پرسش و پاسخ شماره نهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 1733
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال: مسئله کبر و غرور موردیست که طبق گفته شما بارها فرمودید بیشتراز سایر ویژگیها با آن درگیر هستیم و مسئله بزرگیست که باید بالاخره روزی همه آن را حل کنیم من از شما و دوستان خواهش میکنم بفرمایید چطور با غرورتان مقابله کردید تا من هم یاد بگیرم .
استاد : بسیار مخرب ، بزرگ و تاثیرگذار است . بین شما کسی هست که تجربه ای داشته باشد و بخواهدبرای مقابله با کبرو غرور بیان کند ؟
صحبت از جمع: من این صفت را داشتم و هنوز هم دارم وسعی میکنم که با آن مقابله کنم ، یکی از مواردی که به من کمک کرد که بتوانم با این مسئله ام روبرو شوم این بود که ، اول از همه فکر میکردم خودم از همه درست تر میگویم یعنی کاری را که خودم انجام میدهم کاملا درست است و امکان خطا در آن وجود ندارد و اگر کسی به من میگفت امکان دارد کار تو اشتباه باشداصلا نمی پذیرفتم و نتیجتا ضربه خوردم و چند بار در صحبتهایی که با شما داشتم شما به من فرمودید که " یک پله کوتاه بیایید و به این فکر کنید که شاید در مسئله ای که برای شما پیش می آید شما هم مقصر باشید ." فکر میکنم در کبر اینطور هست که من فکر میکنم چون از همه بهتر میدانم و به بهترین نحو عمل میکنم ، کبر را در ما تقویت میکند . ولی اگر قبول کنیم ما هم در نظراتمان اشکال داریم و فکر کنیم این اشکال کجاست ؟ و این فرصت را برای دیگران قائل شویم که ایرادمان را به ما متذکر شوند ، فکر میکنم کمک کننده باشد ، برای من که اینطور بوده است
استاد : کم کم بطور حتم کمک کننده خواهد بود .
صحبت از جمع : این یک کار تدریجی است و آدم به تدریج سعی میکند این عیب را برطرف کند که این مرحله اول است و در مرحله بعد مراقبت کند که دوباره مبتلا نشود ، در مورد کبر اگر بخواهیم به فارسی ترجمه کنیم به مفهوم خودبرتربینی است . من خودم از نوجوانی نگاهی داشتم که هر چه جلوتر آمدم سعی کردم آن را تقویت کنم ،و آن به رسمیت شناختن و آدم دانستن همه آدمهاست . چون زمانی که ما بر سر موضعی محکم می ایستیم که باید اینطور شود یعنی گفته من کاملا درست است و فرد روبرو هیچ درصدی از درک را نداشته که این موضوع را متوجه شود و باید متابعت کند ، من فکر می کنم این به رسمیت شناختن فرد مقابل که میتواند همسر ،همکار یا خانواده باشد خیلی کمک کننده است و نکته دیگر اینکه خیلی به آنچه که فکر میکنیم درست است مطمئن نباشیم ، مطلق خداست و بعد از خداوند اصلا هیچ مطلقی وجود ندارد ، معصوم هم که برای ما الگواست تا زمانی این موضوع ادامه دارد که عنایت پروردگار بر اوست. فقط یک مطلق داریم و من چون خدا نیستم درصدی از اشتباه را دارم، اگر آدم اینها را باور کند بسیار مهم است و به تفکر و خلوت نیاز دارد، مرحله بعدی اینکه ما تجربه هایمان را در خلوتمان تحلیل کنیم وقتی به ما تلخی می رسد دنبال این نباشیم که یک لیوان آب بخوریم تا آن تلخی از بین برود و باز این چرخه تکرار شود ، و خیلی به باورها، نتیجه گیری ها، نگاهها و تحلیلهایمان نگاه صد در صدی نداشته باشیم. هرچقدر آدم وسعت وجود پیدا می کند تعاملش با آدمها بیشتر می شود، با دنیا سازگار تر می شود، دائم سر پیکانش به طرف دیگران نیست، و به نگاه کردن و اصلاح خودمان می پردازیم.
استاد: یک واقعیت وجود دارد، و من هم آنرا انجام میدهم، اگر شما بخواهید در حجم بالا آش یا آبگوشت بپزید، نخود و لوبیا را در یک مجمعه بزرگ می ریزید و آنرا پاک می کنید، هر اتفاق و برخوردی که با دیگران از هر قسمی چه در خانواده و چه خارج خانواده برایم بوجود می آید، مانند نخود و لوبیا در مجمعه می ریزم، چون بطور حتم ما بین این برخوردها نخاله هایی وجود دارد که به آن ریگ یا سنگ یا خاک فشرده می گوییم که اینها را جدا کرده و دور می ریزیم، در میان اتفاقاتی که برای ما می افتد همه اش بد نیست، شاید خیلی از مواقع 80 – 90 درصد مسائل حق است و درست و کامل، اما متاسفانه آن 10-20 درصد نخاله ای که آن وسط می افتد مجموعه برخوردها و گفتگو ها را بسیار زننده می کند، من جدا سازی می کنم، خوبهای آن را جدا می کنم و کنار می گذارم، ما بقی که می ماند نخاله ها ست که رسیدگی به آنها با این جداسازی راحت تر است، اگر اینها جدا نشوند متوجه نمیشوید که چه خبر است، چون بالاخره یک ریگی آن وسط می رود خاک فشرده بوده و از هم جدا می شود و خاکش در آن میان هست، ولی وقتی اینها را جدا می کنیم، سهم تو جدا سهم من جدا، شما خوبید من هم خوب هستم، اینجا برتری نسبت به هم وجود ندارد، چون پذیرش کردم در شما این صفات خدا پسندانه است، جامعه، عرف، قانون و اخلاق هم پسندید، در من هم پسندیده بود، پس به چه چیزی میخواهم کبر بورزم؟ اما این بخش نخاله را جدا می کنم یک چیزهایی مربوط به شما می شود، یک چیزهایی مربوط به من می شود، بخشی که مربوط به شماست را کنار می گذارم، ابتدا به بخشی که مربوط به خودم می شود رسیدگی می کنم اگر ابتدا برای شما را بررسی کنم باختم، که اکثر مردم شاید تا اینجای کار را می آیند ولی ابتدا ایرادات طرف مقابل را نگاه می کنند، من ابتدا سهم خودم را بررسی می کنم،
ما آنقدر غرور داریم که نمی خواهیم معترف شویم که ما هم اشتباه داریم، گاهی به قضاوتهایم نگاه می کنم و فکر می کنم ولی حتما وقتی پیدا می کنم که حتی از 100 اشتباه یکی مال من بوده و 99 اشتباه برای دیگری، من برای آن یک اشتباه عذرخواهی می کنم، اصلاً کاری ندارم طرف مقابلم که باعث ناراحتی من شده آیا عذرخواهی می کند؟ اصلا قبول می کند که باعث آزار شده؟ مهم نیست، مهم اینست که من لکه های کبر و برتری طلبی و غرور را از روی روحم بردارم. بهترین شیوه ممکنه برای رها شدن از این لحظات زشت و نا زیبا را به شما آموختم، همت کرده و آنها را بکار بگیرید.
صحبت از جمع: من فکر می کنم اول باید صبر کنیم عصابنیت و خودبرتر بینی فروکش کند و آرام شویم.دوم اینکه در وجود خود پذیرا باشیم که طرف مقابل ما هم درصدی حق دارد و به عبارتی دائما دنبال اثبات خود نباشیم.
استاد:. به هر حال شما وقتی می رسید به اینجا که می خواهید کبر و غرور را هم بشناسی و هم از خودت دور کنی یعنی ده ها قدم درست بر داشتی چون رسیدی به این نقطه که بد است. خیلی ها اصلا این رفتار را بد نمی دانند. وقتی شما به این نقطه می رسی که می گویی خیلی بد است پس ده ها قدمت را برداشتی و عملا درست پشت در ایستادی. قدیم ها وقتی دو نفر دعوایشان می شد و عصبانی می شدند می گفتند یکی یک لیوان آب خنک بدهید اینها بخوردند. خود آن آب خنک آتش درون را می خواباند. از یک لیوان آب خنک استفاده کنید. وقتی جایی دعوا بود بزرگترها می گفتند صلوات بفرستید. شما اینجور مواقع باید بخاطر داشته باشید، اینقدر با صلوات اخت بشوید که بی اختیار صلوات بر زبانتان جاری شود. چرا خدا می فرماید دائم ذکر کنید؟. ذکر کردن یعنی همین. شما با ذکرهای مختلف اجین شوید تا جزء وجودتان شود. شما اگر یکی از در پایین آید بی اختیار سلام می کنید. اگر او سلام گوید حرفتان را قطع می کنید به آن سلام می کنید چرا که به مرور ایام عادت کردید که بلافاصله باید سلام را پاسخ گفت. شما خودتان را به ذکر کردن عادت دهید. عادت دهید که در عصبانیت قبل از اینکه ترش کنید آب بخورید. ما اول تف می کنیم بعدا می گوییم غش کردم حالا به من شربت گلاب دهید. چه خبر است؟ اول یک ذره آب بخور. بگذار آتش درونت بخوابد و بعد هم یک مقدار زیادی آنهایی که خیلی خشمگین هستند و کسانی که زود شعله می کشند با یک سری موارد خوراکی می توانند این شعله ها را پایین بیاورند. مثلا کسانیکه بسیار زود خشمگین می شوند از خوردن موارد بسیار گرم مثل زنجبیل، فلفل خودداری کنند زیرا برخی مواد غذایی آدم را شعله ور می کند نتیجتا باید کمتر مصرف کنید، قدری به این نکات توجه کنید ارام آرام ملاک کار به دستتان می آید. مشکل ما اینست که ما ملاک نداریم. خیلی وقت است ملاک نداریم، جامعه ما دیر زمانی است که ملاک ها را از دست داده است و از دست دادن این ملاک ها فجایعی را امروزه بوجود آورده است نگفتنی.