مرا از آب در امان نگه دارد . ای سفیه مگر تو نمی بینی امواج به اندازه کوهها بالا می آیند ، آبها کوه را هم می گیرند نوح گفت : امروز از فرمان خداوند هیچ نگاهدارنده ای نیست ، این پیام امروز ماست . امروز روزی است که اگر خداوند فرمانش را برای ما صادر کند هیچ نگه دارنده ای نیست تا ما را حفظ کند . مگر کسی که رحم کند ، چه کسی ؟ باز هم خداست . مگر آن کسی که نامه عملش آن قدر سیاهی نداشته باشد که خداوند به او رحم کند و در این حال موج میانشان حایل شد و از غرق شدگان گردید .
و َقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَ يَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْمَاءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(۴۴)
گفته شد ای زمین آب خود فرو بر ؛ ای آسمان باز ایست ، آب فرو شد و کار پایان یافت و بر جودی قرار گرفت . سرزمین مرتفعی که شاید کوهی است به نام جودی که کشتی در آنجا بر خاک نشست ، بر آنجا قرار گرفت . و گفته شد مرگ بر ستمگران . و این بد مرگی است زیرا این نفرین عملی شده است و به چشم دیده می شود . مواظب باشیم به ما نگویند مرگ بر ستمگران .
وَ نَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ(45)
نوح پروردگار خود را ندا کرد . گفت پروردگارا ! پسرم از خاندان من است قطعاً وعده تو راست است و تو بهترین داورانی . گفت تو بهترین داوری که چه کسی باید عذاب شود و چه کسی رها شود ؟ نوح می گوید اما این پسر من است . با علاقه پدر و فرزندی چه کنم ؟ و این اتفاقی است که در میان تک تک آدم ها وجود دارد . ما بسیاری از اوقات می دانیم که اولادمان خطا می کند ولی علاوه بر این که می دانیم خطا می کند چون اولادمان است جانبش را می گیریم و طرف مقابلش را می کوبیم . من همیشه بین مادرم و دشمنم اتفاقی بیفتد اگر حق با دشمن مادرم باشد من قطعاً داوری ام درست خواهد بود و می گویم ای دشمن حق با توست در حالی که کنار مادرم می ایستم ، این خاصیت انسان است . نوح نبی هم علی رغم این که غرق شدن پسرش را دید باز از خدا در خواست کرد که : من می دانم وعده تو راست است ولی آن پسر من است . پس عیب نگیرید ، در قضاوت هایتان مواظب باشید ،ما در مقام قضاوت نیستیم .