منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

شناختی از آقا ابولفضل

 بسم الله الرحمن الرحيم

با توجه به اینکه امشب شب تاسوعا است و در هیئت های عزاداری حسینی این شب را به نام آقا ابوالفضل نام گذاری کردند که من خیلی پایبندی به این نام گذاری ها ندارم.برای من از اول محرم همسفری با خانواده و خاندان امام حسین (ع) بوده است.کنار آقا ابوالفضل ،کنار علی اکبر، با گریه های علی اصغرشان ،با قدم زدن ها و غر غر کردن دختر سه ساله ایشان خانم حضرت رقیه، با پسران مسلم بن عقیل ، با پسران خانم ام البنین و ..... همه این شب ها با همه آنها هستم.من خیلی پایبندی به این تقسیم بندی ندارم . اگر می خوانیم همه را باید بخوانیم. از آقا ابوالفضل قد رشید،صورت زیبای چون ماه،برق شمشیرشان،رشادت و شجاعت شان،و اینکه سقای کربلا بود مردم می شناسند.ولی اکثراً بیش از این نمی دانند.آقا ابوالفضل چند تا بچه داشت؟ اکثر مردم نمی دانند . چون فقط برای آقای ابالفضل اشعار خوانی می کنند . فدای قد و بالایش می شوند . از شجاعتش تعریف می کنند . اما خیلی نمی دانند . در کتاب ها هم خیلی ننوشته است .
آقا امیرالمومنین (ع) بعد از خانم حضرت زهرا (س) ، زمانی که می خواستند همسر اختیار کنند ، چون می دانید که امام بعد از پیامبر به وقایع آگاهی دارند . و می داند که بعد از خودش چه خواهد شد . و می داند که یک روزی خواهد آمد که فرزندش و سالارش ، حسین (ع) تنها بماند. به برادرش عقیل رجوع می کند . عقیل ، برادر آقا امیرالمومنین نسب شناس خوبی بود . نسب اقوام مختلف و خانواده های مختلف را خیلی خوب می شناخت . از ایشان خواست که از یک خانواده ی بسیار شجاع و خوب ، همسری شجاع و خوب برای ایشان شناسایی کند . تا از این همسر صاحب فرزندی شجاع شود . عقیل ، خانم ام البنین را به ایشان پیشنهاد می کند . می گوید در میان عرب شجاع تر و قهرمان تر از پدرانش یافت نمی شود . حاصل این ازدواج چهار پسر به نام های عباس ، عبدالله ، جعفر و عثمان بود . (ابن سعد در الطبقات الکبری جلد 3 – شیخ مفید در الارشاد جلد 1. ) عباس چنان خوش رو و خوش چهره بود که او را ماه بنی هاشم می خواندند . ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین این موضوع را باره ها عنوان کرده است . قامتی بلند و رعنا داشت و روز عاشورا پرچم دار سپاه عاشورا بود . ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین و ابن شهرآشوب در مناقب آل ابی طالب جلد چهار بیان فرموده است .کنیه ی ایشان ابالفضل و
ابو القِربَة که یعنی صاحب مشک . ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین بلاذری در انساب الاشراف جلد 2، مزی در تهذیب الکمال جلد 20 ، طبرسی در اعلام الوری بالاعلام الهدی این القاب را آورده است . قمر بنی هاشم ، سقا ، علمدار ، شهید القاب دیگر آقا عباس ابن علی است . حضرت ابالفضل از کودکی صاحب معرفت بودند . خوارزمی در مقتل الحسین جلد 1 و حسین نوری در مستدرک الوسائل جلد 15 آورده است . می گوید : روزی امیرالمومنین عباس را بر دامان نشاندند و فرمود : بگو یک . فرمود : یک . حضرت دوباره فرمودند : بگو 2 . عباس جواب نداد . سکوت کرد . امیرالمومنین از او پرسیدند : چرا سکوت می کنی ؟ چرا جواب نمی دهی ؟ عباس گفت : شرم می کنم با زبانی که پروردگارم را به یکتایی شمرده ام بگویم دو . امیرالمومنین او را تحسین کردند . حضرت عباس موقع شهادت 34 سال داشت . ایشان حضور 3 امام را درک کرده است . امام اول ، آقا امیرالمومنین پدر گرامی شان است که تا 14 سالگی در خدمت پدر بودند . در 14 سالگی ایشان ،آقا امیرالمومنین شهید شدند . 10 سال بعدی عمر را در خدمت برادر بزرگتر امام حسن مجتبی تعلیم گرفتند و بعد از شهادت آقا امام حسن مجتبی ، 10 سال بعدی را در خدمت آقا امام حسین بودند و از محضر مبارک امام بهره بردند . با ایشان زندگی کردند . عباس ابن علی (ع) با لبابه دختر عبیدالله ابن عباس ابن عبدالمطلب ازدواج کرد . این نام همسر شان است. و اینکه نسب همسرش به عبدالمطلب می رسید. ابن القتیبه دینوری در المعارف ،ابن حبیب در المعبر این مطلب را عنوان کردند.می گویند ایشان کنیزی هم داشتند که از آن کنیز صاحب فرزندی به نام حسن شد.ابن قتیبه دینوری در المعارف این مطلب را عنوان کرده است.و می گوید در احکام اسلام اگر کنیزی در آن زمان بود و از صاحبش ، صاحب اولاد می شد دیگر آزاد می شد.و از آن به بعد لقب ام ولد به خود می گرفت.درباره تعداد فرزندان حضرت عباس اختلاف است برخی دو فرزند برای ایشان گفتند به نام عبید اله و فضل برخی دو فرزند به نام عبید اله و حسن برای آن شمرده اند.ابن شهرآشوب می گوید:فرزند دیگری به نام محمد داشت.که در کربلا شهید شد. ولی در قول متاخران یعنی بعد از آنها آمده است :چهار فرزند داشته اند.چهار فرزند پسر به نام های عبید اله ، فضل، حسن ،قاسم و صاحب دو دختر بوده اند قول ها متفاوت است.اما نسل آقا ابالفضل از سوی پسرش عبیداله ادامه یافت.از ما بقی پسرها نسل ایشان ادامه پیدا نکرده است.و در این قول شکی نیست.ابونصر بخاری درسر سلسله العلویه، ابن حزم اندلسی در جهره الانساب العرب ، ابن عنبه در عمده الطالب، ابن قتیبه دینوری در المعارف ،علوی در المجدی فی انساب الطالبین،عبد الواحد مظفر در بطل العلقمی جلد3 این را مطرح و ثابت کرده است.از نسل ایشان از پسران حسن بن عبیداله بن عباس به نام های عبیداله ، عباس، حمزه الاکبر ، ابراهیم ، جردقه در عصر خود افراد سرشناسی شدند.عبیداله امیر و قاضی القضات مکه و مدینه بودو عباس سخنرانی فصیح و شاعری توانا بود فضل، سخنوری فصیح و متدین و شجاع بود ابراهیم را به فقه و و ادب و زهد می شناختند.قاسم بن حمزه بن حسن بن عبیداله در یمن جایگاهی بسیار رفیع پیدا کرد.از فرزندان عباس بن عبیداله هم عبداله نامی سخنران و شاعری فصیح شد.از نوادگان حضرت عباس برخی وارد ایران شدند.در شهرهای شیراز ،گرگان و بهبهان ساکن شدند.برخی دیگر به یمن و مصر ومغرب کوچ کردند.ابن عنبه در عمده الطالب این مطلب را آورده است.حضرت ابوالفضل برادرانی هم داشت به نام های عبداله ، لقب آن عبداله اصغر بود.چون عبداله اکبر آقا امام حسین (ع) بودند.کنیه ی او ابو محمد اکبر بود.و در صحرای کربلا فقط 25 سال داشت.این برادر از خود فرزندی به جا نگذاشت.و در کربلا شهید شد.دومی عثمان بن علی بود که در صحرای کربلا فقط 21 سال داشت.و شهید شد.سومی جعفر بن علی و آخرین برادر تنی از ابوالفضل از خانم ام البنین بود که در کربلا شهید شد.و گویا در آن زمان فقط 19 سال داشت.
این مختصری اطلاعات با بضاعت کم بنده برای شما که بیشتر در مورد آقا قمر بنی هاشم بدانید و امشب که برایشان سینه می زنید به یاد بیاورید سه برادر قبل از خودش غیر از آقا امام حسین(ع) اول به میدان رفتند و شهید شدند بعد خود ایشان و بعد آقا امام حسین (ع).و مادر پاک سرشت ایشان وقتی به در خانه ایشان رفتند و خبر آوردند که عباس شهید شد.گفت حسین چه شد؟گفتند آن یکی پسرت . گفت حسین چه شد؟و وقتی گفتند حسین شهید شد جیغ کشید فریادی از ته دل کشید و بعد بیهوش شد.اینها را باید دانست. وقتی سفره خانم ام البنیین را پهن می کنیم نان و خرمایی را درون سفره می گذاریم.بدانیم که کنار این سفره چه خانمی نشسته است.چه وجود مبارکی نشسته است.به ایشان نزدیک شویم.ما از ایشان چیزی نمی خواهیم یادتان باشد.هر آنچه که ما می خواهیم از خدا می خواهیم.اما آنها پیش خدا آنقدر آبرودار و بزرگ هستند گهگاهی من بنده خطا کار گنهکار پشت آنها پنهان می شوم.می گویم خدایا به من نگاه نکن.به این خانم نگاه کن.که چهار پسر رشید ش در صحرای کربلا شهید شدند.و دمادم پرسید حسین چه شد؟ شاید وقتی به او نگاه می کنی از انوار الهی که بر این موجود پاک و پاکیزه می تابانی به من هم سهمی داده شود.خانم ام البنین را بشناسید.

 

 

 

نوشتن دیدگاه