منو

پنج شنبه, 29 شهریور 1403 - Thu 09 19 2024

A+ A A-

تعمقی به سوره منافقون بخش دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ ﴿۵﴾

و چون به آنها گفته شود بیایید رسول خدا (ص) برایتان آمرزش بخواهد ، سرهایشان را بر می گردانند و می بینی که متکبرانه روی برمی تابند.
به عبدالله بن ابی سرکرده منافقان که به پیغمبر (ص) و مهاجرین توهین کرده بود گفتند نزد پیغمبر (ص) برو تا پیغمبر (ص) برای تو استغفار کند ، استغفار پیغمبر (ص) برای یک فرد دیگر تا استغفار خودش به درگاه خدا چیز دیگری است. عبدالله بن ابی گفت به ما گفتید ایمان بیاورید ، ایمان آوردیم ، گفتید زکات بدهید ، دادیم ، حالا دیگر چیزی نمانده به ما بگویید برای محمد (ص) سجده هم بکنیم ، این آیه نازل شد ، خداوند فرمود وقتی به این ها می گویند بیایید تا رسول خدا (ص) برای شما استغفار کند سرهایشان را از سر نخوت و تکبر تکان می دهند و می بینی که با سخنان تو روی برمی گردانند و تکبر می کنند ، چرا؟ آنها اول باید مشکل حقوقیشان را با پیغمبر (ص) حل و فصل کنند بعد توبه آنها به سوی خدا مقبول می شود ، خداوند فرموده اگر پیغمبر (ص) برای کسی استغفار کند برای او مؤثر خواهد ولی به یک شرط ، فرد قبل از این که پیغمبر (ص) استغفار کند ، رابطه شخصی اش را با پیغمبر خدا (ص) اول حل و فصل کند ، بالاخره تو دوستی یا دشمن؟ با هم چه رابطه ای دارید؟ با همدیگر چند چند هستید؟ می گوید تا این کار را نکنند برایشان این اتفاق نمی افتد.
سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿۶﴾
برای آنان یکسان است چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی، خدا هرگز آنان را نمی آمرزد. مسلماً خدا فاسقان را هدایت نمی کند.
برای این دسته از آدم ها پیامبر خدا (ص) دلش هم بسوزد استغفار کند فایده ای نخواهد داشت خدا آنها را نمی آمرزد و این بالاترین نکبتی است که به انسان داده می شود حتی این لحظه آخر هم استغفار پیامبر (ص) به دستش نمی رسد. یک کمی مراقب زبان هایمان باشیم ، یک کمی هوای حرف زدن هایمان را داشته باشیم ، چیزی که من را آزار می دهد همین است ، با آدم ها که حرف می زنم اکثر آدم ها حد و حدودشان را نمی شناسند ، هر چه دلشان می خواهد می گویند ، اگر ناراحت است بد و بیراه می گوید پشتش را می کند ، اگر امروز خوشحال است قربان صدقه می رود ، هیچ کدامش ارزش ندارد ، اگر امروز اوضاع بر وفق مرادش است می گوید خدایا شکرت ، اگر فردا اوضاع بر وفق مرادش نباشد دائم شکایت می کند و بد و بیراه می گوید ، اگر امروز از ریاست جمهوری مملکتش یک پیامی بیاید که او خوشش بیاید دعایش می کند ، اگر فردا یک دستوری بدهد که بر خلاف میل ایشان باشد ، او را فحش می دهد ، اینها آدم های منافق هستند حتی اگر اسمشان مسلمان باشد، حتی اهل نماز و اهل حجاب باشند ، ظاهر اهل طاعت باشند ، هیچ چیزشان مورد قبول نیست . هرجا منافق دیدید از دوستی و کنار آنها ماندن دوری کنید چون شما هم آلوده می شوید ، هر که می خواهد باشد. می گوید برای آن ها یکسان است چه برایشان آمرزش بخواهی چه نخواهی خدا هرگز آنها را نمی آمرزد مسلما خدا فاسقان را هدایت نمی کند این گونه افراد منافق ، فاسق هستند، فسقشان تسری پیدا می کند جامعه را می گیرد همه را شامل می شود.

هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ ﴿۷﴾
آنها همان هایند که می گویند: به آنان که نزد رسول خدایند، انفاق نکنید تا پراکنده شوند ، در زمان پیغمبر (ص) دوستانی بودند از صحابه دور پیغمبر خدا (ص) بودند ولی دلیل نداشت که از مال دنیا بسیار بهره مند باشند چه بسیار که نیازمند بودند ، این دسته افراد می گفتند به اینهایی که دور پیامبر (ص) هستند انفاق و کمک نکنید ، دوستی نکنید ، بلکه ببینند پیغمبر (ص) هیچ چیزی برای اینها ندارد از دور او پراکنده بشوند ، حال آن که خزائن های آسمان ها و زمین از آن خداست . پس همه چیز دست خداست هرچه را بخواهد می دهد و هر چه را نخواهد جلوی آن را می گیرد ولی منافقان نمی فهمند.
این اتفاقات زمانی است که مهاجرین به مدینه می روند، آنها به انصار می گویند اینها را در زندگی هایتان راه ندهید ، بگذارید که بی جا و مکان بمانند ، پیغمبر(ص) هم که الان استطاعت مالی ندارد ، بگذارید از دور پیامبر(ص) پراکنده بشوند. اگر یک کمی به این آیات توجه کنیم و یک کمی به گفتار خودمان و آدم های اطرافمان توجه کنیم می بینیم که چه قدر به هم نزدیک است ، در چه جاهایی ما از همه منافقان عالم منافق تر هستیم ، صوت های قرآنی مان بالا، نمازهای شب مان طولانی ، نمازهایمان را اول وقت اذان می دهند ، بالا و پایین بری باید وضو بگیرد سر نماز بنشیند. یک حاج آقایی بودند اوایل کارهای من بود بسیار هم به مجالس ما آمدند و رفتند ، خیلی با اعتقاد و مؤمن بودند ، ایشان خیلی جالب می گفت اگر صحبت راجع به امامت و ولایت بود ، وقت نماز هم که رسید نباید آن را قطع کنیم ، می گفتیم چرا؟ می گفت چون امامت جزء اصول دین است اما نماز جزء فروع دین است ، یعنی چگونه تفکیک می کرد و فهم برای بقیه ایجاد می کرد ، منتها ایشان یک اعتقادات عجیبی هم داشت در لعن درگذشتگان قبل از امیرالمؤمنین (ع) که ما خیلی وارد آن نمی شدیم چون من این جور لعن ها را خیلی نمی پسندیدم ، در حالی که در قدیم در خانم ها خیلی زیاد دیدم ، مجالس لعن و... می گرفتند و من خیلی نمی پسندیدم برای همین مراوداتمان خیلی به درازا نکشید اما این جمله ایشان همیشه در گوش من ماند؛ بسیار آدم هایی که اذان شروع می کند به الله اکبر نمی دانست با سر راه برود یا با پاهایش ، چه شده؟ وضو بگیرم نماز اول وقت بخوانم ، اما پایش که می افتد از 10 تا منافق ، منافق تر است. شما بالاخره جهت گیری تان در زندگی تان در مملکت و بین آدم هایی که زندگی می کنید، معلوم است، آن جهت گیری چه چیزی است ؟جهت گیری با انتقاد صحیح فرق می کند
جهت گیری به شما این را نشان می دهد: ما یک راستای حرکتی در زندگی شخصی ، در زندگی اجتماعی ، در زندگی اقتصادی ، در زندگی سیاسی ... داریم حالا اگر در این راستا ، کسی آمد در این جهت گیری ها کار خلاف کرد، صحبت می کنیم و انتقاد می کنیم ، یکباره چون این بد است همه را زیر سؤال نمی بریم. از حج تمتع که برگشته بودم این جمله خیلی آزارم می داد ، در خیلی ها این گفتگو بود؛ ای بابا می روند حج و برمی گردند تازه اجازه می گیرند بیشتر مال مردم را بخورند ، بیشتر سر مردم کلاه بگذارند؛ من هرچه نگاه می کردم می دیدم نه کلاه سر کسی می گذارم نه مال کسی را می خورم ، تا چند سال اجازه نمی دادم کسی من را حاج خانم صدا کند ، همیشه دور خودم می گشتم ببینم آیا کاری می کنم که وجهه ی حج را خراب کنم ، نتوانم خودم را حاجی بدانم؟ از این قصه ها زیاد است ، تو را به خدا حرف نزنید باور کنید آدم حرف نزند لال نمی میرد ، هرچه کمتر حرف بزند وقتی او را داخل قبر می گذارند و نکیر و منکر بالای سرش می آید بلافاصله شهادتین اش را می گوید ، یک آیه از قرآن هست که هر وقت عطسه می کنم بلافاصله آن را می گویم: إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ، اعتقادم بر این است که تا لحد را روی ما گذاشتند بلافاصله عطسه می کنیم ، عطسه را که کردم اگر همین را گفتم ، همه آنها عقب می نشینند، می گویند بابا این هنوز سؤال نکرده اعتراف می کند ، می گوید من را بشنوید من خدا را قبول دارم ، حالا از این به بعد عطسه می کنید داد نزنید این آیه را بخوانید، آنها نیاز به داد زدن شما ندارند اما آن دو رویی و ریای من و شما را در جامعه امروز قشنگ نشان می دهد. یک خانمی از اقوام ما که الان آمریکا هستند همسن و سال و هم دوره خودم بود چه در ازدواج و چه در فارغ التحصیلی و ...، از این جا می رفت کرج یکی از روستاها تدریس می کرد ، من این را گفته بودم می گفت خدا بگویم چه کارت کند ، پدرم درآمد بین راه که می روم و می آیم باد می زند من یک ریز عطسه می کنم ، می گفتم خب عطسه کن ، می گفت عطسه هایم را با انگشت می شمارم وقتی تازه عطسه هایم سبک می شود شروع به ذکر کردن می کنم. ضرر نکرد من الان نمی دانم از لحاظ اعتقادی چه شرایطی دارد و چگونه زندگی می کند ولی اگر همان طوری مانده باشد لااقل روز مبادا که همان روز سرای قبر است به درد او می خورد. بیاییم حرف زدنمان را تمرین کنیم برای سرای قبر نه برای سرای این دنیای نکبت ، دنیای امروز دنیای نکبت است.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید