منو

دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403 - Mon 05 06 2024

A+ A A-

آیا صبر را می شناسید؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سوالی دارم آیا صبر را می شناسید؟ هیچوقت دیدید در دورهمی ها و میهمانی ها آدمهایی هستند وقتی چای داغ از لوله سماور آمده پایین می گذارند جلوی انها بر می دارند بلافاصله دنبال قندان می گردند و قندی پیدا می کنند تا با این چای داغ بخورند،‌خیلی جالب است می خورد و فوت می کند چون دهانش سوخته اما چقدر جالب است بازهم ادامه می دهد اینبار باز می داند چای داغ است باز هم جرعه های کوچک و پشت هم می خورد تا بالاخره لیوان چایش تمام شود وقتی آن لیوان تمام شده ی چایی را روی میز می گذارد یک نفس راحت می کشد انگار یک ماموریت مهم داشت به پایان رسید، آخر چرا؟ یک بار به خودتان بگویید چرا؟ راننده هایی که پشت چراغ قرمز مانده اند یا پشت ترافیک مانده اند هیچ وقت توجه کردید؟ علی الخصوص وقتی راه بسته می شود و چراغ قرمز می شود شروع می کنند لبهایشان را می جوند بعد با انگشتهایشان روی فرمان ضربه می زنند،‌ آنهم ضرب های خشمگینانه انگار عامل این توقف و مقصر این توقف فرمان ماشین است باید بزنند چرا؟ طرف منتظر اتوبوس در ایستگاه است روی صندلی هم نشسته هی بلند می شود از جایش لب خیابان این طرف و آن طرف را نگاه می کند دوباره بر می گردد می نشیند سرجایش شروع می کند دستهایش را تند تند به هم مالیدن بعد با نوک کفشش روی آسفالت خیابان ضربه می زند انگار می خواهد روی کف خیابان نقاشی بکشد، آخر چرا؟ برای چه اینکارها را می کنید؟
سر سفره غذا یا سر میز شام است . همه نشستند . هرکسی غذایش را می کشد . خیلی آدم پرخوری هم نیست . به اندازه ی خودش کشیده است و جلویش است . قاشق ها را لاینقطع بالا می دهد . این را که بالا می دهد ، دومی پشت سرش می رود . سومی پشت سرش می رود . لیوان نوشابه اش هم در این یکی دستش ، اگر در گلویش ماند یک قورتی هم نوشابه می خورد . آدم پرخوری هم نیست که بگوییم نگران این است که غذا کم بیاید و به او نرسد . چون وقتی غذای داخل بشقابش تمام می شود ، بشقاب و لیوان نوشابه اش را روی سفره یا میز غذا می گذارد و عقب می رود . انگار یک مسئولیت پرخطر به عهده اش بود که می بایستی به سلامت به پایان برساند . یک نفس عمیقی از سر رضایت می کشد و تمام . چرا ؟ برای چه ؟ از این موارد زیاد است . خیلی . که من دلم می خواست همه ی آنها را بگویم ولی وقت ندارم . ولی می دانید جواب تمام چراهایی که گفتم و مطرح کردم و جواب تمام چراهایی که مطرحشان نکردم ، چون زمان کم دارم ، فقط یک چیز است . عدم صبر . نبودن صبر . صابر نبودن آدم ها . من اصلاً از مشکلات و سختی ها حرف نزدم . بیماری ها و نداری ها و سختی ها و این ها ، هیچی نگفتم . چون اگر این ها را می گفتم یک بهانه ی خوب داشتید که بگوئید خب آدمی که در این بدبختی می افتد چه کار کند ؟ آدمی که قرض دارد چه کار کند ؟ من راجع به هیچ کدام این ها حرف نزدم . که بهانه نداشته باشید . من فقط چند مورد رفتاری آدم ها را که به طور روزمره با آنها روبه رو هستیم را برای شما بیان کردم . چایی یک وسیله ای است برای طی کردن زمان در میان دوستان و حین نوشیدن گفتگو کردن با آنها . پس چرا با تانی و صبر نمی نوشی ؟ چراغ قرمز و ترافیکی که به وجود می آید وسیله ی خوبی است که یک قدری پاهایت را از کلاج و ترمز و گاز برداری ، پنجه های پایت را یک تکانی بدهی ، خستگی در کنی ، دست هایت را از فرمان ماشین جدا کنی که عرق کرده ، عرقش خشک شود . یک ذره به بغل دستی ات نگاه کنی . اگر خانم شما است ، اگر آقای شما است ، اگر بچه ی شما است ، یک قدری با او حرف بزنی . از آینه ی ماشین پشت سری هایت را بپایی . به آنها توجه کنی . و در سایه ی همه ی این اعمال از بودنمان به صورت راننده و توجه مان به دیگران لذت ببریم . تا ترافیک باز شود . تا چراغ قرمز ، سبز شود . اگر در ایستگاه اتوبوس معطل ماندی بهتر نیست که دست از استیصال برداری . به جای این همه استرس یک قدری سرجایت بنشینی و به این خیل آدم هایی که می آیند و می روند نگاه کنی . رفتار آدم ها را ارزیابی کنی . تا یاد بگیری که کدام رفتار خیلی بهتر است . آن موقع که خیابان می رفتم و می توانستم سوار اتوبوس شوم ، در ایستگاه اتوبوس که منتظر می نشستم راه رفتن آدم ها را نگاه می کردم . مرد و زن . بعضی ها عین کلاغ می پریدند . بعضی ها عین خرگوش می جهیدند . بعضی ها شل شل شل راه می رفتند. آنقدر برای من راه رفتن آدم ها جالب بود . در ایستگاه اتوبوس نشستی . تو که مجبور هستی بنشینی ، یاد بگیر صبور باشی و از این نشستن بهره ببری . غذا خوردن با دوستان و آشنایان یا اهل خانواده خودش یک تفریح سالم و پرانرژی است . به شرط اینکه به این تفریح سالم توجه بگذارید . غذا خوردن را تنها یک وظیفه ی کشنده ندانیم . که باید هرچه زودتر به پایان برسد . اگر فکر می کنی آدم صبوری هستی در ابتدای راه به نوع رفتارهای خودت چه در خلوت و چه در جمع نگاه کن . رفتارهایت را بعنوان یک شخص سوم که از بیرون نگاه می کند ارزیابی کن . بعضی ها سرجایشان نمی توانند بنشینند . چه درمبل . چه روی زمین. یک ریز تکان می خورند . آخر چرا ؟ چرا ؟ به خودتان نگاه کنید . آیا در رفتارهای ساده ی اجتماعی خودتان صبور هستید ؟ اگر هستی که خوشبختی . چون با اینکه در این رفتارها صبوری ولی من هنوز شما را صبور نمی بینم . کار داری . ولی می گویم نیمی از راه رسیدن به صبوری و صبور بودن را طی کردی . حالا می رویم مسائل بزرگتر . اگر در روابط خانوادگی یکی از افراد خانواده زورگویانه و قلدرانه حرفی زد چه کار می کنید ؟ چه واکنشی دارید ؟ من در مورد واکنش های بد حرف نمی زنم . می گویم آیا سکوت می کنی؟ صبر می کنی حرفش تمام شود ؟ یک نفس عمیق می کشی ؟ دردلت یک صلواتی می فرستی ؟ بعد با طمانینه کلامت را شروع می کنی به گفتن یا نه ؟ اگر این جوری هستی من تبریک می گویم ، شما را تحسین می کنم . و اگر نه؟ برگرد و رفتارهای شخصی ات را بازبینی کن . حرکاتت را بازبینی کن . اگر ضرر و زیان مالی دیدی ، شروع به فغان و زاری می کنی ؟ دنبال یک کسی می گردی که گناه ضرر و زیانت را گردنش بیاندازی و بگویی او مقصر است ؟ چون در تمام این قصه ها اولین نفر مورد اتهام خودتان هستید . به شرط اینکه صبر داشته باشید و نگاه کنید . اگر دچار بیماری های سخت شوی ، خودت یا عزیزانت ، چه کار می کنی ؟ می گویی از اول این خدا با من خدایی نکرد ؟ اصلاً من را دوست نداشت ؟ هرچی بدبختی و فلاکت در این عالم بود به من داد ؟ هرچی زجر بود نصیب من کرد ؟ یا نه ، به خدای بزرگ توکل می کنی و می گویی که صبر می کنم . ولی اگر غیر از این باشد تا صبوری راه درازی در پیش دارید . همه ی این ها را گفتم تا عرض کنم جاده ی صبر از ریزترین و ناچیزترین حرکت ها و رفتارهای فردی انسان ها می گذرد . کسیکه رحم به معده اش نمی کند ، رحم به دندان ها و آرواره اش نمی کند ، رحم به آن غذایی که پخته شده و زحمتی که کشیده شده و هزینه ای که برداشته ، حالا تولید کننده ها و تهیه کننده های بیرون را نمی گویم ، نمی کند که لااقل با آرامش بخورد و مزه اش را بفهمد ، می تواند در جریان های بزرگ آدم صبوری باشد ؟