پرسش و پاسخ شماره هشتاد و سوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 472
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال: هفته قبل در باره ی علت شکستهای مان صحبتی داشتید آیا می توانیم شکست گذشته مان را طوری ترمیم یا رسیدگی کنیم تا با عنوان شکست برای ما باقی نماند ؟
استاد : گفتگوی هفته پیش ما این بود که بیایم و گذشته که الان ماهیت ملموس را ندارد آینده هم که نیامده و اصلا ماهیت ندارد اگر در این دو بمانیم واقعا یک شکست است . یک سری وقایع در گذشته ی ما اتفاق افتاده خیلی تلخ به هر حال اتفاق افتاده و هیچ پاک کنی نیست تا پاکش کنیم و هیچ نیرویی نیست تا بتوانیم شکلش را عوض کنیم پس بنابراین هر چه که هست، سر جایش است . اما یک نگاه عمیق به امروز و به این لحظه، ما را آنچنان بیدار کند که ماهیت اصلی همه این تلخی ها در گذشته را دربیابیم آن وقت راحت می شویم . ما ظاهر کارمان این است که در شکست هایی که در گذشته خوردیم همیشه افراد مقابلمان مقصر بودند و چون افراد مقابل را مقصر می دیدیم همیشه در یک جنگ تن به تن با آنها قرار می گرفتیم حالا یا به صورت واقعی در بیرون یا به صورت غیر واقعی در خیالمان که به هر حال فرقی نمی کرد هر دو مخرب بودند و هر دو بد، اما وقتی درست نگاه می کنیم و علت شکست ها را وابستگی ها و دلبستگی ها و... می بینیم آن وفت می فهمیم ،اگر ما اراده وابستگی نداشتیم هیچ کس نمی توانست ما را دلبسته کند اگر اراده دلبستگی به یک نکته یا مطلبی یا آدمی را نداشته باشیم پس آنکه مقصر بوده در آن گذشته افراد روبروی ما صرف نبودند بلکه پایه اولیه این شکست ها در گذشته ،خودمان هستیم . شاید با خود بگویید پس آنها چه ؟ آنها تقصیرات خودشان را بر می دارند شما نگران نباشید . در این ماجرا اصل مهم فقط این است که من و شما درک کنیم که در گذشته چه کردیم سهم خودمان را پیدا کنیم در سنگ و لاخ گذشته و در چیزهای متعفن و بد گذشته سهم خودمان را پیدا کنیم سهم دیگران سر جای خودش است . اگر من سهم خودم و شما سهم خودت را پیدا کردی و دیدی در فلان جا و در فلان رابطه دچار شکست بودی به دلیل اینکه آن قدر وابسته بودی نتوانستی نقص های آدم ها را ببینی . این سهم شماست و قبولش کن اما مفهومش این نیست که چون شما به این نقطه رسیدی آدم روبروی شما مبرا از مجازات خواهد بود؟ او هم در جایگاه خودش؛ حالا خودش خودش را مجازات می کند یا مردم او را مجازات می کنند یا خداوند در هر دو صورت مجازاتش خواهد کرد او جای خودش است ولی امروز ما کاری نداریم که بقیه را چه می کنند چون اگر بقیه را حتی به مرگ یا به بدترین زجرها مجازات کنند هیچ التیامی نخواهد بود چون هیچ مرهمی نداریم تا روی زخم های گذشته بگذاریم اما وقتی درک می کنیم در این ماجرا سهمی هم مال خودمان بود مرهم سخت و داغی است ولی بالاخره جواب می دهد و ما را از این برزخ بیرون می آورد . در مورد آینده هم امروز هشیار باشیم در آینده ان شاالله آن اشتباهات و آن حالت ها را دیگر تکرار نخواهیم کرد .
صحبت از جمع: این هفته برنامه زندگی پس از زندگی را نگاه می کردم، پسر جوانی بود که از اعتقادات مذهبی هیچ چیز نمی دانست، بعد از اتفاقی که برایش افتاده بود خیلی به همه چیز دقیق نگاه می کرد و حساس شده بود، در این تجربه زندگی 17 - 18 ساله اش را از کودکی به او نشان داده بودند، می گفت برای من چندین بار تکرار شد، می گفت وقتی برمی گشتم می گفتم این من بودم؟ چرا من اینجور زندگی می کردم؟ من چقدر بد زندگی می کردم، بعد زندگی خوبش را نشان می دادند می گفتند می توانستی اینطور باشی، می گفت همه اینها برای من حسرت بود ، زندگی 18 ساله او با پدر و یکبار با مادر همینطور با برادر برایش تکرار می شد و می گفت همه ی اینها برای من حسرت بود که چرا ننشستم مادرم را نگاه کنم؟ زندگی که فقط من یکبار می توانم در دنیا با مادر زندگی کنم، چه کارهایی که مادر برایم در این زندگی کرده چرا وقت برایش نگذاشتم چرا دست مادرم را نبوسیدم، چرا برای شادکردنش وقت نگذاشتم، اینقدر ریز این مسائل را به او نشان داده بودندو مشاهده کرده بود که وقتی برگشته بود حتی دستمالی که از دستش افتاده بود را برمی گشت سریع برمی داشت، آنقدر دقیق شده بودروی کارهایش، بنظر من همان است که شما فرموده بودید شاهد باشید، کسی که شاهد است در مورد چیزی قضاوت نمی کند.
استاد: یکی از ویژگیهای زیبای فردی که از این زندگی خارج می شود و می رود زندگی دیگر را می بیند و برمی گردد همینجا و همین نکته است، آنجا چون هیچ دخل و تصرفی نمیتواند در هیچ چیزی که آنجا هست بکند، دستور بدهد خواهش کند امر کند عیب بگیرد قضاوت کند، حتی عشق ورزیدن را نمی تواند به صراحتی که در دنیا می توانست انجام بدهد، انجام دهد، نتیجتاً مجبور می شود فقظ شاهد باشد و نگاه کند و این از آن ویژگیهای مهمی ست که هر کس آن زندگی را تجربه می کند و بر می گردد باید بِلا استثنا به آن برسد، اگر نرسد یقیناً تجربه اش کامل نبوده بعد که بر می گردد به دنیا هر چه را که می بیند اول دخل و تصرف نمی کند، صبر می کند نگاه می کند و اگر جایی لازم باشد حرکتی بکند بعد انجام می دهد، بعد اگر از او سؤال کنند چی بود اصلاً نمی گوید چه بود، من یادم می آید خانه قدیمی پدرم را که خریده بودیم هنوز مجرد بودم، تازه اثاث کشی کرده بودیم گاز را خودمان وصل کرده بودیم، دقت نشده بود مادرم در آشپزخانه بود فر یاد زد آتیش، من وسط پله ها بودم، بماند که چطور آمدم پایین، رسیدم به آشپزخانه مادرم داد می زد کاری بکن، یادم است که هیچ کاری نکردم، فقط نگاه می کردم ، بعد مادربزرگم خدا رحمتشان کند می گفت ننه ترسیده نمی تواند کاری بکند، ولی هیچکس نمی فهمید دارم چکار می کنم الان خودم می فهمم، من فقط چند دقیقه ای گاز را نگاه کردم، مشاهده کردم چه اتفاقی برایش افتاده پس از مشاهده تصمیم گرفتم، اولین کار فلکه گاز را بستم، درحالیکه مادرم به فلکه گاز نزدیکتر بود، ولی مادرم مدام جیغ می زد می گفتم، گفتم این گاز را اینجا نگذارید و شما وصل نکنید، در آن حادثه به این سختی بجای مشاهده اینکه چی شده فقط قضاوت می کرد، من آنموقع خودم نفهمیدم چه اتفاقی برایم افتاده، الان می فهمم، آن موقع بدون اینکه هیچگونه اشرافی داشته باشم شاهد بر ماجرا شدم، نتیجتاً تصمیم درست گرفتم، این قصه همان شاهد بودن است شما درست فرمودید.
سوال: افرادی که رفت و برگشت دارند، مانند اصحاف کهف که در آن زمان حدود 300 سال به خواب رفتند و برگشتند آیا همان حجت را برای ما دارند؟ شنیدم می گفتند که دین را بد به ما نشان می دهند، اینها برای ما حجت هستند که می روند و برمی گردند تجربیاتشان را می گویند، من بازخورد این برنامه را خیلی می بینم که چه تأثیرمثبتی در زندگی ها گذاشته، این افراد هم همان حجت را بر ما دارند؟
استاد: بله، می دانید که اصحاب کهف وقتی 309 سال به خواب رفتند برگشتند در عصری برگشتند که حتی آنهایی که اهل دین بودند و جوانها در بحث معاد دچار شک شده بودند و به طور دایم با هم گفتگو می کردند و آنهایی که عمیقاً در دین فرو رفته بودند تعدادشان زیاد نبود از خداوند درخواست کمک می کردند که نشانه ای بفرست که این ها به معاد آگاه شوند و با برگشتن اصحاب کهف، مسئله ی بسیار مهمی که از اصول دین در هر مسلکی هست برای آنها باز شد، الان در زمانه ما اگر اینجور مشاهدات یا این رفت و برگشتها جنبه تبلیغی و بازی و کَلَک اندازی یک سری آدمهای آنور خط برای ما مسلمانها نباشد صرفاً واقعیت محض باشد، دقیقاً همان است، ما بعد از اینکه از دنیا می رویم جسممان که بر روی زمین می ماند روحمان کجا می رود؟ چطور می رود؟ با چه چیزی می رود؟ چون هیچوقت از آنطرف کسی نیامده بود که به ما اینها را بگوید، عملاً ما در این زمانه که ما دسترسی پیغمبر نداریم، اماممان را هم در حضورش بصورت ظاهر نمی توانیم قرار بگیریم و سؤالاتمان را بپرسیم، این افراد برای ما پیام آور این مطالب هستند.
سوال : در مورد زندگی پس از زندگی سؤالی داشتم، اینکه تمام کسانیکه این تجربه ها را داشتند در آخر بین خواب و خیال و اینجا در رتبه بندی ها، هیچکدام شبیه به هم رتبه بندی نمی کردند، دلیل این مطلب را می خواستم بدانم چیست؟ یکی هم درباره توبه، اینکه جلسه گذشته فرمودید کسی توبه واقعی می کند که بعد از توبه آن کار را تکرار نکند در مورد یکسری کارها که در گذشته انجام می دادیم، هیچکس را هم مقصر نمی دانیم و واقعاً هم پشیمانیم در مورد یکسری کارها، با اینکه در آن لحظه می دانی داری آن اشتباه را مرتکب می شوی شاهد نیستی، نفست را عادت دادی، همه اینها را هم می دانی، کلی هم تعهد و تنبیه را برای خودت درنظر می گیری، چرا باز هم تکرار می کنی با اینکه همه اینها را می دانی و چرا آن لحظه نمی توانی حضور داشته باشی؟ چکار باید بکنیم؟
استاد: در مورد آن افراد که در این سه مرحله یعنی خواب و خیال و اینجا دچار تفاوت هستند بر می گردد به بینش و نگاه و شخصیت آنها و درجه ی روحیه ی آنها. من خودم خیلی این سه تا مرحله را از هم جدا نمی بینم و هر سه تا را در یک رتبه می بینم به نظر من هر سه تا یک طیف مجازی دارند اگر انسان به آن حد بالا برسد و بتواند ببیند پس بنابراین خیلی عجیب نیست اینها متفاوت جواب دادند ولی همه ی آنها جوابشان این بود آنجا . آنجا را آخرین مرحله می گذارند و بالاترین مقام را به او می دهند .
در مورد سوال دوم :من گفتم ان توبه ای را توبه می گویند شما زاری می کنی استغفار می کنی می گویی خدایا دیگر فهمیدم کار بدی است و دیگر انجام نمی دهم و نباید بکنی شما می گویید من در لحظه ای که فرد توبه کرده ولی با همان مسئله دوباره برخورد می کند و با وجود اینکه می داند اشکال دارد و می داند ایراد دارد خطا است این کار اما باز هم میل می کند و انجام می دهد چرا؟ چطوری جلوی خودش را بگیرد؟من یک آیه از قرآن می آورم که این چنین خداوند فرموده کسانی که پس از ایمان باز کفر ورزیدند به طور حتم جایگاهشان دوزخ است یعنی درجه ای برای تخفیف وجود ندارد اگر فردی که توبه کرده این طوری نگاه کند که قبل دچار کفر بوده بعد روی آورده به ایمان پذیرفته که این کفر چیز بدی است من آن موقع نمی فهمیدم الان می فهمم ودیگر تکرار نمی کنم و این ایمانش است و اگر بعد از این ایمان باز تکرار کرد علی رغم اینکه همان موقع تکرار هم کاملاً آگاه است که نباید این کار را می کرد تکرار کرد کفر پس از ایمان است آن وقت پس از آن جای آن جهنم است هیچ توبه ای هم پذیرفته نیست اگر با این باور حرکت کنید دیگر آن را تکرار نمی کنید هیچ وقت.از بس به ما گفتند رحمت خدا بر غضبش پیشی دارد دور از جان شما ما رویمان زیاد شده همش فکر می کنم رحمت آن پیشی می گیرد ما می رویم سمت رحمت خدا و انقدر التماس می کنیم تا بعداً از غضبش صرف نظر کند رحمت خدا بر غضبش پیشی می گیرد ولی نه بر هر امری ،این صراحت قرآن است .
