منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

جلسه دهم قدم به قدم با اصحاب کربلا

بسم الله الرحمن الرحیم

شب گذشته مطلب را به یک نقطه ای رساندم و توقف کردم.دلم نمی خواست آنجا متوقف شوم ، ولی چاره ای هم نداشتم. چون زمان کم بود و  وقت نمی رسید.امشب هم نمی دانم تا کجای این مطلب می رسم ولی آغاز می کنیم. انشاء الله که بتوانیم همه آن چیزی را که در دستمان است واگو کنیم .

دیشب راجع به آیاتی از قرآن صحبت کردم.که درآن آیات به سنت پروردگار اشاره فرموده شده بود.و گفتیم که یاران امام حسین (ع)، صحابه ایشان و افراد خانواده ایشان این سنت را شناختند که در صحرای عاشورا با کمال رضایت ، بدون ترس حماسه آفریدند.

خوب عرض کردم خدمت شما صحابه امام و خاندان امام کسانی بودند که سنت الهی را شناخته بودند. و چون از سنت الهی با خبر  و به آن معتقد بودند که سنت خداوند هرگز دگرگونی نخواهد یافت . آیه صریح قرآن است. سوره الفاطر ، آیه (43). و اینکه اگر کسی نیرنگی به کار ببرد، گردنکشی کند عاقبت دامن خودش را خواهد گرفت .دوباره سوره الفاطر آیه (43) . و اینکه عاقبت کار کسانی که خیلی نیرومندتر از این اقوام بودند خداوند میفرمایند: بروید و ببینید آنها چه شدند ؟ چه کار کردند ؟جز نابودی چیز دیگری نبود.سوره الفاطر آیه (44 ). آنها این چیزها را می دانستند. امشب شبی را در نجوا  گذراندند.در راز و نیاز با خدا که  بار پروردگارا من باور کردم کلام شما را در قرآن و دیدید که در روز عاشورا که چه حکایتی را برپا کردند ، چه حماسه ای را آفریدند .قشون مقابل امام حسین ( ع ) چه کسانی بودند ؟آنها جمع انبوهی از آدم ها بودند که در حال زندگی می کردند به قول یکی از دوستان بالاخره در حال زندگی کنیم یا نکنیم؟بله یک روزی گفتم در حال زندگی کنیم .آنقدر به گذشته نگاه نکنید ، نگران آینده هم نباشید.الان هم می گویم در حال زندگی کنیم.ولی با کدام حال زندگی کنیم؟این خیلی مهم است.نوع حالی را که دارید انتخاب می کنید.اینها قشونی بودند که در آن حال آن روز زندگی می کردند.اما نه به اختیار خودشان . یاران امام در حال زندگی می کردند اصلاً نقشه ای برای آینده نداشتند.اما به اختیار خودشان. این بندگان خدا به اختیار خودشان زندگی نمی کردند.عمربن سعد را به زور به صحنه آوردند.اختیاری نداشت. گفتند: اگر نروی حکومت ری را به تو نمی دهیم.عبید الله را به زور حاکم کوفه کردند.تاریخ می گوید پدر عبید الله یعنی زیاد، فرزند یک زن بدکاره بود،که پدرش نامعلوم بود.معاویه این را می دانست.قدرت  زیاد را هم می شناخت برای اینکه از این قدرت خبیث به نفع خود استفاده کند به زیاد گفت : من تورا  به پدرم ابوسفیان نسبت خواهم داد.یعنی زیاد می شود برادر ناتنی معاویه .حتی حسین ابن علی ( ع) قبل از عاشورا برای معاویه نامه نوشت که تو سنت پیغمبر (ص ) را نابود کردی. تو با چه حقی یک زنازاده را به پدرت نسبت دادی؟مردم می فهمند پدرشان سالهای قبل یک زن شرعی داشته است که از آن یک اولاد دارد اینها حالا می فهمند خودکشی می کنند.

این آدمی را که پدرش معلوم نیست ، نسبش معلوم نیست و مادرش به فعل بد مشهور است و شناخته شده است برای رسیدن به مقاصدی که می خواهد ، نسبت برادری برایش گذاشت . زیاد برادر معاویه و عموی یزید محسوب شد . یزید به عبیدالله نوشت : اگر می خواهی این نسبت پابرجا بماند باید به کوفه بروی و مسئله را حل کنی . یا حسین (ع) را دستگیر کنی و بیاوری یا او را بکشی . پس عبیدالله هم به میل خودش نیامد . شمر نیز موقعیتی داشت که میترسید آن را از دست بدهد . پس او هم خودش انتخاب نکرد. یزید هم گرفتار هوس ها و قدرت هایش بود . در این جبهه همه سرگردان هستند . سرگردان چه چیز ؟ سرگردان جو حاکم بر زمان خودشان . هیچ کس اراده ای از خودش ندارد.چقدر زیباست ! نه ؟ اگر بتوانیم آن روز و روزگار را درست ببینیم و براساس سنت الهی درست ارزیابی کنیم ، امروز خیلی به دردمان می خورد و خیلی جاها به دردمان می خورد.نظام سرمایه داری امروز با تحلیل دقیقی که روی مسائل کرده است ، فهمیده با آدم هایی روبه رو است که اسیر جو زمانه هستند . این موضوع درکل دنیا است . نظام سرمایه داری روبه رو شده با آدم هایی ( خیلی هم خوب و فهمیده) که اسیر زمانه و جو زمانه خودشان هستند . گرفتار گونی گونی تبلیغات هستند . گونی گونی تبلیغات . امروز حتی به خودمان نگاه کنیم ، اگر هر روز می بینیم با یک مشکلی مواجه هستیم . اگر می بینیم که مدام نگران آینده هستیم . اگر می بینیم که هنوز نتوانسته ایم گذشته مان را تجزیه و تحلیل کنیم و هضمش کنیم . بابا یه روزی فلانی تو را آزار داد . تمام نشد ؟ خدا وکیلی تمام نشد ؟ اگر هنوز اسیر گذشته هستی یا اگر هنوز درگیر آینده هستی چون  فکر می کنی که آینده چه خواهد شد ؟ یک دلیل بیشتر ندارد . بدان که تو چقدر از کربلا دور هستی . هرکس هرچقدر به کربلا نزدیک است سنت های جاری در هستی برایش اصل می شود . حادثه هایی که پیش می آید در فرع قرار می گیرد . هر حادثه ای که پیش بیاید در آینه سنن الهی آن را بررسی می کند. بگذارید یک مثال بزنم : به جوان های امروز می گویی تو چند سال است که ازدواج کرده ای چرا بچه نداری ؟ بچه نمی خواهی ؟ چرا بچه دار نمی شوی ؟ می گوید : در جو امروز تربیت بچه سالم امکان پذیر نیست. اگر به دید کوچک یک آدم پائین، نگاه کنیم ، راست می گوید .چون هر سو را نگاه می کنی فساد است . اما اینطوری نیست . اینطوری ها هم نیست که اینها فکر می کنند . اینها از عاشورا و فهم عاشورا دور هستند . اینها فقط به حوادث داخل روزنامه ها و حوادثی که در اطرافشان اتفاق می افتد نگاه می کنند . نگاهشان به افقی بالاتر که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده است اصلا نیست . آن افقی که یاران امام در کنار مولایشان روز عاشورا به نمایش گذاشتند ، به آنها نگاه نمی کنند . پس آنها از کربلا دور هستند . با نگاه به کربلا دو چیز را خوب باید ببینیم . من هی می گویم ، فردا شب باز می گویم باید به این هم خوب نگاه کنیم . یکی یکی می گویم . چون اگر همه را یکجا بگویم یادت می رود . پس از این دو چیزها تا امشب زیاد گفته ام ،می گوید در کربلا دو چیز را باید خوب ببینیم: دشمن و دشمن زده . دشمن چیه ؟ دشمن زده چیه ؟ حالا می گویم : درمورد دشمن تا امشب خیلی صحبت کرده ام . ویژگی های بسیار گفته ام . البته هنوز هم می خواهم بگویم . تمام نمی شود چون هرچه بیشتر بدانیم بازهم کم است . باید خیلی در زندگی و چهره آدم های سرشناس در روز عاشورا ،که مقابل امام ایستادند تعمق کنیم . هرچه بیشتر آنها را بشناسیم ، بیشتر به ما کمک می کند که ازاین گونه آدم هادر جامعه عقب بایستیم و دور بایستیم

امشب اشاره کنم به دشمن زده . دشمن زده ها، چهره دوست را دارند . گفتیم قشر وسیعی از مردم که دارای اراده ای هم هستند تحت عنوان سازش با جهان و واقعیت موجود آن ، تسلیم جو غالب می شوند .

کدام جو؟ همان جوی که مستکبران و زور گویان آن را ساخته‌اند. مگر سوریه را به خاک و خون نکشیدند.خواستند جهان را به آن سویی ببرند که قضاوتش این شود که دیگر کاری نمی‌شود کرد. پس باید به یک ترتیبی سازش کرد و بار دیگر کتاب فلسطین و اسراییل را که هنوز بسته نشده را تکرار کنند. در فلسطین هم انسان‌ها را به‌سوی جو زدگی بردند. دیدید که این شد که امروز می‌بینید. چرا ما طعمه این افکار می‌شویم؟ ما شیعه نیستیم؟ هستیم. ما حسین و کربلا و ابوالفضل نداریم؟ داریم. حر و علی اکبر و علی اصغر و مسلم ابن عوسجه نداریم؟ داریم. ما خیلی چیزها داریم که می‌تواند نگاه کردن به هر کدام اینها یک عامل پر فشار برای حرکت ما به سمت جلو باشد. پس چه اتفاقی افتاده است؟ ما از فرهنگ عاشورا جدا شده‌ایم. از فرهنگ عاشورا فاصله گرفته‌ایم و اشکال کار ما این جا است. در زمان رضا خان قلدر،البته من که در آن دوره نبودم ولی از من بزرگ‌ترها دیده‌اند و قدری تجربه دارم. عزاداری حسینی ممنوع شد. همه عقب نشستند؟ نه.یک عده دلدادگان حسین قرار گذاشتند قبل از نماز صبح عزاداری می‌کردند. یک جا جمع می‌شدند و سینه‌هایشان را می‌زدند اشک‌هایشان را می‌ریختند و عهد و پیمان‌هایشان را می‌بستند نماز صبح می‌خواندند و متفرق می‌شدند. در تاریکی شب که همه خواب بودند. از جو یزیدی زمانشان نمی‌ترسیدند. در حالی که در همان زمان کسانی هم بودند که جو زمانه آنها را گرفته بود و می‌گفتند ای بابا چرا این چنین می‌کنید حالا واجب است عزاداری و این که جان یک مشت جوان به خطر بی افتد؟ در آن شرایط اگر آنها زورشان می‌رسد و عزاداری حذف می‌شد امروز دیگر من و شما این جا در این جور مجالس جمع نمی‌شدیم و در عزای شهدای کربلا قرار بگیریم. خداوند تک تکشان را بیامرزدشان همه آن بی‌نام و نشان‌هایی را که هیچ کس نمی‌داند اسم آنها چه بود ولی عاشورایی زندگی کردند.دو شب پیش به اصرار بچه‌ها بعد از مجلس من را هم با خود بردند تا دسته‌های عزادار را مشاهده کنم. بچه‌ها اصرار دارند که شما چون از خانه بیرون نمی‌آیی خو به که بیرون بیایی و از شرایط آن مطلع باشی. رفتیم خیلی خوب بود و خیلی از جنبه‌هایش عالی بود فقط یک چیز جای افسوس داشت. این همه جوان واین همه آدم واین همه دسته که بیرون بود سخنور کم داشت که فرهنگ عاشورا را توضیح دهد. سینه زدن برای امام حسین عالی است اصلاً این سینه زدن‌ها است که این نهضت را نگه داشته است ولی اگر این سینه زدن‌ها باشعور قبلی و ایجاد شده، همراه نباشد که نمی‌شود. حالا چرا قضاوتم این طور است؟چرا فکر می‌کنم که سخنورهایشان کم است؟ چون آدم‌هایی که با آن هیبت‌ها در خیابان وِلو هستند نشان می‌دهند و می‌گویند که ما از عاشورا هیچی نمی‌فهمیم ولی برای سر گرمی آمده‌ایم تا وقتمان را بگذرانیم، چون اگر می‌فهمید قطعاً این شکلی نمی‌آمد بیرون.نه این که بترسد. شعورش به او این اجازه را نمی‌داد که این شکلی بیاید بیرون. آن وقت دوربین های کل دنیا کار می‌کند تند و تند آنها را می‌گیرد و نه شما را در این جا، و آنها را به‌عنوان شیعه‌های عزا دار به دنیا معرفی می‌کند. خیلی بد است. حتماً با دسته‌ها بیرون بروید شما باید بروید جاها را پر کنید و شما باید تعدادتان روز به‌روز زیاد شود و خانم‌ها باهیبت عاشورایی بیرون بروید و آقایان بیرون می‌روید باهیبت جوانان بنی هاشم در خیابان بگردید. چشم به این موجودات مترسکی نیندازید. وقتی شما رویتان را برمی گردانید با انزجار، به خودشان می‌آیند که چرا به ما توجه نمی‌کنند؟چرا زیبایی ما را ستایش نمی‌کنند؟ شاید شما کمک کنید قدری به خودشان بیایند. هوشیار باشید.

دشمن غدار همه امیدش به روشن فکرهایی است که از امام حسین (ع) جدا شدند. نباشد که غافل از سنت الهی شوید. در اینصورت تسلیم یک جوی می‌شوید که ستمگران عالم ساختند، تلاش می‌کنندآرمان‌های بشری را مدفون کنند. در تمام دنیا تبلیغات را توجه کنید.همه‌اش بر این اساس است که دیگر در دنیا از اصلاحات ریشه‌ای و اساسی که انسان‌ها را تا آسمان‌ها ببرد چیزی بر نمی‌آید.فیلم‌ها را ببینید درست می‌کنند. هر چیز عجیب الغریب است از آسمان به زمین می‌آید. همشان زمین می‌آیند. بنده گاهی اوقات اجباری، یک دو تا صحنه از این فیلم های 2014 و 2013 می‌بینم بلاجبار! همشون دارند می‌آیند روی زمین، یعنی آن بالا دیگر خبری نیست. این را می‌خواهند به شما تبلیغ و غالب کنند حواستان جمع باشد.غیر از شیعه‌ها بقیه فرهنگ‌ها تسلیم شدند، تسلیم این نظریات شدند. امروز جهان این بدی‌ها را نمی‌پسندد. بدی‌ها را دوست ندارند اما می‌گویدچاره‌ای نیست. هیچ کاری‌نمی‌شود کرد ولی فرهنگ اهل بیت این را نمی‌گوید. فرهنگ اهل بیت غیر از این را می‌گوید. در عاشورا هم اهل بیت زیر بارش نرفتند. امروز شیعه، صاحب امام حی و زنده است. امام حی و زنده که میزانی محکم برای درست و غلط های ماست. احتیاج ما را از همه جا بریده است. درست است که امام ظاهر نیست مگر در دوره خلافت بیست ساله معاویه نیرنگ باز، امام به طور دائم ظاهر بود، در میان مردم می‌چرخید؟ اما درست به‌وقتش امام ظاهر شد.یکباره حرکت کرد. صحرای کربلا که نمایش حق و باطل است به تصویر کشید. چه میدانیم امام ما اگر ما حاضر باشیم همین فردا نیاید. کسی می‌داند؟ کسی می‌تواند بگوید امام کی می‌آید؟ شاید دقیقه‌ای بعد! شاید سالی بعد! شاید عمری بعد! من نمی‌دانم ولی به این امید که سحر فردا را پشت امام، نماز صبح را اقتدا کنم و بخوانم از خواب بیدار می‌شوم. هر شب. هر شب تا روزی که چشمم به این دنیا باز است این کار را تکرار می‌کنم. با این امید می‌خوابم با این امید از جایم بیدار می‌شوم.نتیجتاً گول نمی‌خورم. می‌گویند : "  گفتند زلزله می‌آید. تهران زلزله‌ای می‌آید که دو سومش می‌میرند." می‌گویم: " مبارک است ان شاءالله." می‌گویند: "  شما نمی‌ترسی؟". مگرمی‌شود آدم نترسد؟مردن مردن است . تو بمیری من هم می‌میرم دیگر. اگر زخمی شوی معلول شوی من هم می‌شوم دیگر، پس من هم می‌ترسم اما یک چیزی داخل دلم قرص نگهش میدارد، یک پشتیبانی محکم. سوره انبیاء آیه ده خداوند فرموده است:

« لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْکِتَابًافِیهِذکرکم ۖ أَفَلَا تعقلون»

« همانا ما کتابی به سوی شما نازل کردیم که یادنامه و برنامه شما در آن است. آیا نمی‌اندیشید؟ » شما دستور کار دارید .به‌پیش کی می‌روید و دستور کار می‌گیرید؟ شما دستور کار دارید ! پس خدا ما را فراموش نکرده است که رها شویم. کجا رها شویم؟ در قدرت های معاویه‌ای. هرکس به قرآن نزدیک شود یک هشدار دهنده زیبا دارد.آنکس که به قرآن نزدیک می‌شود به فکر مردم است. خیلی زود می‌توانی بفهمی که این چقدر به قرآن نزدیک است. در کلام و روش امام حسین (ع)، این قرآنی‌ترین قلب است که در آن غم نجات مردم موج می‌زند. حسین بن علی (ع) می‌خواست انسان‌هابه‌سوی عالم قدس سیر کنند، گرفتار جو و قالب شدن معاویه در دوره خودشان نشوند. از نور محمدی (ص) غافل نشوند..می‌دانست که این کار ،جز با یاد حسین (ع) امکان پذیر نیست. کاری کرد به یاد ماندنی. که در طول تاریخ هرگز فراموش نخواهد شد. سکینه دختر امام می‌گوید وقتی پدرم کشته شد آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم حالت بیهوشی برایم پیش آمد. در آن حالت شنیدم که پدرم می‌فرمود : "  ای شیعیان من! هرگاه آب گوارایی نوشیدید یاد من باشید." . ما بچه بودیم اگر آب می‌خوردیم، سلام بر حسین (ع) و لعنت بر یزید نمی‌گفتیم لیوانمان را از دستمان می‌گرفتند؛ پس چی شد؟ خوردی نگفتی؟ شما به بچه‌هایتان چی یاد می‌دهید از همان خیلی کودکی یاد حسین (ع) باید بر زبانشان، بر ذهنشان و بر قلبشان جاری شود. امام فرمودند : " هرگاه آب گوارایی نوشیدید یاد من باشید یا هر وقت در مورد غریب یا شهیدی خبر یافتید برای من گریه کنید " . چون به هر صیغه ایشان می‌خواند که یادشان در میان مردم باقی بماند. که اگر یاد حسین (ع) باقی ماند بشریت زنده خواهد ماند. اگر یاد حسین (ع) با شما در حرکت افتاد بشریت اسیر فتنه و فساد نخواهد شد، حتی اگر به خاطرش خون بدهد. خوب! حرف باز هم داشتم ولی باشد برای روز دیگری.

الهی به مستان میخانه‌ات ،به عقل آفرینان دیوانه‌ات             

به خم خانه وحدتم راه ده ،دل زنده و جان آگاه ده                        

تا روز دیگری و دیدار دیگری شما را به خدای بزرگ می‌سپارم و برای دل خانمم مادر دو عالم و دختر زجر کشیده‌اش خانم حضرت زینب طلب صلواتی می‌نمایم.

نوشتن دیدگاه