منو

شنبه, 03 آذر 1403 - Sat 11 23 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره چهاردهم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 746

بسم الله الرحمن الرحیم

می خواهم بپردازم به پنجره های کوچکی که باز شده است . آنها را باز کنم و ببینم چه کسی عُرضه دارد که از این پنجره ها رد شود . این ها را می گویم و بعد پشت سرم می گویند که این خانم خیلی مغرور است ، من مغرور هستم ؟ قاطع هستم . راست می گویند اگر قاطع بگویند قبول دارم ، چون مدت هاست که تبرم را برداشته ام . هرکسی جُنب می خورد می زنم ، دیگر رحم هم ندارم .
صحبت از جمع : یک مدتی است که شما دائم انذار می فرمایید و یک چیزی که به ذهنم رسیده است که عمده رسالت پیغمبران بر این مبنا استوار بوده است که کافرین و مشرکان را بشارت می دادند و مؤمنین را انذار می کردند . کافران و مشرکان را بشارت می دهند به این که خداوند ارحم الراحمین است و در توبه اش هم همیشه باز است . مؤمنین را هم انذار می دادند به این جهت که یک موقع فکر نکنند که کسی هستند و خبری است تا خدایی نکرده مرتکب غرور نشوند ، انذارشان از آن بابت بوده است . الان که ابتدای جلسه این را فرمودید از یک طرف جای خوشحالی است که انشاءالله جمع حاضر همه جزء مؤمنین باشند و این موارد را جدی بگیرند . مؤمنینی که ان شاءالله هیچ وقت به خودشان غره نشوند .
استاد : حرف شما کاملاً درست است . همه سال هایی که در مدرسه تدریس می کردم ، قانون من این بود که شاگردی که هجده می گرفت و شاگردی بود که می دانستم خیلی خوب است و شاگردی که همیشه پنج می گرفت و این بار ده گرفته است ، آن کسی که ده می گرفت را یک دریا تشویق می کردم اما آن کسی که هجده می گرفت می گفتم : نمی توانستی بیشتر جُنب بخوری ؟ شاگردانمان شکایتم را پیش مدیرمان برده بودند . ایشان آمد و به من گفت : داری چه کار می کنی ؟ تو دوباره داری یک کاری در این کلاس هایت انجام می دهی چون حکایتش به دست ما رسیده است . گفتم : خب . چه چیز به دستت رسیده است ؟ گفت بچه ها این طوری می گویند . گفتم : قانونش این طور است . بچه ای که می تواند هجده بگیرد پس قطعاً می تواند بیست بگیرد . اگر نگرفته است از بی عرضه گی اش است ، چه چیزی به او بدهم . جایزه هم بدهم و بگویم آفرین ، هجده گرفتی و به اندازه 2 نمره از خودت غافل شده ای ، از کلاست غافل شده ای . باید تنبیه شود ، باید دعوایش کنم ، چون این لیاقتش را دارد . اما آن کسی که همیشه پنج و دو می گرفت ، یک خللی در زندگی خانوادگی اش بود که به او فرجه نمی داد تا خودش را تکان دهد ببین چقدر جان کنده است تا ده شده است ؟ این فضایی که این بالا آمده است چندین برابر فضایی که او گرفته ارزشمند است ، خب طبیعی است که تشویق می کنم . چون تلاشی که او کرده تا به ده رسیده است چندین برابر تلاشی آن فردی است که همیشه نوزده و هجده و بیست می گرفته است ، این دفعه هجده گرفته است . آن یکی تلاش کرده و جان کنده است اما آن یکی هیچ کاری نکرده است . تنبلی کرده است . قانون من آن زمان و سرکلاس رفتنم همین بود و هیچ کسی این قانون را به من نیاموخت و برای خودم صاحب یک قانون شدم . ما افرادی را داریم که تازه آمده اند ، من با این ها کاری ندارم فرصت می دهم تا خودشان را پیدا کنند . اما شماها ، چند سال است که اینجا هستید ؟ کسانی که چندین سال است که به اینجا می آیند ، منتظر تشویق دائم نباشند ، اصلاً دیگر تشویق نمی خواهند . این افراد باید فهمیده باشند که وظیفه شان یک چیزی است . ما گرفتیم و انداختیم در آن مسیر وظیفه شان ، حالا اگر سست می روند تازه مقصر هم هستند باید کتک هم بخورند . چون راهشان را یافتند دیگر تمام شد . مگر به آدم ها چند دفعه راه را نشان می دهند ؟ شما دم در بایست یک نفر رد می شود و سؤال می کند مغازه فلانی کجاست ؟ شما می گوئید این طرف است ، می رود دور می زند و دوباره می آید و می گوید ببخشید مغازه فلانی کجاست ؟ دوباره می گوئید این طرف است . سومین باز که می آید به او می گوئید چند دفعه می پرسی ؟ مسیر به این صافی . مغازه هم که سر کوچه است ، خب چرا این قدر می پرسی ، توجه کن و برو دیگر . تازه تشویق هم بکنیم . که دائم دور می زند و می پرسد مغازه فلانی کجا است ! نه بابا ، تشویق ندارد . بحث غرور یک چیز دیگر است . بحث جدی بودن و قاطعیت یک چیز دیگر است . این دو ، دو مقوله جدا از هم است ، کاملاً متفاوت است . بگویند : قاطع ، بگویند گاهی خیلی تند است ، می گویند برای خودش می بُرد و می رود ، درست است . انجام می دهم اما غرور را نمی پذیرم ، اصلاً نمی پذیرم . بله غرور دارم . من اجازه نمی دهم کسی به ملیّتم توهین کند . غرور دارم و اجازه نمی دهم تا کسی به دینم توهین کند . غرور دارم و اجازه نمی دهم کسی به بزرگانم دینم توهین کند. غرور دارم و حتی اجازه نمی دهم کسی به خانواده ام توهین کند . اما مفهومش این نیست که غرور دارم و این غرور سبب می شود که کور باشم و هیچ چیز را نبینم ، این را دوست ندارم ، این ها با هم متفاوت است . ما خیلی از مواقع کلماتی را به کار می بریم که اصلاً معنایشان را نمی دانیم اما چون عادت کرده ایم ، می گوییم . به زیاد حرف زدن عادت کرده ایم .

نوشتن دیدگاه