خودتان را گول نزنید نمی توانید پس جاده ی صبر از ریزترین و ناچیز ترین حرکتها و رفتار انسانها می گذرد پس تا دیر نشده به خودمان بیاییم. البته دقت کنید آدم بی خیال شُل بی اهمیت بی قید و بندی هستم پس آدم صبوری هستم ، نه اینطوری نیست اصلا و ابدا. قصه ی آدمهای صبور از قصه ی آدمهای بی قید و بند و بی خیال و به اصطلاح بی اهمیت کاملا جداست آدمهای صبور با آرامش و پذیرش نیکو زندگی می کنند و انجام وظیفه می کنند دلم می خواست یک طومار بزرگ از همه ی رفتارهای ریز و درشت آدمهای غیر صبور را می گفتم، دوست داشتم به تصویر می کشیدم دوست داشتم یک نفر بود یک مستند کوتاه درست می کرد انقدر سوژه داشتم که به او بدهم که آدمها خودشان را در قالب این فیلمها مشاهده کنند شاید عبرت کنند شاید بتوانند بهتر خودشان را ببینند شاید بتوانند عبرت بگیرند که قافله ی عمر در مسیرش خدا می داند دقیقه ی بعد چه کسی را صدا می کند من را شما را...؟ کداممان را؟ رفتن خوب است رفتن از دیار زمین خیلی خوب است اما نفهمیده رفتن سراسر عیب است این خیلی بد است رفتن به جهان باقی ایده آل است اما نفهمیده رفتن خیلی عیب است خیلی خجالت دارد آنجا تصویرت را می گذارند خودت را می بینی که داری چکار می کنی. این را بگویم که همه ی کسانی که در سراسر جهان در ملیت های مختلف حتی در مذاهب مختلف در جشن میلاد امیرمؤمنان سرور و شادی پخش کردند شکلات و شیرینی و گل پخش کردند و برای ما که شیعه هستیم یادمان باشد بخاطر بسپاریم که آقای ما 25 سال صبورانه در سیاست های غلط زمانش به سر برد گفتگو کرد درست و غلط را از هم جدا کرد اما ناصبوری نکرد آه و ناله و فغان به پیش غیر خدا نبرد این را فراموش نکنیم. امشب اینجا جمع شدیم برای میلاد آقا کف بزنیم شادی کنیم؟ بکنید اما یادتان باشد مولای شما مولای صبر بود اسوه ی صبر بود یلی که در خیبر را یک تنه می کند در مقابل افراد زورگو و افرادی که مسیر را غلط رفته بودند چگونه با صبر رو به رو شد و حق و باطل را از هم در مقابل چشمانشان تفکیک کرد که در کتب داریم؛ عمر بن خطاب چندین بار گفت: اگر علی نبود عمر هلاک شده بود چون خیلی سریع حکم می داد در حالیکه با کمی صبر همانطور که امیرالمؤمنین صبر می کرد حکم تغییر می کرد و حکم درست داده می شد.
کار ساز ما به فکرکار ماست فکر ما در کار ما آزار ماست
راه دار ما به فکر راه ماست فکر ما در راه ما آزار ماست
او خدا و در همه حال یار ماست ناخدا بودن در این دریا همی آزار ماست
دیدن یک ذره از رحمت امید راه ماست کور دنیا و بنده شیطان شدن آزار ماست
خالق است و هر نفس در یاد ماست غفلت بی جا از این نعمت همی آزار ماست
کارساز ما به فکر کار ماست ؛ باور کنید، اگر این را بتوانید باور کنید زندگی تان عوض می شود
فکر ما در کار ما آزار ماست ؛ خدای بالای سر به فکر بنده هایش هست چطور نان شان بدهد چطور آبرویشان را بخرد چطور حوائج شان را بدهد اما وقتی ما می آییم فکرمان را وارد کار می کنیم هی به آن ناخن می کشیم آنجاست که دچار آزار می شویم
ناخدا بودن در این دریا همی آزار ماست ؛
خدا یار است تو چکاره ای که ناخدا شدی، ناخدا شدی بکش نوش جانت.
کورِ دنیا و بنده ی شیطان شدن آزار ماست
تویی که انتخاب می کنی امید به خدا را و آسایش و آرامش و امنیت یا بنده ی شیطان شدن همیشه در حال تابیدن همیشه در حال قل قل کردن خسته نشدی انقدر قل قل کردی؟
خالق است و هر نفس در یاد ماست
غفلت بی جا از این نعمت همی آزار ماست ؛ یادت رفت خدا همراهت هست یادت رفت خدا می تواند همه جا به تو کمک کند می تواند مشکلاتت را حل کند، آزارش را بکش چون راه دیگری نداری.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید