منو

سه شنبه, 13 آذر 1403 - Tue 12 03 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره صد و دهم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 336

بسم الله الرحمن الرحیم

صحبت از جمع : هفته پیش که در مورد توحید پروردگار صحبت شد یاد گفتگویی که با شخصی که مسلمان بود و مسیحی شده بود افتادم؛ من پرسیدم خدای شما چگونه است؟ گفت اول شما بگویید، گفتم خدای ما در زمان و مکان نمی گنجد، حقیقتی بی نهایت است. گفت خدای ما هم همین طور است. گفتم پس چطور شما حضرت مسیح را خدا می دانید یعنی شما یک بی نهایت را در یک جسم مادی محدود کردید، اگر حضرت مسیح در جایی هست در جای دیگری نیست؟ شما در مورد حرکت صحبت کردید خداوند همه جا هست و حرکت تنها برای مخلوقاتی است که باید تکامل پیدا کنند و اگر جایی بگوییم خداوند حرکت کرده یعنی آن قسمتی که حرکت کرده قسمت دیگر از خدا خالی شده است .

استاد : هر دم همه باید این پویایی را داشته باشیم فکر نکنید خداشناس هستید، خیلی جاها وضع خراب است ، خیلی جاها اندیشه های ما از خداشناسی دور است ، شناخت خدا خیلی ساده است و در عین حال خیلی سخت است مهم این است که شما کجا ایستادید و چطور می خواهید حرکت کنید ؟
صحبت از جمع : آیات امروز که تلاوت شد آیه 69 انبیاء: ( قُلْنا يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْرَاهِيمَ ) من را یاد سفرنامه کربلا شما انداخت که فرمودید زمان ورود به حرم خیلی بر من سخت گذشت و من را از جهنم عبور می دادند که از جهنم دنیا هم همه باید عبور کنند و بعد یاد این آیه افتادم که حضرت ابراهیم هم وارد جهنم شدند و بعد شد بَرْداً وَ سَلاماً و بالاخره این جهنم را همه تجربه می کنیم .
استاد : آیه قرآن است که همه مخلوقات انسان ها ابتدا از جهنم عبور می کنند و بعد آن هایی که بهشتی هستند به بهشت وارد می شوند چون باید وعده خدا را تحقق یافته ببینند که واقعاً جهنمی وجود دارد .
ادامه صحبت : وقتی که انسان عصبانی می شود می گویند برو صلواتی بفرست، دو رکعت نماز بخوان و خودت را کنترل کن حالا در آیه 39 سوره ق خداوند خطاب به پیامبر می فرماید: فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ که به گفته های اطرافت صبر داشته و سپس ادامه می دهد که بعد برو نمازت را بخوان و در ادامه اشاره به نماز صبح و شب دارد یا در آیه 153 بقره می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ که چیزی که در آن است این است که خدا با ما است او می تواند ما را در مقابل صحبت های مشرکان و کافران کمک کند که واقعاً در زندگی امروز نمود دارد . فرمایش حضرت امیرالمؤمنین هم که شما فرمودید این با ما هست به شرط آن که وقتی من این نماز را که می خوانم یا دعایی که می کنم همراه من وجود داشته باشد آن وقت صبرش را هم خدا به ما می دهد .
استاد : حتما همین طور است . ما قبل از انقلاب فامیلی بسیار منسجمی داشتیم و همه دورهم، یعنی مهمانی هایمان پنجاه نفر دور هم جمع می شدیم همه پنجاه نفر در یک خانه بودیم، شاید خانه پنجاه متر بود ولی کلّی کِیف می کردیم و دور هم بودیم ، صبح جمعه می آمدند و آخر شب همه می رفتند ، این جمع فامیلی به واسطه مسائل انقلاب که شروع شد، شروع به شکافتن کرد. یک عده پیرو این بودند که باید مسائل اسلامی برقرار شود پیرو امام بودند و ... و یک عده ای کاملاً پیرو شاهنشاهی بودند و استدلال می کردند که اگر شاهنشاهی نباشد این طور می شود و آن طور می شود ، مجالس زیبای خنده ، سخن ، لطف و مهربانی ما تبدیل به میدان جنگ شد . این طرف با آن طرف و بعد کم کم تبدیل شد به این که این هفته این خانواده دیگر حضور پیدا نکرد ، هفته بعد آن یکی و بعد انقلاب که شروع شد دیگر این رفت و آمدها کاملاً منحل شد گفتیم عیب ندارد چه اشکال دارد هر که بر اساس عقیده اش و چقدر جالب است متأسفانه الان در جامعه خودمان هم همین را می بینیم یعنی این تجربه ای نیست که من کرده باشم شما هم می توانید تجربه کنید شما هم می بینید . اطرافیانتان را با یک تفاوت عمده می بینید. از خیل عظیم مؤمنین افراد قلیلی ماندند که سفت و محکم سر جایشان ایستادند و دین ، تعهد ، مذهب و خداشناسی را با آدم ها نمی شناسند و متأسفانه الان خیلی بدتر از آن موقع است یک علت خیلی واضح و روشن دارد و آن وجود اینترنت ، ماهواره و دسترسی به رسانه ها ، اخبار ، از این گوشه دنیا به آن گوشه دنیا و این کار را خیلی سخت تر کرده است . به من سخت نیست چون من یک جایی ایستادم که برای من درست، درست است و غلط، غلط است ولی به نسل جوانمان می گویم : سختی های زندگی بیشتر خواهد شد و این سختی ها همه هیزم آتشی است که بر ابراهیم روشن شد و من خیلی متأسفم که باید به شما بگویم که همه باید از این آتش رد بشوید نمی توانید بگویید من که پیغمبر نیستم به من چه ، نه از این خبرها نیست . در بحث دین و اعتقادات و در بحث شناخت حقیقت، همه، دانه دانه از درون این آتش می روید حالا بعضی ها می فهمند و می روند، بعضی ها نمی فهمند و می روند، خودتان را آماده کنید. اگر یک جایی آتش بگیرد یک نفربخواهد بدود و درون آتش برود و یک نفر را نجات دهد به او می گویند یک پتو ، یک جاجیم را کاملاً خیس کن روی سر و بدنت بیانداز و برو درون آتش تا آن آتش بیاید آب را خشک کند و تار و پودش را بسوزاند تو کارت را کرده ای و بیرون آمده ای . جاجیم هایتان را خیس کنید ، حاضر کنید این قدر راحت ننشینید باد به غبغب بیاندازید ، سینه سپر کنید ، قیافه بگیرید ، استدلال کنید و راحت حرف بزنید این را متهّم می کنید ، آن را متهّم می کنید وقتی تو اصل ماجرا را نمی دانی که چه هست ؟
صحبت از جمع : در مورد آتشفشان که گفتید هر قطره ای ممکن است که یک نفر باشد که عذاب کارها و نتایج برنامه هایی که داشته است را می کشد و این مدام سرد می شود و دوباره داغ می شود تا بالاخره از دل کوه بیرون می آید و در زمین جاری می شود . من شنیده ام که بعد از آتشفشان زمین بسیار حاصلخیز می شود . می خواهم ببینم شاید انسان هایی که دوره عذابشان را گذرانده اند و تبدیل به سنگ شدند حالا به زمین بر می گردند و آن سیر تکاملی شان را هم در زمین حاصلخیز بخواهند بگذرانند .
استاد : واقعاً نمی دانم . چون آن قدر هول کردم دیگر ادامه ندادم ، دیگر تحملش را نداشتم ، قلبم نمی کشید . ببینید شما حرفش را از من می شنوید .،من صحنه اش را می بینم خب خیلی هولناک است دیگر . این را بدانید آن چه که اتفاق می افتد و زمین حاصلخیز می شود ربطی به آن هایی که آمدند ، سوختند و بعد هم سنگ شدند ، ولو شدند ندارد لااقل تا اینجایش را دیدم . صحبت از جمع : با توجه به فرموده شما در مورد آتشفشان؛ خداوند اولین مثالی را که می خواهد بزند می فرماید که خداوند عارش نمی آید که تمثیل بزند حتی به پشه ای برای این که شما درک کنید . حالا این که سوختن ، فشار و عذاب است ، حتی جایی داریم که هیزم جهنم ممکن است کافران و ظالمین باشند ، اگر ما بخواهیم این ها را تمثیل در نظر بگیریم خب ما را به حقیقت آن ماجرا نزدیک می کند و آن خوفی را که خداوند انتظار دارد که انسان ها بخواهند کار ناشایستشان داشته باشند و انجام ندهند در ما به وجود می آورد . اما اگر بخواهیم این را در گردش اموات و شکل عذاب و این ها بگوئیم
استاد : اصلاً و ابداً . من عرض کردم؛ بگویم مثالی کوچک از جهنّم خدا در روی زمین .