صحبت از جمع : در مورد برنامه ی زندگی پس از زندگی یک چیزی به ذهنم آمد در این برنامه اول جمله ی جالبی می نویسد یک گفتگوی ساده ی تلویزیونی نیست بلکه یک پژوهش است نگاه خود من این است در نظر بگیریم یک برنامه تلویزیونی است و اتفاقاتی که آدم ها می گویند وحی منزل نیست و اینکه مبنای اعتقادات ما نمی تواند تنها این موضوع باشد یعنی واقعیت من با این فهمی که دارم بزرگترین مبنای اعتقادی ما باید قرآن باشد اگر چیزی غیر از قرآن باشد حتماً یک جای ان می لنگد .استاد:همین طور است ببینید سوالی که یکی از دوستان پرسید این بود چرا اینها آمدند که بعضی ها می گفتند که خیال اول ان یکی می گفت خواب اول است اینها چرا متفاوت بودند چون اینها تجربیات آدم ها است بینش و نگاه آدم ها است شما الان فرض می کنیم می روید داخل آشپزخانه من به شما می گویم آن تنگ را دیدی می گوید کدام تنگ ؟نفر بعد می رود می گویم آن تنگ را دیدی ؟ می گوید آن تنگی که کنارش یک لیوان هم بود وقتی که آدم های متفاوت می آیند شرح ماجرا می دهند خیلی عالی است من پسند می کنم شنیدن آن را دوست می دارم حتی گاهی اوقات می گویم اگر کسی مال حرام خورده یک همچین تجربه ای را آن طرف کرده خیلی جالب است اما مفهوم این نیست فقط مال حرام خورها همچین تجربه ای را بکنند یا هر مال حرام خوری انقدر مجازات شود چون این یک امری است مربوط به خداوند است اما به طور حتم وجود دارد و به طور حتم به ما این مرتبه را باید طی کنیم و ببینیم ارزشمند است اما وحی منزل نیست یعنی به عنوان یک اساس نامه یک قانون نامه یک قرارداد قطعی مثل قرارداد قرآن نمی توانیم به آن نگاه کنیم که بعد بیاییم تمام اصول زندگی خود را روی اینها مبنا کنیم حالا اگر برای این گفت وگوها ما سند قرآنی پیدا کنیم که حرفی در آن نیست ولی در غیر این صورت یک کلام خوب و پسندیده است ما را می تواند هدایت کند من همیشه می گویم من عاشق مولانا هستم من مولانا را خیلی دوست دارم ،اما مفهومش این نیست اعتقادم را روی اشعار مولانا بگذارم بنابراین در مباحثی این چنینی تماشا کنید ولی توجه بگذارید که کلام ،مشاهدات و گفت و گوهای آدم ها نمی تواند اساس دین و اعتقادات ما باشد من خیلی از مشاهدات خودم را برای شما آوردم اگر در مشاهدات من کلامی خلاف قرآن بود و وجود دارد باید به من یادآوری کنید من دوباره بروم و مشاهده کنم و گرنه غلط است و ایراد دارد مشاهده من نمی تواند زیرپنای پذیرش دین شما باشد..از این به بعد در همه ی مسائل این چنینی می بینیم حتماً تحقیق و تفحص کنید ولی به این نکته توجه خیلی ویژه داشته باشید که خدایی نکرده خطا نکنید.
سوال:شما فرمودید کسی ایمان بیاورد بعد از ایمان و علم به ایمان ،کافر شود جایگاهش جهنم است و دیگر توبه ی او پذیرفته نیست درست متوجه شدم؟
استاد: من نگفتم توبه اش پذیرفته شده نیست گفتم خداوند می فرمایند پس ازایمان به کفر بگراید جایگاهش جهنم است چرا؟مثل فرعون است فرعون می دانست خدا وجود دارد ولی نمی توانست منیت خود را رها کند و اینکه خود را خدا می داند ترک کند چون نمی تواند طبیعتاً مسیرش در دنیا تغییر می کند فرجه به او داده نمی شود یعنی برای خودش فرجه ای ایجاد نمی کند برای اینکه بخواهد دوباره برگردد منتها در این زندگی نه بعد از مردن نه موقعی که مرگ هست هر دو جهان را با هم مشاهده می کند بگوید غلط کردم من نمی دانستم الان دیگر حرفش پذیرفته نیست برگشتی برایش نیست .
ادامه ی سوال:اگر این را بخواهم در زندگی خودمان بیاورم در مورد رفتارهای اشتباه و گناه من می دانم خداوند گفته است این کار را نکن هم خدا را دوست دارم هم این را دوست دارم ئ مدام تکرار می کنم بعضی موقع ها حالم خوب می شود بر می گردم توبه می کنم یک مدت نمی کنم دوباره می کنم این به گفت و گوی شما می خورد؟
استاد:بله به گفت و گوی من می خورد می دانید چرا؟چون در این رفت و برگشت ها یک جهنم است نه لذت کامل از گناه می برد و نه لذت کامل ازبا خدا بودن می برد این خودش یک جهنم است نیست ؟ببیند آیات قرآن برای اینکه من بتوانم در زندگی شخصی خودم برای خودم تجربه کنم بحث اینجاست آیات بزرگ هستند من کوچکم از این بزرگی به اندازه ی کوچکی خودم برمی دارم به خودم می گویم اگر توبه می شکنم بعد از اینکه کاملا واقف شدم به اینکه این کار غلط است و قول دادم که دیگر نمی کنم آیا فرصتی خواهم داشت که دوباره توبه کنم؟ آیا فردی که توبه می کند که این گناه را نمی کنم بعد دوباره... ؛ می گوید دیگر مشروب نمیخورم اما توی جمع که قرار میگیرد می گوید حالا امشب را میخورم دیگر نمی خورم بعد دوباره فردا صبح توبه می کند دوباره فردا شب و پس فردا شب و اگر جایی قرار گرفت باز هم این حکایت... به نظر شما این توبه است؟ به این توبه نمیگویند پس او عملا اصلا توبه نکرده است ولی در جهنم توبه ای که کرده توی دنیا زندگی می کند و اگر با همین شرایط هم از دنیا برود بقیه با خداست خدا خودش گفته جایگاهش جهنم است من نمی دانم من برای کسی جایگاه تعیین نمی کنم اما واقعیتش این است که این وجود دارد آیات قرآن را بخوانید.
سوال: یک سوالی که برای من دغدغه ایجاد کرد این است که توی رزقی که الان به دست می آورم فرض بفرمایید یک شبهه ای برای من ایجاد می شود که نکند مال حرام باشد و می رفتم استفتاء مراجع را نگاه میکردم تا بتوانم این دغدغه ی ذهنی خودم را پاک کنم و بعد هم دیدم که حق با من است به لحاظ شرعی مشکلی ندارد و آن کاری که در آن استفتاء دیدم را انجام دادم تا بتوانم برای خودم این مسئله را کاملا موجه جلوه بدهم اما یک وسواس خاصی را برای من ایجاد میکند و یک چیزی ذهن من را درگیر می کند که نکند این مال شبهه دارد و این شبهه مدام برای من اتفاق میافتد و من شاید باور نکنید ساعتها در اینترنت مراجعه میکنم استفتائات را میبینم که درست است؟ مشکلی ندارد؟ آیا این واقعا وسواس است که دارد به من عارض می شود یا اینکه یک هشداری است؟
استاد: یکی از اشکالات بزرگ ما انسانها این است: به قول شما، مال و درآمدت دچار شبهه شدی و این شبهه متاسفانه مکرر هم تکرار می شود به قول خودت علی رغم اینکه به مراجع مختلف مراجعه کردی و آنها در گفتگویشان اینطور گفتند که در این هیچ اشکال شرعی وجود ندارد اما باز شما دوباره دنبالش می روی و این شبهه به طور مرتب برایت تکرار می شود اگر اسمش را بگذاریم وسواس که به نوعی می شود گفت وسواس، وسواس عملا نزدیک شدن جن خاصی است به نام وسواس و چسبیدنش به آدم ها . این را میدانم که این جنی است که به انسان نزدیک می شود اجنه حق نزدیک شدن به آدم را ندارند علی رغم اینکه در اطراف ما زندگی میکنند همین الان که داریم گفتگو میکنیم تعداد زیادی اجنه به گفتگوی ما و کلاس ما گوش می کنند اما حق اینکه بیایند و شیطنت کنند مثلا بازیگوشی کنند یا... ندارند پس چطور می آیند به شما نزدیک بشوند و شما را دچار شبهه می کنند؟ برگردید به اعمال دیگرتان نگاه کنید چرا فقط به بحث مالتان نگاه می کنید برگردید توی گفتگوهایتان رفتارهایتان قول و قرارهایتان با دیگران نگاه کنید یکی از چیزهایی که اکثر ما می شکنیم و به آن پایبند نیستیم قول و قرار است تعهد میکنیم پایش نمی ایستیم می گوییم باشد و نمی کنیم می گوییم میدهیم و نمی کنیم و این باعث می شود که اجنه ای که دور و بر ما می چرخند ما را گیر بیاورند وبگویند به این میشود نزدیک شد چون این یک تعهدش را شکسته است یک پایبندی اش را از دست داده است، مثلا شما متعهد شدید که در کلاس سه شنبه رأُس ساعت شش همه حضور داشته باشید ما هم متعهد شدیم رأس ساعت شش اینجا باشیم .ما این را متعهد شدیم چه آن موقع که حسینیه بود و چه الان که به صورت آنلاین است اما در قبال تعهد مان همین امروز یک سوم دوستان با تأخیر ورود کردند یعنی چی؟ یعنی تعهدشان را شکستند یعنی قولی را که دادند پایبند نبودند به هر دلیلی. گاهی اوقات به ندرت پیش می آید اتفاقی می افتد که اصلا نمی توانیم حضور پیدا کنیم یا به طور حتم مقداری دیر می آییم هیچ اشکالی هم ندارد ولی اعلام می کنیم اعلام ما یعنی من پایبندی به قولم داشتم ولی اتفاقات غیر قابل پیش بینی من را در این قسمت زمین نشاند .دوستان از شما قرض الحسنه میخواهد، میگویید چشم میدهم میگوید تا کی می دهی؟ می گویی من مثلا تا سه روز دیگر این پول را به شما می دهم سه روز میگذرد میشود پنج روز میگویی ای بابا مردم چه عجله ها می کنند آقا شما گفتی سه روز بعد می دهم میگفتی ۱۰ روز بعد شما قول دادی تعهد کردی شما نبایستی زیر تعهدت میزدی بنابراین یک زمینه ی ضعف وجود دارد یک زمینه ی شکستن مرزها برای شما وجود دارد که سبب می شود جن وسواس به شما نزدیک بشود و جن وسواس شما را کجا مورد آزار قرار میدهد؟ توی چیزی که خیلی برایت مطرح است حالا اگر بحث مال برایت مطرح نبود فقط بحث شستشو بود ده دفعه دست هایت را آب میکشیدی اگر بحث خوردن برایت ملاک بود باید از اول خریدن و شستن و خرد کردن و پختن حضور پیدا میکردی تا مطمئن شوی چیزی که می خوری پاک است و هزاران چیز دیگر، اولین باری که من این را شنیدم شد حلقه ی گوشم هرگز به هیچکس ایراد نگرفتم با چادر نماز من نماز نخوان، اتفاقا دو روز پیش با یک خانومی صحبت می کردم می گفتم من کارگری در خانه ام کار می کند که به عینه دیدم لباسی که تنش شد احتیاط پیدا کرد بعد هم رفت پای ظرفشویی ،آنجا وضویش را هم گرفت آمد گفت حاج خانوم بروم با چادرت نماز بخوانم؟ یک لحظه گفتم بگویم نه!! بعد دوباره گفتم کجایی تو؟ بگو باشه بعد برای اینکه به خودم یک خرده مسلط بشوم حتی بعدا با آن چادر هم نماز خواندم بعدها بعد از یکی دو بار ماشین لباسشویی انداختم منظورم این است یک جای کار یک تعهدی را می شکنید جن وسواس میآید منتها کجا میآید نه از آنجا که تعهد را شکستی چون اگر شما حساسیتی روی آن تعهدت داشتی نمی شکستی آنجا حساسیت نداری کجا داری؟ روی مالت می آید آن جا به تو می چسبد حالا از این به بعد هر مالی که به دست می آورید یکبار با عنایت قرآن با وضو به عملکردتان نگاه کنید و اگر با قواعد درست دیدید خارج شوید.
سوال: من یک سوالی خدمتتان داشتم و آن این است که به نظر می رسد که یک تفاوتی بین کفر مطلق و گناه خفیف وجود دارد آن چیزی که بخشیده نمی شود و در واقع مذموم هست در واقع ارتداد است که اگر کسی دچار آن شد در واقع مرتد هست و حکمش هم اعدام هست اما گناهانی که در طول روز ممکن است گناه کبیره نباشد یا گناه صغیره ای باشد و گناه هایی باشد که در واقع انکار خدا ،پیغمبر ،قیامت و دین نیست اینها را نمی شود اسم کفر بر رویش گذاشت این ها در واقع گناه های خفیف هستند و آنجایی که گفته می شود صد بار اگر توبه شکستی باز آی بخشیده می شوی در واقع آن بحثی که دوستمان هم فرمودند آن اقسامی که ایشان میفرمایند شاید منظور این گناه های کوچک باشد و نه آن کفر به دین و خدا و پیغمبر و قیامت و در واقع پنج نوع اصلی کفری که وجود دارد که اگر انسان به آن ایمان آورد و به آن اعتقاد پیدا کرد البته اعتقاد واقعی و قلبی و عملی چون به هر حال بعضی اعتقاد ها قلبی نیست و عمیق نیست باز با آن که عمیق هست متفاوت است ،خواستم اگر در این زمینه اشاره و توضیحی لازم هست بفرمایید ما بیشتر بهره مند میشویم .
استاد : گفتگوی شما و دوست دیگری که قبل از شما صحبت کردند برای من متین است . فقط میخواهم به یک نکته ای اشاره کنم . کفر محض یا شرایطی که انسان در آن کفر باقی میماند منتها کفری که از سر آگاهی است و فرد نادان است و هوشیار نشده . کفر از سر آگاهی همان است که خداوند جهنم را برایش مقررکرده . ولی صحبتی که شما فرمودید گفتند : صد باراگر توبه شکستی باز آ . این هم متین است اما نه برای من و شما . این برای نوجوانانی است که اشتباه میکنند و نفسشان قوی است . آنها را دوباره به خطایی که مرتکب شده اند برمیگردانند . به آنها میگوییم خداوند در رحمتش باز است برگرد و به خطایت اعتراف کن که خداوند تو را ببخشد و قول بده که تکرار نکنی و بارها و بارها و بارها این اتفاق می افتد و به آنها تذکر میدهیم . اما انسانی که میخواهد از فرش به سمت عرش بلند شود دیگر نمیتواند اینجا بایستد . دیگر این جایگاه برای او نیست که صد بار توبه بشکند و بعد دوباره برگردد . به او بگویند خوش آمدی بفرمایید ، آدمی که میرود به سمت آگاهی محض و خیلی آگاهانه هم خطا و گناهش را مشناسد حتی هر چقدر هم که گناهش کوچک باشد ولی میشناسد و انجام میدهد و حتی در حین انجامش آگاه است که این کار بد است اما نفسش او را تشویق میکند و او اطاعت از نفسش میکند ، من برای خودم آیات قرآن را اینطور تفسیر کردم اینجا دیگر بتو جهنم را میدهند . حواست هست ؟ یک روزی نمی فهمیدی یک کاری را میکردی ، الان میفهمی . وای خدایا غلط کردم من را ببخش . گریه ، زاری استغفار نمیدانم دادن رد مظالم ، و خدایا دیگر تکرار نمیکنم . اگر تکرار کردم باید یادم باشد که مشمول آن آیه میشوم نه این شعر که صد بار اگر توبه شکستی باز آ . اگر این هول و هراس در قلب من بوجود نیاید هرگز توبه اتفاق نمی افتد . این گفتگو به این دلیل بود که عرض کردم . بله کاملا شما درست میفرمایید که آن کفر مطلق است که دیگر بخشیده نمیشود باز کفر مطلقی که از سرآگاهی باشد باز گناهان ریز و درشتی که شخص برود و توبه کند و برگردد بخشیده میشود . اما یادمان باشد نوجوان ناآگاه است و نفسش قوی است اما آدمی که از 40 سال عبور میکند باید حواسش را جمع کند اگر تعهد میکند هر تعهدی پایبندی دارد و توبه بالاترین تعهد است باید خیلی مراقب بود.
ادامه ی سوال: من فرمایش شما را صد در صد با تمام وجودم درک میکنم و به آن معتقدم . اما یک سوال باز باقی میماند . در توبه جنبه های آموزشی و تربیتی وجود دارد و500بار در رابطه با کفردر قرآن با توجه به تحقیقی که کردم صحبت شده که همه به الله برمیگردد بنابراین در رابطه با کفری که بخشیده نمیشود و گناه است یک مقدار زیادی باید تفاوت قائل شد و در قرآن تاکید زیادی که بر امکان برگشت پذیری وجود دارد جنبه تربیتی آن است . ما اگر به این نکته پافشاری کنیم که حتی اگر یک گناه انجام شد فرضا برای من پیرمرد چون انسان فراموشکار و خطاکار است اگر ما به این معتقد بشویم که با یک گناه درها بسته میشود بعد همه چیز تمام میشود و امکان هدایت بسته میشود . یا امکان هدایت و برگشت همیشه وجود دارد وبه آن به عنوان یک اصل باید توجه داشت .. اگر تداخل این دورا زحمت بکشید و ما را روشنتر بفرمایید ممنون میشوم .
