منو

شنبه, 03 آذر 1403 - Sat 11 23 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره صد و چهاردهم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 754

بسم الله الرحمن الرحیم

صحبت ازجمع: شما سالیان زیادی است در مورد عادت نوشتن به ما توصیه فرمودید و من متأسفانه کوتاهی کردم، از دو ماه پیش در تمرینات کتاب راه هنرمند، از یک نویسنده آمریکایی، تمرینِ نوشتن شکایت و غُر در صبح زود، نتیجه ای که برای من داشت خالی شدن ذهنم از غر و شکایت بود و دیدم چقدر در ذهنم حرف اضافه است و بعد از یک هفته نوشته هایم به شکر گزاری تبدیل و شکایت هایم کمتر شد.
و با نگاه به گذشته متوجه شدم دلیل امتناع من از نوشتن، خواندن دفترچه خاطراتم توسط برادرانم و اذیت کردن آنها بود دفترچه راپاره کردم و قلم به دست نگرفتم.
استاد: خدا را شکر بالاخره یک جایی استارت کار خود را زدی. چقدر متأسفم که ایرانی هستم کاش من هم نویسنده آمریکایی بودم شاید شما بیشتر به حرف من توجه می کردید خوشتان می آمد، این یک واقعیت است می دانید که ما هر چه در این جا داریم اصولاً خیلی برای آن ارزش قائل نیستیم چون فکر می کنیم در دسترس است ولی وقتی آن طرف آب می رویم برای ما یک تحفه ای می شود. امروز قبل از این که بیایم با خودم فکر می کردم امروز می گویم: بروید سایت یا دست نوشته های من را شروع به خواندن کنید و هر کدام را که پسندیدید یک جلسه کنفرانس بدهید، شما حرف بزنید بگویید ما در فلان جلسه چه گفتیم، این یک حرکت جالبی می شود چون اولاً همه مطالب را زیر و رو می کنید، بعد می بینید چیزی را که امروز دوستمان گفتند به آن رسیدم، ما هم ده سال پیش گفته بودیم، حالا اگر ما ده سال پیش شروع کرده بودیم، چقدر امروز زندگی مان دگرگون می شد. اگر امروز بفهمیم، ده سال بعد دیگر نمی گوییم که چه حیف شد که ده سال پیش گوش نکردیم. این که گفتم ای کاش من هم یک آمریکایی بودم مزاح کردم که فضای شما یک فضای دلخوشی بشود نه این که اعتراض کردم که چرا شما از یک نویسنده خارجی می خوانید، من خودم بسیار نویسنده های خارجی خواندم، هنوز هم می خوانم اگر شما نگاه کنید خیلی از مواقع حتی از نویسنده های غیر ایرانی برای شما مطلب می آورم چه اشکال دارد؟ ما هر کجا گُل خوش بویی می چینیم، می آوریم توی گلدانمان می کاریم که برای ما هم بار خوشبو بدهد، و چقدر من
خوشحالم، الان دوستمان کلامی را که من خیلی سال است به شما گفتم را با این گفتگو اثبات کرد که من درست می گویم، همان موقع درست می گفتم، اگر آن موقع که گفتم شما بهره آن را برده بودید شاید بسیاری از سختی های روحی که تا این جا تحمل کردید و با خودتان آوردید الان نداشتید و اگر الان نداشتید چقدر شما متفاوت می شدید، هم از لحاظ جسمی و بیماری های جسمی و هم از لحاظ روحی یک روان بسیار شفاف، آرام و راحت پیدا می کردید بعد چقدر تأثیر روی اطرافیانتان می گذاشت. ببینیم ما داریم با خودمان چه کار می کنیم، وقتی ما گوش نمی دهیم، فقط ما نیستیم که ضرر می کنیم همه اطراف ما، هر که با ما در معاشرت است، آنها هم صدمه و آزار می بینند در حالیکه خدا آنها را کنار ما گذاشته بود که توسط ما به آنها خیر و برکت برسد، ما چه کارشان کردیم؟ واقعا حیف است. رئوس مطالب را برای خودتان جمع آوری کنید، یک پند نامه برای خودتان، بعداً این پند نامه به درد بچه هایتان، خواهر و برادرتان و دوستانتان می خورد و بسیار ارزشمند است.

نوشتن دیدگاه