منو

شنبه, 03 آذر 1403 - Sat 11 23 2024

A+ A A-

جلسه چهارم مبانی معرفت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف

بسم الله الرحمن الرحیم


میلاد اختر تابناک آسمان ایران ، پهنه وسیع عالم تشیع ، هشتمین امام جانشین پیامبر بر حق اسلام حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) را به محضر مبارک مولا امام زمان (عج ) و اموم مؤمنین جهان بالاخص تمامی شیعیان عالم هستی تبریک و تهنیت عرض می نمایم . سخن امروز را با وصف پل صراط آغاز می کنم . میگن " الصّراطُ ادَّقُ مِنَ الشّعر وأحَدُّ مِنَ السَّيفِ  " یعنی پل صراط از مو باریکتر از شمشیر تیزتر. یک ذره بهش فکر کنید . " از مو باریکتر ، از شمشیر تیزتر" ، من و شما می خواهیم از روی آن  رد شویم . یادتون هست یک روزی توی یکی از این جلسات (فکر می کنم سه شنبه بود ) تعریف کردم حکایت دست و چاقو ؟ یادتون هست ؟ پدر من اینجا نشسته اند. حی و حاضر دوباره جلوشون می گویم . پدر من جوانتر که بود چاقوی آشپزخانه را می گذاشت . تیغه تیزش هم ره به بالا ، دست دست کار کرده بود . دستی بود که سالیان زحمت کشیده بود برای مال حلال. از بالا می آورد می کوبید روی چاقو . وقتی دستش را بلند می کرد چاقو به  دستش چسبیده بود می اومد بالا . بعد هم اینطوری می کندش. ما همه زهره ترک شده ولی می دیدیم یک قطره خون در کار نیست . چیزی هم نبریده است . بعد می گفت حواستون را جمع کنید . شما از این کارها نکنید . خیلی مهم هست که این چاقو چطوری قرار گرفته و این دست چطوری میاد پایین . یک ذره زاویه اینور ،یک ذره زاویه اونور لت و پار می شوید . یادتون هست؟




القصه ! پل صراط از مو باریکتر از شمشیر تیز تر. این پاهای پت و پهن ما می خواهد از رویش رد شود . حالا چی در میاد من نمی دانم . چنین صراطی هست که رونده هایش را به بهش می رساند . این وصف پل صراط هست در آخرت و روز حساب و کتاب . اما تا روز قیامت چه خبر؟ چیزی داریم مثل پل صراط باشد ؟ بعضی از معارف اسلامی در دنیا حکایتشون مثل پل صراط هست . خوب حواس هایتان با من باشد . اگر امروز را گوش کردید جلسه بعد را هم خوب می فهمید ولی یک جلسه نبودید وسطش وقفه می افتدیا  یک جلسه خوب گوش نکنید دیگه فایده ندارد ، چون می خواهم این مبحثی را که امروز صحبت می کنم ادامه دار هست. ان شاءا.. می رویم تا توی محرم .

بعضی از معارف اسلامی تو دنیا حکایتش مثل صراط هست یعنی اینقدر دقیق هست که انسان برای فهمیدنش باید خیلی اندیشه هایش را جمع کند . تفکرش را جمع کند و جلو برود . می دانید اصول دین چی هست ؟ سن و سال دار هایی مثل من خوب می دانند جوان ها هم شکسته بسته می دانند . اصول دین همونطور که از اسمش بر می آید اصولی هست که حتی در اونها تقلید جایز نیست . توحید را باید بهش برسی و پپذیری. کورکورانه و چشم بسته نمی شود جلو رفت . می گویند جایز نیست . یعنی در اصول این مکتب ، مکتبی به نام اسلام باید تفکر کرد . همین جوری تقلیدی نمی شود پیش رفت تا عقیده ای که به دست می آید برای انسان کارساز باشد . اصول دین عبارت است از توحید ، نبوت ، عدل ، امامت ، معاد . برای ما شیعیان این پنج مورد اصل است . نبودن هر کدام از این پنج تا در زیر بنای اعتقادیمان، زیر بنای دینمان را مخدوش می کند . پس این پنج تا باید باشد . باید خیلی مراقب بود . من یکی اش را انتخاب کردم می خواهم فعلا راجع به اون صحبت کنم . تو زمینه امامت . مسئله حضور و تاثیر و نقش امام در میان همه آدم های دنیا . اما همه آدم ها را ول کنم میام تو مسلمین می گردم می بینم تو مسلمین هنوز حل نشده است . بحث امام زمان در میان مسلمین ما هنوز حل نشده است . برای همین هر چه من می گویم برو سر سجاده از آقا بپرس کسی باور نمی کند . یا فکر می کنند شوخی می کنم ، یا فکر می کنند می خواهم از سر وا کنم ، یا فکر می کنند خل شدم . بلاخره یکی از اینهاست دیگه . ولی به خدا هیچ کدام از اینها نیست . شما مدیون من هستید اگر این فکرها را بکنید ، چون هیچ کدامش نیست . شما اشکال دارید نه من !

چرا مسئله امامت و وجود مبارک  امام زمان راهنوز بعضی ها دچار اشکال هستند باهاش؟ یک دلیل خیلی خوب دارد. یک عده ای وجود امام را با خرافه عجین کردند با خرافه پذیرفتند . هیچگونه زیر بنای محکم و خوبی ندارد . از سر زود باوری گفتند امام هست می گوید آره آره هست . هست . همین ! بدون اینکه آگاهی یا شناختی نسبت به امامشان داشته باشند . عده ای هم از روی تنبلی دیر باور که بودند ، تنبل هم که بودند ، تحقیق هم نکردند بهتر دیدند که امامت را رد کنند . مسئله امام زمان را رد کنند . اینطوری راحت تر هستند . در هر دو حالت اشکال بزرگ هست . حواس هایمان را جمع باشد . اولین قدم بیایم تصورمان را از وجود مقدس حضرت بطور مختصر روشن کنیم . در بحارالانوار 53 صفحه 178  در آخر  توقیه شریف امام  زمان می خوانیم که ایشان فرمودند و " نحن صنایع ربنا و الخلق بعد صنایعنا   " یعنی ما امامان ساخته و پرداخته پروردگارمان هستیم و خلق در مرتبه بعد ساخته و پرداخته ما هستند . من این همه وقت هست دارم کار می کنم . خیلی وقت هست که دارم به خدا کار می کنم روی مسئله امامت و و جود مبارک امام زمان . این جمله را هم بار ها خوانده بودم ولی دیشب نیمه شب که می نوشتم خواندم احساس کردم یک لحظه همه  بدنم یخ کرده است . بصورت یک جمله فقط نگاهش نکنید بهش فکر کنید چون پشتش یک دریا حرف هست . از این حدیث در می یابیم که امام زمان ذات و حقیقتی هست کاملا الهی . حضرت فرمودند دیگه . فرمودند ما امامان ساخته و پرداخته پروردگارانمان هستیم ، این اولین نکته . نکته دومش، بقیه باید خودشان را به کمک این ذات مقدس اصلاح کنند . ، بقیه باید خودشان را به کمک این ذات مقدس اصلاح کنند . یک دست لباس بهم دادند می گویند این اونیفورم هست باید برای روز جشن بپوشی .  می گویم آخه من بلد نیستم این خیلی عجیب و غریب هست . می گوید برو یک مدل  گذاشتیم تو اتاق به مدل نگاه کن ، اونجوری بپوش . بقیه آدم ها باید خودشان را توسط وجود مبارک امام اصلاح کنند . بگذارید یک مثال بزنم هر کی می خواهد رطوبت یا تری بدست بیارد باید کجا برود ، باید سراغ چی برود ؟ آب ! به ذات آب باید رجوع کند . آب ذاتش تری هست . رطوبت هست . چرا که آب تری خودش را از چیز دیگه نگرفته است . الان این تر می شود ( اشاره به رومیزی پارچه ای )  ولی این خودش ذاتا تر نیست . کنار این لیوان بود آب این لیوان ریخت رویش تر شد . این تری اش را از اون آب گرفته است . آب تری خودش را از چیزی نگرفته است . بلکه وجودی هست که عین رطوبت و تری هست که مسلما این تری ، این رطوبت ، این آب وجودش را از خداوند گرفته است . حواس هایتان با من است ؟ بخدا تمام  جشن امروز ، فردا نخودچی کشمش بدهیم ، نقل بدهیم شکلات بدهیم شیرینی بدهیم همه اینها اگر این را فهمیدی تمام اونها مال تو هست . اگر این را نفهمیدی فایده ندارد . چون حتی کامتان هم شیرین نمی شود . حالا می خواهم این را عرض کنم . هر امر عرضی ( اینکه تر می شود ( رومیزی) تری روی این  یک امر عرضی هست روش جاری شده است ) بطور حتم به یک امر ذاتی منتهی می شود . تری به ذات آب ما را رساند . ما سراغ تری را گرفتیم از این دیدیم در خودش موجود نیست ما را برد کجا ؟ به آب رساند که ذاتش تری است . عجله نکن! خوب گوش کن فوری تو خودت غر نزن گوش کن.

مثلا آب شور! شوری یک آب به چی ختم می شود؟ به نمک . نمک عین شوری هست . حالا چرا ؟ می گوییم آبی که شور هست دوتا فرض بهش واقع می شود:

_  یکی اینکه این آب شور خودش عین شوری هست . یعنی ذاتش شوری هست و مفهوم این حرف این هست که آب غیر شور در دنیا وجود ندارد . ببنید آب یک ذات دارد دو تا ندارد مال اینجا شور هست مال اونجا شیرین . شوری و شیرینی از چیز دیگه اومده است . آب تری هست یک ذات دارد . اگر قرار باشد که آب شور عین شوری باشد پس در دنیا آب شیرین وجود ندارد در حالیکه می دانیم وجود دارد. بنابراین آب عین شوری نیست .

_  فرض دوم می گوییم چون خود آب عین شوری نیست پس شور بودن آب باید به یک ذاتی که عین شوری هست ختم شود ؛یعنی نمک .

پس چیزی که عرضی هست ( شوری تو آب شور یک چیزی عرضی هست ، نفس در ما در هر کدام ما یک چیز عرضی هست . حالا ببینید می خواهیم برویم کجا. ) پس  چیزی که عرضی هست باید به یک چیز  امر ذاتی منتهی شود . پس عقل انسان می پذیرد هر شیرینی باید به عین شیرینی ختم شود ، هر شوری به عین شوری ختم شود ، هر تری به عین تری ختم شود به چیز دیگه ای نمی تواند ختم شود. پس من نمی دانم من آدم چرا به آدم ختم نمی شوم .مگه من آدم نیستم پس چرا به آدم ختم نمی شوم.  قانون جهان هستی هست . هر چیز عرضی در هر کجایی که  وجود دارد به یک امر ذاتی باید منتهی بشود .

حالا بپردازیم به اصل مطلب یعنی انسانیت .آیا انسانیت یک واقعیت هست یا نه ؟ آیا انسانیت یک حقیقت هست یا نه ؟ آیا انسانیت یک مفهوم ساخته ذهن بشر هست یا واقعا یک حقیقت هست ؟ آیا حقیقتی مادی هست یا فوق مادی هست ؟  می گوییم بهرام انسانیت دارد . بهرام انسایت دارد . معنی این حرف این هست که بهرام جسم دارد؟ ما این جمله مون معنی اش این بود ؟ بهرام دارای جسم هست. خب همه چیز جسم دارد. این هم جسم دارد این هم جسم دارد(اشاره به اشیاء) . اونم جسم دارد خب پس چرا بهرام نیست . اگر اینطوری باشد وقتی می گوییم بهرام انسانیت دارد یعنی جسم دارد پس باید با سایر اجسام بهرام هیچ فرقی نداشته باشد. ولی ما آییم می گوییم نه بابا بهرام رشد و نمو دارد تحرک دارد . حرکت می کند. خب گیاه و حیوان هم اینها را دارند . گیاهان و حیوانات هم رشد و نمو دارند ، تحرک هم دارند . آیا می توانیم بگوییم که  انسانیت بهرام فقط بخاطر رشد و نمو و تحرکش هست  پس با گیاه و حیوان هیچ فرقی ندارد در حالیکه ما می دانیم که فرق دارد  پس بهرام چی دارد که شخصیت انسانی نام گرفته است در حالیکه رشد و نمو و حرکت محسوس هست یعنی قابل حس کردن هست ولی گفتیم عامل انسانیت نیست . رشد و نمو و حرکت قابل حس کردن هست اما عامل انسانیت نیست .  از طرف دیگه هم نمی توانیم بگوییم انسانیت چون محسوس نیست پس وجود ندارد.

وجود هاي غيبي از آن جهت كه خيلي وسيع هستند و خيلي وسعتشان بيشتر از ماده است محسوس نيستند ؛ محسوس نيستند ولي دليلي هم نيست كه چون محسوس نيستند موجود هم نباشند . در تفكر توحيدي مي بايستي كه در وراي پديده هاي بسيار زياد محسوس ، قابل حس، حقيقت واحد هاي غير محسوس را هم جستجو كنيم . توحيد در اساس بينش ديني توجه به حضور يك حقيقت واحدي است كه در ماوراي عالم كثرات مادي وجود دارد . حالا توجه كنيد، هر كس در مبحث بينش توحيدي قدمش سست است تو وادي فهم امامت قدمش خيلي سست تر است ، خيلي سست تر است . وجودات غيبي هستند در عالم كه انقدر وجودشان شديد است ملموس و محسوس نيستند مثل وجود ملائكه ؛ از طرفي هم در قرآن خوانديم كه ملائكه اشاره به ذات احديت پروردگار دارند و تسبيح گوي پروردگارند . تو سوره بقره در ابتداي سوره بقره مي خوانيم : " ذلك الكتاب لا ريب فيه هدي للمتقين * الذين يؤمنون بالغيب " . كسي كه نظام فكريش انقدر كوتاه است كه از ماده بالاتر را نمي تواند ببيند و نمي بيند و دريافت نمي كند هيچ ارتباطي با قرآن نمي تواند داشته باشد چون در همين آيه خدا اشاره مي كند كتابي است كه فقط به دست متقين است ، متقين را تعريف مي كند كساني كه به غيب ايمان دارند . پس نتيجه مي گيريم وقتي چيزي ملموس و محسوس نيست دليلي بر آن وجود ندارد كه بگوييم اصلاً وجود ندارد بلكه اگر يك دليل عقلي برايش وجود داشت مي توانيم بگوييم كه آن هست ولي  وجودش غيبي و معقول است. من انسان مثل پديده هاي ملموس و محسوس نيست يادتان است چندين جلسه پيش راجع به من و تن حرف مي زدم؛ گفتم : من مثل روكش مي ماند كه روي تن مي كشند ؛ يادتان است ؟ من روكشي است كه روي تن مي كشند ، بگير آن من را ببينم  اگر توانستي ، اگر توانستي لمسش كني ، اگر توانستي از خودت جدايش كني هر وقت آن اراده كند از تو جدا مي شود آنوقت تو ديگر نيستي ، جسم بي مصرف روي زمين افتاده . من انسان پديده ملموس ، قابل لمس و قابل حسي نيست اما دريافت من براي همه آسان است چون ماشا الله يك ميليون بار در روز مي گوييد . من اين جوري مي خواهم ، من اين كار را مي كنم ، من اراده مي كنم ، پس من براي همه كاملاً جا افتاده است و هر كسي قبول دارد كه علاوه بر تن يك دانه من هم دارد . حالا بر مي گرديم به اصل بحث انسانيت كه يك واقعيت است يا خير ؟ مي گوييم براي هر انسان علاوه بر جسم ظاهريش كه قابل ديدن است جنبه اي از وجود به اسم انسانيت هم وجود دارد كه اين جنبه يك  بعد وجودي فوق ماده است چرا ؟ مي گوييم انسانيت بهرام از آن جهت است كه شجاعت دارد ولي شجاعت بهرام از بي باكي گرگ متمايز است . در انسانيت بهرام يك جور ميل وجود دارد اما اين ميل غير از شهوت خوك است يا يك ويژگي به اسم تعقل در بهرام وجود دارد كه حيوان آن را ندارد . هر چند كه انسان از نظر حيات و درك مسائل حياتي با حيوان مشترك است ولي اين خصوصيات در انسانها غير از خصوصيات موجود در گرگ و خوك و مابقي موجودات است كه ما بهش مي گوييم "انسانيت " . پس انسانيت يك واقعيت است . باز مي گوييم انسانيت درانسانها شدت و ضعف دارد. ندارد ؟ بعضي ها انسان تر هستند ، بعضي ها كمتر . ما مي دانيم كه وجود شدت و ضعف به خودش بر مي دارد پس انسانيت هم يك وجود است ؛ چرا ؟ چون انسانيت داراي شدت و ضعف هم هست . از سوي ديگر عرض كردم هر چيزي كه صفتي را  دارد يا بايد آن چيز در ذات داراي آن صفت باشد يا بايد به چيزي  ختم بشود كه آن چيز ذاتا داراي آن صفت است . الان گفتم مثلاً هر چيز شوري يا بايد عين شوري باشد يا بايد به عين شوري ختم بشود . پس هر انساني هم بايد تمام انسانيت را داشته باشد ، تمام انسانيت را داشته باشد يا انسانيتش به عين الانسان ختم بشود . قانون وضع شد ديگر؛ ببين دانه دانه پايه چيندم رفتم جلو، گفتم آب شور يا ذاتاً شور است يا به عين شوري بر مي گردد . انسانيت را اثبات كردم كه هم واقعيت است و هم حقيقت . پس انسان بايد تمام انسانيت را داشته باشد يعني يا عين انسانيت باشد يا به عين الانسان ختم بشود . خب، خدا وكيلي ما كداممان كامل انسان هستيم ؟ الان يكي را عصباني كنم ببين چكار مي كند اينجا ، چه طوفاني مي شود . اگر يك كس رو مرز شهوت بيفتد نمي شود جمعش كرد . اگر يكي در مرز حسد باشد با حسدش آدمها را سوراخ سوراخ مي كند . كدام از ما عين ، عين الانسانيم؟ ، خود انسانيتيم ؟ مي بينيم كه در هيچكدام نه صورت عقل كامل است نه جنبه شهوتي جمع و جور شده است وووو ......الي آخر. پس عين انسانيت نيستيم چون نماد هاي غير انساني در رفتار هايمان ديده مي شود . پس عين الانسان نيستيم . كسي هست با اين مخالف باشد ؟ تا اينجا كسي هست با حرف من مخالف باشد ؟ چون مي خواهم اينها را بكنم پايه هاي زير دستم ، بعداً مي خواهم بيايم روي اينها بنشينم تا مطلب هاي بعدي را برايتان بگويم . پس رسيديم به اين كه ما عين الانسان نيستيم . وقتي  عين الانسان نيستيم ، قانون جهان هستي ما بايد به عين الانسان ختم بشويم . اين عين الانسان همان انسان كامل است كه به فرمايش دين ما اطلاق شده به آقا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) . حالا عنايت بفرماييد مي خواهم يك جمع بندي كوچك بكنم . نتيجه گرفتيم اولاً: انسانيت واقعيت است .ثانياً : ما به جهت برخورداي از آن واقعيت  انسانيم ولي عين انسان نيستيم ، به جهت پارامترهايي كه گفتم عين الانسان نيستيم . ثالثاً چيزي كه انسان است و عين انسان نيست بايد به عين الانسان ختم بشود بعد گفتيم كه آن عين الانسان نمي تواند كه موجود نباشد . چرا كه انسانيت حقيقتي است كه شدت و ضعف بردار است پس هم از مقوله وجود است هم در راستاي شدت ضعف داشتن است پس يك حد تام و تمام دارد كه به آن حد تام و تمام مي گويند: " انسان كامل" . تو همه اديان اشاره به چنين مقامي شده است ، در فرقه هاي مختلف اهل سنت و شيعه هم چنين اعتقادي وجود دارد . مي گويند ظاهراً اولين بار محي الدين بن عربي واژه انسان كامل را به كار برده و بعد از آن متداول شده است به طوري كه ابن سباق مالكي از علما اهل سنت در كتاب الفصول محبت در فصل يازدهم در اواخر ترجمه احوال امام حسن عسگري (ع) مي گويد : ابو محمد، حسن از خود فقط يك پسر به جاي گذاشت ، اوست حجت قائم منتظربراي دولت حق ؛ به جهت صعوبت وقت ، خوف سلطان ، تعقيب سلطان از شيعيان ، حبس كردنشان ، گرفتن و دستگير كردنشان ، ايشان ميلادش را مخفي نگه داشتند و امرش را پنهان فرمودند . از ديگر علماي اهل سنت كه ولادت امام زمان (عج) را ذكر كرده اند اسم مي برم يك تعدادي:  در تاريخ ابن خلكان ، ابن هجم در السوائق ، محمد بن طلحه شافعي در مطالب السئول ،غندوزي در يناعي المودت ، محمد بن يوسف گنجي در كفايت الطالب ، محمد بن يوسف مذكور در البيان في اخبار صاحب الزمان ،سبن ابن جوزي در تذكره الخواص ،عبد الوهاب شعراني در اليواقيد اگر غلط نخوانم ؛ سويدي بغدادي درسوائك و ذهب ، ابن عصير در الكامل تاريخ ابوالفدا . يك تعداديش را برايتان نام بردم كه بيش از اين خسته نشويد . اگر خداوند به من توفيق بدهد و عمر باقي باشد و شايستگي اش را داشته باشم كه خدمتگزار شما باشم و در خدمت مولايم آقا امام زمان (عج) قرار بگيرم از اين جلسه به بعد هر جلسه اي را كه اينجا دور هم جمع بشويم اين مطلب را دنبال مي كنم ، حرف تازه آغاز شده است؛ تمام نشده است . آنهايي كه دوست مي دارند وقتي كه خبرشان مي كنيم خودشان را برسانند ، برسانند تا به مطلب برسند . يك بار براي هميشه وجود مبارك امام زمان (عج) چرا هست ؟ چرا مخفي است ؟  چگونه مخفي است ؟ چه اتفاقي افتاده است ؟ وخيلي مسائل ديگر در زير بناي اعتقاديمان حل بشود انشاالله ؛ تا باشد كه در وقت ظهور حضرت شرمنده و خجل نباشيم . براي شادي و فرج مولا امام زمان (عج) اجماعاً صلوات

 

 

 

نوشتن دیدگاه