ادامه صحبت : کلّ مبحث آنقدر که گیرا بود ، آن حقیقت مثال کوچک ممکن بود در ذهن ما خیلی جا نیافتد و یک نکته ای هم خداوند در قرآن فرموده است: إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ یعنی در همان جایی که هر کافری هست عذاب خدا دور و بر آن است و آن فشاری که شما می فرمایید همراه اوست هم برای خودش ، هم برای دیگران . یک زمانی فکر می کردم که چرا خداوند گفته است که کافران نجس هستند به این ها نزدیک نشوید ، این ها را دور کنید چون ما در مباحث عرفانی انسان را کلاً انسان می بینیم ولی خداوند گفته است کافران نجس هستند در آیات قرآن هست که این ها را از مکّه بیرون کنید . یک فلسفه ای دارد ما یک موقعی از روی عاطفه ممکن است بگوئیم حالا طرف خدا را قبول ندارد ، نشست و برخاست با او ، معامله کردن با او ، کار کردن با او عواقبی و فشارهایی داشته باشد که قطعاً تحمل هم می کنیم ، نادانسته می رویم و می گوییم فلانی خوب است بعد هزارتا گرفتاری ، مشکل و گره در کارمان به وجود می آید و نمی فهمیم که این به خاطر آن است که إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ ، خب تو دائم با این همنشین هستی ، می رفتی با یک موحّد . ما در قرآن داریم که می گوید با کسی همنشین باش که تو را به یاد خدا بیاندازد . برو مثلاً با یک عالم دین بنشین . با یک انسان مؤمن بنشین که تو را به یاد خدا بیاندازد . در همین زندگی روزمره خودمان بعضی وقت ها شاید آن فشاری که می فرمائید روی کوه است یک اتفاقی می افتد یک مشاجره ای می شود انگار واقعاً زیر همان کوه است که دارد له می شود .
استاد : دقیقاً بخاطر همین یک عده ای می گویند اصلاً بهشت و جهنم انسان ها را در همین دنیا خدا آفریده است ، حالا این ها چه استدلالی می خواهد بکنند ، می خواهند بگویند که اگر ما مُردیم دیگر آن طرف خبری نیست من نمی دانم ولی واقعاً مثال کوچکی از بهشت و جهنّم خدا در این دنیا یعنی همین . خود فرد کافر نه اطرافیانش ، چون من خیلی روبرو بودم . انقلاب که می خواست بشود من تازه دانشگاهم را شروع کرده بودم در نتیجه در آن محیط غوغایی به پا بود یعنی از هر صنفی آن جا برای خودش وول می زد ، چریک های فدایی خلق ، حزب توده ، نمی دانم مجاهدین خلق و... و من جمله انجمن اسلامی ، وقتی که ما با این ها بحث می کردیم ، چون ما می رفتیم نماز می خواندیم ، طرف دیوانه می شد ، می گفتم من نماز می خوانم این چه مشکلی دارد ! اما واقعیت آن این بود؛ نماز خواندن من یک عملی را که باید انجام می داد را به خاطر او می آورد ، چون می دانید که ما قلباً تسلیم هستیم و مسلمان هستیم همه احکام را در قلبمان داریم ، او یک چیزی در قلب خود داشت که می دانست حقیقت است و الان آن را انکار کرده است . همین که آن را انکار کرده است ، وقتی نماز خواندن بنده را می دید او را دیوانه می کرد ، خود این فشار است دیگر ، آزار است دیگر ، خودش یک طور جهنّم است . بعد فکر کنید در یک محیط دانشگاهی مثل دانشگاه علم و صنعت که بیشتر مذهبیون در آن جا جمع بودند ، این جماعت از دست این ها چه می کشیدند . این یک واقعیّت است حالا اگر شما انتخاب می کنی که با یک انسانی که می گوید کافر است ولی آدم خوبی است ، شما آدم خوب را تعریف کنید ؛ به مردم کمک می کند ، برای مردم خرج می کند ، به کسی نارو نمی زند ، دروغ نمی گوید ؛ خب این فرد این کارهایی را که نمی کند یا کارهایی را که می کند فقط برای این است که خودش یک ذرّه آرام باشد چه ربطی دارد؟ اما کفر را از او پاک نمی کند . در نتیجه نباید با او رفت و آمد کرد . همه اینهایی را هم که گفتم همان طور که شما گفتید تمثیل است ، خودم هم اِبراز کردم ولی خیلی خوفناک است .
ادامه صحبت : یک نکته هم وجود دارد ما گاهی اوقات خیال می کنیم این جا برای خودش است آن دنیا برای خودش است ، آن دنیا امتداد همین جا است مثل این که شما از میدان رد شوی بیایید و به این جا برسید این ها در امتداد هم هست نمی شود شما میدان 150 کیلوباشید ، برسید این جا 10 کیلو شوی ، تو همانی تو با همان چیزهایی که قرار است در آن دنیا محشور شوی در این دنیا هستی ما متأسفانه خیلی کم توجه به بحث کافر هستیم الان به واسطه شبکه های مختلفی که وجود دارد وقتی قبح یک چیزی را بریزید در جامعه عادی می شود مثلاً فلان هنرپیشه فلان کشور خوشتیپ است جوان ها از او خوششان می آید این طوری به شکل های مختلف این جذب شدن وجود دارد اما ما در قرآن داریم که مثلاً همنشین یک مؤمن فرشته ها هستند و همنشین یک کافر شیاطین هستند یعنی این که شما می فرمایید نماز می خواندید آن ها جلز ولز می کردند به خاطر این است که یک باری اطراف او هست که نمی گذارد ساکت بنشیند . در قرآن خیلی آمده است فکر نکنید همین که اِبراز ایمان کردید تمام شد ما همان طور که از گذشتگان امتحان گرفتیم شما را هم امتحان می کنیم . شما در زمان جوانی تان یک طور ، در همین سنی که گذراندید به شکل های مختلف ، ماها به یک صورت هایی گذراندیم ، آینده به یک شگل دیگر، یک مشت بذر تا وقتی که در خاک نرفته و آبی به آن ندادند هر کدام می توانند ادعا کنند اما وقتی آن ها را در خاک ریختید و آزمایشی شد یکی می شود علف هرز ، یکی می شود گندم هر سنبلش با هفتاد دانه ، یکی می شود جو ... من احساس کردم ما هم همین هستیم . بحث کرونا که آمد و رفت یک آزمایشی بود از آن ابتدا که چه حرفی، چه شکلی ، آیا در مورد مقدسات خوب است ، بد است ، چه کار کنیم ، چه کار نکنیم ممکن بود حتی دو نفر از آدم هایی که مؤمن و اهل نماز و روزه هستند دو تا دیدگاه مختلف نسبت به این پدیده داشته باشند حالا این پدیده به صورت مستقیم روی دین حمله ور نشده بود جز تبعات آن بود اما پدیده هایی هست که مستقیم روی دین و ایمان حمله می کند . در آن آزمایش ها ، گوهر وجودی یکی ارزن هست ، یکی علف هرز است ، یکی گندم است در آن شرایط مشخص می شود و ما الان در شرایطی هستیم که امام جعفر صادق (ع) به یکی از شیعیان زمان خود فرمودند: اگر آن زمان را درک کردی برای این که در دین خودت ثابت باشی دعای غریق را بخوان : یا الله یا رَحمنُ یا رحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثبِّت قَلبِی عَلی دِینک با خودم گفتم چرا اسم این دعا ، دعای غریق است ؟ وقتی کسی دارد غرق می شود هر خار و خاشاکی روی آب هست دست می کشد فکر می کند الان این او را نجات می دهد اما اگر چیز استوار و ثابتی نباشد او را نجات نمی دهد و در این دعا امام جعفر صادق (ع) از خداوند خواسته است که ما را در دین مان ثابت بکن ، این که ما بخواهیم شهادت بدهیم ، نماز بخوانیم ، روزه بگیریم و صدقه ای بدهیم این ها خود دین نیست ؛ دین تا محبّت نباشد حاصل نشده است آن محبّتی که مادر به بچه خود دارد . تا آن محبّت نسبت به پروردگار ، نسبت به معصومین نسبت به راه حق حاصل نشود . زمانی که در فتنه قرار بگیری ، توقع داری چیز دیگری بروید ولی متأسفانه ممکن است علف هرز بروید .
استاد: خیلی زیبا ، خوب و به جا بود ، این گفت و گو باعث شد یک نکته ای را به خاطر بیاورم که ما در طول روز با خیلی از آدم ها حرف می زنیم ، نمی زنیم ؟ شما وقتی با آدم ها حرف می زنی انتظار داری که این آدم ها با تو چه طوری گفت و گو کنند؟ آن طوری که ما می خواهیم ، آن طوری که ما می خواهیم به طوری عمومی چیست؟ به طور عمومی این است که با احترام با ما حرف بزند ، با محبّت با ما حرف بزند وقتی با او حرف می زنیم تماماً به حرف ما گوش بدهد و اگر چیزی از او می خواهیم به ما بدهد ، نه؟ لااقل این ها که هست ، خیلی چیزهای دیگر هم هست که می خواهیم . من در گفت و گو با آدم های روبرو چه شما که از عزیزان من هستید ، چه افراد خانواده ام ، چه آدم هایی که در بیرون هستند همیشه سعی می کنم در بدترین حالتی هم که هستم در آرامش و در صلح گفت و گو کنم وقتی به آدم ها نگاه می کنم آن جریان محبّتی که از قلبم می جوشد و بیرون می آید هیچ وقت جلوی آن را نمی گیرم حتی با آن هایی که خیلی اذیتم کردند ، خیلی هم زیاد داشتم این مورد را می گذارم که این جریان به سمت آن ها هم حرکت کند یعنی شرط معاشرت ، گفت و گو و باهم بودن را این چنین می شناسم . یک شبی با خودم فکر کردم ، خیلی خسته بودم و نماز را تند خواندم و کاملاً می توانم بگویم بدون توجه ، نمازم که تمام شد یکی به من زنگ زد تلفن را برداشتم یک دوستی بود کاری داشت حتی نتوانستم دلم نیامد که به او بگویم خیلی شرمنده ام و خیلی خسته ام باشد فردا گفت و گو کنیم ، گفت و گوی او را گوش کردم و با همه خستگی و داغونی خود سعی کردم جواب او را هم بدهم و جواب خوبی هم به او بدهم وقتی گوشی را قطع کردم به خودم گفتم ای وای بر تو ، چه کردی با خودت، تو بنده خدا را ، مخلوق خدا را با همه وجود جواب دادی ، با او حرف زدی اما نماز خواندی وجودت با خالقت نبود؟ تو چه کار کردی با خودت؟ عزیزان من شما که نماز می خوانی حواس بدهید ، نماز خود را که می خواهید شروع کنید اولاً ببینید دارید می روید سراغ چه کسی که به او زنگ بزنید نماز ما تلفن ما است می خواهیم زنگ بزنیم با او حرف بزنیم اولاً نگاه کنید ببینید می خواهید به چه کسی زنگ بزنید ، وضو را سرسری و بدون توجه نگیرید آب می ریزید ملایم ، آرام، در نهایت احترام، از همان جا زنگ تلفن تو به صدا در می آید اصلاً از آن جایی که می گویی بلند شوم بروم نمازم را بخوانم، یادت باشد این بلند شوم بروم نمازم را بخوانم را چطور می گویی؟ چطور حرف می زنی؟ خیلی با احترام ؟ خیلی با عشق ؟ با بی میلی؟ اَه بازم نماز؟ ولم کن بابا حالا چه می شود خدا مگر به نماز من احتیاج دارد؟ بعد سر نماز می نشینید چطور نماز می خوانی؟ من نمی گویم مستحبات در نماز بگویید عین ذکر خود نماز را بگویید اما یادتان باشد اگر دوستتان با شما حرف بزند یک لحظه اخم هایتان درهم برود از شما دلخور می شود، نمی شود؟ ملاحظه می کنید ‌با خدا دارید حرف می زنید آن یک لحظه اخم هایتان در هم نرود ، هر روز دعوتتان می کند می گوید دلتنگی ، ناراحتی ، خوشحالی هر چه که هستی بیا با خودم حرف بزن تا آرامت کنم نمازتان را جدی بگیرید نمی گویم کلی طول و تفسیر بدهید ، نگفتم بروید سجاده الوان بگیرد ، نگفتم لباس فلان بگیرید ، ‌یک ملحفه ساده ولی پاک و تمیز سرتان بکنید، همه چیز را ساده ، با خدا هم حرف می زنید ساده اما با عشق با همه وجودتان آن وقت ببینید صدای خدا را می شنوید ، ببینید عشق خدا را حس می کنید . خدا به شما عشق می ورزد ، طوری عشق می ورزد که هیچ انسانی حتی من که مادرم به بچه ام عشق نمی ورزم، شب و نصف شبی که از خواب بیدارم کرده است عذابم داده نتوانستم بخوابم گفتم وای بچه بخواب دیگر، اگر با لفظ بدی نگفته باشم! درست است؟ اگر می خواهید از این ورطه نیستی ، گمراهی ، زشتی ، بطالت و بدی سر سلامت بیرون ببرید نمازتان را خوب بخوانید. اول وقت می خوانید الحمدا... می توانی همان اول وقت بخوان اما معنی اش آن نیست که همه عالم و آدم را اسیر کنید تا اول وقت نماز بخوانید، نه، ‌نمازتان را بخوانید اما وقتی به نماز می ایستید عاشقانه با خدا نماز بخوانید و با او حرف بزنید من برای شما الحمدالله رب العالمین را با تمام مفهوم از زبان امام معصوم امامی که امیر همه امامان است یعنی هیچ کدام را امیرالمؤمنین نمی گوییم علی (ع) لقب دارد ، برای شما آوردم برای این که وقتی می گویید الحمدالله رب العالمین همان لحظه یادتان بیفتد شما امت پیغمبری هستید که آن طوری افتخار بود ، همین را یادتان بیاید تا آخر نمازتان رفت تمام شد ، نمازتان خوب است
صحبت از جمع: از شما یاد گرفتیم که بعد از نمازهایمان 3 تا شکراً لله و 4 تا الحمدلله بگوییم ، چرا این تعداد باید بگوییم؟
استاد: ببینید 4 تا الحمدلله و3 تا شکراً لله گفتیم این ها هر کدام شان برای هر کسی یک حُکم جداگانه دارد ، برای من یک حُکم جداگانه دارد ، برای شما یک حکم جداگانه دارد اما آن چه که مهم است 7 تاست ، ما 7 لایه داریم دور بدن خودمان یا 7 تا شبح برای جهان های بعدی داریم که به هرکدام این ها شُکر می کنیم ، 4 لایه اول را می گوییم الحمدلله چرا که در 4 لایه اول هر کدام شان لایه اول مثلاً امحاء و احشاء داخلی است نمی دانم ارگانهای اصلی است لایه دوم این... لایه سوم این... لایه چهارم این... که برای سلامت بودن این ها شکرمی کنیم و شکراً لله برای این است که تمام این لایه ها سالم هستند یعنی پیش پیش دارند می گویند تو را شکر می کنم که همه را سالم کردی، دقت کردی؟ من همیشه هر نذری که می کنم فی الفور ادا می کنم ، می گویم من مطمئنم که تو می دهی اگر امروز هم ندهی یک وقت دیگر که برای من مفید است آن موقع می دهی من وظیفه ام را اجرا می کنم، نذر کردم انجام می دهم درست شد؟ این یکی از شکل هایش است. شکل های مختلف دارد اما بهترینش این است : 4 تا الحمدلله می گویم برای این که خدا را شکر می کنم که در چهار رکعت نمازی که خواندم هر کدامش یک حُکمی را برای من اجرا کرد و تو توفیق دادی اگر تو توفیق نماز نمی دادی من هیچ وقت جذب نماز نمی شدم . شکراً لله برای این که نمازهای بعدی را هم توفیق بده از من نگیری. حالا ممکن است که این آقا بگوید که من یک حس دیگری دارم یا آن خانم بگوید من یک حس دیگری دارم هیچ اشکالی هم ندارد چون حُکم ندارد مهم این است که شما چه ارتباطی برقرار می کنید .
