منو

شنبه, 03 آذر 1403 - Sat 11 23 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره بیست و یکم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 508

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال :لطفا اهمیت نیت را بفرمایید.
اَلاَعمالُ بِالنیّات ، ما این را از سخن بزرگان دین داریم که عمل ما به نیّت ماست . ما خیلی از مواقع یک کار نیکو هم انجام می دهیم اما واقعیتش این است که این کار را به خاطر رضایت خدا و خشنودی خدا انجام نمی دهیم . اِبراز می کنیم که برای رضای خداست ولی در ته قلبمان چنین چیزی وجود ندارد در نتیجه هیچ گونه حسنه ای هم برای ما نوشته نمی شود ؛ بعد گاهی اوقات حسنه که نوشته نمی شود هیچی برای ما سیئه هم وارد می شود ، چرا ؟ به خاطر نیّت اشتباه ما تأثیر بد هم در افراد جامعه می گذاریم . بحث نیّت در همه چیز بسیار مهم است ، باید حواسمان را در این مورد جمع کنیم که وقتی می خواهیم کاری را انجام بدهیم به نیّت هایمان توجه کنیم . کسی دنبال ما نگذاشته که یک کاری انجام بدهیم ؛ وقتی نمی توانید نیّتتان را خالص نگه دارید اصلاً آن کار را انجام ندهید ، این در جامعه خیلی بهتر است .
صحبت از جمع : در مورد نیّت که فرمودید یک جای دیگر هم در قرآن هست که صراحتا اشاره می کند : وقتی از قبور خارج شدید حُصِّلَ ما فی الصّدُور آنچه که در قلب هایتان است آشکار می شود . و این اشاره می کند که مهم ترین چیز آن نیّتی است که در قلبتان است .حتی نمی گوید اعمالتان و کارهایی که انجام دادید معلوم می شود، بلکه آنچه که در قلبتان است ودر جای دیگر می فرماید : وقتی که آمدید قلب صاف پیش خدا بیاورید . مهم ترین کاری که باید انجام دهیم این است که این قلب را پاک نگه داریم و هر چیز بدی که به آن وارد می شود اجازه ندهیم مهم نیست که یکی دیگر می فهمد یا نه ، خدا می فهمد. .
استاد : علت این که خدا می فهمد فقط همین است چون خدا خودش فرموده است : جایگاه من قلب مؤمن است . اگر شما این جایگاه را کثیف و پُر از ایراد نگه دارید و مشکل داشته باشد طبیعتاً کسی که جایگاهش آنجاست زودتر از بقیه می فهمد . باید خیلی مراقب بود ، نیّات قلبی خیلی مهم است.

سوال: میخواستم در موردمطلب"سفر به حقیقت نماز" بپرسم که ما این موضوع را کی تجربه میکنیم ؟ چونکه من هر وقت که مشغول این اعمال هستم اگر واقعا حضور داشته باشم تک تک این جملات شما به ذهنم می آید . حالا یک موقعی من در نماز هستم دارم حمد میخوانم در آن لحظه این مقابله را در ذهنم دارم که الان نباید این جملات به ذهن تو بیاید باید خارج از نماز تحلیلشان کنی . چکار کنم ؟
استاد : شما در بیرون از نماززیاد مطالعه بکن . ولی در هنگام نماز به جمله ای که داری میگویی توجه کن 1 بار 2 بار 10 بار 100 بار بالاخره دویستمین بار یک دفعه میپری به فضایش .
شما این احوالات را با نمازهای مستحبی شروع کنید . بعد آرام آرام در نمازها خودبخود وصل میشوید . ببینید این یک چیزی نبوده که من برای شما بگویم این یک چیزیست که داده میشود . شما فکر نکنید قصه میگویم وقتی به شما میگویم من از کودکی با خودم فکر میکردم آیا نماز خواندنمان مثل مدرسه رفتنمان است بعد مدرسه ها که تابستان تعطیل میشد میگفتم : خب ، نماز هم باید تعطیل شود ببینید من از آن سن به این موضوع فکر کردم شاید اگر کسی را در مقابل خودم میافتم که بتوانم از او سوال کنم و خیالم جمع باشد که به سوالات من نمیخندد . چون عالم عجیبی داشتم دائم بااین موضوع درگیر بودم و هر بار سعی کردم به گونه ای این درگیری را آرام کنم تا بالاخره جواب را پیداکنم . چیز ساده ای نیست که یکباره اتفاق بیافتد ، یکباره اتفاق می افتد ولی در پی طلبهای بسیار . حالا من به شما یاد دادم که همچین فضایی هست برایتان میخوانم و می بینید که عوالم سوره حمد را در رکعت اول یک چیز گفتم و در رکعت دوم یک چیز دیگر. حالا خدا میداند اگر یکبار دیگر فرصت کنم داخل یک همچین نمازی بشوم بطور حتم در رکعت اول یک چیز دیگر خواهم دید و شنید ودررکعت دوم یک چیز دیگر. چرا؟ چون گفته شده قرآن 70 بطن دارد شاید میلیونها بطن داشته باشد . کلام ، کلام خداست بنابراین به سادگی اتفاق نمی افتد هر چه شما از خودت خالی تر شوی در این فضا راحت تر قِل میخوری. ما مشکلمان اینست که از خودمان بیرون نمی آییم و جدانمیشویم . دائما با خودمان در حال کلنجار رفتنیم . نه فقط شامل شما ، شامل من هم میشود ، برای من هم مواقعی پیش می آید که از آن انفجاریها در سرم است ، نماز را قطع میکنم چون می بینم فایده ای ندارد . من در نماز نیستم جای دیگری هستم . شروع میکنم به صلوات فرستادن و ذکرکردن تا جایی که بار ذهنیم کمی سبک شود ، وقتی سبک شد آنموقع شروع میکنم . شما نباید مثل من بشوید اصلا همچین چیزی وجود خارجی ندارد اصلا تو باید یک جور دیگری وارد این حیطه بشوی او یک جور دیگر همه تان را می برد اما درآن نهایت آخر همه که تجربه کردند و عادت کردند همه درآن نماز آخر یکجا خواهد بود . مثل نشئه مرگ هر کسی یکجور میچشد . آدمها با هم فرق میکنند
صحبت از جمع:برای کمک به این طور افکاری که می آید و رهایی از آنها تاکید میکنم و توجه شما را به این موضوع جلب میکنم که هر جور یادی و خاطره ای و هرجور تجربه ذهنی بصورت یک فکر است . وقتی در نماز می آید شما مثل هر فکر دیگری به آن توجه کنید . وقتی که به این مسائل هم فکر نمیکنید افکار دیگری به نمازمی آیند . فقط نماز حضرت علی (ع ) بود که میتوانستند تیغ را از پایشان در بیاورند و متوجه نشوند . هروقت یادمان می افتد آنها را رها میکنیم و بر میگردیم به کلماتی که میگوییم . با اینها هم به همین شکل رفتار میکنیم .وقتی یادتان می آید بگویید حالا نماز می خوانم بعدا به اینها فکر می کنم بدون اینکه با آنها مبارزه کنید که از سرتان بیرون بروند برگردید به آن کاری که می کردید مثل هر فکر دیگری با آنها معامله کنید. این تکنیکی هست توی مدیتیشن وخیلی کمک میکند به تمرکز بر کاری که آن را انجام میدهیم .

نوشتن دیدگاه