منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

جلسه هفتم مبانی معرفت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تئوري مسئله حضور وجود مبارك آقا امام زمان (عج) و نحوه اين حضور بر خلاف تصور عامه همراه با دلايل عقلي براي نسل حاضر قابل بحث است و يكي از اشكالات بزرگ اين است كه اين مباحث را فقط با يكسري جريانات حسي بيان كنيم و ازش عبور كنيم ؛ نه . منتها براي چنين مباحثي نياز به مقدماتي داريم كه در جلسات گذشته اشاراتي به آن شد و قطعاً به مقدمات عقلي هم نيازمند است . چرا كه اين مطلب آنقدر دقيق و ظريف است كه به عبارت شايد زيبا تري تعبيرش و تعريفش مثل پل صراط است يعني از مو باريكتر و از شمشير تيز تر و وقتي مطلبي آنقدر ظريف و تيز است بايد خيلي خوب ، محتاط و دقيق باهاش روبه رو شد تا خداي نا كرده آسيبي به خودمان و يا ديگران وارد نكنيم . با صحبت هايي كه در جلسات پيش انجام شد براي فهم نحوه حضور امام در جهان هستي گفتيم ، شرح داديم و به اين رسيديم كه جان هر انساني براي كامل شدن و  پر شدن انسانيتش فقط با انسان كامل روبه رو است . تازه اين ارتباطهاي فردي است . جان هر انساني براي  پر شدن و كامل شدن ظرفيت انسانيتي اش با انسان كامل روبه رو است و بايد از انسان كامل مدد بگيرد .
در جهان يك ختم نبوت داريم ، يك ختم ولايت . بحث نبوت از حضرت آدم (ع) شروع شد و به حضرت رسول سيد المرسلين (ص) ختم شد . بحث ولايت در اسلام از آقا امير المؤمنين (ع) آغاز شد و به آقا امام زمان (عج) ختم شد يا به عبارت ديگر ختم خواهد شد . نبي به حكم نبوت ،حكم شرعي تكاليف شرعي به امت مي دهد اما ولي مدد غيبي مي دهد . صد البته پيامبر هم نبي است و هم ولي است؛ چرا كه در هر زماني جهان خالي از حجت خدا نبايد باشد اگر باشد جهان به هم مي پيچد. پيامبر هم نبي است و هم ولي است اما امام فقط ولي است . در قرآن مي خوانيم وقتي كه خداوند حضرت ابراهيم (ع) را مقام امامت بخشيدند ، حضرت ابراهيم (ع) نبي بود وقتي امامت به ايشان بخشيدند ابراهيم خليل سؤال فرمود: كه آيا پروردگارا اين مقام امامت را به فرزندان من هم مي دهي ؟ شامل فرزندان من هم مي شود ؟ و پروردگار پاسخ دادند : " لا ينال عهد الظالمين " عهد من به ظالمين نمي رسد پس بنابر اين اگر فرزندي از نسل ابراهيم (ع) باشد كه به هيچ وجه ظالم نبوده باشد ، نقصي نداشته باشد و به واقع معصوم باشد طبق آيه صريح قرآن مي تواند امام باشد ، ولي باشد . گفتگو ، گفتگوي قرآني است. خدا فرمود : يا ابراهيم تو را مقام امامت بخشيدم .بلافاصله حضرت سؤال كرد: آيا اين مقام را به فرزندان من هم عطا مي كني ؟ پروردگار فرمودند : عهد من ، حكم من ، پيمان من به ظالمين نمي رسد . اين يعني چي ؟ يعني غير ظالم همه شان مي توانند داشته باشند . كسي كه فرزندي از نسل ابراهيم بوده باشد ، ظالم هرگز نبوده باشد ، نه اينكه ظلم كرده توبه كرده ، اصلاً ظلم نكرده و به واقع چون داراي نقص نيست ، ظلم نيست، معصوم است طبق آيه صريح قرآن مي تواند امام باشد. از نظر تاريخي بررسي كردند ديدند مي رسيم به اينكه حضرت رسول (ص) فرزند اسماعيل (ع) است . اسماعيل فرزند ابراهيم خليل است بر طبق آيات قرآن كه خداوند پيغمبر ما را چنين معرفي مي كند :" ما ينطق عن الهوا " يعني هيچ كلامي از روي هوس نمي گويد ، يعني هيچ نقصي درش وجود ندارد پس معصوم است ، نبي است ؛ پس فرزندان اين پيامبر نيز بر طبق آيه صريح قرآن فرزندان پيامبر هم كه از نسل او هستند و باز به حكم آيه  تطهير كه خداوند فرموده :( سوره احزاب آيه 33 ) ما اراده كرديم شما اهل بيت در نهايت طهارت و در مقام عصمت قرار گيريد همه حضرات ائمه همگي امامند . يك خط سيري گرفتيم اينطوري فلش ميزنيم دونه دونه داريم مي رويم جلو از كلام قرآن ، كلام پروردگار، از عهد حضرت ابراهيم (ع) تا به امروز . پس فرزندان اين پيامبر هم كه بر طبق آيه 33 سوره احزاب خداوند فرموده شما را طهارت بخشيدم از هر گونه رجس و پليدي پاك نگه داشتم ، همگي چي هستند ؟ امام . پس در امامتشان شك وجود ندارد . ديگه بحث اينكه فرزنداني كه از نسل پيغمبرهستند  و امير المؤمنين هستند  اينها امامند هيچ شكي وجود ندارد تا در نهايت برسيم به وجود مبارك حضرت حجت (عج) كه امام آخرين هستند . با توجه به اين مقدمات كه عرض كردم مقام امام زمان (عج) ، مقام ختم ولايت است  وامامي كه صاحب ولايت الهي باشد تنها كسي است كه از طريق باطن شما را مدد مي كند . من پا ي كوچك و ذره بر مي دارم كه اگر در ذهنت يك ذره آن بغل ها تيرگي و شك هست بكشيمش بيرون ، درش بياوريم . خب ، پس رسيديم به اينكه امامي كه صاحب ولايت الهي است تنها كسي است كه مي تواند از طريق باطن من و شما را مدد بدهد . تو همين مسير كه قرار مي گيريم عاشقان حضرت صاحب الامر (عج) بيداراني هستند ، با خوابها كار ندارم ، خواب به معني كسي كه خسته است چشمهايش گرم مي شود و روي هم مي افتد نمي گويم ، خواب به معناي كسي كه در جهان هستي علي الظاهر زنده است ولي مرده . چون فهم نمي كند ، هر كس فهم نمي كند يعني مرده . مي گويد يعني منظورت اين است كه اوني كه كودن است ، اوني كه بيمار است يعني مرده ؟ من راجع به خاص حرف زدم ؟ من راجع به من و شمايي كه ظاهراً سالميم ، هيچ مشكلي هم نداريم صحبت كردم . تازه چه بسيار افرادي را كه فكر مي كنيم خوابند ولي از ما هوشيارترند ، بيدارترند . عاشقان حضرت صاحب الامر (عج) بيداراني هستند كه متوجه شدند يك انسان كاملي براي ريزش انسانيت بر جان هر انساني در جهان هستي وجود دارد . مي گويد خب ما كه اين را تا به حال قبول داشتيم ، اشتباه مي كني اگر قبول داشتي تا حالا بهره اش را برده بودي پس چرا بهره اش را نبردي؟ بهره اش را نبردي چون باورت قوي نبوده است . چون حرف زدي ولي از روي اعتقاد نزدي ، باور قلبي وجود نداشته . جامعه اي كه متوجه اين وجود انساني بشود خودش را به او مي سپارد . شما سپردي ؟ نمي سپاري . يك خانمي خدا بهشون يك بچه اي داد و بچه به محض تولد بيمار بود . به من زنگ زد گريه ، گريه . گفتم گريه نكن بگو ببينم چي شده ؟ گفت: بچه اومده دنيا نمي دانم چه مرضي داره ، دكتر ها همه هفت ، هشتايي رويش افتاده اند و بردنش داخل يك دستگاهي ، من نمي دانم حاج خانم اين چش است . هاي هاي گريه مي كرد ، گفتم گريه چرا مي كني بابا جان ، مگه توي بيمارستان نيستي؟ ؛گفت چرا ، گفتم برو وضوات را بگير برو نماز خانه ، پشت در اتاق عمل ايستادي كه چي بشه؟  برو نماز خانه، نمازت را كه خواندي دستهایت را بصورت دعا جلوت بگیر بگو: " ای خدا ! این فلانی به من گفته یک امام زمانی تو دنیاست ، منم قبولش دارم . یا امام زمان (عج)جوابمو بده! "  بعدا که به من زنگ زد گفت حاج خانوم چی گفتی به من ؟ من به محض اینکه این را شروع کردم، نمازم را سلام دادم ، دستهام را گرفتم جلویم  شروع کردم به دعا کردن احساس کردم گرم و سنگین شدم و میدانم خوابم نبرده بود ولی تو اون گرمی و سنگینی دیدم یک آقایی جلویم وایستاده است. میگه چی می خواهی ؟ چرا اینقدر ناله می کنی؟ میگوید هول شدم گفتم اون حاج خانوم گفته شما را صدا کنم . میگوید ایشان برگشتند و گفتند خب چی می خواهی؟ گفتم  آقا این بچه اینجوری ! گفتند خب دادیم دیگه ! دادیم . پاشو! پاشو برو دنبال کارت . نگران نباش. گفت یک لحظه تکان خوردم دیدم به خدا نخوابیده بودم کف نماز خانه . من نشسته بودم . خواب نبودم ! و به شب نکشیده بچه از دستگاه در آمد .   باید اینطوری باور کرد. سواد هم نمی خواهد . دانشگاه دیدن هم نمی خواهد. دانش فراوان هم نمی خواهد . دانشتان اینقدر به درد می خورد که بهتان اثبات بشود بهش احتیاج دارید و باید باشد. بعد از اون دانش می خواهد چیکار؟
جامعه ای  که متوجه وجود کامل انسانیه بشود دیگه روزمرگی را سرلوحه دید خودش قرار نمی دهد . حالا ببینید روزمرگی یعنی چی؟ فکر میکنم یک خبر نگار ایتالیایی بود، در حین جنگ ایران و عراق ، توی یکی از این مراحل جنگ  فکر می کنم منطقه فاو بود ( چون می گویم فکر می کنم برای اینکه دیگه اینها را نرفتم ببینم . فکر می کنم منطقه فاو بود که ایران عقب نشینی کرد . یعنی به عبارت دیگری ایران شکست را قبول کرد .) یک خبرنگار ایتالیایی بود با یکی از مسئولین کشوری ، نمیدانم کی بود. یادم نیست ( چون برای من آدم ها و اسمشون مهم نیستند . آدمها وجودشان و کلامشان به دردم می خورد . والسلام . اسمها وقتی به دردت می خورد که تو می خواهی سوء استفاده کنی . وقتی بخواهی بروی ازش یک چیزی بخواهی . من از کسی چیزی نمی خواهم .) رفت سراغ یکی ازاین مسئول های کشور باهاش مصاحبه ای کرد . خبرنگار به اون مسئول گفته بود همه میدانند حرفهایی که شما میزنید حرفهای خوبی هست اما آیا شما فکر می کنید که حرفهای شما عملی هم هست؟ راجع به چی این را می گفت ؟ راجع به همین مبحث امام زمان (عج)، مبحث اینکه یک ناجی هست الان اومده است ، زنده است و بلاخره دست ما را می گیرد ، پیروزی از آن ما خواهد بود و و و الی آخر . میگوید همه می دانند حرفهای شما خوب هست اما شما فکر میکنید حرفهایتان عملی هم هست ؟ خوب دقت کنید . این کلام این خبرنگار می دانید مفهومش چی هست ؟ مفهومش این هست که جامعه کنونی دنیا می دانند این حرف دروغ نیست صحت دارد اما اعتقاد دارند عملی نمی شود . چرا؟ چرا فکر می کنند عملی نمی شود؟ چون جهان را یأس و ناامیدی فرا گرفته است . وقتی یأس و ناامیدی در جایی وارد شد تن به باطل میدهی. چون فکر می کنی که حق جامعه عمل نخواهد پوشید . ببینید دونه دونتون توی این مملکت دارید چیکار می کنید!؟ چقدر بحث رسالتی که بر دوش مسلمان شیعه است انجام شده است . میدانید اون مسئول در جواب خبرنگار چی گفت ؟ گفت ما مثل شما مأیوس نیستیم. حالا فهمیده بود چی گفته یا نفهمیده بود من کار ندارم . ولی کلامش خیلی قشنگ بود . گفت ولی ما مثل شما مأیوس نیستیم . اون خبرنگار نگفت ما مأیوس هستیم . گفت فکر می کنید این حرفها عملی هست ؟ این انگشتش را برد گذاشت با کلام روی نقطه زخمشان که دنیای شما دنیای مأیوسی است از اینکه حق در جهان پیروز شود . ما مثل شما مأیوس نیستیم. مسلمان شیعه اینطوری می اندیشد . اینطوری پشتش گرم هست . پر پر است . پشتش را خالی نمی بیند . جامعه ای که متوجه قطب کامل انسانی باشد دیگر روزمرگی های اجتماعی را افق دیدش قرار نمی دهد . ظلم را بعنوان یک واقعیت پایدار در حیات زمینی ثابت نمی داند . ظلم ها شعله امیدش را خاموش نمی کند چون اگر غیر از این باشد با اعتقاد به وجود امام زمان (عج)  جور در نمی آید . می دانیم که اگر به حقیقتی یقین پیدا کنیم اون حقیقت محقق خواهد شد . روانشناس هایمان را ببینید ، علم روانشناسی! خدا می داند که چند تا ترم این ها را خواندند . هر چیزی را که به خودت تلقین کنی همان محقق خواهد شد . بیمارهای سرطانی با اندیشه اینکه سرطان را من نابود می کنم و از وجودم بیرون می کنم بر سرطان پیروز شدند . بیماری مخوف! اونوقت شما نمی خواهید بیندیشید به حقیقت زنده جهان هستی تان ؟ اگر بیندیشید بر شما محقق می شود اگر نشده است چون بر آن فکر نکردید ، از حیطه حرف بیرون نبردیدش . دروغ می گوید . نمازتان را می خوانید رو به قبله دعای فرج هم می خوانید . اما همان موقع که دعای فرج را می خوانید با خودت نمی اندیشی من دعای فرج می خوانم امام زمان (عج) جلوی من وایستاده است . اندیشه کن . اینقدر اندیشه کن که یکبار به واقع جلوت ببینیش. چون همیشه جلویت هست . این باور ذره ذره قوی می شود پر می شود . ذره ذره پر میشود . اگر به حقیقتی یقین پیدا کنیم اون حقیقت محقق می شود منتها یک شرط مهم دارد که اون چیزی که ما به اون یقین یافته ایم و می خواهیم حقیقتی باشد . وجودش حقیقی باشد نه وهم و خیال ما. خدمت آقا رسول ا.. رسیدند و عرض کردند که آقا جان یاران حضرت عیسی ( ع) روی آب راه می رفتند . حضرت لبخند زدند فرمودند اگر یقین شان بیشتر بود در هوا راه می رفتند . در هوا سیر می کردند . یعنی در اصل پیغمبر فرمودند چنین قاعده ای در جهان هستی وجود دارد . اگر من و شما بهش نرسیدیم از این جهت نیست که خدا این قاعده را خلق نکرده است . خدا خلق کرده است  ولی لازمه به دست آوردنش یقین بیشتر به وجود چنین رحمتی از جانب پروردگار است تا در اثر چنین یقینی این لطف پروردگار بر من و شما محقق شود . اتفاق بیفتد . اونوقت ها شاید مثلا حدود بیست سال پیش می گفتند فلانی از پس دیوار ها می بیند . من خندم می گرفت . می گفتم مگه این دوربین اش چقدر حساس است یا عدسی چشم هاش چقدر حساس هست که می تواند این همه ضخامت را رد کند اونور دیوار را ببیند . مگه میشود؟ اون موقع نمی فهمیدم که عدسی چشم تو اشکال دارد . اون  هم عدسی این چشمت نیست ، اون یکی چشمت است که اون پشتش هست . اون اشکال دارد . امروز حوصله ندارم اگر حوصله داشته باشم _ یعنی که می خواهد شما هر دم خودت را جمع و جور نگهداری _ جمع و جور نگه دارم زنگ بزنند می گویم در را باز کنید فلانی پائین پشت در است ( من تو مبلم نشستم ) عجب قدرتی ! کدام عجب قدرتی ؟ جوک می گویی ! تازه اینقدر عرضه پیدا کردم اونی که خدا تو جهان داده بوده است جستم ، خب تو هم دنبالش بگرد پیدا کن . اینها امتیاز نیست برای بنده های خدا توی زمین. وجه امتیاز نیست . ما همه مان داریم ولی چون باور نکردیم  نمی توانیم بهره ببریم . باور کن بهره ببر. یوگا کارهای ما می دانند . اونهایی که یوگا و مدیتیشن با هم می کنند توأم ، در هنگام مدیتیشن یا در هنگام عملیات یوگا اینقدر از زمین (اشاره استاد با دست ) بلند می شود . بروید بپرسید بروید ببینید . چرا نشود ؟ مگه زمانی که پیغمبر معراج رفت امیرالمؤمنین را در یک ساعت مشخص بیست جا ندیدند ؟ چرا نشود ؟ همیشه امکان دارد .
