پروردگار را از میان کلام مولا امیرالمومنین علی علیه السلام درک کنیم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پروردگار را از میان کلام مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام درک کنیم
- بازدید: 1042
بسم الله الرحمن الرحیم
مدت زیادی است که گفتگو با آدم های مختلف از سنین متفاوت من را از گفتگوها دلمرده و متأسف می کند حالا سنین از خودم بزرگ تر، هم ردیف سن خودم، پائین تر، جوان تر تا حتی نوجوان ها و این دلمردگی و تأسف به نوعی سبب می شود که از معاشرت و تعامل با دیگران کناره گیری کنم ؛ من هم در فضایی زندگی می کنم که همه ی مردم در این فضا به سر می برند، در این مملکت زندگی می کنم، در شهر زندگی می کنم، در دل کوه نیستم، در دل جنگل نیستم، در میان یک شهر شلوغ با هزاران مطلب و مسئله هستم. شاید شما تصور کنید چون از محیط بیرون و آنچه که می گذرد دور هستم، خواه ناخواه می گویید که تو بازنشسته هستی و در خانه نشستی خریدت را بقیه می کنند کارت را انجام می دهند، راست هم می گویید چون بیرون از خانه خیلی کم می روم پس باید از بیرون بی خبر باشم اما من می گویم خیر، اگر هر آدمی به تنهایی از خودش و محیط کوچک اطرافش، خانواده اش و همسایه هایش باخبر است، من از گوشه و کنار شهر به این بزرگی حتی شهرهای دیگر و مشکلات مختلف مردم با خبر هستم من آنقدر مسائل عجیب الغریب می شنوم و با آن مواجه هستم ، علیرغم اینکه از جدایی زن و شوهرها بسیار مخالف هستم ولی گاهاً مجبور می شوم مصرانه بایستم که جدا شو آخرالعاقبت این زندگی نیستی و نابودی است. پس میبینید که خیلی کارم ساده نیست پس برچسب دور بودن و بی خبر بودن به من برازنده و واقعی نیست کسی نمیتواند بگوید حاج خانم شما توی خانه نشستی از بیرون چه خبر داری، ببین چه گرانی سرسام آوری است ببین تاکسی ها چه جوری از مردم تلکه می کنند پول میگیرند، من بیرون نمیروم تاکسی سوار نمیشوم ولی آنهایی که پیش من می آیند با تاکسی می آيند بعد گزارش تاکسی دارها و تخلفاتشان را هم به من میدهند بخصوص که من با قشر زحمتکش جامعه سر و کار دارم پس برازنده نیست به من بگویید از بیرون بی خبر هستم به همین دلایل من عین اینکه در خانه هستم از بیرون کاملا باخبرم چون مصرانه اخبار داخلی مملکتم را حداقل روزی یکبار رصد میکنم اخباری که در فضاهای اینترنتی می توانم ببینم حتماً یکبار رصد می کنم فضاهای مختلف فضای مجازی را باز نگاه می کنم و از خیلی چیزها هم گاهاً متأسف می شوم به همین دلیل وقتی عملکرد مردم در دنیا با جا به جا شدن قیمت دلار و سکه یا تغییر یارانه ها، قیمت گوشت و مرغ، لبنیات، دارو و .... تغییر می کند، پایه های اعتقادی آدم ها براساس عملکرد مقاماتی که در صدر کار هستند و خطا می کنند متزلزل می شود، دلم را به درد می آورد. خدا همسرم را رحمت کند در زمان حیاتش هر وقت رفتار غلط و شنیع از هر کسی در هر مقامی و در هر شرایطی می دید با تاسف سرش را تکان می داد و می گفت در دنیای بعدی چه بر سرش می آید؟ دلم برای این آدم می سوزد حتی یکبار من نشنیدم که نثار چنین افرادی ناسزایی یا نفرینی کند بالعکس می گفت خدایا به فریاد اینها برس در حالیکه قوانین ضعیف و سیستم غلط اداری به او در کسب حلالش خیلی صدمه زده بود خیلی زیاد نه اینکه صدمه نخورده باشد ولی آدم های زیادی را علی الخصوص در این سه سال اخیر که همگی به عصر آگاهی قدم گذاشتیم ، به چشمم دیدم و به گوشم شنیدم که راه را رها کردند و به بیراهه رفتند حتی بعضی ها هنوز هم با پایه های اعتقادی خودشان در حال کلنجار رفتن هستند حیف نیست؟ عزیز دل شما حدود چهل سالت شد تازه در چهل سالگی در تردید هستی که خدایی هست یا نیست؟ در تردیدی که قوانین اسلام ، قوانین بدون عیب و نقصی هست یا نیست؟ اگر چیزی را نمی فهمی دال بر این می دانی که نقص است؟ این جور افراد خیلی جالب هستند ، یک دم به سمت خدا و دین می آیند دم دیگر با اولین عمل غلط از دیگران بر می گردند؛ آقای فلانی جای مهر روی پیشانی اش است بیا ببین چه کرده، خب کرد که کرد چه کار داشت به زمینه ی صحیح و درست اعتقادی و وجودی تو؟ بسیار متاسفم از صمیم قلب می گویم که متاسفم اما با خودم فکر کردم نشستن و تنها تاسف خوردن از من کوچک و ناچیز سلب مسئولیت نمی کند بالاخره باید یک کاری کرد نمی شود که نشست، تا زنده ی این دنیا هستم باید در توانم به حول و قوه ی الهی یک کاری بکنم، ماه رمضان امسال توفیق خیلی بزرگی داشتم که بعد از چندین سال گرفتاری و دل مشغولی باز به سوی آقا امیرالمؤمنین برگشتم نه اینکه از او پشت کرده باشم، فرجه نداشتم که به ایشان بپردازم شاید هم در این حرکت و برگشت من برنامه ی ماه من سحرها در کانال ۳ تاثیر بسیار خوبی در این برگشت و جهش داشت، مطالب بسیار زیبایی بحث می کردند صحبت می کردند. مولایم امیرالمؤمنین علی (ع) برای همه ی انسان های دنیا جدا از دین و مذهبشان یک اسطوره هستند یک اسطوره قابل توجه قابل قدردانی هستند همه ی متفکرین جهان ایشان را می شناسند و ایشان را باور دارند. امسال در شب های قدر سری به آقا زدم یعنی رفتم در نهج البلاغه و برای شما مطالبی از آقا آوردم، خودم لذت بردم شما را نمی دانم امیدوارم شما هم لذت برده باشید اما همین امر سبب شد که بار دیگری مطالعه ی نهج البلاغه را در دستور کار خودم قرار دهم. من نهج البلاغه بسیار خوانده ام در سال های گذشته یعنی در ۲۷ یا ۲۸ سال گذشته لااقل ۲ بار یا ۳ بار نهج البلاغه را خوانده ام اما هربار با دفعه ی قبل متفاوت بوده است. امسال تصمیم گرفتم که مطالعه ی نهج البلاغه را دستور کارم قرار دهم شاید آن گره های کور کار خودم را باز کند و در این راستا بتوانم به دیگران هم یاری بدهم چون مطالعه ی نهج البلاغه به تنهایی کفایت نمی کند بلکه نیازمند یک فهم انسانی است فهم انسانی در سال های متفاوت از عمر یک انسان با هم فرق می کند به همین دلیل شما نمی توانید بگویید که این را من ۲۰ سال پیش خواندم پس کفایت است می دانم، نه، فهم ۲۰ سال پیش تو با فهم الان تو کاملاً متفاوت است. کتاب را باز کردم شروع کردم به خواندن اولین خطبه ی آقا، من اندیشیده بودم که روش احیای دین در میان جوانان را از کلام آقا به دست بیاورم که یک بار دیگر به اصطلاح بیاییم و دین را زنده کنیم برپا کنیم یعنی چه که اینقدر رنگ باخته است؟ گفتم خب اینجا فقط کلام امیرالمؤمنین است که می تواند نافذ باشد و در قلب انسان ها نفوذ کند ولی در کمال تعجب دیدم آقا ابتدای کلام در این خطبه خداشناسی مطرح کرده است آنقدر زیبا حضرت از خداوند می گوید که انسان قادر نیست حتی یک کلمه به آن اضافه کند بگوید؛ اگر این را هم می گفت خوب بود، شاید بیش از یک ساعت کتاب در بغلم بود، فکر می کردم تا بتوانم پیام حضرت را درک کنم من می خواستم یکبار دیگر دین را با مردم گفتگو کنم اما با کلام حضرت با خداشناسی رو به رو شدم پس یقیناً پیامی است با فهم ناقصم به این نکته پی بردم؛ همه در جامعه تلاش می کنند دین را به دیگران بیاموزند همه ی ما سعی می کنیم بگوییم من دین را می دانم بیا تا به تو یاد دهم و سعی میکنند آنها را وادارشان کنند که دین بیاموزند دین را قبول کنند یا تشویق به اطاعت از دین کنند؛ بیا اگر دین را قبول کنی بهشت می روی، اینجوری می شوی، آنجوری می شوی و الی آخر... احکام و دستوراتی را و می گویند اصرار هم دارند که جوان ترها از این دستورات حتماً اطاعت کنند درحالیکه در بسیاری از موارد حتی خودشان عمل کننده به توصیه هایشان نیستند. تو دستور آورده ای پس چرا خودت اجرا نمی کنی؟ تو مگر نگفتی با خانم های نامحرم خنده کنی گناه دارد، پس چرا خودت می خندی؟ و هزاران مطلب دیگر. علامت سوال خیلی بزرگی پیش روی من قرار گرفت،" چرا؟" کلام اول خطبه ی اول مولا امیرالمؤمنین پاسخ علامت سوال من شد، دستورات و احکام از کجاست؟ شما مگر نمی آیی و دستور دین را ابلاغ نمی کنی؟ مگر حکم دین را نمی گویی؟ خب دستور این حکم از کجا آمده است؟ می گوید از قرآن، قرآن از کجا آمده است؟ می گوید هزار و چهارصد و اندی سال پیش مردی امین از تبار قوم عرب آمد و گفت من پیامبر خدا هستم برای شما یک دینی آوردم و کتابی که در آن راه و روش زندگی در دنیا را آموزش می دهد تا در جهان باقی برای خودتان ضرر و زیان و یا سود و پیروزی تهیه و تدارک ببینید که هرچه می کنید همینجاست، اینجا فرصت جمع آوری ضرر و زیان است یا سود و پیروزی است و الی آخر، خوب حالا خدا کیست؟ که پیامبرش محمد مصطفی (ص) امین میان قوم عرب باشد؟ درست است دیگر؟ می گوید این حکم است، می گوید این حکم از کجا آمده؟ می گوید در دین ماست، می گوید این دین از کجا آمده است؟ می گوید این دین از کتاب خدا آمده است، کتاب خدا از کجا آمده است؟ به دست پیغمبر نوشته شده است وحی منزل است این وحی منزل از کجا آمده است؟ می گوید از خدا، میگوید حالا خدا کیست؟ این سوال همان نقطه کور ماجراست که سبب می شود انسانها با شنیدن پیام قرآن با بشارتها جذب می شوند با احکام دفع می شوند، می گوید شما را جایی می فرستیم اسمش بهشت است دست دراز می کنید همه چیز را می کنید می خورید، جوی هایش جوی شیر و عسل است نوشابه های خوب و خوشمزه ست بدون ضرر است، خوشش می آید دیگر، دوست می دارد یک چنین جایی برود ، اما به او می گویند مال حرام نباید بخورید خودتان را باید بپوشانید هم آقا هم خانم فرق نمیکند، اشتباه نکنیم ، حجاب فقط مخصوص خانمها نیست حجاب مخصوص آقایان هم هست منتها هرکدام بسته به نوع اندامی شان نوع حجابشان فرق می کند، وقتی می رسد اینجا می گوید ربا نباید بخورید، وقتی پول دادی از آن بهره نباید بگیرید خوب اینها را خوش نمی دارد می گوید برو بابا این هم شد دین؟ پس من چطور سود کنم؟ چرا؟ چون پیام دهنده قرآن را نمی شناسد پیام دهنده قرآن را حس نمی کند، در باورشان جایگاهی ندارد پس عجیب نیست که انسانها با باد موافق به این سو، با باد مخالف به سوی دیگر می روند، این نکته ی خیلی عظیمی ست که متاسفانه گرد و غبار سیاه تبلیغات،تبلیغات سوء، سودجویی های عناصر منفعت طلب، گردنکشان قدرت طلب که به دنبال تسلط بر مردم هر کشوری و منطقه ای هستند بر روی تفکرات و نگاه انسانها نشسته، خالقی که با تک تک سلولهای آدمی همراه است را دیگر نمی بینند و با این کیفیت با هر چیزی که مخالف هوسها و خوش گذرانیهایشان باشد عناد می کنند، در عصر آگاهی قدم بزرگ شناخت و پیدا کردن خداییست که هر لحظه در هر سلول آدمی با اوست، تا بتوان کلام چنین خدایی را بازگو کرد، این بنده کوچک خدا دست به دامن آقا امیرالمؤمنین شدم در یک ترانه ای که در همین ماه من پخش می کرد و بسیار زیبا بود ، می گفت آقا نامت نمک سفره مان است اینقدر این جمله به دل من می نشست، دلچسب بود، می دانید چرا؟ چون به دستور پیامبر خدا شروع به غذا با زدن انگشت بر نمک و به دهان گذاشتن است خاتمه غذا هم همچنین این کلام این ترانه به من این را می گفت: سخن را با نام آقا امیرالمؤمنین شروع کن و با کلامشان خاتمه بده. یا علی مدد.
دو خط کوچک را از این خطبه را امروز گفتگو می کنیم: سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند حسابگران از شمارش نعمتهای او ناتوان، تلاشگران از ادای حق او درمانده اند، همین، این دو خط است که درباره اش گفتگو می کنیم سخنوران را تعریف کنید سخنور یعنی چه؟ به هرکسی نمی گویند سخنور، تته پته می کند، چهار جمله می خواهد بگوید سه تای آن را غلط می گوید به این نمی گویند سخنور، کسانیکه کلمات را خوب می شناسند، کلمات را چه کسانی خوب می شناسند آنهایی که تملق می گویند را نمی گویم، کسانی کلمات را خوب می شناسند که می دانند حروف مخلوق خداست و صاحب حیاتند پس با حروف بصورت یک موجود زنده برخورد می کنند پس می فهمند چگونه حروف را به گونه ای کنار هم قرار بدهند تا یک مفهوم زیبا ارائه کنند، هر کلامی را بکار نبرید که کلام شما پرداخته شده از حروف زنده که بعدا شما را بازخواست خواهند کرد، مراقب باشید، تا مفهمومی زیبا را ارائه کنند و حق حروف زنده ادا بشود پس از بکار بردن هر کلمه ای که بیهوده است، هیچ مفهومی را نمی رساند یا اشاره به مفاهیم پست و بی مورد دارد را بکار نمی برند، پس سخنور از فهم و حسی فراتر از بقیه انسانها برخوردار است حالا آدمی با این مشخصات بیاید وسط میدان. حالا ستودن یعنی چه؟ یعنی در قالب کلمات ویژگیهای برتر و منحصر بفرد که در جای دیگر یا موجود دیگری یافت نمیشود را بازگو نمودن، این را می گویند ستودن، نه هر چیزی نه هر کاری، نه هر هیبتی، حالا بر می گردیم به کلام مولا (سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند) این خدا چگونه ماهیتی یا موجودیتی ست که افراد برجسته و دانا با فهم و حسی فراتر از بقیه انسانها نمیتوانند از این حروف زنده کلماتی بسازند که خدا را توصیف کنند تا بتوانند او را ستایش کنند چون هرچه بگویند باز یک پله بالاتر از آن وجود دارد، در توصیف خداوند سخنوران نتوانستند با حروف کلماتی بسازند که خداوند را بستاید من چنین خدایی را می خواهم من از چنین خدایی حرف می شنوم نه هر خدایی، مولا فرمودند حسابگران از شمارش نعمتهای او ناتوان .حسابگران چه کسانی هستند؟ حسابگران کسانی را میگویند که کوچکترینها هم از چشمشان و حد شمارش شان پنهان نمی ماند این از عهده هر کسی بر نمی آید بالاخره یکی جا می اندازند من یکبار برای خودم یک آزمون قرار دادم اگر موفق شدم به شما عزیزان هم توصیه کنم با خودم قرار بستم که یک دفتر و مدادی جلوی دستم بگذارم گفتم فردا صبح که چشمانم را باز کردم از همان لحظه نعمتها را می نویسم، نعمتهای خدا را به خودم می نویسم ، خیلی جالب بود اول نوشتم قادر شدم چشم باز کنم اگر خدا نمی خواست که نمی توانستم، دوم گفتم قادر شدم هر دو را باز کنم، چون ممکن بود یکی را نتوانم باز کنم، سوم گفتم در کاسه چشم توانستم چشمانم را چرخش بدهم و از زوایای مختلف توانستم نگاه کنم، چهارم گفتم به دفعات پلک زدم و دیدم از اینکار خسته هم نمی شوم، پنجم دیدم اصلا پلک زدن من ارادی نیست که خودم بخواهم، خودبخود پلک می خورد از یک جای دیگری فرمان می گیرد، ششم محیط داخلی چشمم بطور حساب شده ای خیس است نه اینقدر خیس است که آب از آن سرازیر بشود نه آنقدر آب آن کم است که خشک شود، هفتم در پلک زدنها مژه ها با فضای داخلی چشمم تداخلی ندارند کاری با داخل چشم ندارند مزاحمت ایجاد نمی کنند، هشتم وقتی یک ذره خیلی ریز نادیدنی وارد چشمم می شود اشکم بدون اجازه از من جاری می شود مزاحم را بیرون می کند، نهم هر چه به صورتم نزدیک می شود بی اختیار پلکهایم بسته می شود چه کسی این فرمانها رو صادر میکند؟
شاید شما بگویید مغز، درست است مغز فرمان صادر میکند اما به من بگویید اگر یک نفر مرده باشد و مغزش کاملا سالم باشد چرا نمیتواند این دستورها را صادر کند؟ مغز یک آدم زنده فرمان صادر میکند اما یک آدمی که مرده باشد، مغزی که کاملا سالم هست هیچ ضربه ای ندیده است چرا نمیتواند این دستورها را بدهد ؟ مغز سالم یک مرده با مغز سالم یک آدم زنده تفاوتش در آن انرژی یا شعور محض یا آگاهی یا خداییست که در بدن زنده میچرخد و او را اداره میکند، من با این خدا کار دارم، الله اکبر! نمیدانم چقدر گذشت وقتی به خودم آمدم دیدم اوه! هنوز نعماتی که در چشم میتوانم بشمارم هنوز تمام نشده آن هم در لحظه اول وقت بیداری نه اینکه بلند بشوم راه بیفتم، حالا اگرسراغ بقیه اعضایم بروم ، تک تک آنها را بخواهم در لحظه اول بنویسم، تکان دادن دستم تکان دادن شانه ام ، تکان دادن کمرم و... چقدر زمان میبرد؟ تازه در محیط اطرافم نور هست تاریکی هست هوا هست، گرما هست، سرما هست، خانواده، دوستانم، حافظه، شعور، درک، تحصیلات و... هست، دیدم من هرگز نمیتوانم نعمات پروردگارم را برای یک ساعت از عمر دنیاییم بشمارم تا چه رسد به یک روز یا یک عمر! مولا فرمودند: تلاشگران از ادای حق او درمانده اند . تلاشگران چه کسانی هستند؟ آنهایی که فضای حق را درک کردند، شاید هم مثل من رفتند نعمتهای خدا را بشمارند بعد عاجز شدند برگشتند .در سوره ملک آیات ابتدایی را حتما مطالعه کنید می بینیم که خدا دعوت میکند که بروید آسمان و زمین را نگاه کنید بارها هم چشم بدوزید و تماشا کنید آیا خللی و نقصی می یابید؟ نه، چشمتان از نگریستن خسته میشود برمیگردد، تلاشگران کسانی هستند که یقینا چنین مسیری را طی کردند و خسته برگشتند چون انسان فهیم و و عاقل از هر کسی یک خدمتی یک نعمتی دریافت کند خودش را موظف میداند چکار کند؟ تلافی کند مگر غیر از این است ؟ اگر من امروز برای شما کادویی بخرم و به تولد شما بیاورم آیا شما تلاش نمیکنید برای تولد من کادو بیاورید؟ حتما میخواهید یک کاری انجام بدهید یا رفتید یک جایی برایم سوغاتی می آورید که مثلا تلافی کنید،
تلاشگران کسانی هستند که چون خدمتی و نعمتی را دریافت میکنند خودشان را موظف میدانند تا این خدمت و نعمت را ادای حق کنند ولی وقتی میزان این خدمت و نعمتی که دریافت کردند نمیتوانند محاسبه کنند پس از ادای حق صاحب نعمت یعنی خدا برنمی آیند و نمیتوانند جواب بگویند، این آن خداییست که به من و شما دستور میدهد: ربا نخور، گوشت خوک و گوشت حیوانی که اهلی نیست نخور، گوشت حیوانی که بطور شرعی سربریده نشده نخور، مردار نخور، حق برادر و خواهرت را نخور، تنها برادر و خواهر خونی را نمی گوید، یعنی اینکه تمام دنیا همه خواهر و برادر یکدیگر در حقوق هستیم، چنین خدایی این دستورات را میدهد ، تو میتوانی بگویی انجام نمیدهم؟ چنین خدایی شما را بر حذر میکند از اسباب لهو و لعب، باز میپرسید با موسیقی چیکار کنم؟ اگر موسیقی شما را از مسیر خدا و راستی و درستی خارج میکند هر موسیقی باشد حرام است، من میگویم به خودم حرام است شما نمیخواهید بگویید، نگویید. میگوید: خب توی قرآن که ننوشته است موسیقی حرام است! راست میگویی، من آیه ای پیدا نمیکنم که نوشته باشد موسیقی حرام است اما هرچیزی در خلقت این هستی، اگر ما را از خالق هستی منفک کند حرام است هر چیزی که در این دنیا که شما را از خالق منفک میسازد اشکال دارد، چرا؟ چون خالقی که با او روبرو هستی، امیرالمؤمنین او را اینطوری تعریف میکند. حالا دیگر من نمیدانم، سر در کتابخانه روسیه امیرالمؤمنین را اینجوری نوشته ، آمریکا و انگلیس اینجوری نوشتند، فلان نویسنده بزرگ راجع به امیرالمؤمنین اینجوری نوشته است پس یک چیزی هست که اینها اینجوری نوشتند دیگر! حالا ما شناخت خدا را از کلام امیرالمؤمنین انشاءلله دنبال خواهیم کرد ادامه میدهیم چون آن خدایی که این چنین است با تک تک سلولهای من همراه است با تک تک سلولهای شما همراه است شما با او چیکار میکنی؟ در این دوره زمانه فعلی که خیلی کم هستند ولی واقعا بودند هنوز هم بعضی جاها هستند پسرها و دخترهایی که آنقدر پدر و مادر برایشان حرمت داشتند و دارند که حتی در مقابل اینها از درونی ترین خواستهای جسمی شان کلامی به زبان نمی آورند آنقدر حجب دارند تازه پدر و مادر، خالق نیستندآنها زحمت کشیدند فضایی را تجربه کردند و اولادی را به دنیا آوردن با خالق خیلی متفاوت است تازه پدر و مادر صاحب هزاران ایراد هستند ولی خالق ایراد ندارد. اگر در گرفتن دستورات دین لق هستی، مشکل داری، در شناخت خدا لق هستی. چون اگر خدا را میشناختی دیگر چشمها و گوشهایت را می بستی میگفتی: اطاعت.