منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

جلسه هفتم قدم به قدم با اصحاب کربلا

 بسم الله الرحمن الرحیم

تلاش کردم که از منظرهای مختلف به کربلا نگاه کنم تا جایی که  وسع دارم چون منظرهای بسیار، و درهای ورودی بسیاری برای کربلا و بحث عاشورا وجود داردکه انشاء الله خدا توفیق دهد ما قبل از اینکه از دنیا دستمان کوتاه شود همه این درها را شناخته وباز کرده باشیم . چند شب گذشته را با صحابه آقا امام حسین (ع)گذراندیم ولی در هر ماجرایی خوب است نگاهی هم به جبهه روبه رو بیاندازیم . به همین دلیل امشب را با این پرسش آغاز می کنم : " فرهنگ اموی از کجا ریشه گرفته است ؟" جهالت درهمه تاریخ وجود داشته اما در کمتر دوره ای  شخصیتی مثل معاویه شکل گرفته است . بسیاری از صحابه پیغمبر مانده بودند چطور با این حکومت مبارزه کنند ، درحالی که قبول داشتند فرهنگ معاویه ،فرهنگ پسندیده ای نیست و باید برچیده شود ولی وقتی با آنها بحث برچیده شدن را می کردند می گفتند : ما موافق هستیم که نباشد اما افسوس چاره ای جز پذیرفتن این فرهنگ نداریم . قابل تعمق است ، امروز برای ما که بیرون از آن فرهنگ قرار داریم، ببینیم این چه فرهنگی است که نخبگان جامعه را ( صحابه پیغمبر کم درجه ای نداشته اند ) دچار رعب و وحشت میکرده و مقابله با فرهنگ اموی را اینها غیرممکن میدانسته اند. برای شناخت فضای آن روز باید معاویه شناسی کرد ،تا از این بهتر و بیشتر به عمق نهضت آقا سیدالشهدا پی ببریم.
القصه:
قبل از اسلام فرهنگ جاهلیت ابوسفیانی درمکه به طور مداوم با بنی هاشم در ضدیت و مقابله قرارداشت . در صحنه های سیاسی و اقتصادی همیشه با هم در تقابل و رقابت های سنگین بودند. با ظهور اسلام و اعلام برادری و براری از سوی پیغمبر، این رقابت و تقابل در ظاهر بیرنگ  شد، همه درکنار هم قرار گرفتند. اما فرهنگ جاهلیت اموی وقتی به شام میرسد تنها نمی ماند، به شام که میرسد با فرهنگ دیگری به نام فرهنگ رومیها یا رومی مخلوط می شود ، ترکیب می شود. آن وقت آن فرهنگ ابوسفیانی بی رنگ شده تبدیل می شود به فرهنگ اموی ،رومی، معاویه ای . ابن اثیر درتاریخ الکامل در جلد 3 آورده است نامه های پیروان یزید از کوفه نزد یزید جمع شده بود. چطور که پیروان امام حسین (ع) نامه برای امام نوشتند ، پیروان یزید و معاویه هم بعد از مرگ معاویه برای یزید نامه نوشتند.که چی؟که والی کوفه را زودتر معرفی کن . تکلیف معین کن . یزید سرجون مشاور معاویه(سرجون در دوره معاویه مشاور خیلی مورد اطمینان معاویه بود) سرجون را خواست و نامه ها را به او نشان داد و با او مشورت کرد تا چه کسی را والی کوفه نماید. یزید بنا به دلایلی از دست عبیدالله خیلی خشمگین بود .عصبانی بود. اما سرجون به یزید گفت : اگر معاویه برای تو دستوری داده باشد رای او را می پذیری؟ یزید گفت : آری. سرجون آمد و نامه ای را آورد فرمانی را آورد از معاویه که نشان می داد که عبیدالله را به حکومت کوفه معرفی کرده است. حالا جالب است ، این فرمان حکومت از پدر می بایست نزد پسر باشد . دست سرجون چه کار می کند؟ دست یک مسلمان باشد . دست یک مسیحی نما چه کار می کند؟ این خود دلیل محکمی براین نیست که نقشه ماهرانه ای توسط سرجون که غیرمسلمانی به ظاهرمسیحی است، برای جهان اسلام است ؟ یک دسیسه از جانب او . نقش یک فرد غیرمسلمان به ظاهر مسیحی ولی یک عنصر فعال در دربار حاکم مسلمانان ، چه مفهومی دارد ؟ یزید حاکم مسلمانان بود ، یک همچون فردی در دربار مسلمانان دست راست یک حاکمی که حاکم مسلمانان است چه مفهومی دارد؟ سرجون می گوید : فرمان را می دهد به یزید و می گوید : معاویه داد و مرد.( یعنی آن لحظه آخر داد و مرد). یزید هم قبول می کند با اینکه از دست عبیدالله عصبانی بوده حکومت کوفه و بصره را به عبیدالله مینویسد و توسط مسلم ابن عمرو باهلی برای عبیدالله می فرستد.یک دستور هم جداگانه می نویسد که مسلم ابن عقیل  را جستجو کن یا بگیر و بکش یا تبعیدش کن.
رم فرهنگ خاصی دارد . وقتی پس از چهار قرن رومی ها مسحیت را پذیرفتند بیشتر از آنکه آنها رنگ مسیحیت را به خودشان بگیرند رنگ خودشان را به مسیحیت دادند . همین فرهنگ رومی بعد از 9 قرن حضور مسیحیت در اروپا ، مسیحیت را حذف کرد. امروز آدمیت رومی ، یعنی آدمیتی که بجای خدا انسان محور عالم است قرار گرفته و حکم می کند. فرهنگ اموی قد برافراشته که اهل بیت پیغمبر را نفی کند.( گفتیم ابوسفیان از قبل از اسلام در جنگ با بنی هاشم بود .)  ابوسفیان هم آخرین نفری بود که مسلمان شد. او هم از ترسش مسلمان شد که مبادا او را عقوبت کنند حالا که مکه را گرفتند. همین فرهنگ اموی قد برافراشته که اهل بیت را نفی کند. بگوید که نیستند ، ( اینها یک آدمهایی هستند مثل بقیه آدمها ،در خیلی چیزها شاید پایین تر ). اما فرهنگ رومی آمده تا اسلام و ائمه را با همدیگر نفی کند. امویان نمی خواستند اسلام را نفی کنند چون زیر بلیط اسلام خوب می خوردند و خوب هم حکمرانی می کردند، اما رومی ها آمده بودند که اصلا اسلام را نفی کنند . چرا؟ چون می دانستند که این مکتب عن قریب دنیا را خواهد گرفت . دو فرهنگ با هم ترکیب شدند . معاویه بعد از مرگ برادرش که والی شام بود در زمان خلیفه دوم حاکم شام شد خیلی حساب شده و آگاهانه از مشاوران رومی شام و شامات ( شام و شامات قبلا در تصرف رومی ها بود اما در عصر آنها در تصرف مسلمانان بود ولی در همسایگی تنگانگ رومی ها قرار داشت ) مدد گرفت . با آنها مشورت می کرد مشهورترین آنها سرجون است. دیدیم که حتی سرجون بعد از مرگ معاویه چه نقش بزرگی را ایفا کرد و عبیدالله را به کوفه نشاند ، که اگر عبیدالله به کوفه ننشسته بود، شاید ورق صحنه کربلا به شکل دیگری زده می شد. شاید حالا بهتر بشود جای پای سرجون را و عملکردش را در واقعه عاشورا، با انتصاب عبیدالله به حکومت کوفه ، شهادت مسلم ابن عقیل که در پی آن اتفاق افتاد مشاهده کرد. در جاهای مختلف جای پای رومیان عجین شده با امویان و معاویه و همیشه در معادلات حکومتی ،امر کردند به نفع حکومت اموی هم تمام کردند.
شیخ مفید در ارشاد آورده است : وقتی خبر ضرب و شتم هانی به مسلم و قبیله اش رسید کوفی ها  قصر عبیدالله را محاصره کردند. در آن موقع در قصر فقط 30  نگهبان بود و 20 نفر از سران کوفه . عده زیادی در قصر نبودند درحالیکه قصر را دورتادور احاطه کرده بودند و کار را بر عبیدالله تنگ. عبیدالله سعی می کرد درب ورودی قصر را محافظت کند تا مردم از آن دراصلی وارد نشوند . ولی خیلی زود هواداران بنی امیه، از درب طرف  رومی ها وارد قصر شدند  و این خیلی جالب است . با وجود اونها ، اینها گروه بسیار زیادی شدند و وجود این درب مخفی از سمت رومی ها در قصر مسلمانها ( حاکم مسلمانها ) نشان دهنده جای پای آنها در این        معادله های جنگی است . مثل همان نامه ای که سرجون از معاویه به یزید نشان داد . در تاریخ آمده که از سالهای 45 هجری قمری یعنی سالهای پس از شهادت امیرالمومنین (ع) ، ( تا امیرالمومنین (ع) زنده بودند چنین جرات هایی  نمی کردند ) شروع کردند محله ای را بعنوان رومی ها شهرک سازی کردند . جالب نیست ؟ الان یاد چه چیزی می افتید؟اسرائیل وفلسطینی ها. آن هم در دل مرکز فرمانده ای جهان اسلام یعنی کوفه . از همان محل هم یک درب مخفی به داخل قصر داشتند و از همین رابطه گسترش پیدا کردند و به همین دلیل از همان درب عبیدالله را یاری دادند. ببینید جا پای این فرهنگ و این سیستم جای جای حکومت اموی دیده می شود.
از نفس المهموم مطلبی را بیان کنم . امام صادق (ع) فرمودند: امام سجاد واسرای کربلا را نزد یزید بردند.
توی ویرانه مسکن دادند. ویرانه یعنی جایی که خانه ای که در حال ریختن بود، توی ویرانه ای مسکن دادند. یکی از اسرا بر می گردد و می گوید آنها ما را در این خانه سکنی دادند که سقفش پایین بریزد و مارا بکشد.پاسبانان یا نگهبانانی که در آنجا دور اسرای کربلا  بودند، به زبان رومی، این نگهبانان رومی نبودند، از چه کسانی هستند ؟ به ظاهر مسلمان وعرب هستند. اما با زبان رومی به هم دیگر می گویند اینها را ببینید.از خراب شدن خانه شان می ترسند با اینکه فردا این ها را می خواهند ببرند بیرون و بکشند. امام سجاد (ع)  می فرمايند: هیج کدام از ما جز من زبان رومی را درست نمی دانست. ببینید جای پای آن فرهنگ تا کجا آمده است.نگهبانان مسلمان عرب ،با زبان رومی با آن تسلط صحبت می کنند.بچه هایمان را میفرستیم کلاس زبان انگلیسی چندین ترم، یک خارجی بیاور بهش بگو یک احوال پرسی  با آن انجام بده. تو مال کدام مملکت هستی؟ و از کجا آمدی ؟چه چیزی می خواهی ؟نمی توانند دو کلمه با آن صحبت نمايند، جدی می گویم  این طور نیست؟ بچه های دانشگاهیمان همه واحد های زبان گذرانده اند، خیلی هم خوب گذرانده اند به یکی از آنها بگویید یک ،دو کلمه فقط احوال پرسی کنند، نمی توانند.چرا؟چون هنوزیک ته رنگی از فرهنگ خودمان مانده است نتوانستند  یک چیزی را به ما مسلط کنند. ولی عن قريب می کنند زیاد نگران نباشید با این استقبال شایان توجه، قبل از دبستان انگلیسی بیاموزید، این کار راهم انجام می دهند .
