منو

یکشنبه, 04 آذر 1403 - Sun 11 24 2024

A+ A A-

گلهایی از بوستان کلام امیرالمومنین ع بخش چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
( می گوییم اگر بخواهیم مقاومت کنیم ساده نیست )
آه شب و گریه ی سحرگاهم ده
در راه خود اول ز خودم بی خود کن
بیخود چو شدم ز خود بخود راهم ده
(ما هر چی می کشیم از دست خودمان است اگر ولم می کردند گم می ماندم هر روز گم شدم در خودم هر روز بودم و نبودم اما آن موقع که گم می شدم، کجا !!وقتی که پیدا می شدم کجا!! چقدر وقت گم شدنم با وقت پیدا شدنم فرق می کرد همه چیز تغییر کرده بود و باز فردا و فردا...باز هم همین طور شدم هم سخت بود هم شیرین خلاصه عالمی بود )
خوش بحال کسی که در عالم مثل مولا علی پدر دارد
خوش بحال کسی که در خانه هم مرام علی پسر دارد
خوش بحال خودم که آقایی چون علی مقتدای من بوده
خوش بحال خدا که مخلوقی چون علی مرد معتبر دارد
نهج البلاغه را با نام ویاد خدای مهربان با بسم الله الرحمن الرحیم باز کردم صفحه ای که آمد حکمت 150 مولا بود آن را برای شما به عنوان یک تحفه ی گران قدر آوردم نمی دانم چقدر آیا برسم که همه ی آن را برای شما بگویم یا نه نمی دانم اگر نرسیدم بقیه ی آن را جلسه ی بعد خواهم گفت.
مردی آمد خدمت مولا و از ایشان پند و اندرزی خواست حضرت سخن خود را این چنین آغاز فرمود و چقدر جالب بود این حکمت 150آقا نمی فرمایند این طوری باش این کار را بکن آن کار را بکن این نماز را بخوان این طوری روزه بگیر این طوری ذکر کن ، فقط فرمودند که این طوری نباش هر طوری می خواهی باش اما این طوری نباش. حالا واقعاً دلم می خواهد از صمیم قلبتان کاغذ و قلم داشته باشید من بندهایی که می خوانم فقط یک نگاه به خودت کن این را تو داری یا نداری؟ اگر این طوری هستی علامت بزن که نباشم که از خودت دور کنی .
اول فرمودند: مانند کسی نباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است. بعضی ها را دیدید این طوری می کند من می دانم جای من بهشت است خوب چرا جای تو بهشت است؟من دروغ نمی گویم به کسی هم ظلم نمی کنم ، ولی در خیابان اگر رد شدم یک خانم قشنگ دیدم تماشا می کنم بالاخره نعمت خدا است نباید از کنار نعمت همین طوری عبور کرد. اگر از سر دیوار یک باغی شاخه ی درخت آویزان بود و میوه ای بود اینها مال مردم رهگذر است می کنم و می خورم اما عمل صالحی ندارم عمل صالح چیست؟ اولین قدم این است طوری باش که خدا می خواهد. عمل صالح چیست ؟ اگر می خواهی برای کسی کاری کنی هیچ کسی نفهمد این گوش به آن گوش خبردار نشود. مثل کسی که عمل صالح تدارد به آخرت امیدوار نباش چون ما خیلی مواقع عمل صالح نداریم اما ماشالله روی آن را داریم خیلی زیاد به آخرت خودمان امیدوار هستیم خودمان را از حالا تصور می کنیم زیر درخت های میوه نشسته ایم می آیند قدم به قدم من اراده می کنم می کنم و می زارم دهنم اما نمی داند زقوم جهنم منتظر او است.
2توبه را با آرزوهای دراز به تاخیر نینداز. می گوید من یک عمری عروسی رفتم بالاخره یک شب است هزار شب که نمی شود آخه اون یک شب را حجاب نکردم لباس من هم خیلی مناسب نبود اما دیگر می خواهم توبه کنم و اصلاً و ابداً بودن حجاب و بودن در این وضعیت در جایی حاضر نشوم فردا عروسی دعوت شد گفتند حالا چه کاره هستی؟می گوید حالا این عروسی هم تمام شود من را همیشه در آن یکی از عروسی ها دیدند بعد می گویند نگاه کن خودش را اینجا برای ما گرفته زشت است . حالا این دفعه هم بی حجاب میروم دفعه ی بعدی. مثل کسی نباش که توبه را با آرزوهای دراز به تاخیر می اندازد اگر فکر میکنی کار بدی کردی باید توبه کنی همین الان بکن همین امشب بکن و پای آن بایست.
3در دنیا همچون زاهدان سخن می گویند و اما در رفتار همچون دنیاپرستان هست. عبید زاکانی اشعاری دارد روی موش و گربه ببین گربه عابد شده عابد زاهد شده......... در ملاء عام عابد و زاهد است خیلی هم قشنگ حرف می زند اما وقتی که رفتار می کند مثل دنیاپرستان رفتار می کند شعار میدهد تا دلت بخواهد می گوید که به مردم به مردم رسیدگی کنید مردم گرسنه هستند بعد در خانه ی او را می زنند حاج آقا حاج خانم تو که گفتی کمک کنید ما در این محله پنج خانواده داریم که وضع آنها خیلی بد است می خواهیم برای اینها آذوقه تهیه کنیم می گوید الان که آخر برج است پولی نیست من هم تازگی وام گرفتم وام های من خیلی سنگین است ان شاالله اینها سبک بشود چشم. اگر نعمت ها به آن برسد هیچوقت سیر نمیشود در محرومیت قناعت ندارد امروز دوره ی سختی است خیلی چیزها گران است توت فرنگی کیلویی 120 تومان خب نخور آدم می میرد نخورد موز کیلویی فلان قدر خب نخور. ما الان در دوره ی محرومیت هستیم البته به طور کامل نه خدا نکند که محرومیت را به اصطلاح مقرر کنند نخور هیچی نمی شود تو محرومیت قناعت ندارد از آنچه هم که به آن می رسد شکرگزار نیست می گوید خوب الحمدالله وام تو درآمد کلی از بدهی های خود را می توانی بدهی مشکلات تو حل شود می گوید ای بابا به چه درد می خورد بالاخره باید آن را برگردانم هرکاری کنی شکرگزار آن نیست و از هرچه مانده زیاده می طلبد زیاد می خواهد بعضی ها می آیند اینجا برای آنها وسیله آماده می کنم می گویم ببرید به بعضی ها می گویم ببر می شمارد می گوید مثلاً 5 یا 6 نفر هستیم خوب 6تا بس است نفری یکدانه اگر ببیند کم است سه تا برمیدارد می گویم شما 6 تا هستید می گوید 3تا می توانیم نصف کنیم باهم بخوریم سه تا دیگر را بدهید به کس دیگری .اما بعضی ها می آیند خانواده 7 نفر است 10 تا دادم می گوید فلان چیز هم نداری بدهی این را نداری بدهی آن را هم نداری بدهی هرچی باشد زیاد می خواهد .دیگران را پرهیز میدهد اما خودش پروا ندارد.من متاسفم خیلی دیده میشود طرف حرف میزند راجع به یکی می گوید آخ خدا غیبت نکنید! خیلی بد است غیبت گناه است. ده دقیقه ی بعد راجع به فلانی صحبتی که پیش می آید داد سخن می گوید پروا ندارد
به فرمانبرداری امر می کند اما خود فرمان نمی برد به خصوص این خانم های سن وسال دار که پیر شدند یکی از خصلت های زشت آنها این است به طور دائم به جوانها می گویند نماز خود را بخوان مادر حجاب خود را حفظ کن اینجا نرو آنجا نرو این کار را نکن آن کار را نکن پاش که افتاد اولین وهله همان کارها را خودش میکند.
نیکوکاران را دوست دارد اما رفتار نیکوکاری را ندارد. یعنی آن که می گوید من نیکوکاران را دوست دارم رفتار افراد نیکوکار را ندارد آن کارها را نمی کند . و من چه بسیار افرادی را دیدم که این طور هستند و به چه ذلتی دچار شدند.
گناهکاران را دشمن دارد اما خودش یکی از گناهکاران است . به طور دائم ما فحش و بد وبیراه به صهیونست ها می گوییم حق هم داریم کشتار می کنند آزار می دهند اما می دانی روزانه با نداشتن صداقت با نداشتن درستی با گفتن دروغ با ریا کردن چند فقره دزدی می کنیم اگر قرار بود دزد بگیرند هیچ کس در شهر نمی ماند همه در زندان بودند چون لااقل چند فقره را دارند خداوکیلی نداریم ؟ من خودم را می گویم نه شما را . گناهکاران را بد می گوییم این طور هستند آن طور هستند این شکل هستند و آن شکل هستند اما خودمان یکی از گناهکار هستیم . خدا رحمت کند حاج آقا را هر کسی را که می دید که یک کار عمومی بد انجام داده یا حتی در حق خودش انجام داده می گفتم آخ بابا نگاه کن و او می گفت هیس . می گفتم چرا ؟ می گفت دلم برایش می سوزد در این دنیا همه او را فحش می دهند آن دنیا هم که می رود می خواهند آتشش زنند خدا به داد اینها برسد در آن دنیا . خدایا ما را از جمله اینها قرار نده . یه عالم گناه می کنیم خوب مرگ را دوست نداریم مگر می شود کسی که خطا زیاد می کند مرگ را دوست داشته باشد ؟ اما به آن چیزی که مرگ را برای ما ناخوشایند می کند تازه پافشاری می کنیم و انجام می دهیم . خیلی سال پیش آقایی بود که ما به او استاد می گفتیم ایشان یک بار که صحبت می کردیم از یک مهمانی تعریف کرد که همه تیپ خانمی و همه جور فسق و فجور و همه چیز بود . همسرم از او پرسید شما که آنجا بودی و همه جور بساط مشروب و غیره داشتند شما چه کار کردی ؟ گفت خوب زشت بود سینی را جلو می آورند و مجبوریم برای آن که نشان دهیم ما مومنین و مسلمانان همراهی با بقیه می کنیم از آنها جدا نمی شویم . گفت یعنی شما لیوان مشروب را برداشتی و خوردی ؟ گفت نه بابا حواسشان نبود ریختم پای گلدان . ببین چندتا را آسیب داده است . تمام آن جمع را به اشتباه انداخته به عنوان مسلمان مومن خودش را هم که خراب کرد چون ریا کاری کرد آن گل بدبخت را هم کشت . مرگ را دوست نمی داریم چون می دانیم گناه داریم اما در عین حال به آن چیزهایی که مرگ را برای ما ناخوشایند کرده پافشاری می کنیم و انها را هنوز هم انجام می دهیم . قشنگ هستند آنهایی که یک عمر تاخت و تاز کردند و خدا پس کله شان می زند و مریض می شوند بد مریض می شوند وقتی مریض می شوند پشیمان می شوند وای وای غلط کردم خدایا من چه آدم بدی بودم من دیگر نمی خواهم این کار را انجام دهم . خدا می گوید چه بنده خوبی دارم ببین چه ندبه ای می کند چه زاری می کند بگذار حالا تندرستش کنم تندرست می کند سالم می کند تا سالم می شود سرگرم خوش گذرانی می شود . یک بنده خدایی را چند سال پیش که خیلی وضع بدی داشت حواله دادم به امام رضا . گفت الان که من با این وضع نمی توانم تکان بخورم . گفتم به امام رضا بگو آقاجون من را شفاعت کن بگذار سلامتم را به دست آورم به محض آن که خوب شدم بیایم پابوست . مدتی گذشت و بعدا خبر دار شدم که صحیح و سالم می چرخد . گفتم الهی شکر تو خوب شدی گفت بله گفتم الان چه می کنی ؟ گفت عازم سفر هستم گفتم الهی به سلامتی به پابوس امام رضا می روی ؟ گفت نه می روم و بر می گردم گفتم کجا می روی ؟ گفت یک سفر تفریحی است به کیش می روم . وقتی مریض می شویم از کارهایمان پشیمان می شویم تندرست می شویم سرگرم خوش گذرانی می شویم . در سلامت مغروریم وقتی سالمیم خیلی مغروریم وقتی می بینی آدمهایی مثل من راه می روند نگویید ای بابا خوب تندتر برو . می گویم من نمی توانم، می گوید فکر می کنی خودت را انداختی. تو چرا به خودت نگاه می کنی که پاهای سالم داری و می توانی بدو بدو بروی بعد روی من قیاس می کنی چه کسی این اجازه را به تو داده بود ؟ در سلامتی نسبت به همه آدم ها مغرورند ولی وقتی گرفتار می شوند چه انفاقی برایشان می افتد ؟ ناامید می شوند وقتی گرفتار می شوند ناامید می شوند . اگر مصیبتی به او برسد خدا را به زاری می خوانند چه گریه ها چه زاری ها خدایا به دادم برس اگر تو نباشی من چه کنم ؟ من به چه کسی پناه ببرم به چه کسی رو بیندازم ؟ اما وقتی به گشایش دست پیدا می کند مغرورانه از خداوند روی بر می گرداند . چیزهایی که گفتم مجانی از رویش رد نشوید این کلام امیر المومنین است کلام من نیست . می گوید مثل آدم هایی نباش که نفسشان با نیروی گمان ناروا ( گمان ناروا یعنی چه ؟ یعنی شک شک های ناروا ). مطمئن هم نیست . ای خدا من از دست بعضی آدم ها به کجا پناه ببرم ؟ شک می کند پایش را هم سفت می کند و می گوید من می دانم تو چه فکر کردی ؟ من همه اینها را می دانم خیلی جالب است که می گوید من همه اینها را در خواب دیدم . آقا با شک ناروا نفست به تو چیرگی پیدا می کند . وقتی نفس سوار شما شد قدرت یقینتان دیگر نمی تواند به این نفس غلبه کند . تو به خدا و پیغمبر باور داری به امامان باور داری ولی وقتی نفست با شک و تردید ناروا آلوده شد دیگر این باور تو برای تو به درد نمی خورد به دادت نمی رسد . یک دسته دیگر هم هستند که خیلی جالبند . دیگران گناهی کمتر از اینها دارند چون ما هرکداممان می دانیم چه گناهی داریم همه می دانیم هیچ کس نیست که نداند بعد خیلی جالب است می داند شخص مقابلش گناهی که کرده خیلی کمتر از اوست اما برای او نگران است . پول بهره ای گرفته از این قسم خیلی در کار کاسبی من پیدا می شود . خانم نان برای خوردن ندارد برای دندان های دخترش که پول ندارد درست کند پول بهره ای گرفته . پول بهره ای گرفته و رفته دندان های دختر را درست و کامل کرده بعد نگران است برای اینهایی که ماشین لیزینگ می کنند یا کارهایی در این قسم که در آن هم پول بهره ای است برای او نگران است کسی نیست به داد خودش برسد .
از سی و پنج قسمت پانزده قسمت را خدمت شما گفتم . در این شب های ماه رمضان که امروز بیستمین روز ماه رمضان بود به طور مستمر سه برنامه تلویزیونی را نگاه کردم یکی محفل بود یکی ماه من در زمان سحر و یکی زندگی پس از زندگی . همه را دیدم با همه آنها هم اشک ریختم اشک بسیار چون یک چیزهایی را اشاره کردند که در قلب من درش را بسته بودم ولی بازش کردم . من از بچگی عادت به گریه نداشتم در بدترین شرایط در سخت ترین شرایط چون دلایل مختلفی داشتم . یک وقت هایی در بچگی فکر می کردم اگر گریه کنم به من می گویند بچه ننه چه قدر خوب بود یک وقت هایی آدم بچه ننه شود ولی در دلش نگه ندارد خیلی بیشتر می چسبید ولی نکردم می ترسیدم به من بگویند بچه ننه . بزرگتر شدم گفتم گریه کنم بقیه ناراحت می شوند و.... تا زمانی که حاج آقا فوت کرد حاج آقا که فوت کرد پوکیدم از هم پاشیدم . کمی گریه کردم اما وقتی بلند شدم به خودم گفتم اگر این طور ادامه پیدا کند بچه هایم از پای در می آیند اینها که گناه نکردند از آن به بعد اشک هایم را ریختم پشت کره چشمانم و از آن بالا سر خورد و به صفحه قلبم ریخت قلبم سنگین شد قلبم سنگین شد و به برکت این ماه رمضان یک بار دیگر چشمه اشک من را باز کردند و به من هدیه کردند . گریه کنید هیچ اتفاقی نمی افتد مرد و زن هم ندارد همه می توانید گریه کنید چه اشکالی دارد . سحر گذشته در ماه من می گفت همه آدم های مومن در پی عشق الهی هستند آیا کسی در بین شما هست که بگوید من نمی خواهم عاشق خداوند باشم ؟ پس همه در پی عشق خدا هستیم همه می خواهیم عاشق خدا باشیم و از قول خودمان عاشق خداوند هستیم . پای ائمه که وسط می آید همه مان عاشق ائمه هستیم و جالب است که بعضی اختصاصی داریم یکی عاشق امام رضا است یکی عاشق آقا موسی بن جعفر است و هر که بالاخره یک جوری یکی را انتخاب کرده برای خودش و عاشق اوست . همه ادعای عاشقی داریم اما ما عاشق ها به یک نکته توجه نکردیم هر عاشقی یک عاشق می خواهد و یک معشوق .یکی باید عاشق باشد و دیگری باید معشوق باشد ما همیشه خودمان را عاشق دانستیم و خدا را معشوق دانستیم . ما خودمان را عاشق دانستیم و امیرالمومنین را معشوق دانستیم اما از یک چیز غافل بودیم و آن این که عاشق لحظه ای از معشوقش جدا نمی شود اگر جدا شد به آن عاشق نمی گویند . به حرم امیرالمومنین می رویم می رویم داخل می گوییم سلام سلام سک سک نماز می خوانیم می آییم در حیاط روی زمین می افتیم و با هم می گوییم و می ختدیم مگر می شود عاشق معشوقش را آنجا بگذارد و بیاید بیرون با بقیه بخندد ولی ما می خندیم . مگر می شود عاشق معشوقش را رها کند در این آسمان ها و گهگاهی یک سری به او بزند و نمازی بخواند و ذکری کند و بقیه مواقع به خودش و دیگران مشغول باشد ؟ نمی شود . حریم خداوند حریم امیرالمومنین یا هر کدام از معصومین آن قدر بزرگ است که دستیابی به همه ی آن ساده نیست پس چطور می توانیم مدعی عاشقی باشیم ؟ حالا از سویی دیگر نگاه کتیم . خداوند بر بنده اش عاشق است بارها شنیدید معصومین خداوند هم بر امت خودشان عاشقند پس معشوق کیست ؟ اول قرار بود ما عاشق باشیم حالا آنها شدند عاشق . اگر مقایسه کنیم آنها خیلی عاشق ترند چون اینها همیشگی هستند ثابت هستند در عاشقی ثابت هستند . پس حالا عاشق کیست ؟ معشوق کیست ؟ من که در این شب ها اشکم به راه بود خدا کند اشکتان به راه شود . اگر اشکتان به راه شود و به آن فکر کنید به عظمت ماجرا پی ببرید اشکتان بند نمی آید . همه سال هایی که پشت سرم گذاشتم هیچ وقت این همه عمیق و لطیف پی نبرده بودم که من معشوق خداوندم معشوق امام حی و ناظر خودم هستم . آنهایی که مرا دوست می دارند و چون مرا دوست می دارند با عشقشان مرا به سمت خودشان می کشند من هم عین یک بز فراری شاخ می زنم و از این سوی می روم باز دستش را می گیرد پس گردنم و افسارم را می کشد و می گوید اینجا را نگاه کن حقیقت اینجا است آن سوی هر چه هست مجاز است .زندگی پس از زندگی را ندیده اید ؟ آخرش می پرسد مقایسه کن اینجا و آنجا هیچ کس نبود که بگوید آنجا مجازی است همه گفتند اینجا مجازی است . این خداوند است که با عشقش مرا به سوی خود می خواند و عاشق من است . شما معشوق خداوند هستید شما معشوق امیرالمومنین هستید که امشب اینجا هستید وگرنه اینجا چه کار می کردید ؟ در خانه ات رختخواب ماهواره ات یک فیلم لیوان چای داغ ظرف پر از میوه و شنیدن مرا دیگر نداشتی . اما چرا اینجا هستی ؟ چون عاشقت تو را آورده عاشق هر کجا که برود معشوقش را می برد . حالا ببینید در محضر این عاشق می شود گناه کرد ؟ می شود خطا کرد ؟ ما که بنده هستیم و هر لحظه سرمان را بر می گردانیم و این سوی و آن سوی را نگاه می کنیم اما خداوند که او را حتی چرت فرا نمی گیرد در تمام لحظات به من و شما متوجه است و در حال بخشش عشق و محبت . امام زمانمان هر لحظه با ما مشغول است اما ما با دگران مشغولیم.
اما حرف آخر . ز اول که حدیث عاشقی بشنودم
جان و دل و دیده در رهش فرسودم .
گفتم که مگر عاشق و معشوق دو اند
خود هر دو یکی بود من احول بودم.
من نادان بودم . عاشق و معشوق هر دو یکی است باید هم یکی باشد چون از جنش خدا از نفخه خدا در تک تک من و شما دمیده شده همان طور که در امیرالمومنین دمیده شده پس دویی وجود ندارد .

نوشتن دیدگاه