استاد : عرض کردم کلام مال چه مرتبه ای است ؟ آیا در سال ششم دبستان یا سال دوازدهم که دیپلم میگیرند یا سال آخر که لیسانس میگیرند کلام معلم یکی است ؟ آیا توبیخ و تنبیه ها یکی است ؟ الان گفتگوی ما در مسائل معنوی است . آیه قرآن به همان اندازه که خداوند فرموده بخشیده نمیشود یا این توبیخ برایتان در نظر گرفته خواهد شد به همان اندازه هم برای انسانها رحمت در نظر گرفته . اصلا من شکی در آن ندارم ولی الان ما در جایگاهی نیستیم که برگردیم و بعد به طور مکرر گناه کنیم و بعد دوباره توبه کنیم . همین میشود که مردم بیرون از ما ، ما را به عنوان مسلمان نگاه میکنند و بعد مدام مشاهده میکنند که ما نماز میخوانیم ، حالا تازه توبه کردنمان را نمی بینند . ما نماز میخوانیم ، رو به خدا می آوریم و درکنارش خلاف هم میکنیم و در نزد مردم کارهایی را انجام میدهیم که هیچکدام از ادیان و معتقدینش انجام نمیدهند . آنوقت همه اینها هم به عنوان دینمان نوشته میشود . ما امروز در جایگاهی قرار گرفتیم که خیلی بیشتر از قبل باید مراقب نگاه و رفتارمان باشیم . ولی این نگاه و رفتار مال من ، شما مال خودت ، آن دیگری مال خودش است . من نمی گویم دوست عزیز به یک پسر 18 ساله بگوکه آخ آخ آخ شما چشم به نامحرم میدوزی میدانی گناه است ؟ یک ساعت صحبت میکنی طرف میگوید : باشه غلط کردم . دیگر به نامحرم چشم نمیدوزم که فعل گناه انجام بشود . اما یک هفته یا ده روز بعد دوباره یک چهره زیبا می بیند و دلش میرود . من نمیگویم به او بگو دیگر فرصتت تمام شد بروکه جهنم منتظر تو است . جایگاه حرف را باید بدانیم کجاست . الان جمع ما حتی کم سن ترینهایشان به اندازه پخته ترین آدمهای بیرون از این جلسه آگاه هستند و میشناسند و بلد هستند . باید دیگر به آنها بگوییم حواست را جمع کن . وقت اینکه بفهمی و زیر آبی بروی تمام شد . این را ما به این دلیل تذکر میدهیم نه اینکه بگوییم اگر کسی یک کار اشتباه و خطایی کرد برنگردد . چون دیگر میداند عاقبت این کارش جهنم است پس برود کارهای جهنمی انجام بدهد . نه اصلا همچین صحبتی در میان نیست . فقط به این دلیل این صحبت را عرض کردم این صحبت را برای شما و خودم که یادمان باشد دیگر فرصت نیست .دیگر وقت رفتن و برگشتن نیست . یک دفعه نگاه میکنی و میبینی اصلا برگشتی نیست . برداران یوسف گفتند : او را توی چاه می اندازیم و میرویم توبه میکنیم .چند سال طول کشید تا توبه کردند ؟ آن هم به دلیل ذلتی که کشیدند ، سالها مهر پدر را ندیدند وگرنه شاید خدا اصلا آنها را نمی بخشید . شاید در آن شرایط می ماندند و از دنیا میرفتند . کسی این را نمیداند . چرا ؟ چون عالما و عامدا برادر را به چاه انداختند و فقط برای ارضای نفسشان . بسیاری از ما همین کار را میکنیم . اگر گناه میکنیم و نفسمان را جریحه دار و لکه دار میکنیم عین همان کاری است که برادارن یوسف برای برادرشان کردند . ما وجودمان را ، روح و نفسمان را به داخل چاه انداختیم . سالها در تاریکی نگه داشتیم . الان وقت بیدارشدن و هوشیار شدن است . خواهش میکنم در ارتباط با کلاسها اگر تعهد دارید که مرتب و منظم باشید پای تعهدتان بایستید نه فقط بخاطر کلاس . من دیگر حتی حضور شما را از پشت این دستگاهها نمی بینم. تازه ببینم هم برایم مطرح نیست . سه نفر هم در کلاسم نشسته باشد سه هزار نفر هم که نشسته باشد از نظر من هیچ فرقی نمیکند . من هیچ مشکلی ندارم گفتگوی برای سه نفر و سه هزار نفر را یکسان انجام میدهم . اما اینجا این مطرح است که بیاموزیم منظم باشیم ، بیاموزیم متعهد باشیم . بیاموزیم که هفته ای دوساعت مال ما است هیچکس حق ندارد به هیچ دلیلی این دوساعت را بگیرد . مهمان نمی پذیریم . مهمانی قول نمیدهمی برویم حالا یک درصد یک چیزهایی پیش آمد آن اشکال ندارد . آن هم باز مشکل را اعلام میکنیم یا دیر ورود میکنیم ووو. این تعهد و نظم بطور حتم موثر خواهد بود چه زندگی خانوادگی و شغلی و محله ای و اجتماعیتان و چه زندگی معنویتان . بعدا می بینید در زندگی معنویتان چقدر به دردتان میخورد . یا علی مدد . در پناه خدا باشید . سایه امام زمان در ایام پیش رو بر سرتان باشد و مهمتر این است که من و شما احساس کنیم که چنین سایه ای را بالای سرمان داریم و چنین دست حمایتگری همیشه پشت ما قرار دارد و پشت ما گرم و مطمئن است و ما در امنیت هستیم بواسطه وجود مبارک ایشان .