منو

چهارشنبه, 19 ارديبهشت 1403 - Wed 05 08 2024

A+ A A-

تجارت آدمی در دنیا از کجا وبا چه میزان سرمایه ای آغاز شد ؟ وبه کجا خواهد رسید ؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

ماه رجب تمام شد، یک عده ای می گویند چقدر این ماه امسال سنگین بود و سخت، یک عده ای می گویند چقدر زود تمام شد، بعضی ها هم که اصلاً متوجه هیچ نوع گذرانی نیستند، برای همین نظری هم ندارند، احوالات هر کسی به خودش مربوط است که چکار می کند، چطور می گذراند؟ حالا در سومین روز ماه شعبان قرار گرفتیم، بر سر سفره پرکرامتی نشستیم تا سالروز میلاد سه نور از اهل بیت پیغمبر خدا را جشن بگیریم، بر همگان این اعیاد مبارک باد، دستهایتان پر از هدیه و قلبهایتان مملو از نور باد، ان شاءالله،
اما بعد.... در دنیا تاجرهایی موفقند که همیشه اول تجارتشان بدانند چه در دست دارند، در پایان کارشان هم محاسبه کنند که در آنموقع چه در دست دارند آنوقت سنگ محکِ موفق بودن یا نبودن را به وضوح در دستشان می بینند و محاسبه می کنند، شما را خبر دهم ، که آدم با ورود به این دنیای خاکی، به این دنیای مادی، یک سفر تجاری آغاز کرده، شما خبر می دهم شما همه تان تاجرید، یک سفر تجاری آغاز کردید، مُنتها با تاجر صرف دنیایی یک تفاوتهایی ما داریم، یک تاجر دنیا سرمایه کم می آورد تا تبدیل کند به سرمایه کلان، صد تومان می آورد، می خواهد خرید و فروش کند و از این صد تا تک تومان هزار تا تک تومان برداشت کند، اما آدم چه؟ آدم از ابتدا یک سرمایه کلان با خودش می آورد خیلی کلان تر از حد تصور، چرا که در قرآن می خوانیم که پروردگار پس از خلقت آدم، تمامی اسماء را به او آموخت، آدم دانست و جوابگوی پرسشهای پروردگارش در نزد ملائک شد، آنموقع که ملائکِ تسبیح گو سر تعظیم فرود آوردند، پس آدمی با سرمایه کلانی به دنیا پا گذاشته، اینجا یک اما وجود دارد، که کمتر به این اما توجه می شود، چرا که انسانها از این که خداوند آنها را اشرف مخلوقاتش قرار داده خیلی خرسندند، خیلی مفتخرند، همیشه یک بادی زیر بالشان است، کِیف می کنند که ما اشرف مخلوقاتیم، اما یک چیز را خوب توجه نکردند که وقتی اصل سرمایه بزرگ را همراه دارند پس دیگر برای چه قدم به این کُره خاکی گذاشتند؟ شما که سرمایه را دارید برای چه آمدید اینجا؟ گفتیم تاجر سرمایه کم دارد می رود که بزرگش بکند، شما که وقتی آمدید اینجا اشرف مخلوقات بودید، سرمایه کلان و کامل با خودتان آوردید پس برای چه آمدید؟ تجارت اینجا دیگر چه معنایی دارد؟ این سرمایه نفیس و بی همتایی که نزد توست می خواهید به چه چیز دیگری تبدیل کنید که تجارت پر سودی انجام داده باشید؟ من پرسشهایی را این مدت مطرح می کنم ریز و کوچک و در بطن زندگیهایمان که اصلاً هیچ وقت به آنها نگاه نکردیم، چون اصیل تر و قیمتی تر از آنچه که آدم به همراه دارد در هیچ جای دیگر یافت نمی شود، پاسخ باید بدهید، این سؤال حتماً باید پاسخی داشته باشد، آدمی سرمایه عظیمی دریافت نموده همراه خودش هم دارد، در بانک یا صندوق امانات یا جای دیگری هم به امانت نگذاشته، اما نکته مهم اینست تمام این سرمایه به گونه ای مخفی و پنهان است که دیده نمی شود، آدمی در دنیا وقتی به او می گویند یک تاجرِ موفق که تا آخرین لحظات عمر دنیائیش در تکاپوی عیان نمودن و به جلوه آوردن این سرمایه مخفی باشد، پول من هم اگر بین تشک باشد که به من نمی گویند پولدار، می گویند؟وقتیکه در دستم است و می توانم آن را نشان دهم آن موقع به من پولدار می گویند . آدمی این سرمایه را دارد ولی مخفی . آن موقع در دنیا یک تاجر موفق است که بتواند این سرمایه را عیان کند و به جلوه بیاورد . یعنی چه ؟ آن اسمایی که هر کدام حاوی یک حقیقت عظیم از شعور الهی بوده است و آموخته ، بایستی در تابلوی زیبای هستی به گونه ای نقاشی کند که همگان از هر نوع مخلوقی قادر به دیدن آن باشند . هم ببینند و هم بفهمند . آن وقت است که موقع ترک این لایه ی خاکی معلوم می شود که در دنیا تاجر موفقی بوده است یا نه . ما وقتی می خواهیم برویم ، فکر می کنید چه کاره هستیم . من که دائم از خودم می پرسم . شما هم از خودتان بپرسید . بعضی مواقع بد نیست . بگوئید آیا در امر تجارت این دنیا چقدر موفق بودید ؟ الان گفتند وقت مردن است مگر اینقدر زلزله نیامده و درجا آدم ها مرده اند . سیل آمده . آتش سوزی شده . آتش فشان بوده و ... . الان اگر همین الان که در اینجا نشسته اید اگر قرار باشد پرونده ی شما بسته شود ، چقدر تجارت تو پرسود بوده است ؟
الغرض . روزها و ماه های عمر دنیایی تا به امروز آمده اند و رفته اند . آدمی سرخوش از اینکه زمانی را درخوشی ها به سر برده است و زمانی را مغموم بوده است غمگین بوده از اینکه زمانی را در سختی به پایان رسانده است . و متاسفانه غافل از اینکه در هر دو حالت خوشی و ناخوشی ، این مهم است ، آیا توانسته است که بخشی از این سرمایه را عیان کند ؟ چه در خوشی و چه در ناخوشی و قدمی به پایان تجارت پرسودش نزدیک شده باشد یا نه ؟ سختی که می آید و می رود . مریض داری و باید پرستاری اش کنی . اما ، چه جوری ؟ به چه شکلی ؟ با چه روحیه ای ؟ با چه اخلاقی ؟ با چه گفتاری ؟ با چه نیتی ؟ آخر کار یا مریض می میرد و یا خوب می شود . دیگر خارج از این دو تا که نیست . وقتی به آن پایانش رسید ، شما آن موقع چه کاره هستی ؟ سرمایه گذاری که کرده بودی آیا سود داشت یا نداشت .در ماه رجب با هم خیلی حرف زدیم . امسال نیت نکردیم که اذکار خاص برداریم . ببینید که هیچ چیز ما عنوان نکردیم . حتی در مورد روزه گرفتن در ماه رجب و شعبان هم هیچ گفتگویی نکردیم . اما گفتیم تا این ظرف وجودیمان خالی از تکثر و تعدد افکار ونیتها و مسائلی که شاید به تصور خودمان جهت سرمایه گذاری در این تجارت بزرگ جمع آوری کرده ایم نشود محلی برای آنچه که از آموخته هایمان از پروردگارمان به همراه ما است ، نخواهد بود . گفتیم خوب راه چی است ؟ چاره کدام است ؟ آنچه که در سالیان پشت سر آموخته ایم را امسال بنا کردیم که عملی کنیم . مثلاً ، همیشه در ماه شعبان می گفتند صله رحم به جا آورید . کدورتها و دلگیری ها را پاک کنید تا در ماه مهمانی خدا روشن و شفاف بر سر سفره ی الهی بنشینید . من از وقتی بچه بودم و به یاد می آورم هر ساله این طور بوده است . عده ای پایند بودند ، عده ای هم متاسفانه کارساز نبوده چون انجام ندادند . من نمی خواهم ، نمی خواهم ببینمش . یا عده ای انجام دادند فقط برای اینکه روزه هایشان درست باشد و مقبول بیفتد . من نمی دانم این روزه ی مقبولی که با آن معامله می کنی چه جوری جواب می دهد ؟ من که ندیدم . پس در نهایت تاثیری در تجارت بزرگ ما نداشته است . من خیلی فکر کردم چرا این همه سال گذرانده ایم ، هنوز تجارت ما ، تجارت نیست . یک چیزی به ذهنم رسید . در طی جلسات گذشته ای که در خدمت شما بودم ، میزانی را از آنچه که باید خدمت شما عرض کردم . امسال نمی خواهم سراغ هیچ کسی بروی . با فلانی قهر هستی ؟ قهر باش . از فلانی دلگیر هستی ، باش . عصبانی هستی ، باش . کار از یک جای دیگر خراب است . برای همین این ها حل نمی شود . هیچ وقت حل نمی شود . هرگز حل نمی شود . امسال سراغ هیچ کسی نمی روید . چرا ؟ که یک نفر با ما یا بهتر بگویم ما با او درگیر هستیم که سد راه ما است . اون یک نفر کی است ؟ آن یک نفر را باید برداریم . آن یک نفر کی است ؟ تا قبل از ماه رمضان . آن یک نفر خود درونی شما است . مال من ، مال شما ، مال شما ، مال شما ..... هر کسی مال خودش . با پسرخاله ام درگیری داشتم و قهر هستم . قهر باش . آشتی کردنت به درد نمی خورد . چون قهر اصلی در تو است . نه در بیرون تو با پسرخاله ات . این موجود درون ما چنان صدمه ای خورده است که تصورش ممکن نیست . له است . بدبخت است . به تناسب عمری که گذراندیم به آن با تحمیل هایی که انجام دادیم ، فشار خیلی زیادی وارد کردیم . تا او ، یعنی آن اوی درونی ما از ما راضی نشود در هیچ چیز موفق نخواهیم بود . هیچ ذکر و مناجاتی صرفاً نجات بخش نخواهد بود . مگر اینکه نزد آن اوی درونی اعتراف کنیم . آن خود درونی . یک دفعه رو راست بنشینیم . ببینید در روز چند بار خودت را درآینه منزل نگاه می کنید . من خجالت می کشم دیگر که آینه نگاه کنم . هر دفعه نگاه می کنم یک شکل بدی از آن بیرون می آید . شما رویتان می شود که دائم با آینه تان نگاه کنید ؟ یک دفعه بنشین و به او بگو بیا بنشین جلوی من تا با هم حرف بزنیم . او که هیچ چیز نمی گوید . او در سکوت شما را نگاه می کند . تویی که باید حرف بزنی . به او بگو بد کردم . خیلی بد کردم. از او دلجویی کن . تلاش کن آنچه را که بد کردی جبران کنی . ماه شعبان با جایگاهی که دارد و می درخشد فرصت خوبی است برای انجام این کار . این ماه شعبان را از دست دادید، معلوم نیست سال دیگر چه خبر است . من باشم یا نباشم . شما باشید یا نباشید . ریسک نکنید . از دست می رود . ماه شعبان فرصت خوبی است . آخرین سه شنبه گفتیم روزانه پس از نماز یکبار یا حتی چندبار توی خلوتی بنشینید و به آنچه که گذران کرده ایم و درک می کنیم که به میزان درست واقع نشده نگاه کنیم . به او که در درون ما است و همه ی گنجینه ی ما در نزد او است با همه ی وجود بگوییم متاسفم . خیلی متاسفم . تمام قد متاسفم . با همه ی وجودم متاسفم . خیلی بد کردم . تو برای من هدایت بودی و من برای تو ذلالت بودم . بد کردم . خیلی متاسفم . به او بگوئید من را ببخش . من را ببخش . با تک تک این سلول های بدن که با آن ها خطا کردیم با آن خود درونی مان خیانت کردیم . فریاد کنیم که متاسفم . چون امروز جز تاسف عمیق بهای دیگری ندارم که بدهم . چی می خواهید که به آن بدهید ؟ این همه ذلالتی که رویش ریختی و او صبورانه ما را نگاه کرد . صبورانه ما را همراهی کرد و از ما جدا نشد از‌ش بخواهیم که ما را ببخشد می دانید چرا ؟ می دانید چرا باید از او بخواهیم من را ببخش ؟ خدا حق الله را می تواند ببخشد می تواند نبخشد که خدا است بخشنده است و می بخشد اما حق الناس می گوید نمی بخشم تا بخشایش از او بگیری درست است؟قانون خدا است خود درونی ما که همسفر ما است رنج سفر را بر خودش پذیرفته تا ما طبق تعهدی که پذیرفته بودیم به عیان گشتن او خدمتگزار باشیم ما چه کردیم پس من را ببخش هیچ می دانید فقط پس از بخشش اوست "یعنی آن خود درونی" پس از بخشش اوست که می توانیم خودمان را دوست داشته باشیم یک مقدار توجه بگذارید با من باشید خیلی دیگر نمانده در خلوت خود بارها اتفاق افتاده همین الان هم می تواند اتفاق بیفتد در خلوت درونمان می دانید که خودمان را اصلاً دوست نداریم چون خودمان پسندمان نیستیم ؟هیچ کداممان پسند نمی کنیم خودمان را ما خودمان را دوست نداریم .خودمان را لایق دوست داشتن هم نمی دانیم و سرزمینی که در‌آن دوست داشتن پهن و گسترده نباشد عطر و بویی نداشته باشد شورزاری بیش نیست هیچ چیز در این شورزار رشد و نمو پیدا نمی کند سرمایه ی گرانبهای آدمی در آن مدفون باقی می ماند و آن وقت به انسان می گویند خسرالدنیا و الاخرت . پس اگر آن قدر با خلوص تاسف را بیان کردید طلب بخشایش کردید و به دنبال آن مهر به خود را در خویشتن متجلی دیدید بدانید بخشیده شدید آن وقت زمان قدر دانی و تشکر است . وقتی که با خلوص تاسف خود را بیان کردی من متاسفم بد کردم .من متاسفم و با همین شدت و با همان خلوص خواستی که تو را ببخشد اگر بعد از آن در خودت احساس محبتی نسبت به خودت کردی بدان تو را بخشید آن وقت می توانی خودت را هم دوست داشته باشی . آن وقت زمان قدردانی و تشکر است ما ماه شعبان را به پایان می بریم و از هیچ کس قدردانی نمی کنیم نه از پدر نه از مادر نه از خواهر نه از برادر نه از قوم همسر نه دوست نه از همسر نه از اولاد ما از هیچ کس تشکر نمی کنیم حتی از خدا .پایان شعبان باید برسید به مرحله ی قدردانی و تشکر از کی ؟ از خود درونی که از تو گذشت یک بار دیگر به تو فرصت داد که تو او را ببینی و از آن بهره ببری و با سرمایه اش زندگی جدید خود را بسازی تمام زندگی های ما عین اپارتمان های بسازو بفروش می ماند چاه آن می گیرد دیوارش کج است پنجره ی آن کوچک است سقف آن طوری است که وقتی کسی راه می رود صدا می دهد و الی آخر.هیچ کداممان آن هسته و آن شاکله ی وجودیمان بهره مند از آن سرمایه ی گران بهایی که خداوند از روز ازل به آدم داد نیست .
تا آخر شعبان رسیدی به اینجا بعد در درمضان به این هم نگاه کن ماه رمضان فی الواقع هر روزش با روز دیگر فرق می کند امروزش نارنجی است فردا سبز است پس فردا آبی است پس آن فردا بنفش است اگر به رنگ می شناسید اگر به حال می شناسید حال هر روزش با روز بعدش فرق می کند چه آن کسانی که می توانند روزه بگیرند چه آنهایی که نمی توانند روزه بگیرند به عمد روزه خواری نمی کنند بیمار هستند اما از این فیض محروم نیستند هر روزش با روز دیگر متفاوت است اگر توفیقی بود در این باب هم حرف می زنیم گرچه که درونی نورانی و شفاف بشود چه در مورد آن بگوییم چه در موردش نگوییم هیچ فرقی نمی کند خیلی مهم نیست چون آن خود نورانی وشفاف شما را به دیدن و فهمیدن دعوت می کند توجه می دهد. یادتان است در جلسه ای که فکر کنم سفره ی توسل به آقا موسی بن جعفر داشتیم عرض کردم متوسل به آقا شوید به دوستی گفتم شمع روشن کن و از ایشان بخواه کمکت کن تا کظم غیظ پیدا کنی خشم خود را فرودهی و اصلاً به بیرون پرتاب نکنی امروز عرض می کنم بیاییم با همدیگر هر آنچه را که مولا حسین بن علی و مولا علی بن حسین و قمر بنی هاشم آقا ابوالفضل به آنها نامیده شدند ملقب هستند معروف هستند آنها را از اینها به عنوان عیدی درخواست کنید. این خیلی مهم است امروز چقدر متاسفم که زودتر نفهمیدم که زودتر برای شما این را بگویم چون باید امام حسین (ع) را کشف کرده باشید که چه چیزهایی دارد.آنها را از او بخواهید.امام سجاد(ع) چه چیزهایی دارد آنها را از او بخواهید خیلی کم از آنها می دانیم از قمر بنی هاشم دو دست قطع شده را می شناسید مشک آبش را خوب می شناسید بروید و ببینید دیگر چی داشت .امروز سر این سفره عیدی اینها را بخواهید از ایشان شفاعت شما را بکنند خداوند این فرصت را به من و شما تو ماه شعبان عطا کند.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید