منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

جلسه هشتم قدم به قدم با اصحاب کربلا

 بسم الله الرحمن الرحیم

امروز هفتمین روز محرم است و هشتمین شبی است که ما در این حسینیه دور هم جمع شده ایم و به بحث وگفتگو پرداختیم . سخن امشب را با مطلبی از شیخ مفید در کتاب ارشاد جلد 2 آغاز می کنم . شیخ مفید      می گوید : عبیدالله ابن زیاد برای آنکه جای مسلم ابن عقیل را پیدا کند غلامی مطمئن داشت به اسم معقل . معقل را صدا میزند و در یک کیسه سه هزار  درهم پول به او می دهد و به او می گوید : برو ببینم چه می کنی؟ سعی کن مسلم را پیدا کنی. برای پیدا کردن مسلم باید سعی کنی راهی به میان شیعیان پیدا کنی و به بهانه اینکه پول وجوهات آورده ام به مسلم برسانم، دست تو به مسلم  برسد و جای مسلم را پیدا کنی. معقل می گوید: با خودم فکر کردم ، من چگونه راه به شیعیان پیدا کنم؟ من اول باید شیعیان را بشناسم . باخودم فکر کردم شیعیان یک ویژگی خاص دارند ، کثیرة الصلاة هستند . یعنی نمازهایشان بسیار و با طمأنینه  و آرامش است شیعیان از ویژگی هایشان کثیرة الصلاة بودنشان است یا به عبارت بهتر کسانی هستند که نمازهایشان با طمأنینه و راز و نیاز فراوان همراه است. معقل می گوید : رفتم به مسجد کوفه . ایستادم و به آنهایی که نماز می خواندند نگاه کردم  ببینم چه کسی نمازش را خیلی با طمأنینه  و حال و احوال می خواند . دیدم یک مردی با خضوع کامل در حال نیایش طولانی است . حدس زدم او باید از یاران مسلم و حسین ابن علی (ع) باشد . به او نزدیک می شود و تصادفا او کسی نبود جز مسلم ابن عوسجه . ( از صحابه ای که در میدان کربلا به شهادت رسید )  می رود به او نزدیک  می شود و از طریق او راه به مسلم پیدا می کند و بقیه قصه ادامه دارد.
پس شیعیان یک ویژگی خاصشان ، نوع خواندن نمازشان است . ما برای نماز برخلاف تصور عموم مردم یا اهل سنت ،که یک عده ای نا آگاه بد نماز می خوانند اسممان بد دررفته ، شیعه هم  نمازش را خیلی با حرمت       می خواند ، هم دقت می کند در پوشش نمازش ، هم دقت می کند در پایان نماز ،می نشیند ، ذکر می کند ،  با خدا راز و نیاز می کند ، حرف می زند ، بعداً بلند می شود . ما را با نمازمان می شناسند .می گوید بله چون ما دستانمان را به این شکل  میگذاریم .( اشاره به قرار گرفتن دست کنار بدن ) سنی ها به این شکل می گذارند. ( اشاره به قرار گرفتن دست روی هم جلوی بدن) من اهل     سنت های بسیاری را در طی سال ها دیده ام که می دانستم طرف اهل سنت است ،( بخصوص در جلسات خانم ها ) ولی وقتی به نماز می ایستاد مثل ما دست هایش را کنارش می گذاشت . درحالی که در خلوت خودشان به شیوه خودشان نماز می خواند. پس بحث دست چگونه گذاشتن ملاک جدایی ما از اهل سنت در نمازهایمان نیست . نحوه راز و نیاز ، نحوه نماز خواندن ، نحوه حرف زدن ، حرمت نگه داشتن در نماز از  ویژگی های ما شیعیان است . پس از این به بعد حواستان جمع باشد آبروریزی نکنید . محض رضای خدا ، مخصوصا در نمازهای جماعت در اماکن متبرکه و به خصوص در عربستان ،در عراق و جاهای دیگر.
عصر تاسوعا دستور حمله آمد برای سپاه دشمن . امام به برادرشان حضرت ابوالفضل (ع) فرمودند: برو از آنها امشب را فرصت بگیر. گفت : برای چی ؟ فرمودند : چون خدا می داند که ما نماز را دوست می داریم . پسرم ، دخترم ، شما که سینه می زنید برای امام حسین (ع) ، خودت را میکشی هرجور شده به مجلسش و به دسته اش برسانی و قدری همراهی کنی ، اشکی بریزی و سینه ای بزنی ، امام شما ،نماز را خیلی دوست می داشت . شما نماز را چطور دوست می داری؟ اصلا نماز را دوست می داری ؟ یا فقط نماز می خوانی برای اینکه استادم      گفته است : هرکس نماز نخواند ، من می فهمم و اخراجش می کنم . به من چه ؟ من چه کاره هستم این وسط ؟ کسی که امام حسین (ع) را دوست دارد،کسی که امام زمان (عج) را دوست دارد ، نمازش را هم باید همان طور دوست داشته باشد . چرا ؟ چون امام فرمودند . فرمودند: ما نماز را دوست می داریم . امشب را فرصت بگیر . می خواهیم امشب را به نماز بگذرانیم و راز و نیاز کنیم . راوی می گوید :  آن شب از همه    خیمه ها صدای زمزمه های عاشقانه نیایش بلند بود مثل صدای زنبورهای عسل در کندوها . چه تعبیر قشنگی . زنبور عسل به کندو می رود عسل هایش را بیرون می ریزد . با صدایی که می کند عسل هایش را بیرون         می ریزد . مومن وقتی راز و نیاز با خداوند می کند عسل های موجود در جسم و روحش را خارج می کند . تا طیف وسیعی اطرافش هرکسی قرار بگیرد در آرامش است . حالا وجود تو چطور است ؟ اگر در جایی قرار میگیری همه را به تنش می اندازی ، برو و فکری به حال خودت بکن . حتماً یه فکری به حال خودت بکن ، چون یک مرض بزرگ داری . برو و این مرض را از خودت جدا کن .
کربلا به اندازه تمام ابعاد بشر و عمیق ترین ابعاد بشر وسعت دارد . برای همین است که کربلا هیچ وقت کهنه نمی شود . هرسال چقدر آدم ها سینه می زنند ؟ اینجا که خبری نیست . بروید مشهد را ببینید . تمام محرم و صفر را سینه می زنند. هر روز سینه می زنند . هر روز دسته سینه زن راهی است به سوی حرم امام رضا (ع) . در بسیاری از شهرها به این صورت است . اینجا مردم شهرزده شده اند ، تمدن زده شده اند ، نو زده شده اند . چه بگویم آخر؟. چرا اینقدر سینه میزنند؟ چون کربلا کهنه نمی شود . هرسال اول محرم رخت و لباس نو می پوشد و حاضر می شود . آدم ها ،حاضر شده کربلا را  می بینند . هرچه قدر لایه های وجودی بشر باز شود ، کربلا بیشتر به سراغش می آید . چون کربلا با وجود    آدم ها کار دارد و هرچه این لایه ها بیشتر باز شود بعد جدیدی از کربلا پیش رویش گسترده می شود .آنهایی که یادشان است ، آنهایی که همراه ما هستند ، آنهایی که به دست فراموشی نمی سپارند ، جزوات را دوباره نگاه می کنند و حفظ می کنند ، می بینند  ما هرسال که به کربلا و به ماه محرم می رسیم ، یک بخش جدید صحبت داریم . درحالیکه افرادی که در کربلا شهید شدند عوض نشدند . شدند ؟ همون آدم ها هستند . نه اضافه        می شوند و نه کم می شوند . بعد از واقعه کربلا و شهادت امام سجاد (ع) ، دو جریان خیلی مهم دربین شیعیان به وجود آمد . یکی جریان زید ابن علی ابن الحسین و دیگری جریان آقا امام صادق (ع) بود که جریان اصلی همان جریان آقا امام صادق (ع) است . زید ابن علی ابن الحسین فقط جنبه انقلابی و حماسی کربلا را درنظر گرفت . امام صادق (ع) به ایشان احترام می گذاشت ولی شیوه خودش را حرکت می کرد . نیت زید مقدس   بود ، امام هم به همان جنبه اش عنایت داشت ولی امام صادق(ع) شیوه شان، روش زید نبود. زید و فرزندش یحیی فقط جنبه سلحشوری کربلا را درنظر گرفتند و در پیش گرفتند که در نتیجه فرقه زیدیه پدید آمد . هنوز هم در یمن عده ای از شیعیان زیدیه زندگی می کنند . ابی  حنیفه یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت ، حتی زید را تائید می کند . اما امروزه زیدیه ای که داریم دیگر زیدیه تنها نیست ، ترکیبی از حنفیه ، معتزله و شیعه است . اما فقه وکلامش شیعه نیست . توجه کنید غفلت از یک زاویه بسیار ظریف کربلا کار را به کجا می کشاند ؟
برای آدم مقدسی چون زید بن علی بن الحسین کم مقامی نیست .کربلا را فقط از یک زاویه یا دو زاویه نگاه کرده،  زاویه اصلی کربلا را چون نگاه نکرده یک فرقه جداگانه بوجود آورده است.حالا تکلیف ما دیگر مشخص است. شیعه جعفری از کربلا یک  سیر خاص و دقیق وظریف و همه جانبه دریافت کرده است .فقه جعفری ، صفا وعبودیت امام سجاد (ع) سلحشوری حسینی ، حکمت علوی همه باهم درآمیخته سرتاسر این ماجرا را پوشانده است. همش را باید باهم دید چرا امام صادق (ع) مثل زید عمل نکردند ؟زید با نیت خیر حرکت کرد ،متقی بود از سلحشوری هم برخوردار بود پس چرا زیدیه مجبورند حنفیه و معتزله را هم کنار خودشان داشته باشند ؟برای آنکه ناخودآگاه، این عده، به کثرت فکر می کنند. از ابعاد دیگر نهضت کربلا که جنبه حکمت حسینی است غفلت کردند.این فرقه آخر الامر به جایی می رسد که مورد تایید امام معصوم نباشد.با اینکه زید و فرزندش یحیی مورد تایید امام بودند ولی فرقه، دیگر موردتایید امام قرار نگرفت. این را عرض کردم فقط به خاطر اینکه بعضی ها به حب حسینی یک مسیری را میروند که از ناکجاآباد سر در                   می آورند.امشب لااقل یک نفر توی این جمع دارم که انتخاب چنین مسیری را  میخواهد بکند من نمیدونم کی ؟کجا؟این هم از بحث کار من خارج بود فقط به خاطر اون یک نفر گذاشتیم.حالا دیگر خودتان می دانید.
برگردیم شب عاشورا: در کربلا همه چیز عجیب است امام توی تاریکی شب پشت میکنند به همه . عهدشان را  از همه بر می دارند چرا؟ هر کس یک قدری که پاهایش سست شده برود اگر کسی توی نیتش قدری ناخالصی وجود دارد برود. چرا برود؟ فردا سیاهی لشکر نمی تواند باشند اینها ؟ نمی خواهد امام . امام سیاهی لشگر می خواهد چه کار ؟میگوید فردا مزاحم کارم نباشند.مزاحم کار نمی خواهد. در آن زمان توی صحرای کربلا  فقط جانهای مخلص و معتقد و آماده تقدیم را پذیرش می کنند. چیزی نداریم تا روز عاشورا .عاشورا هم دارد هر سال تکرار می شود آماده شدید که بدهید ؟جان بدهید ؟ جان خالص تقدیم کنید ؟اگر نشدید بیرون نیایید. ما بقی از این گردونه خارج بودند. راستی با خودتان هیچ وقت فکر کردید چرا امام حسین (ع) آخرین نفری هستند که شهید می شوند ؟ چرا فرزندان امیرالمؤمنین (ع ) مثل برادران حضرت ابوالفضل (ع) که پسران  ام البنین بودند یا فرزندان حضرت زینب کبری (س)، فرزندان امام حسن (ع ) همه اینها بعد ازصحابه و یاران امام به میدان رفتند و شهید شدند چرا؟خانواده پیامبر می دانند که در حفاظت از امام محکم هستند ، محکم                 می ایستند تا انتها هم ایستادگی می کنند تا از امام حسین (ع) مثل نگین انگشتری این نهضت محافظت کنند. در شب عاشورا خانم حضرت زینب (س) نزد آقا آمدند و فرمودند :آیا به یارانت اطمینان داری که فردا تو را تنها نگذارند؟یکی از اصحاب شنید و خودش را به حبیب بن مظاهر رساند که خانم چنین چیزی را فرموده اند همه پشت خیمه گاه جمع شدند، غوغایی برپا شد ،روز عاشورا عهد و پیمانشان را اینها ثابت کردند ابتدا صحابه و یاران ،یکی یکی به میدان رفتند، بعداً از خاندان بنی هاشم دانه دانه به میدان رفتند و همه کشته شدند. در آخر امام تنهای تنها به میدان رفت.تنهای تنها. یاران امام چیزهای عجیبی می فهمیدند ،آنها فهمیدند که امام حسین ( ع ) باید آخر از همه و تنهای با عزت باشد و این تنها عزیزی است که باید تنها باشد.باید آخرین نفر باشد، نه آن تنهایی که یارانش اورا ول کردند و رفتند. نباید  روز عاشورا آنهایی که در قصه طالوت و  جالوت گفتم از قرآن کف دستی آب نوشیدند حضور داشته باشد، وسط جنگ امام را تنها بگذارند و بروند. توی صحرای کربلا فقط باید آنهایی باشند که تا آخرین لحظه ای که چشمشان به دنیا باز است بتوانند حضور داشته باشند.حالا تصور کنید استراتژی امام حسین ( ع ) را! آیا نمی توانست علمدارش را که در رشادت در عرب تک بود با تعدادی از صحابه با هم گروهی بفرستد و تعداد زیادی از دشمن را تار و مار کند ؟می تواند اما نفرستاد. چون اینها اگر همه باهم میرفتند جنگ همه تنه در میگرفت عده ای کشته و عده ای اسیر میشدند.هرج و مرج می شد تمام این سپاه دشمن، یک به یک این همه رشادت را دلاوری و اشتیاق را مشاهده نمی کردند . خیلی جالب است . امام  حضرت ابوالفضل  (ع) را به میدان نفرستاد به کنار نهر آب فرستاد خیلی باید فکر کرد چرا ؟جهان اسلام می بایستی جنگیدن وشهادت غیورانه تک تک آنها را مشاهده و ضبط کند. و گرنه نمی شد کربلا، و آنوقت آن همه عظمت وکلام برای گفتن بوجود نمی آمد.
امام حسین ( ع) می بایست آخرین نفر باشد که تمام یارانش در پیش رویش قربانی شدند ، تنهای عزیزی باشد که مثل دری گران بها در آن پهنه خون و ایثار و شمشیر بدرخشد.برای همین شب عاشورا حضرت  نگران کثرت افراد بود که کثرت افراد مانع تحقق طرح بزرگ امام برای کل تاریح جهان هستی می شد.کربلا فرهنگ عجیب و پرعظمتی دارد .حضرت مواظب هستند کثرت، چشم این فرهنگ را پر نکند، بلکه سنت رسول خدا فضا را انباشته کند. در عرصه کربلا هوشمندان عالم، توی دلشان غمی به وسعت همه جهان هستی را احساس میکنند.چرا که فقط خون  وشهادت و ایثار جمع صحابه، یاران و خاندان امام حسین ( ع) رابه تنهایی نمی بینند. اینها یک بخش از آن غم است.غمی در دل آنها است که  غم حضرت فاطمه (س ) است بعد از گذران نیم قرن آنجا، آن غم را دوباره زنده میبینند.بانوی بزرگ اسلام غم گمشدن اسلام را در دلش داشت.همه روز گریه     می کرد بگو  حضرت فاطمه (س) خسته شدیم یا شب گریه کن یا روز بگو خسته شدیم به بیرون از مدینه برو و گریه کن گریه برای پست ، گریه برای مقام، گریه و اندوه حضرت زهرا (س) برای گم شدن اسلام بود. این بانوی بزرگ فهمیده بود که اینها با ظرافت بسیار اسلام را پنهان می کنند چیزی را به جای اسلام و با نام  اسلام قرار میدهند، که مردم نفهمند.مردم نفهمند که اسلام را گم کردند اگر بفهمند که بالاخره یک کاری انجام          می دهند کاری میکنند که مردم نفهمند اسلام گم شده . اسلام سر جایش باشد، نامش هم سر جایش باشد که کسی دنبال آن نگردد .غم حضرت فاطمه (س )غمی عالمانه بود ،نه از روی احساس و عاطفه و این غم بزرگ دوتا وجه داشت اول این که حضرت فاطمه (س) میبیند، میفهمد چه چیز بزرگی از دست رفته است همان چیزی که هنوز جهان اسلام و جهان تشیع نتوانسته با خانه نشینی امیرالمؤمنین (ع ) که از دست داده بدست بیاورد. غم همین را داشت. که از دست من و شما امروز نرود . ما برای حضرت فاطمه زهرا (س ) و برای ضربه ی که  آن روز خورد قدری اشک میریزیم.حضرت فاطمه زهرا ( س ) را در غمی که در دلش پنهان بود  و اون غم فقط  وفقط بخاطر امروز من و شماست و جوان های ما که اسلام را گم کرده بودند، که الان هم خیلی ها گم کردند اشک ما برای حضرت فاطمه (س ) برای اون غم است . اشک ما برای فاطمه زهرا برای آن غم است.حذف علی (ع) برابر بود با حذف عالم معنا و بصیرت محمدی (ص). غم دوم این بود که مردم عمق این فاجعه را نفهمیدند و نفهمیدند چه اتفاقی افتاد.دیشب گفتم.گفتم یکی از یاران امام به امیر المومنین بعد از این که به خلافت رسید در خطبه 162 در نهج‌البلاغه خدمت حضرت عرض می‌کند که آقا چطور شد که بعد از غدیر خم و رحلت پیامبر شما کنار گذاشته شدید؟ به او گفت حواست کجاست؟تو فکر خلافت غصب شده‌ای؟ فکر آن چیزی باش که امروز دارد اتفاق می‌افتد. آنها غم چیزی را داشتند که بر مسلمانان و اسلام پذیران اتفاق می‌افتد. مردم عمق فاجعه را نفهمیدند.از این بد تر هم بود. چون هم اصل اسلام از دست رفت و هم نفهمیدند که چه چیزی از دست رفت.باز اگرمی فهمیدند خوب بود غم کم تر بود.چرا؟ چون آنها هم مثل صحابه امام حسین، غم‌هایشان را دلشان محکم نگه می‌داشتند.قرص و محکم خون دل می‌خوردند تا زمانه‌اش برسد. زمانه‌اش که می‌رسید از جایشان حرکت می‌کردند. ولی جز عده قلیلی بقیه نفهمیدند.در صحرای کربلا هوشمندان عالم مضاعف می گریند چون همه را در یک جا ملاحظه می‌کنند.قافله کربلا وقتی از مدینه حرکت کرد و نهضت را شروع کرد دید که وقتش رسیده که غم دوم فاطمه زهرا را مطرح کند. برای همین غم قافله کربلا ادامه غم مقدس حضرت زهرا بود که اسلام گم شده و مردم نمی‌دانند که اسلام گم شده است. هوشمندان در فاجعه کربلا غم حضرت زهرا را می‌بینند نه رد پایش را،عینش را می‌بینند. که این خانم تنها بعد از رحلت پدر چگونه اشک می‌ریخت و مردم نفهمیدند؟نفهمیدند که خانمشان برای چی گریه می‌کند. خانم مگر چقدر عمر کرد که به خاطر این که امیر المومنین خلیفه نشد غصه بخورد.خودش هم می‌دانست خیلی زود می‌رود چون پیغمبر این وعده را داده بود.چرا آدم‌ها فکر و اندیشه نمی‌کنند؟ آقا سیدالشهدا توانست این غم بزرگ را خوب نشان دهد. در روایات می‌خوانیم که رسول خدا (ص) لب‌ها و گلوی امام حسین را به دفعات بوسیدند چون می‌فهمیدند که این کودک کوچک که به‌زودی جوانی رشید خواهد شد با چه غمی به صحنه خواهد آمد. این گلو در راه این غم زیبا چگونه به صحنه بریدن ،کشانده خواهد شد. می‌خواستم کلام را در این جا ببندم که دیدم نمی‌شود گفتم:
هر دم از این باغ بری می‌رسد تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد
هر دم می‌خواهم کلام را بس کنم باز یک نکتهٔ دیگری بال‌بال می‌زند که آن را هم بنویسم.دو لشکر عمر سعد و لشکر امام حسین دو نماد بسیار واضح و عینی از انسان‌ها در همه قرون و اعصار به نمایش گذاشته‌اند اگر آن نمادهایی را که از این دو سپاه و آدم‌هایش داریم بگذاریم بر شخصیت خودمان  منطبق کنیم به‌راحتی می‌توانیم بفهمیم الآن در کدام گروه هستیم.دستاورد کربلا امسال این است. ببینید در کدام گروه هستید؟ در کدام سپاهی؟ جزو کدام دسته از آدم‌ها هستی؟ جبهه عمر سعد پر بود از آدم‌هایی که حالتشان "حالا خوش باش، و به‌نظام برتر فکر نکن" بود. برایش حرف می‌زنی می‌گوید برو بابا حوصله داری این برای از ما بهتران است. بگذار آنها فکرش را بکنند به من و تو چه مربوط برو خوشت را بگذران. گرفتار هوس‌هایشان هستند در نتیجه آدم‌هایی هستند که شخصیت های پراکنده دارند. خیلی مهم است اگر نفهمید هیچ بهره‌ای از کربلا نمی‌برید.دارای شخصیت پراکنده هستند، هر هوسی آنها را به یک سمتی می‌برد. یک شخصیت واحد جهت دار ندارند به طور مطلق. اما در مقابلش جبهه امام حسین را انسان‌هایی پر کرده‌اند که شخصیت محکم،جهت دار،بصیر، پایبند به سنت رسول خدا و ولی خدا و کلام الهی است. این افراد از طریق ارتباط با احدیت پروردگارشان به وحدانیت شخصیت رسیدند.چرا خداوند اصرار می‌کند که احد بودن خدا را بشناسید؟ برای اینکه ما برویم و نزدیک شویم به آن وحدانیتی که خداوند منتظراست آن را از ما ببیند. چقدر تا به حال این نقش را ایفا کرده‌اید؟ چقدر به او نزدیک شده‌ایم؟هیهات. عالم ماده، عالم کثرت است و آن کسی که تابع عالم ماده است مکثر است،تکثیر شده است. پخش و پلا است و این آدم سرگردان است. اما پروردگار احد است.ذات احدی وحدت محض است و بقا و ثبات از آن خدا است. انسان‌ها بقا و ثبات خویش را اگر می‌خواهند محک بزنند از میزان نزدیکی و ارتباطشان با حضرت حق می‌توانند عیار ثبات و بقایشان را پیدا کنند.چقدر باخدا دوستید؟چقدر باخدا حرف می‌زنید؟ چقدر از زمان شبانه روزت را باخدا می‌گذرانید؟ ساعت بگیرید. دارم کلید می‌دهم.میاید به من می‌گوید به من ذکری نمی‌دهید چشم ما هم باز شود؟ ما هم بپریم و بال پیدا کنیم. بیشتر از این چی بدهم. دفتر بگذارید ببینید از صبح که بلند می‌شوید تا دوباره به خواب بروید چقدر از زمانتان را باخدا بودید؟ چقدر با او حرف زدید؟ دعوا کردید آشتی کردید از او خواستید با او حرف زدید و تشکر کردید. برای یک ساعت و دو ساعتی که کنار من هستی 50 دفعه تشکر می‌کنید. از خدا برا ی اینکه من را به تو داد که تو بیایی این جا و من در خدمت تو باشم چقدر تشکر کردید؟ هیچی!
انسان‌هایی که مقابل سیدالشهدا قرار می‌گیرند انسان‌هایی هستند که سر گردان‌اند. ریسمان میلهای دنیایی‌شان آنها را حرکت می‌دهد و بر اساس اینکه زمانه با چه کسی همراه است آنها هم با او همراه خواهند بود. خواه زمانه با مسلم ابن عقیل باشد یا با عبید ا...ابن زیاد. بیایید از آنها نباشیم که ظهر عاشورا که نماز می‌خوانیم خدا ملائکش را بفرستد عکس ما را بگیرند ببرند روز عاشورای سال 61 هجری پشت سر امام حسین قرار بدهند و چاپش کنند. روز محشر که می‌رویم در صحرای محشر، عکسمان را بدهند بغلمان با سر بالا در صحرای محشر حرکت کنیم و خجالت زده نباشیم.

 

 

 

نوشتن دیدگاه