در بحارالانوار جلد پنجاه آمده است که ابوهاشم نقل کرد به دنبال امام حسن عسکری (ع) سوار مرکب بودم و می رفتم . همینطور  که به اصطلاح می رفتم فکر می کردم به بدهی خودم . بدهی داشتم که موعد سر رسیدش رسیده بود با خودم فکر می کردم پول ندارم این را چطوری ادا کنم. امام رو به من کردند فرمودند خدا اون را ادا می کند . می گوید همانطوری هم دولا شدند از بالای اسب با اون تازیانه ای که دست هر سوار کاری هست که میزنه به اسبش که حرکتش را تنظیم می کند با اون روی خاک بیابان خطی کشیدند بعد فرمودند ابو هاشم پیاده شو ، بردار و پنهان کن . می گوید وقتی پیاده شدم خاک را پس وپیش کردم دیدم یک شمش طلا اون زیر هست . از این قسم ایجاد کردن در سیره معصومین زیاد به چشم می خورد . رابطه حضرت با عالم و با قلب مؤمنین عالم یک رابطه ایجادی یا امریست . قلبت را بده دست آقا . بگو : "  آقا بیا امر کن . امر کن درست شود دیگه . من که از دستش به تنگ اومدم . " بگذار به دادت برسد.باید مسئله را بخوبی شناخت تا باور کرد . وقتی شناختی و  باور کردی اون موقع می توانی از این شعور برین  یعنی اعتقاد به وجود مبارک حضرت حجت خودت را محروم نکنی . باور کنی ، هست . باور نکنی ، هست .  دست دراز کنی پیشش ، هست . دست دراز نکنی ، بازم هست . پس کی باخته ؟ اونی که دست دراز نمی کند . اونی که باور نمی کند . خب تو دوست داری بازنده باشی  خود آزاری داری ، باش ! کسی با تو کاری ندارد. اگر ملتی به واقع و با تمام وجود ظهور حضرت را اراده کند ،اراده کند ، بخواهد ، آن را جزء تقاضاهای واقعی اش قرار بدهد ، خداوند حضرت را ظاهر می کند . اون وجود مبارک عالم ظهور پیدا می کند . دوری حضرت ریشه در ضعف اراده ما و تقاضاهای ما دارد . باید تقاضا را شدید کرد . نظام دینی نظام لطیفی است ، خیلی لطیف است .  باید به ظرایف این نظام توجه کرد . مراقب باشید عشق به امام زمان (عج) یک دکان داری نباشد . بعضی ها می آیند این عشق را باهاش دکان باز می کنند .
