منو

شنبه, 03 آذر 1403 - Sat 11 23 2024

A+ A A-

جلسه پنجم مبانی معرفت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف

بسم الله الرحمن الرحیم


در جلسه میلاد آقا علی ابن موسی الرضا (ع) بحث انسانیت را مطرح کردیم . راجع به انسانیت صحبت کردیم . در اون جلسه عرض کردم خدمت شما ؛ هر ما بالعرضی به ما بالذات منتهی خواهد شد و این قائده امری است بدیهی که هر امر عرضی به یک امز ذاتی منتهی می شود . حالا برای اونهایی که اون دفعه نبودند یک مثال می زنم گقتم شوری آب به عین شوری یعنی نمک منتهی می شود . چرا ؟ چون اگر بگوییم آب شور هست ذات آب ، ما در دنیا غیر از آب شور داریم ولی غیر از آب شور آب شیرین هم داریم . پس وقتی آب شور هست باید به عین شوری یعنی نمک منتهی بشود . این جمله را بخاطر بسپارید تا بعد ازش استفاده کنم. بعد بحث انسانیت را اون جلسه مطرح کردیم . تو همین راستا امروز عرض می کنم خدمت شما اگر مقایسه ای بین دو تا انسان معمولی باشه ( که ما هزار ماشاءا.. دمادم در حال مقایسه هستیم . این را با آن مقایسه می کنیم .اون را با این مقایسه می کنیم . خیلی هم جالب هست بخصوص مذهبی هامون شعار هم می دهیم . می گوییم مقایسه کردن کار شیطان است. قیاس  کردن اولین بار شیطان انجام داد از درگاه حق رانده شد. مقایسه نکن عزیز من؛ اما بلافاصله چند دقیقه بعد خودمان مقایسه می کنیم. اما مقایسه که من می خواهم بکنم روی دو تا آدم بخصوص نیست . اون هست که غلط هست ، اون هست که قیاس هست . ) می گوییم اگر مقایسه ای بین دو تا انسان معمولی انجام شود که این را بگوییم که یکی از اینها بر دیگری برتر هست . با وجود اینکه هر دوتاشون آدمهای معمولی هستند ، هر دوتایشان معصوم هم نیستند اما یک تفاوتهایی دارند . این تفاوت ها از جنس حرکت ، حس و بدن انسانی نیست . پس این تفاوتها تو کدون قسمت هست ؟ تو بخش انســانیت گنجانده شده است که برتری در انسانیت هست که رشد پیدا می کند و اونی که بالاتر هست در انسانیت رشد بالاتری دارد . اونی که ضعف دارد در انسانیت رشد کمتری دارد ولی اگر از لحاظ قد و هیکل مقایسه کنیم می بینیم اونی که در انسانیت رشدئ کمتری دارد قوی هیکل تر هم هست ، درشت تر هم هست پس ربطی به جسمش ندارد .  مثلا اون کسی که انسانیت بهره بیشتری برده است شهوت و غضبش انسانی هست نه حیوانی . یعنی وقتی غضب می کند عصبانی می شودغضب می کند ولی غضبش مثل غضب گرگ نیست . حس شهوت را احساس می کند ولی شهوتش مثل خوک نیست .اما کسی که از انسانیت بهره ای نبرده است شهوت و غضبش انسانی نیست بلکه شهوت و غضبش کاملا حیوانی است . دو سه روز پیش التهابی بود در خیابان نظام آباد . بگیرید ،ببندید ، بدوید  پلیس ها تو خیابون بودند ، چه خبر هست ؟ یک بابایی پیدا شده است شانزده هفده نفر پانزده نفر ، من که نمی دانم . من که نبودم ، یازده نفر، بگو دو نفر ، بگو یک نفر. فرقی که نمی کند . یک نفس انسانی از بین   برود آسیب ببیند انگار که کلیه نفوس انسانی از بین رفته و صدمه خورده  که اینها را با کارد یا دشنه زده گفتند که دیروز گرفتنش و قرار بود در ملا عام اعدامش کنند این را اگر نگاهش میکردی شاید از شکل قیافه از هر انسانی انسان تر بود شاید هم خیلی خوشگل و خوش قد و قواره بود اما بهره انسانیتش صفر  بود غضبش غضب گرگ بود پس انسانیت حقیقتی است که در افراد مختلف شدت و ضعف بر میدارد  هر حقیقتی که دارای شدت و ضعف باشد به طور مسلم به یک عین اون بر میگردد .آب شور است میتواند شوری اش کم باشد می تواند شوری اش زیاد باشد  اما در هر دو صورت چون شور است باید به عین شوری یعنی ذات نمک برگردد راهی دیگر ندارد پس عالی ترین و شدیدترین وجه انسانیت به انسان کامل که خودش یک وجود است برمیگردد همانطور که تری وجود همه تری ها و رطوبتها از عین تری میباشد پس انسانیت در وجود هر انسانی یک حقیقت است که باید به عینش برگردد و عین انسانیت انسان کامل است. در اصول کافی جلد یک میخوانیم امام باقر (ع) فرمودند خداوند ما را از اعلی علیین آفرید دلهای شیعیان ما را از آنچه که دلهای ما را آفرید آنهارا هم دلهایشان را از آن آفرید (ما را میگویند) یک کاسه نور بود آنجا از آن امامها را آفرید و از آن یک ذره هم در دلهای ما گذاشت کو؟اینکه همه اش سنگ است اینکه همه اش ظلمت است همه اش تاریکی است پس کو نورش ؟امام میگوید دلهای شیعیان ما را از آنچه که ما را آفرید خداوند آفرید بدنهایشان را از یک درجه پایین تر ،از این رو دل شیعیان به ما متوجه است چرا؟زیرا از آنچه ما آفریده شده ایم آفریده شده اند. پس ما از آنچه که اماممون آفریده شده اند دلهایمان آفریده شده پس این دلها بایدمتوجه کی باشه ؟عین الانسان، انسان کامل  ،برترین انسان در جهان برترین یا انسان کامل در هر دوره ای ولی خداست تو دوره ما کیه انسان کامل؟ امام عصر. حضرت به نکته خیلی ظریفی ما را سوق میدهند و اشاره میکنند مبنی بر اینکه خلقت این ذوات مقدسه خلقتی است از اعلی علیین که همان مقام انسان کامل  است و بعد میفرمایند شیعیان ما نیز بهره ای از اون حقیقت انسانی دارند پس میتوانیم بگوییم به همان مقدار که به انسان کامل   نزدیک هستیم از انسانیت بهره داریم انسانی که چاقو میکشد و نفس انسانی دیگری را میکشد به طورحتما انسانیت ندارد حالا ببینید من و شما روزانه چه قدرآدم میکشیم او خوب بود با چاقو میکشت ما زبانما ن میکشد نیتهایمان میکشد پس میتوانیم بگوییم به همان مقدار که به انسان کامل نزدیک هستیم از انسانیت بهره داریم. در عالم مختصر تر عرض کنم چند نوع هستی فوق مادی وجود دارد یکی  مقام ملائکه است ملائکه مجردند هر کدام از این ملائکه حامل یکی از اسما الهی هستند دیگری مقام ذات احدیت است که فوق همه این حرفهاست و دیگری مقام انسان کامل است که مقام جامعیت اسما الهی است خداوند در سوره بقره آیه 31 فرموده و علم آدم اسما کلها بعد از ذات احدی مقام انسان کامل است پیامبر فرمودند اول ما خلق الله نوری اولین چیزی که خداوند خلق کرد نور من بود این نور مقام انسان کامل است یعنی پیامبر اکرم محمد مصطفی  وقتي مي فرمايند : من ، اين مني كه در روايت آمده ناظر بر من انسان كامل است و انسانيت پيامبر (ص) است نه من جسماني پيغمبر . مقام نبوي قبل از ظهور در عالم مادي به عنوان رسالت نبوي خودش يك حقيقت موجود در جهان هستي است ، به چه نام ؟‌ به نام انسان كامل . همين حقيقت يعني انسان كامل در بستر تاريخ در شخصيت هاي مختلف پيامبران و ائمه ظهوراتي داشته . من هر وقت كه صحبت مي كردم مي گفتم كه در طول تاريخ بشريت پيامبران ، ائمه اطهار را يك كاسه نور تصور كنيد ، يك بار از اينجا يك تكه نور برداشتند اينجا گذاشتند براي ما ، دفعه بعد از يك طرف ديگرش ، دفعه بعد از يك طرف ديگر و ... كاسه نور ، همه ذرات نور به هم پيوسته است از اين طرفش برداري يا از آن طرفش برداري . اسم اين دين به او بدهي ، اسم آن را دين را به او بدهي . اسم اين امام بدهي ، اسم آن امام بدهي چه  فرقي مي كند ؟
بزرگي مي گفت : اي عزيز " تمام عالم مثل ظرفي است پراز افراد موجودات از اين موجودات ( ببينيد عالم مثل يك ظرف است كه اين ظرف در آن پر از موجودات است ولي خيلي جالب است از اين موجودات هيچ چيز و هيچ كسي نه از خودش خبر دارد نه از ظرفش ، خيلي كلام جالبي است اگر بخواهيد به آن تفكر كنيد .) تنها در عالم انسان كامل است كه هم از خودش خبر دارد ، هم از ظرف عالم، هر دوتايش . مُلك و ملكوت و جبروت هيچ چيز بر او پوشيده نيست ، اشياء را همانطور كه خداوند مقصودش است او مي بيند . ديديد در قصه حضرت موسي (ع) در قرآن : خداوند به حضرت موسي  (ع) كه تكلم فرمود گفت آن چيست كه در دستت است يا موسي ؟ گفت : چوبدستي . گفت : با آن چكار مي كني ؟ گفت : برگ مي ريزم ؛ گوسفندهايم را هِي مي كنم ؛ گرگ حمله كند با آن مي ترسانم ، رد مي كنم . گفت : موسي چوبدستت را بيانداز ، انداخت زمين شد اژدها ، خيز برداشت در برود . گفت : كجا مي روي ؟ در محضر ما از هيچ چيز نترس ، چوبي كه در دست تو است اژدهايي است ولي ما امر كرديم در دست تو چوب باشد . خيلي چيزهايي كه در دست من و شماست يك چيز ديگر است ما خوارش مي كنيم ، پستش مي كنيم ، خفيفش مي كنيم ، بي ارزشش مي كنيم . تو چه ميداني آن چيزي كه در دست تو است چه است ؟‌ انسان كامل هر چيزي را در عالم همان چيزي كه بايد باشد و خدا مقصودش است مي بيند . مي گويد : خب اگر اين گونه است خدا اصلاً چرا دوتا وجه داده است ؟ ما چوب ببينيم او اژدها ، چون حكمت دارد . اژدها در دست موساي نبي است كه مي تواند كنترل بشود اژدها در دست من وشما عامل قتّاله است ما مي كُشيم ، ما مي ترسانيم ، ما نابود مي كنيم اما موسي (ع) نه مي كُشد ، نه مي ترساند ، نه نابود مي كند مگر براي هشدار كافرين و مشركين . و انسان كامل هم اشياء را مي داند كه چه شكلي هستند و هم حكمت بودن در اين حالت ، در آن حالتشان را انسان كامل مي داند . ببينيد ما چقدر محتاجيم به امام زمان (ع) ؟‌ ما چه مي دانيم ؟ هيچي . سن به انتها دارد مي رسد چه مي فهميم ؟ هيچي . چي ياد گرفتيم ؟ هيچي . خب فردا كه مي رويم آن نكير ، منكر كه مي آيد از من و شما سوال كند فقط مي پرسد خداي تو چه كسي است ؟‌ مي گويد : من كه مي دانم خداي من كيه ، آن خدا . كدام خدا ؟ تو چه مي داني ؟ هيچي . نكير ، منكر مي پرسد از تو ، آن دنيا دانه دانه  اشيايي كه اينجا يك جور ديگر با آن برخورد كردي از نزديك مشاهده مي كني چه بود ، اين اصلاً افتاد دست تو حكمتش چه بود ؟‌ يك بنده خدايي بچه نداشت ، به او گفتم كه چرا اين قدر تقّلا مي كني خب برو يك بچه بياور . گفت : واي نه نگو تو را خدا . گفتم : چرا عزيز من ؟ چه مي دانم پدرش كيه ، مادرش كيه چكار كنم ؟ گفتم : خب از خدا بخواه يكي را به تو بدهد كه پدر و مادرش معلوم باشد تو راحت باشي . كه باز اين از نظر من مسئله اي است جداگانه من به اين گونه چيزها فكر نمي كنم همه آدم ها براي من يكي هستند چه آن كسي كه پدر و مادرش معلوم است چه آن كسي كه معلوم نيست . هي بالا و پايين رفت چند سالي با هم بوديم . يك روزي آمد ( خواب تعبير مي كردم ) گفت : يك خواب عجيبي ديدم ؛ گفتم : خب بگو ، خوابش را كه تعريف كرد ، گفتم شما بزودي صاحب اولاد مي شويد ، گفت : خب . گفتم : اولاد مثل تو است ، اين نفهميد من چه مي گويم . گفتم : اولاد مثل تو است اما به شوهرت نمي برد ، به تو مي برد . خيلي خوشحال شد و رفت . واسطه عمل خِيري شديم بعد از چند وقت ، مدتي گذشت آمد دست به دامن شد كه يك زن و شوهري چهار اولاد دارند دو دختر ، دو پسر پنجمي را خانم باردار شده اينها نان شب ندارند بخورند مي خواهد برود اين بچه را سقط كند . گفتم : نه نه بگو اين كار را انجام ندهد من بچه مي خواهم . گفت : تو بچه مي خواهي چكار مگر خودت بچه نداري ؟‌ گفتم : حالا به تو مي گويم . اين تا فهميد من راغب هستم افتاد دنبالم . خانم را با شناسنامه اين خانم بيمارستان خوابانديم ، زايمان كرد بچه را از همانجا گرفتيم ، آن خانواده را سوروساتي داديم ، رونقي داديم . اين بچه را هم به اين خانه برديم دختر هم بود عين خودش از شوهرش بهره اي نبرده بود . گفت : حالا چكار كنم ؟ گفتم : پدر شوهر داري ؟ گفت : بله . گفتم : يك صيغه محرميت بخوان براي پدر شوهرت در همين نوزادي كه مشكلات شرعي بعد آن حل و فصل بشود . تو چی اراده مي كني ؟ مي دانيد چند سال جنگيد با همسرش كه بچه از پرورشگاه نياورند و در يك مرحله ضربه من در سرش كه از خدا بخواه كه بچه اي را به تو برساند كه پدرو مادرش را بشناسي . هم پدرومادرش را مي شناخت ، هم بچه را برد ، هم چراغ خانه اش روشن شد . تو چه مي فهمي كه اراده مي كني كه اين باشد ، آن نباشد . تو مي داني اصلاً چرا بايد اين باشد كه اراده مي كني نباشد . تو چه مي داني كه مي گويي باشد ، فردا مي گويي نباشد . نه باشد تو حكمتش را مي دانستي و نه نباشد حكمتش را مي دانستي ، چرا نمي گذاري به عهده خدا ؟ چرا نمي گويي خدايا من نمي فهمم تو مي فهمي ، تو انتخاب كن اگر قرار است نباشد ، نباشد من راضي هستم . اگر قرار است باشد باز هم باشد باز هم من راضي هستم . مورد هم داشتم كه اين كار را كرديم بعد شش ماه نكشيد خانم خودش باردار هم شد ، آن هم هست .
آن عزيز ، آن بزرگ گفته بود كه تمام عالم مثل ظرف است پُر از موجودات است از اين موجودات كه در اين ظرف هستند هيچ چيز و هيچ كسي از خودش و از اين ظرف خبر ندارد مگر انسان كامل كه هم از خودش خبر دارد ، هم از ظرفش . ملك و ملكوت و جبروت بر او پوشيده نيست ، اشياء را همان طور كه مقصود خداست و حكمت اشياء را همان طور كه مقصود خداست مي داند و مي بيند ، خلاصه هر چيزي را مغزي است كه اين مغز بيش از يكي هم نباشد . انسان كامل مغز عالم هستي است ، آمريكايي ها بميريد همين يك دانه است اگر دوست داريد انسان كامل داشته باشيد بسم الله ، معشوق من آنقدر بزرگ است كه عالم جمع شود او را بخواهد كم نمي آيد از او . صهيونست ها مي خواهيد انسان كامل مال شما باشد ؟ همان موقع كه زمان پيغمبر رفتيد اطراف مدينه جمع شديد چون مي دانستيد پيغمبر آخرالزمان آنجا ظهور مي كند وقتي ديديد از قوم شما نيست او را رانديد بميريد باز هم بميريد ، خدا در قرآن مي فرمايد بميريد من نمي گويم ، آيه داريم من صحبت زيادتر از قرآن نمي زنم . انسان كامل مغز عالم هستي است بيش از يكي هم نيست . گول نخوريد مي گويند يك امام زمان (عج) اين جا ظهور كرده يكي هم آنجا ، از اين خبرها نيست ؟ يا هر دو بر باطل است يا قطعاً يكي بر باطل است ، يك دانه بيشتر نمي شود . حالا مي خواهيم درباره مقامات انساني بگوييم بطور حتم توجه شما را مي طلبد .
مقام انسان در مراتب عالم وجود مقام جمع است ، حالا يعني چه ؟ يعني سه مرتبه وجودي دارد انسان .
مقام تعّقل :‌ تعّقل انسان چون قبلاً هم گفتم : ما يك عالم كبير داريم ، يك عالم صغير . عالم كبير چه هست ؟ انسان ، اِ ، انسان به اين كوچكي عالم كبير است ؟ بله كبير است . عالم هستي ، عالم صغير اس . در عالم هستي عالم جبروت داريم ، عالم ملكوت داريم و عالم مُلك يا ناسوت داريم . مقام تعّقل انسان به ازاي عالم جبروت است . مقام تخّيل ، توهم نمي گويم حالا خوشتان بيايد فكر كنيد كه هر چه براي خودتان مي بافيد ( اوهام ) پس آنهاست ، آنها را نمي گويم . مقام تخيّل : چون انسان پرورش يافته فقط چيزي را تخيّل مي كند كه مابه ازا در جهان دارد ؛ مي گويد : يعني چه ؟ ژول ورن را همه مي شناسيد ، كتابهاي تخيّلي اش را هم خوانديد چقدر از چيزهايي كه گفته بود بالاخره به وقوع پيوست ؟ زمان خودش كه نبود پس چطوري به وقوع پيوست ؟‌ مگر نمي گفتند كتابهايش تخيّلي است ؟‌تخيّلاتي كه مابه ازا در جهان مُلك داشت و بعداً آنها به وجود آمد .
مقام تخيّل به ازاي عالم ملكوت و مقام مرتبه بدني انسان به ازاي عالم ماده يا عالم ناسوت .
پس انسان هر سه مقام هستي را يكجا دارد منتهي به شدت و ضعف . يعني مقام عقل انساني مظهري از عقل كّل است . مقام خيال انساني مظهري از عالم مثال منفصل يا برزخ است در جنبه بدني اش در عالم ماده . اين حالت را كه انسان در هر سه مقام عقل و خيال و بدن ؛ ببين  همين جا كه نشستي عقلت دارد با من تند تند جنگ مي كند اين كه گفتي يعني چه ؟ از كجا اين ها را مي خواند ؟‌ از كجا اين ها را مي فهمد ؟‌ دارد تند تند با من نبرد مي كند . تخّيل ، مي گويد آخ كاشكي يك روزي من هم مي توانستم جاي اين بنشينم حرف بزنم و بدن ، سوزن به تو بزنند يك متر مي پري روي هوا ؛‌ هر سه تايش اينجا حضور دارد . اين حالت كه سه مقام در آن واحد وجود دارد به آن مي گويند : حالت جمع ؛ در اصطلاح عرفا انسان داراي مقام كون جامع است يا به عبارت ديگر انسان در مقام حضرت خمس است . بگذاريد حالا حضرات خمس را توضيح بدهم ؛‌ چهار حضرت داريم كه انسان به عنوان يك واقعيت جامع واحد به تنهايي جامع اين چهار حضرت است .
1 – حضرت ذات : كه از آن به غيب الغيوب تعبير مي كنند . مقامي است شامخ  در آن از اسم و عيان و ظاهر و مظاهر و ... چيزي ديده نمي شود ، خب از اين يكي ما فعلاً تعطيل هستيم ولي مقام انسان کامل از آن تعطيل نيست . مقام احديت ، همين مقام است كه أَوْ أَدْنى‏ به آن تعبير مي كنند .
2 – عالم شهادت مطلقه : شهادت مطلقه همان عالم مُلك و ناسوت است . مقابل مرتبه غيب الغيوب است . بين اين دو تا دو عالم ديگر داريم ، دو تا حضرت ديگر داريم . بين عالم غيب مطلق و شهادت مطلق ؛ يكي از اين عالم ها به غيب مطلق نزديك است ، يكي به شهادت مطلق نزديك است . آن كه به غيب مطلق نزديك است به آن مي گويند : عالم ارواح جبروتيه ؛ ما مي گوييم برويد آن طرفي ، خب دوست نمي داري تقصير من چيه ؟‌ برو ببين ديگر .