به هر حال در زمان امیرالمؤمنین (ع) مردم هنوز متوجه عمق فاجعه ای که معاویه ایجاد کرده بود نشده بودند. به همین جهت بعضی ها فکر می کردند این یک حساسیت افراطی می باشد، که در امیر المؤمنین (ع) بوجود آمده است که ایراد می گیرد که معاویه حاکم شده است.در نهج البلاغه خطبه 162 آمده شخصی از یاران حضرت علی ( ع) از طایفه بنی اسد در ابتدای خلافت امیرالمؤمنین (ع) از حضرت در مورد چگونگی حذفشان بعد از رحلت پیغمبر (ص) یعنی بعد از واقعه غدیر و رحلت پیغمبر (ص) سوال می کنند: می گویند آقا جان شما را غدیر معرفی کردند چه طور شد شما را حذف کردند ؟ جواب امام خیلی جالب است امام می فرمايند تو موضوع را اشتباه گرفته ای ،خلافت غارت شده را رها کن، متوجه امر عظیمی باش که پسر ابوسفیان بوجود آورده است.یعنی آن که دیگه گذشت .الان را بچسب که دارد یک اتفاق خیلی اسف بارتردر جامعه اسلامی روی     می دهد . تو هنوز در آن گير هستی ؟مثل یک عده ای که هنوز بعد از گذر ، چند سال گذشته؟ 57  تا 92 هنوز منتظر هستند،  میگه می دانی خبر داری پسر شاه قراره بیاید . بابا ای داد بی داد شما کی آدم می شوی ؟ چی به شما داده بودند ؟فکر امروز باش که همه چیز را درست کنی . درجامعه درست حرکت بشه .تو فکر آن هستی؟ آن که در ایران زندگی کرده بود چه کرد؟که این که زاد و ولد آن طرف است برای شما انجام بدهد.کجای کار هستید؟
فرهنگ ابوسفیان تا وقتی دست تو دست فرهنگ رومی نداده بود هی شکست می خورد.قلدری بنی امیه، یورش آن به اسلام حتی درزمان عثمان هم نتیجه نداد. دیدیم کار رسید به قتل عثمان. کل مملکت اسلامی متوجه انحراف عثمان شد، به مقابله بلند شد. زشتی حاکمیت  اموی هم تو زمان عثمان شناخته شد، اما همین امویان وقتی از طریق معاویه ترکیب جاهلیت اموی را فرهنگ رومی را بوجود آوردند، به صحنه سیاست آمدند.تعدادی از همان صحابه ای که با عثمان مقابله می کردند با معاویه از در سازش درآمدند. مسیحیت در اورشلیم بوجود آمد، ولی وقتی به غرب رسید بسیاری از محتویات ارزشمند و حیات بخشش را از دست دادیا کمرنگ شد. چون قبل از اینکه اروپا مسیحی شود، مسیحیت اروپایی شد.آنان هم همین میخواستند برای ما ، برای اسلام . نکات خیلی حساس است ، خيلی ظریف است هر چقدر این نکات حساس را بفهمیم بیشتر متوجه می شویم که تنها راه موجه و موثر برای مقابله با چنین دشمن مکاری، فقط از طریق امام حسین(ع) ، حکمت حسینی و حرکت امام در کربلا امکان پذیر بود و راه دیگری نداشت.حکمت امام حسین (ع) و نهضت عاشورا یک انتخاب واقعی خاص، مافوق رسم زمانه بود . همیشه علم مبنای انتخاب یک عالم ،در کارش است.عالم براساس علمش اتنخاب می کند و حرکت می کند.عالم همیشه عالمانه انتخاب می کند و این انتخابش بر محور آگاهی و علم قرار دارد. در حالی که ترس مبنای حرکت انسان جامعه زده و ترسیده است.انسان جامعه زده و ترسیده انتخاب آزاد ندارد ، معاویه این را خیلی خوب می دانست و عده ای از مردم تحت تاثیر جو جامعه، انتخاب و زندگی می کنند.اصطلاح ما فارس ها هرطرف بادش بیاید بادش میدهد به همان سو.یعنی در حقیقت انتخابی ندارند. معاویه از همین نقطه آگاهانه حیله ها و نقشه هایش را شروع کرد. همه مردمان را طعمه حیله ها و سیاست های مکارانه خودش قرار داد. معاویه حکومت  زورمدارانه ای را به پا کرده بود، انسانهای بی محتوا به راحتی طعمه پوچی زمانه خودشان می شدند که ترس بر آن زمان حاکم بود، آلت دست قرار می گرفتند، این ها را قصه نمی گويم این ها را می گویم تا آدم ها بفهمند.
در زمان سه خلیفه اول، افراد جامعه به جهت مشغولیت های بی ثمرشان از معارف دینی غفلت کردند. ای مسلمانان !کاری که امروز ما داریم انجام می دهیم . چی کارمی کنی ؟ میگه آنقدر مشغولیت زیاد است به خدا نمی رسم.قرآنتان را خواندید ؟ به خدا نمی رسم. چه طور به همه کارهای دیگر میرسی به این    نمی رسی ؟آنهایی که مشغولیت های دنیایی از معارف دینی دورشان می کند و غفلت می کنند به اهل بیت پشت می کنند. تاریخ نشان داده است نمونه بارزش صحابه ای که در صحرای کربلا به یاری امامشان نرفتند.
مردم حدود30 سال مشغول همه چیز شدند جز معارف دینی، در نتیجه آلت دست جو ترس شدند انسان وقتی             بی محتوا  شد دیگه صاحب اراده ای نیست. که هر طور بخواهد زندگی کند. آنوقت فقط زندگی می کند، به چگونه زندگی کردنش فکر هم نمی کند ،فقط ماندن را می بیند و میخواهد بماند و ماندن به هرشکلی را زندگی می انگارد. بهای آن را هم می دهد .بهای آن چیست؟تسلیم و خاضع شدن .و معاویه این حالت را در جامعه شناسایی کرده بود. اصلاً برای درمانش فکری هم نمی کرد، چون برایش ایده آل بود بلکه زیربنای حکومتش را در این حالت مردم می دانست و به همین دلیل هم بسیاری از صحابه  و تابعین به امام حسین (ع ) گفتند :کاری نمی توان کرد همین فرهنگ بعد از معاویه هم ادامه پیدا کرد. اکثر صحابه در اثر جنگ ها و فتوحات زمان  خلیفه دوم، صاحب مال و باغ و کنیز و اموال بسیار شدند مال هم که دلبستگی می آورد ،چنان مشغول می کند که آدم به راه دیگری فکر هم نمی کند .چنان مشغول می کند که به هیچ چیز دیگری اندیشه نمی کند. توی چنین شرایطی آنچه که مطرح نیست آگاهی یافتن از روند جامعه است. زندگی و مشغولیتش  را به عنوان يک گرفتاری قبول می کند، تو چنگال این گرفتاری اسیر می شود. خودآگاهی را بسته بندی می کند دست نخورده تحویل   می دهد، به آنهایی که می خواهند بگیرند و ببرند. دیگر ماورای روزمرگی ها نمی تواند تحلیلی داشته باشد آنوقت است که دیگر نصیحتی و پند و اندرز هم کاری نمی تواند بکند.
خدایا به حق این روزهای عزیز مارا به این سرونوشت دچار نفرما . 
خدایا چراغ روشن هدایت آقا امام زمان (عج ) از پیش چشم ما بر ندار .
بارپرودگارا تا روزی که زنده هستیم قلبمان ،روحمان با قلب و روح امام حسین(ع) و شهدا کربلا پیوند عنایت بفرما.
خدایا مارا از ترس ، روزمرگی ، دل مشغولی از مال پرستی ، جاه پرستی ، اولاد پرستی و عنوان پرستی دور بفرما.

 

 

 

نوشتن دیدگاه