معامله مي كنند ، تجارت مي كنند ، مي خَرَند ، مي فروشند . عشق به امام زمان (عج) دكان داري نباشد ! عشق به امام زمان (عج) يك بيدارباش است ، يك بيدارباش عمومي ؛ چرا عمومي ؟ من عاشقم چكار دارد به عموم ؟ وقتي تو بيدار شوي عالم بيدار شد . مگر نگفتيم ما عالم كبير هستيم ، دنيا عالم صغير است . من بيدار شدم عالم بيدار شد ؛ تو بيدار شدي عالم بيدار شد . عشق به امام زمان (عج) يك بيدارباش است نه يك كلام . نسل نو ، نسل امروز كه نسلي بيدار است ، بواسطه علوم و فنون كثيري كه در جهان هست نسلي است بيدار، حيف است كه اين نسل از ارتباط قلبي با انسان كامل محروم باشد . اگر رسيدي به اين نكته كه ببيني كسي هست به شما كمك كند يعني تمام انسانيت شما را هدايت كند پس بايد با او ارتباط داشته باشيد ، آن هم ارتباطي از روي خلوص و ارادت . امروز ديگر وقتش رسيده كه بفهميد دنيا و قراردادهايش ديگر كافي نيست ؛ ديگر نياز به مدد يك صاحب امر به شدت احساس مي شود . در خانه ها كنار هم پدر و مادر به اولاد نمي تواند امر كند ، چرا ؟ چون قراردادهايي كه در خانواده ها حكم فرما بود ديگر به درد نمي خورد ، چه كسي مي خواهد اين ها را عوض كند ؟ چه كسي مي تواند عوض كند ؟ قانون گذارها ، آنهايي كه با قانون كار مي كنند خوب مي دانند هر قانوني وضع مي شود از اين طرف و آن طرفش آدم ها مي چرخند نكته در مي  آورند ، تبصره مي گذارند از يك سوراخ ديگر مي روند داخل ، دروغ مي گويم ؟ عين همين است . هيچ كسي نمي تواند قانوني بدهد كه اصلاً نشود از هيچ كجايش درزي برايش باز كرد ، پس چكار كنم ؟ كجا پناه ببرم ؟‌ اينجا آن جايي است كه وجود صاحب امري كه بر جهان حكومت كند احساس مي شود . امروز قبل از اين كه بيايم اخبار را نگاه مي كردم دنيا در آتش و خون است ؛ در غزّه مي كُشند ، مدام مي كشند . فلسطيني ها موشك مي زنند اسرائيلي ها را مي كُشند ، كشتن ، كشتن است ديگر درست است اين به حق ،‌ آن به ناحق ولي كشتن ، كشتن است آدم ها در خاك و خون هستند . در اروپا امروز براي اولين بار در اين همه مدت تظاهراتي كه در كشورهاي اروپايي بود ، براي اولين بار ديدم پليس ها در فاصله بسيار كم رو به تظاهر كنندگان با اسلحه هايي بزرگ شليك مي كردند و آدم ها را مي ريختند روي زمين ؛ همه جا آتش و خون است . چه كسي جلويش را مي خواهد بگيرد ؟ چه كسي مي
تواند بگيرد ؟ ببين تا به اينجا نرسي كه بفهمي چه كسي مي خواهد بگيرد ؟ هيچ كسي ؛ رئيس جمهور آمريكا ؟ رئيس جمهور فرانسه ؟‌ ملكه انگليس ؟ كجا را بگويم ، روسيه ، تركيه .... كجا ؟ ايران ؟ هيچ كسي نمي تواند جلويش را بگيرد . خيلي خوب باشيم كلاه خودمان را سفت مي گيريم كه باد برندارد ببرد ولي كار ديگري نمي توانيم بكنيم . اينجا آن جايي است كه بايد آ‍رام آرام چشم قلبمان را نسبت به اين مقام بزرگ بينا كنيم ، اگر بينا كرديم آن وقت امام خودشان وجود مباركشان را براي قلب ما ثابت مي كند . ولي تا تكان نخوريد هيچ فايده اي ندارد . به همه گفتم سختي ها تمام مي شود تحمل كنيد ، ان شاءالله تا آخر ماه آذر تمام مي شود ؛ مي گويند : ، تو از آن پيشگوها هستي كه پيشگويي كردند ؟ مي گويم كه نه ؛ مي گويند : پس از كجا مي دانيد ؟ مي گويم : من نمي دانم ، قلبم يك جورهايي همين طور كه بالا و پايين مي رود خودش مي گويد ، من چه مي دانم . اميدوارم ، بابا اميدوارم ديگر ، اميدوارم تا آخر آذر تمام شود . مي گويد : حالا مطمئني تمام مي شود ؟ تو بخواه كه تمام بشود ؛ من قلبم ، روحم ، جسمم ،همه  وجودم اميد بسته كه صاحب امرم مُهر پايانش را بزند . شما هم بخواهيد ، نمي شود شما هم بياييد در جناح من ، با هم ديگر بخواهيم . هنوز هم مي خواهيد بگوييد كه " خيالات " است ، كو حالا تا ظهور آقا ؟ آقا رسول الله فرمودند كه من قيامت را نزديك مي بينم ، ظهور كه سهل است ، چرا من نگويم ؟ من هم مي گويم . بياييم همه مان بگوييم ، آنقدر بگوييم ، آنقدر بخواهيم كه ديگر فكر كنيم اگر مي خواهيم آب بخوريم اول بگوييم : ظهور آقا ؛ نان مي خواهيم بخوريم اول بگوييم : ظهور آقا . نكند بخوابم ظهور نبينم ؟ قول بده مي آيي ، من هم مي مانم تو را ببينم تا بعد بخوابم ، سرم را نگذارم روي بالش خروپف . اين جوري بايد خواست ، غير از اين بخواهي فايده ندارد . يكي هم اگر پيدا بشود اينجوري بخواهد تو پاهايش را زخمي مي كني . وقت ظهور مؤمنين به حق در پوستشان نمي مانند ، در جايشان قرار ندارند ، آرام ندارند تا به خواستشان نرسند هيچ سچيزي ندارند ، جشن و سرورشان آن التهاب درونشان است ، ما اين جوري هستيم ؟ نيستيم . خواستها بايد قوي تر و پررنگتر باشد ، تا نشود جواب ندارد .
خدايا به حق اين شب ، به حق اين شب جمعه ، شب اول ماه محرم ، حج اكبر را پشت سرگذاشتيم ، عيد قربان روز جمعه را پشت سر گذاشتيم ، داريم مي رويم تو محرم ، اگر محرم هم تمام بشود ؟ اگر دوباره ظهور نشود تا سال ديگر پاهايم رمق دارد راه برود ؟ پاهايم ديگر مي كِشد راه برود ؟ جانم مي كِشد من را ببرد ؟ خدايا نپسند ، خسته شدم . همه اش التماس ، همه اش التجاء ، تو بزرگي ، من نادانم ، من بنده ام ، من كوچكم ، من فقيرم در مقابل تو ، من به فقرم اعتراف مي كنم ولي تو كه بزرگي ؛ از بزرگ هر چه ببخشد كم نمي آيد ، ولي خدايا من بنده اي كه نه مي توانم فلسطيني غرق به خون ببينم ، نه اسرائيلي صهيونيست را در خون ببينم ، من چكار كنم ؟ كجا بروم ؟ به كه بگويم ؟ اگر تو نفرستي صاحب امرت را من چكار كنم ؟ باز هم بنشينم مرگ و خون و آتش و ظلم و بي عدالتي ببينم ؟ من ديگر گوشهايم را بستم كه مردم به من بگويند :‌ اين دزد است و آن قاچاقچي ؛ آن ظالم است و آن ستمكار ؛ به اين اميد كه اين گوشها پاك بماند به من بگويند آقايت آمد . بياييد دلهايتان را يكي كنيد ، شما كه الان اينجا هستيد ، شما كه اين حرفها را مي شنويد . ماه محرم امامت را شناختي ، شناختي ؛ نشناختي ، معطل هستي . اين دهه شناختي ، شناختي ؛ فهميدي ، فهميدي ؛ نفهميدي بمان ديگر . مي گويند : فهميد بُرد ، نفهميد ، مُرد . من چكار كنم ؟ خيلي متاسفم ، چون خيلي دلم مي سوزد وقتي مردن روح و فكر آدم ها را مي بينم ، اين هم يك درد است . حالا مي فهمم مي گويند : خدا به آنهايي كه طولاني عمر مي دهد تنبيه شان كرده است . آنهايي كه عمر طولاني كردند همه شان اين را مي گويند ، مي داني چرا ؟ چون هرچه بيشتر عمر مي كني ، بيشتر اين صحنه ها و اين حوادث و اين آدم ها را تجربه مي كني و بيشتر زجر مي كشي . بياييم امسال همه مان با هم بخواهيم

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه