منو

یکشنبه, 04 آذر 1403 - Sun 11 24 2024

A+ A A-

درس های قیام کربلا برای زندگی امروز

بسم الله الرحمن الرحیم

روزهای سخت و بسیار عجیبی را پشت سر گذاشتیم . هیچ دقت کرده اید ؟ برای من و خانواده ام ورود به ماه محرم با دلی پر از درد و رنج رقم زده شده بود . خیلی فضای خاصی بود . می دانم ، شما ها هم که کنار ما بودید ، شما ها هم کم و بیش برایتان یک همچین احوالاتی شاید یک مقدار کمتر یا حتی در سطح ما رقم زده شده بود . در خانه هایتان و جدا از ما ولی همراه و همسفر ما . من خودم به شخصه سال های گذشته ، از یکی دو ماه قبل از محرم سراغ کتب مختلف می رفتم ، آنها را باز می کردم و دوباره می خواندم . خیلی زیاد مقتل می خواندم . هر ماجرایی را دو یا سه بار می خواندم . تلاش می کردم که قلب و روحم همراه و همسفر کاروان کربلا باشد . باید آنها را بفهمی تا بتوانی حرف بزنی . تقریباً هم می توانم بگویم که تلاشم پرثمر هم بود . هرسال از دستم نمی رفت . در لحظه های خاص با اسرای کربلا همدردی می کردم . گاهی برایشان اشک می ریختم . گاهی در خلوت خودم با آنها ناله می کردم. بدون اینکه کسی بداند . بدون اینکه کسی کنارم باشد . ولی یک مقدار که از آن رد می شدم باز بر می گشتم به فضای زندگی روزمره ام . و معمولاً تا ورودم به ماه محرم این طوری می گذشت . با همین احوالات . اما امسال خیلی متفاوت بود . خیلی زیاد. چرا که قریب به 5 ماه قبل از ورود به محرم را در یک فضای بسیار سخت و پر از اضطراب و پر از بیم و امید زندگی کردم . گوشت و پوست و رگ و پی من ، تمام لحظات این 5 ماه اخیر را ، تماما با بیم و امید زندگی کرد . در تمامی این لحظات که پر از بیم و امید بود خودم را همسفر کاروان کربلا می دیدم دیگر کتاب نخواندم دیگر مقتل هم نخواندم چون نه توان داشتم نه فرصت ،چه قبل از فوت همسرم چه بعد از آن، یک دانه کتاب باز نکردم اما خودم را همسفر کاروان کربلا قرار دادم که یک سفر خیلی سخت و پر از مشکلات را که از مدینه به مکه آغاز کردم بعد از مکه مقداری که ماندند با عجله به سوی کوفه روان شدند همه ی بزرگترهایی که در این کاروان بودند بدون اینکه با همدیگر حرفی بزنند ساعت هایی را در نگرانی و اضطراب از وقایعی که نمی دانستند چه خواهد بود به سر می بردند بعضی از زمان ها بود که خبرهای اولیه کوفه به دستشان می رسید و می گفتند که کوفیان منتظرشان هستند با همه ی اشتیاقشان نتیجتاً امیدواری پیدا می کردند چقدر رفت و آمد بین ترس و اضطراب و امید سخت است تا وقتی آن را تجربه نکنی درک کامل نخواهی داشت همه ی سالهای عمرم می گفتم خیلی سخت است و تلاش می کردم که همراه باشم تا بیشتر و بهتر بفهمم اما تا داخل آن نباشی نمی توانی آن را درک کنی در سه ماه فروردین و اردیبهشت و خرداد و تقریباً تیر دقیقاً سرگردان و آشفته بودم چه خواهد شد؟گاهی هم شاد .چطوری ؟از آن حمایتی که آقا علی بن موسی الرضا در دوتا رویای صادقه به من وعده داده بود گاهی اوقات هم در میان این وعده ها شادی می کردم به آن همه سرگردانی و اشفتگی پشت می کردم و می گفتم نه آنها نیست من از آقا وعده ی بالا گرفتم.اما غافل بودم که در این گیر و دار و در این رفت و برگشت بین سرگردانی و آشفتگی و امید خیلی کامل کلام و وعده ی آقا را درک نکرده بودم شاید هم نباید درک می کردم شاید اگر همان موقع درک می کردم چه خواهد شد؟ درک فی مابین بیم و امید را از دست می دادم الان که نگاه می کنم می بینم این طور است چون باید در آن حال مابین بیم ترس نگرانی و آشفتگی و امید و شادی روزهای طلایی آینده باید می ماندم و درک می کردم تا بفهمم که کاروان کربلا چه ساعت ها و روزهایی را در همین احوالات گذرانده اند. مادرهایی که بچه های کوچک شیرخوار داشتند یا بچه های کوچک نوپا داشتند نوجوانان و جوانانی که این مادران یا حتی خودشان در ذهنشان آنها رادر لباس رزم در میدان میدان جنگ تصور می کردند بعد آن وقت چه حالی داشتند؟نوجوانی که پای او به رکاب اسب نمی رسید تا سوار شود در لباس رزم روی اسب میدان جنگ در میان این همه قاتل خون خوار چه حسی می تواند داشته باشد؟خودش مادرش پدرش ؟ خوب توجه کنید اینها را به عنوان قصه گویی نمی گویم حتی به عنوان درد و دل هم نمی گویم می خواهم واقعاً به آن توجه کنید چون حس حالات گوناگون در زمان های مختلف کمک خیلی موثری است برای درک موقعیت های شاد و ناشاد و واکنش انسان ها در چنین موقعیت هایی. با دقت به مطلب نگاه کنید مهمتر این است که بتوانیم این احوالات را به حس و حال عزیزان و بزرگانی که در کاروان کربلا بودند و شاید هم می فهمیدند که یک سفر بدون بازگشت دارند اما در قلبشان پذیرشش نمی کردند شاید اینطوری هم نیست حالا معلوم نیست، خدا می داند. بیاییم قلبمان را به اینها پیوند بزنیم گاهی اوقات می دانستند که عاقبت چه خواهد شد و گاهی اوقات قلب پس می زد و می گفت نه خدا بهتر می داند صبر کنید امیدهایی هست .اگر توانستیم این را درک کنیم آن وقت هم برای خودمان و هم برای آنها می توانیم گریه کنیم یاد میگیریم که گریه کنیم. می دانید اکثر مردم در روضه ها می نشینند به شرح ماجرای کربلا و آنچه که اتفاق افتاده در همان لحظه گریه می کنند قبول دارم خیلی ها فقط برای دردهای خود گریه می کنند اما خیلی ها هم در همان لحظه وقتی سخن از شمر است و آنچه که آن نابکار با امام کرد گفت و گو می شود وقتی سخن از حرمله و آنچه که آن خدانشناس با کودک شیرخوار کرد دل را به درد می آورد و انسان گریه می کند اما اگر در زندگی روز مره ی خود درکش نکرده باشد بعد از آن می آید و به زندگی روزمره ی خود بر می گردد و باز همان می شود که بود که سالیان دراز است که انسان ها همان طوری شدند عده ی خیلی قلیلی بعد از محرم یک آدم دیگری شدند اما اگر انسانی این احوالات سرگشتگی را در زندگی شخصی خود تجربه کند آن وقت دیگر تا پایان عمرش شاید احوالات مسافران کربلا را از کوچک ترین تا بزرگ ترین فرد دیگر نتواند فراموش کند و همین یک الگو خواهد بود در زندگی خود تا بفهمد چگونه باید در دنیا زندگی کند اگر هنوز روضه های امام حسین برپا است اگر هنوز هرکس از هرکجا کم می آورد به صحرای کربلا می زند یکی از دلایلش همین است که در لابه لای این گفت و گوها در لابه لای این شرح ماوقع ها شاید یک نقاط بسیار بسیار موثر و تاثیرگذار بالا در وجود آدم ها پیدا شود که حتی یک نفر را نجات بدهد بیاییم و یاد بگیریم از یک نفرها بیاییم بیرون فوج فوج تاثیر بپذیریم و آمادگی خود را اعلام کنیم .
صحبت از جمع :به مطالبی که دهه ی محرم گفته بودید فکر کردم که اصلاً برای چی گفته شده؟ اینها را به زبان دیگر هم قبلاً گفته بودید ولی دیدم صحبتهای امسال محرم خیلی روان تر است انگار تیتروار است و اتمام حجت برای ما می باشد با توجه به آن رویایی که گفتید باید از یک گذرگاه تنگ عبور کنیم تا ما این مباحث را در خودمان عملی نکنیم نمی توانیم از آن گذرگاه عبور کنیم یک کتابی را مطالعه میکردم اشاره می کرد زمان ظهور آقا امام زمان (عج)همه چیز به کمال می رسد چه خوبی چه بدی ؛و این به کمال رسیدن فقط شامل انسان نیست، به کمال رسیدن درهمه چیز اتفاق میفته حتی طبیعت برای همین هست که درزمان ظهور اتفاقات وحوادث طبیعی زیاد میشود درزمان ظهور آدمها آدمهای خاکستری که تعدادشون هم زیاده باید تکلیف خودشون رو مشخص کنن یا حق می شوند به سپاه حق می آیند یا به سپاه باطل .من فکر میکنم الان من خودم را بیشتر می گویم بیشتر آدم ها خاکستری هستند و شما این راهکاری که به ما دادید این مسائلی که فرمودید به خاطر این است که ما بتوانیم از این گذرگاه عبور کنیم و بتوانیم خودمان را به سپاه حق برسانیم. طبق فرمایش شما که در جلسات سه شنبه گفتید امام زمان (عج)سبک است آدم هایی می توانند ایشان ببیننددر سپاه حق قرار بگیرند با ایشان باشند آدم های سبکی باشند. به ما راهکارهایی دادید که من نکته برداری کردم ولی انجام دادنش خیلی سخت است ان شاالله خدا به همه کمک کند حداقل اگر در این راه قدم برداشتیم شاید نشود همه را با هم انجام داد ولی آدم وقتی در مسیر قرار بگیرد آقا امام زمان (عج) کمک می کنند در قرآن هم همین مسائل هست سپاه حق و باطل. کسانی می توانستند در سپاه حق قرار بگیرند کسانی بودند که آن تعلقات دنیوی و وابستگی هایشان کم است خیلی آدم های سبکی هستند در سپاه طالوت کسانی توانستند در مقابل سپاه جالوت قرار بگیرند که فقط از آن آب که درتفاسیر می گویند دنیا بهره ی کمی را برداشتند یا اصلا برنداشتند. در ماجرای کربلا از خودم پرسیدم چرا عمر سعد خودش می دانست با چه کسی می جنگد و روبه روی امام ایستادن عاقبتش دوزخ است ولی از تعلقات دنیوی و حکومت ری نتوانست بگذرد یا افرادی مثل زهیرکه همیشه کاروان خودش را طوری حرکت می داد که با کاروان امام حسین(ع)برخورد نداشته باشد چطوری می شود وقتی در محضر امام حسین(ع) حاضر شد. این دیدار مسیر زندگانی زهیر را تغییر داد. او پس از این ملاقات کوتاه که گزارش دقیقی هم از جزییاتش در تاریخ نیست توانست آن تعلقات دنیایی اش را زمین بگذارد وحتی به قولی همسرش را طلاق داد تا رهایی کامل را به دست بیاورد . به نظر من این چیزهایی که شما فرمودید راه است . یعنی دستورالعمل است . برای اینکه ما بتوانیم در این روزها تکلیف خودمان را بیشتر مشخص کنیم . بتوانیم از این گذرگاه تنگی که الان ایجاد شده است و هر روز هم تنگ تر می شود ، عبور کنیم . خیلی سخت است ولی فکر می کنم با تغییردر خودمان ان شااله خدا هم کمک می کند. یک رویایی را که چند سال پیش دیده بودم ، یک آقایی بود که به من ظهور را نوید دادند من خیلی از این خبر خوشحال شدم و دوست داشتم این را به دیگران هم بگویم . خیلی در خواب تلاش می کردم که این خبر را به دیگران هم بدهم ولی هرچی تلاش می کردم می دیدم نمی توانم بگویم . آن آقا به من گفت که چه کار می کنی ؟ گفتم می خواهم این نوید را به دیگران هم بدهم . گفت شما نمی توانید این خبر را به کسی بدهید . توی خواب یادم هست که آمدم و از شما پرسیدم آیا می شود امام زمان ظهور کند و کسی متوجه نشود ؟ شما گفتید بله می شود . یادم هست که برای جشن آمده بودم حسینیه این خواب را حضوری برای شما تعریف کردم و دقیقاً همین جواب را به من دادید . گفتید بله . الان دقیقاً می فهمم که یعنی چی . برای خیلی ها امام زمانشان ظهور کرده و ان شاالله که برای ما هم اتفاق بیافتد
استاد : احوالات خوشی داری . مراقبش باش که آلوده نشود و خدایی نکرده از دستت نرود . من اولاً می خواستم یک کلمه ای را از داخل جملاتت حذف کنم . البته نه برای شما ، برای همه ی دوستانمان . کلمه ی شاید را حذف کنید . خیلی جاها شایدهایی که ما به کار می بریم بی خود است و به درد نمی خورد . شاید مثلاً بتوانم . شاید ندارد . یا تو می توانی یا نمی توانی . پس شاید نداریم . تکه کلام شاید را آرام آرام از فرهنگ لغت هایتان حذف کنید که لق لق زبان نباشد. اما در مورد خوابی که گفتی من هم به خاطر می آورم . امام زمان ، دو جور ظهور دارد . ظهور فردی دارد و ظهور جمعی دارد . ظهور فردی بر تک تک آدم ها است . و یکی از دلایلی که ایشان سالیان دراز است که در دنیا صاحب عمر است ، چون می دانید که سال تولدشان 255 و به روایتی 256 بوده اگر اشتباه نکنم . از آن سال تا به امروز ایشان زنده است . و شما نگاه کنید در همه ی این قرون ، در همه ی این سال ها چقدر انسان به دنیا آمده و رفته . یکی از چیزهایی که اتفاق می افتد ، امام زمان در تمامی انسان هایی که روی زمین آمدند ، زندگی کردند و بعد رفته اند به هر کدامشان حداقل یکبار ظهور کرده است . و به ندرت آدم هایی متوجه این ظهور شده اند . یعنی در ظاهر امامشان را ملاقات کرده اند . و اکثراً رد شدند . به همین دلیل است می گویند امام زمان وقتی ظهور می کند بسیاری از آدم ها می گویند . ما که ایشان را می شناختیم . چقدر با همدیگر سلام و علیک می کردیم . ما دو جور ظهور داریم ، ظهور فردی و ظهور جمعی . و ظهورهای فردی وقتی به همه انجام شد ، آن موقع ظهور کلی یا ظهور جمعی اتفاق می افتد . بیائیم و یاد بگیریم چشم انتظار آقایمان باشیم و تلاش کنیم که در قلبمان حسش را همیشه داشته باشیم . اگر این حس را داشته باشیم آن وقت است که هرجا با او برخورد کنیم بی اختیار جذبش می شویم. دیدید گاهی اوقات ما نشسته ایم و یکی از پشت سر یا از پهلو ما را نگاه می کند . به ما زل زده. ما که او را نمی بینیم اما بی اختیار به آن جهت بر می گردیم . چرا ؟ برای اینکه از چشمان آن فرد ، یک نیرویی ، یک انرژی به سمت ما فرستاده می شود . حالا شما چی فکر می کنید ؟ امام زمانتان چی ؟ این را ندارد ؟ پس به طور حتم خیلی جاها ما را دعوت کرده که او را بشناسیم . ببینیم . و خیلی از آدم ها با کمال تاسف عبور کردند و هیچ آشنایی ندادند . چون از قبل این طیف انرژی را برای خودشان درخواست نکرده بودند. نمی خواستند . یا باور نداشتند یا هرچی . امیدوارم که ما به روزهای ظهور دسته جمعی یا آن ظهور کلی یا آن ظهور بزرگ ان شااله روز به روز داریم نزدیک می شویم. من که امیدوارم . و تا روزی هم که عمرم به دنیا باقی است و دنیا را ترک نکردم شب می خوابم به امید صبحش . شاید نماز صبح صدا بشنوم. تنها انتظار دلنشینی است که می دانم وقتی به آن برسم هیچ وقت ضرر و زیان نمی کنم حتی اگر که منجر به مرگم شود بازهم شیرینی و حلاوتی وجود خواهد داشت .
صحبت دوستان: در محرم امسال یک فکری و یک ذهنیتی در بنده بوجود آمد که با شما به اشتراک می گذارم و اگر شما نظر اصلاحی و تکمیلی داشته باشید قطعاً به من کمک می کند، حقیقت اینست که ما یک پرچمی را تهیه کردیم که روی آن نوشته "یا حسین مظلوم" این پرچم را در ابتدا روی پرده اتاق خواب زده بودیم بعد توانستیم که از پنجره اتاق خواب رو به کوچه باشد و از کوچه نمایان باشد، در این ایام یک روزی که هنوز این پرچم داخل منزل بود و روی پرده اتاق بود من نگاهم روی این یا حسین مظلوم افتاد که طبق عادت معمول یا حسین گفتم ، یک لحظه فکر کردم که مظلومیت حضرت حسین بن علی الان شاید بیشتر از زمانی باشد که آن حضرت در کربلا به شهادت رسیدند، این فکر از کجا نشأت گرفت؟ در روزهای ابتدایی محرم یک گروه عزاداری ابا عبدالله بودند که بدون رعایت مسائل بهداشتی در کنار هم بودند و عزاداری می کردند و در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد ، یک عده در گروه موافقت با آنها که در عزاداری سید الشهدا هیچ آسیبی به آنها نمی رسد و عده ای هم در تکذیب این قضیه که این کار نادرست است و امام حسین هم راضی نیست و یک چنین آشفته بازاری در ابتدای محرم بوجود آمد، به خودم گفتم که به نظر تو امام حسین کدام را می پسندد؟ ما خودمان هم رعایت می کردیم، اگر آنطور که آنها امام را می شناسند امام حسین آنطور باشد و اینرا بپسندد که آنها پذیرفتند که امام شفاعت کرده و به هر حال هیچ بیماری در آنجا بوجود نمی آید ما هم نسبت به امام حسین (ع) جاهلیم، اگر هم که این رعایتها باید انجام بشود پس یک عده کثیر دیگری هستند که نسبت به حق امام حسین جاهلند و این اشکی که می ریزند ممکن هست با شناخت کافی نباشد، این را در همه زمینه ها می توانیم تعمیم دهیم، در یک جایگاه اجتماعی یا یک جایگاه فرهنگی یا خانوادگی در جایی که فکر می کنیم کسی را از یک منکری نهی می کنید یا جایی که دارید کسی را به معروفی امر می کنیم، اگر یک لحظه از خودمان بپرسیم الان نظر حسین بن علی چیست؟ از این مسیر به این نتیجه رسیدم که حسین بن علی خیلی مظلوم است، ما کسانی را داریم که حاضرند شبانه روز اوقات خودشان را با ذکر و نام حسین بن علی بگذرانند، بر سر و سینه بزنند، عده ای هستند به بدن خودشان آسیب بزنند، مسیرهای طولانی را ممکن است به طلب زیارت حسین بن علی سواره یا پیاده طی کنند، اما اگر در یک مسئله ای از ما بپرسند نظر حسین بن علی که مولای شما هست در این خصوص چیست؟ ما باید سکوت کنیم، اینقدر من از حسین بن علی دور هستم که نمی توانم صحبتی کنم، حتی من نمی توانم انگیزه حسین بن علی را که از مدینه حرکت کردند و به مکه رفتند و به کربلا رسیدند، نظرات مختلفی هست، اگر در تاریخ غور کنیم و در احوالات آن بزرگوار غور کنیم، عده ای می گویند قیام کرد، عده ای می گویند می خواستند برگردند، عده ای می گویند که در مسیر راه حوادثی پیش آمد که به یک کاروان تجاری حمله کرد، مجموع این موراد این را در ذهنم باز کرد که حسین بن علی فراتر از تمام افکار ماست تمام این تصوراتی که امروز در مورد ایشان دارم متأسفانه ممکن هست که در بعضی موارد در مورد حسین بن علی ظلم باشد ، برای اینکه من با توجه به روضه هایی که شنیدم و با توجه به آن تاریخی که خواندم از این حرکت یک شخصیتی از حسین بن علی برای خودم تجسم کردم، با خودم گفتم حسین بن کیست؟ یاد سختی هایی افتادم که نمی دانستم آیا از این لحظه های سخت خارج می شوم یا نه؟ اما بعد از چند روز در همان لحظه ها آرامش داشتم، فهمیدم حسین بن علی که سفینه نجات هست آن آرامش را بدون اینکه فکرش را بکنم دستم را گرفتند، حسین بن علی آن شخصیتی ست که نمی توانیم تصور کنیم چون ما هیچ موقعی و هیچ کدام از نوع بشر و هیچکدام از کسانی که درخصوص اباعبدالله روضه ای می خوانند و یا تاریخ ایشان را صحبت می کنند یا علمای علم اخلاق ما هیچکدام در بیابانی لم یزرع گیر نکردیم ،هیچکدام از ما لشکر دشمن را سیراب نکردیم، و همان لشکر دشمن راه ما را نبسته، و ما را از مسیری که حتی می خواستیم بازگردیم منحرف نکرده و بعد آن فرمانده لشکر پیش ما نیامده و از ما عذرخواهی نکرده، که ما بفهمیم مقامی که حسین بن علی دارد در رأفت و بخشش یک شخص چقدر است؟ شما اگر نگاه کنید یک چیزی که باید خیلی به آن تمسک کنیم و از آن به خدا پناه می برم، روضه ای که ما برای حضرت ابوالفضل العباس می خوانیم این هست که حضرت حسین می فرمایند: کمرم شکست، آیا در زمانی که ما هستیم و امام زمانمان هست آیا ممکن هست که کمر امام زمان ما بشکند؟ من به شما عرض میکنم "بله" ، اما صادق فرمودندکه دو کَس کمر مرا شکستند، عالم فاسد و جاهل مقدس، عالم فاسد باعث شد که مردم از دین زده بشوند و جاهل مقدس نما هم مردم را از دین گریزان کرد الان، در این روزگار، ما نسبت به بعضی از دیگرانی عالمیم، از ما در مورد مسائل دین سؤال می کنند، ما اگر آن علمی که داریم با هوای نفس خودمان و با آن چیزی که در ذهن خودمان هست آغشته کنیم و به فساد کشیده شود ما کمر امام زمان را شکستیم، اگر ما فساد در صحبتمان داشته باشیم کمر امام زمان را شکستیم . اگر خدایی نکرده ما مقدس ماب باشیم ، اهل نماز ، روزه ، زیارات و عبادات و کلاس حسینیه باشیم اما جاهل باشیم . کسی باشیم که حر را نمی بخشد ، کسی باشیم که وهب نصرانی را در کنار خودش قبول نمیکند و زهیر بن قین را که از زمان امیر المومنین بیش از بیست سال عثمانی بوده ، طرفدار عثمان بوده و طرفدار کسانی بوده که در سمت معاویه بودند به دنبال او نفرستیم وبا او همراه نباشیم متاسفانه باید بگویم ما ممکن است کسی باشیم که کمر امام زمانمان را شکستیم . آن چیزی که از شهادت حضرت ابالفضل العباس میلونها یا شاید میلیاردها نفر از ابتدای این شهادت تا الانی که ما هستیم در شب تاسوعا و غیر از شب تاسوعا در قلم شدن دو دست مبارک حضرت ابالفضل وآن تیری که بر چشم ایشان اصابت کرد و عمودی که بر سر ایشان فرود آمد و پیکر مبارک ایشان از روی اسب بدون دست به زمین افتاد گریه میکنیم وحتی کسانی را من دیدم خارج از دین ، کسانی مسیحی بودند ولی در این واقعه و شور عزاداری ما قرار گرفتند بر این مصائب گریه کردند اما من متاسفم بگویم که همین بنده ای که گریه میکنم ممکن است مثل یکی از آن اهالی کوفه که به حضرت حسین میگوید : باغهایمان آباد میوه هایمان پر ثمر ، العجل العجل ، ممکن است ما هم مثل آن نفرات باشیم که دعای فرج از زندگیمان فراموش نمیشود و اللهم عجل لولیک الفرج را جوری میخواهیم از سویدای دل بگوییم که بعضی مواقع حنجره مان و تارهای صوتیمان کشش ندارد و صدایمان به جیغ تبدیل میشود . به این صورت از لحاظ مادی خودمان را فکر میکنیم فدا کردیم اما ممکن هست که خدایی ناکرده مثل آن جاهلهای مقدس مابی باشیم که کمر حضرت صاحب الزمان را داریم میشکنیم . من در این مدت که فکر کردم نحوه های مختلفی را دیدم . دیدم هر کسی که میخواهد یک حرکت پرشور را انجام بدهد اسمی از حسین بن علی می آورد . حتی ممکن هست کسانی که میخواهند در یک جایی آشوبی بپا کنند میگویند ما به حسین بن علی تاسی میکنیم این بزرگترین مظلومیت حسین بن علی است . دوجبهه در روبروی هم هر دو میگویند " یا حسین " . این بزرگترین مظلومیت حسین بن علی و صاحب الزمان است که بنده ی نوعی بدون معرفت نام مبارکشان را به زبان بیاورم . بنده همیشه به یاد آن عمرو عاص ملعون می افتم که در جنگ صفین قرآنها را بر سر نیزه گذاشت . چیزی که من می بینم این است که علی اصغر امام حسین را سر نیزه میکنیم برای اینکه به اهداف شوم خودمان برسیم . برای اینکه بگوییم من درست میگویم . من مقدس و خوب هستم . اهل بیت امام حسین را بر سر نیزه میکنم که همه به واسطه تقدس آن بزرگواران به دنبال من راه بیفتند . این مظلومیت حسین بن علی و زینب کبری است که در این راه از کربلا تا کوفه و ازآنجا به دمشق و الان در بین راه دمشق چه شبهایی در بیابان سرد طی کردند حضرت زینب کبری و حضرت حسین بن علی از خداوند خواستندکه خداوند نور را به قلب ما بتاباند . ما اگر فکر نکنیم و بخواهیم در جهل مقدسانه خودمان بسر ببریم بنظر من نمیتوانیم پاسخگو باشیم . حتی لحظه ای پاسخ حضرت زینب کبری و حضرت رقیه را نمیتوانیم بدهیم . خداوند عالم را به حق آبروی حضرت رسول و اهل بیتش قسم میدهم آن چیزی که حقیقت نور محمدی هست به همه ما نمایان کند . این که ما بفهمیم اگر یک روز یک نفر از من سوال کرد گفت : من میخواهم این کار را انجام بدهم بنظر شما ، نظر حسین بن علی چیست ؟ بتوانم جواب درست بدهم . الان بهترین کار این است که بگویم : من از نظر حسین بن علی اطلاعی ندارم و بهتر است سکوت کنم و بروم حسین بن علی را بشناسم چون ایشان 57 سال در این دنیا زندگی کرد . مانهایت شش ماه آخر عمر ایشان را در تاریخها میخوانیم و خیلی به اوتمسک پیدا میکنیم در صورتی که این قسمت تاج یک بنای رویایی است که زیر آن طبقه های زیادی ساخته شده که اگر آن طبقه ها نباشند این تاج زیبا و رویایی اصلا در چشمها پدیدار نمیشوند . ما به همه ظلم کردیم هم به خودمان هم به محمد و آل محمد( ص) هم به حسین بن علی و ظلم ما در این بوده که خیلی ساده خیلی چیزها را پذیرفتیم . اما اگربتوانیم با دید باز نگاه بکنیم کربلا چنان آشوبی در این عالم بپا میکند که با هزاران لایه هایی گناه که روبروی چشم و ذهن ما هست ما را تکان میدهد . اگر بتوانیم به وضوح ببینیم . اینکه میگویند یک نفرازمعصوم پرسید : بالاخره شما اهل بیت چگونه اید ؟ ایشان فرمود : ما همه سفینه نجات هستیم اما سفینه حسین اسرع است یعنی از همه سریع تر است . این سریعتر بودنش همین است که بالاخره آن خونی که ریخته شده و آن صداقت و خلوصی که اباعبدالله و اهل بیتشان و حضرت زینب کبری داشتند از پس هزاران لایه کدورتی که ما داریم بالاخره ما را تکان میدهد .اما این تکان دادن نباید ما را غره کند . ما باید به این فکر باشیم که تا جایی که میشود و خداوند عنایت میکند مابه این حقیقت نورانی نزدیک بشویم . بنده تصورم در خصوص خودم این هست که من این ظلم را کردم و به این حقیقت نورانی متاسفانه نزدیک نشدم به کسان دیگر و حرفهای دیگر کاری ندارم و به جوامع کاری ندارم . من به مشهودات خودم با این دوچشم و شنیده خودم با این دو گوش و عقل معیوب خودم که خودم را به قضاوت میگذارم در محضر اباعبد الله به این نتیجه میرسم که در پیشگاه ایشان بنده در حق ایشان و اهل بیتشان ظلم کردم و امیدوارم که خداوند همه ما را نجات بدهد و ایشان را از ما راضی بکند و مطمئنم اگر حضرت حسین از کسی راضی باشد پروردگار هم از او راضی خواهد بود .
استاد : ان شاالله . جانا سخن از زبان ما گفتی . یعنی آنچه که تو گفتی یک جوری از عمق قلب من گفتگو کردی . با یک چیزی کلام شما را کامل میکنم . شناخت امام حسین ، امام جعفر صادق ، آقا موسی بن جعفر و هر کدام از این چهارده نور بزرگ یک راه دارد . مطالعه ی کامل و همه جانبه از میان همه ی کتبی که به نوعی خط مشی و سیر این بزرگان را بیان میکنند . حتی لابلای گفتگوهای مخالفان میتوان خطهای طلایی شعور و آگاهی را پیدا کرد . من به شخصه اینچنین تشخیص میدهم این دوره که در عصر آگاهی و از سویی وارد آگاهی میشویم و از سوی دیگر بحرانهای بسیار بزرگی را تا امروز پشت سر گذاشتیم بعد از این هم ادامه دارد ، و باید از آن عبور کنیم . راهی نداریم در خانه مان را هم ببندیم گوشه صندوقخانه مان هم قایم بشویم می آید ما رامیگیرد و بیرون میکشد . پس خوب است که خودمان داوطلبانه در این عرصه قدم بزنیم و حرکت کنیم . بر هر فرد مسلمان و متعهد و شیعه دو چیز خیلی واجب است . یکی مطالعه دمادم آیات الهی با فهم کامل ، فهم کامل یعنی امروز شما آیه ای را میخوانید یک درکی دارید فردا میخوانید باید درک دیگری داشته باشید و مفهومش این نیست که درک فردایی درک امروزی را تکذیب میکند ، درک فردایی نشان میدهد که این کلام الهی به اندازه ی دو درجه هم که چرخش میدهی یک بعد دیگردارد که ما ندیده بودیم . ما باید بطون قرآن را کشف کنیم . این زندگی دنیایی مارا ضمانت میکند و در مورد اهل بیت موظف هستیم هر آنچه که داریم و میتوانیم دسترسی داشته باشیم عمیق مطالعه کنیم و بشناسیم . باید مطالعه کرد و فهمید وقتی چنین جدیت و پشتکاری وجود داشته باشد به طور حتم زندگی هر بزرگی را شما مطالعه می‌کنید خودش به شما راه و رسمش را نشان می‌دهد خودش شما را روشن میکند وقتی کلام الهی را با این جدیت دنبال ‌کنید خداوند متون قرآن را یکی یکی برایتان باز می‌کند چون ملائکی دارد که این ها درس میدهند و به شما روشن می‌کنند این به نظر من تنها راه نجات است ان شاالله که بتوانیم به آن برسیم.

نوشتن دیدگاه