ارواح جبروتيه ، ملكوتيه يعني عالم عقول ، عالم نفوس مجرّد اين سومين عالم است . ما مي خواهيم نفسهاي شما را مجرد كنيم ، از تو بيايد بيرون جلويت بايستد . ان شاءلله كه زيبا باشد ولي اگر زشت بود غش كن ، بهترين حالتش غش كردن است . غش كن كه خيلي نترسي وگرنه سكته قلبي مي كني ، بعد خوب است يواش يواش درست مي شود . عالم بعدي كه نزديك به عالم شهادت است به آن مي گويند : عالم مثال ؛ اين چهارتا عالم با انسان است . پنجمين حضرت يا پنجمين عالم كه جامع همه اين چهار عالم است ، اين چهار عالم را همه مان داريم . پنجمين عالم ، عالم انسان كامل است . اگر اين را بتوانيد درك مي كنيد آن وقت مي فهميد كه امام زمان (عج) الان اينجا هست ، آنجا هم هست ، طبقه بالا هم هست ، در خيابان هم هست ، آن طرف دنيا هم هست . چون عالم پنجم يا حضرت پنجم يا حضرت خمس كه اين چهار عالم در آن هست پوشاننده و جامع اين چهار عالم است ، عالم انسان كامل است و به آن مي گويند : حقيقت محمدي . با اشاره به همين مقام حضرت است كه مي گويند :
دو سر هر دو حلقه هستي            به حقيقت به هم تو پيوستي
اين حقيقت بزرگ كه اگر نبود اين حلقه ، حلقه نبود . انسان كامل ، كتابي است جامع همه كتب الهيه به اعتبار روح و عقلش . آخر همه شعار مي دهيم انسان كاملي است ، انسان كامل امام زمان (عج) جامع همه اسماء الهي ، جامع همه چيز . حالا تعريفش كن ، جامع همه كتب الهيه است به اعتبار روح و عقلش ، همين طوري مجاني نيست . به اعتبار روح و عقلش به او مي گويند : اُم الكتاب . به اعتبار قلبش مي گويند : كتاب لوح محفوظ . به اعتبار نفسش كه بدن را و امورات بدن را تدبير مي كند مي گويند : كتاب محو و اثبات كه اين خودش يك عالم جاي حرف دارد . پس انسان كامل كه مغز و عصاره كلِّ هستي است ، سه نشئه عالم عقل ، عالم مثال و ارض را مطلقاً در قبضه خودش دارد . بگذاريد ساده تر بگويم : مثل انسان كامل در عالم هستي مثل نفس است در بدن ، مثل من است در بدن . عنايت كنيد به سيطره اي كه نفس بر بدن دارد توجه كنيد ، شما بدنتان را تماماً در اختيار داريد ؛ در همه جاي اين بدن تماماً حاضرید. مي تواني بگويي كه من از نيمه بدنم به بالا هستم ؟ مي تواني بگويي فقط در پاي راستم هستم ؟ بدن كامل در اختيار شماست ، همه جاي اين بدنتان شما حاضر هستيد . حالا از اين به بعد نگاه كني به دست و پاهايت موقع راه رفتن يادت مي رود راه رفتن ، چون تا حالا فقط راه رفتي ، اصلاً نگاه نكرديم اين پا كه تكان مي خورد چگونه تكان مي خورد ؟ يعني اين گونه نيست كه يك طرف نفستان ببيند يك طرف نفستان بشنود ، بلكه نفس شما تماماً در همه اعضاي بدن شما حاضر است . انسان كامل كه محور هستي است حضور كل است يعني جايي نيست در اين عالم كه او نباشد يا حضورش در آنجا تمام نباشد . شايد اين كلام به شما اين شبهه را ايجاد كند پس تفاوتش با خدا چيست ؟ براي خدا هم اين گونه تعريف مي كنيم پس تفاوتش با خدا چيست ؟ مي گوييم تفاوت در اين است كه انسان كامل مخلوق  خدا مي باشد . حضرت حق حضوري احدي ، ذاتي در عالم دارند ؛ انسان كامل حضوري انساني در عالم دارد .  والسلام

 

 

 

نوشتن دیدگاه