صحبت از جمع : لطفا در ارتباط با آتشفشان و افراد گناهکار و قطره های مذاب بیشتر توضیح بفرمایید .
استاد: من چون جهنّم را نگاه می کردم یا مفهوم جهنّم را می خواستم بدانم ، چیزی را که مشاهده کردم یکی کوه ها بود و دیگری آتشفشان ها گفتم که ذرات مذابی که بیرون می آید خدا می داند چقدر در دل این کوه سوخته و از بین نرفته است چون اگر از بین می رفت دیگر بیرون نمی آمد و این همه سوختن فقط می تواند برای آن کسی باشد که خداوند اراده کرده جهنّم باشد بعد حالا می آید بیرون که در بیرون چه می کند و چطور سرازیر می شود همه از او می ترسند بعد تازه وقتی هم سرد می شود سنگ می شود. آن چیزی که به زمین می رسد عملاً از آن سنگ نیست. این یک تمثیل بود نمی خواهم به شما بگویم جهنّم یعنی این ، من نرفتم جهنّم خدا کند هیچ وقت هم جهنّم نروم برای چه بروم ؟ تمثیل بود. قدیمی ها وقتی می خواستند به بچه هایشان مخصوصاً پسرهایشان بگویند جهنّم یعنی چه مردها که سیگاری بودند کبریت را می کشید روی دست بچه اش می گذاشت جیز و ویز، داد و هوار می گفت جهنّم یعنی این، این تازه یک قطره بود و یک لحظه بعد هم برداشتیم تمام شد اما اگر گناه کنی این همین طور دائم تکرار می شود. چطوری به بچه هایشان یاد می دادند این هم یک شکل است .
صحبت از جمع: فرمایش امیرالمؤمنین را که فرمودید یاد یک آیه قرآن از سوره ق آیه 38 افتادم که خداوند می فرماید وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِى سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ . و همانا ما آسمان‏ها و زمین و آن چه را میان آن هاست، در شش روز (دوره) آفریدیم و هیچ رنج و خستگى به ما نرسید. آن کُن فیکون که در سوره یس هست و این شش روز که خداوند فرموده زمین را آفریدیم چطور می توان بین آن ها ارتباط برقرار کرد؟
استاد: فهم من و نگاه من در حین گفتگوی شما این طور نگاه کرد : فکر کنید یک پازل ده لایه دارد، خداوند اراده کند روز اول لایه اول، روز بعد لایه دوم، روز بعد لایه سوم شما فکر می کنید این ایرادی دارد؟ آیا کُن فیکون خداوند را می تواند زیر سؤال ببرد؟ نه اراده اش این طوری است، اراده اش بر این تعلق گرفته است ساختاری را که روی این پازل وجود دارد این چنین چیده است هیچ اشکالی هم ندارد بعد تازه این شش تا و هفت تا که خدا در قرآن نام می برد این ها یک حکایتی دارد ورای این چیزهایی که ما ساده نگاهش می کنیم و جلو می رویم انگار که خداوند آسمان ها را نمی توانست روز اول همه اش را با هم بیافریند نه از این خبرها نیست. خود این که می گویند شش تا ، چرا؟ آن خودش یک مبحث جداست نه هیچ تناقضی ندارد، هیچ ربطی ندارد
صحبت از جمع: این صحبت شما که خداوند با همه چیز هست ، در همه چیز هست و بُعد مکان ندارد هر چیزی موجودیتش را از خداوند گرفته است و از رگ گردن به ما نزدیک تر است ، من را به یاد صحبت های شما درباره هو الطیف انداخت که خداوند لطیف است ، یعنی چه؟ در مورد بُعد زمان هم صحبت کردید که قبل و بعد هم ندارد به یاد صحبت های شما که خداوند زمان را در لحظه خلق می کند یعنی که انگار نه قبلی دارد نه بعدی دارد همه چیز در همان لحظه خلق می شود افتادم. این پازلی که مثال زدید قبل آن در ذهن من یک پرده ای بود مثل یک پروژکتور هر لحظه که بر آن می تابد و شکل می گیرد در آن لحظه همه چیز خلق و اتفاق می افتد پس برای خداوند هم نمی شود که بگوییم زمان معنی دارد قبل و بعد آن همه چیز در همان لحظه است که حادث می شود .
استاد: درست است بارها گفتم که اصلاً این دنیا مجازی است ، ما خودمان هم مجازی هستیم آمدیم سفت و سخت چسبیدیم به گذشته ، به آینده خیلی جالب است گذشته را می چسبیم ، آینده را هم می چسبیم هیچ کدام از ما هم حالی مان نیست که حال اصلاً مال ماست نه گذشته نه آینده چون گذشته ، گذشته همه چیز آن تمام شده، دورش تمام شده است مثل اینکه اصلاً نیست ولی ما باور نمی کنیم که نیست . آینده هم هنوز نیامده اما ما با فکر و خیال می سازیم با تخیلاتمان آن را می سازیم در حالی که اصلاً پایه ندارد و لحظه بعد ممکن است این آینده ای را که ساختیم پایین بریزد و دوباره یک چیز دیگر مجبور بشویم بسازیم اما آن چیزی که مال من و شماست همین الان است همین لحظه ای که در آن هستی و این یعنی بی زمانی ، اگر ما بتوانیم این بی زمانی را درک بکنیم دیگر این همه گرفتاری و درگیری با مسائل مختلف از قبل و بعد نخواهیم داشت .
صحبت از جمع: مثل خلقت آدم خداوند که می خواست آدم را خلق بکند خمیره او را بوجود آورد در احادیث و روایات هست که مدت زمانی طول کشید تا روح به او دمیده شد ، می توانست از اول اراده کند ولی حتماً یک حکایتی برای رشد و تکامل بود .
استاد: بله آن هم برای خودش ماجراهای خودش را دارد .
خواهش می کنم ، استدعا می کنم کلّ مردم دنیا برای من عزیز هستند اصلاً شکی نیست فرقی هم نمی کند خوب ها و بدهای شان، کافرین یا مؤمنین شان هیچ فرقی ندارد اما یک چیزی که خیلی مهم است شما حلقه خانوادگی من هستید پس برای من یک پله این طرف تر می آیید ، مواظب خودتان باشید . من ، شما ، همه هیچ کدام مختار نیستیم که زشت باشیم ما خیلی زیباییم اتفاقاً حتی در تهران توی اتوبان می رفتیم درخت های کنارخیابان را نگاه می کردم می دیدم که خدایا چقدر امسال این ها زیبایند و بعد به آن ها می گفتم شما خیلی زیبایید آیا واقعاً من هم به زیبایی شما هستم؟! شما به من بگویید آیا من هم به زیبایی شما هستم؟ بعد دیدم آن ها زیبا هستند به دلیل این که تابع خدا هستند تغییراتشان هم تابعیت از اراده الهی دارد نه اراده خودشان اما من به اندازه آنها تابع خدا هستم؟ تغییراتم را بر اساس اراده خدا تعیین می کنم؟ گفتم بله بعد خودم به خودم خندیدم و گفتم چرا دروغ می گویی؟ وقتی تو می ترسی از این که وای فردا چه می شود؟ چه به سر مردم می آید؟ چه اتفاقی برای مردم می افتد؟ مردم خدا دارند به تو چه؟ پس تو مثل این ها تحت اراده خداوندی نیستی پس نمی توانی قشنگ باشی ، این ها قشنگ هستند برای این که زیر اراده خداوند حرکت می کنند اگر تو هم مثل این ها این طوری باشی به همان زیبایی هستی .

نوشتن دیدگاه