منو

سه شنبه, 18 ارديبهشت 1403 - Tue 05 07 2024

A+ A A-

قلعه ،آفت، فتنه

بسم الله الرحمن الرحیم

به کلمه قلعه می اندیشم ، یاد دارم دوران کودکیم را که هر وقت می خواستم جایی روم که کسی مرا نبیند بالشتها و پشتی ها را جمع می کردم و برای خویش فضای کوچکی می ساختم دست آخر بر سر آن دیوارهای بالشتی یک چادر می کشیدم و درونش می نشستم . آن وقت پس از آن همه تلاش ، احساس آرامش و امنیتی می کردم که انگار در مستحکم ترین دژهای عالم قرار گرفتم . یک روز قرار بود مهمان به خانه مان بیاید رفتم برای خودم ساختم ، چشمتان روز بد نبیند با دعوا و مرافعه مادرم روبرو شدم که چرا همه چیز را به هم ریختم و الان مهمانها می آیند ، همه چیز را پایین ریخت و من هم سرافکنده رفتم کنار بقچه رختخوابها یک گوشه ای نشستم ، آن موقع با خودم فکرکردم در خانه ای به این بزرگی من چرا جایی برای خودم ندارم ؟ من نفهمیدم ولی ظاهراً پدربزرگم به خانه که آمد سراغ من را گرفت ، چون همیشه کارهایش را به من می داد و من برایش انجام می دادم . مادربزرگم که اوقاتش هم خیلی تلخ بود با همان اوقات تلخ شرح ما وقع داد . پدربزرگم پیرمردی بلند قد ، لاغر اندام و استخوانی بود . همیشه هم یک کلاه مخملی شاپو هم روی سرش می گذاشت . بالای سرم پدیدار شد کلاهش را که خیلی احترام برایش قائل بود از سرش آرام برداشت و به دست مادربزرگ داد ، من را صدا کرد سر بلند کردم و از آن پایین که نشسته بودم یکباره محو این همه بلندی شدم او مرا دوباره صدا کرد ولی من جوابی ندادم چون محو بودم و چون جوابی نشنید فکر کرد از ترس در بهت فرو رفتم با تغیّر فراوان بسمت مادرم برگشت و با او دعوا کرد که چرا این کار را انجام دادی ؟ من یکدفعه متوجه شدم ، برای این که جلوی دلگیر شدن مادرم را بگیرم به صدا آمدم ، پدربزرگ دستم را با مهربانی میان انگشتهای لاغر و استخوانی اش گرفت و با یک حرکت از جا بلندم کرد و همراه خودش برد . وقتی روی تشکچه اش نشست من را در کنار خودش نشاند و گفت : بابا چکار کردی ؟ من توضیح دادم که چه کرده بودم، او در جوانی اش ژاندارم بود و در مجموع صاحب تجربیات عجیب و غریبی بود قدری من را نگاه کرد و گفت : بابا جان ! چرا برای خودت قلعه می سازی و توی آن می روی ؟ من برای اولین بار با کلمه قلعه آشنا شدم . حیرت زده گفتم : قلعه ؟ نه خانه ساختم . پدر بزرگ گفت : بابا آنچه که تو می سازی و داخلش می روی قلعه است . کسی که قلعه می سازد می خواهد خودش را و هر آنچه که دارد در امنیت خوبی قرار دهد . چه چیزی تو را می ترساند ؟ من احساس آن روزم را برایش شرح دادم . شب که او به خانه برگشت وقتی پدرم آمد شنیدم که در خفا و آرام برای پدرم می گفت : مواظب باش این بچه قلعه می سازد ، از سویی خوب است و از سوی دیگر نگران کننده است . بچه دارها حواسشان با من است ؟ می گفت : خوب است چون می داند هر چه که دارد چطوری باید محفوظ کند ، از گزند نامردها در امان نگه دارد ؛ اما نگران کننده است چون باید یاد بگیرد حتی این حفاظت هم که اسمش قلعه است آفت می پذیرد ، مهم تر ، فتنه ها می توانند بنیانش را برکنند ، پدرم سری تکان داد و گفت : به آن فکر می کنم .
آن شب خیلی طول کشید تا خوابم ببرد به حرفهای پدربزرگ فکر می کردم ، خیلی درک نکرده بودم چه گفته بود ؟ اما به خاطر سپرده بودم ، بعد از آن هراز گاهی به این حرفها فکر می کردم هنوز هم به آنها فکر می کنم . اوایل فکر می کردم قلعه دیوارهای بلندی است که محکم ساخته شده جلوی دشمن می ایستد و برای هر دیاری فقط یک دانه هست اما به مرور فهمیدم در کودکی از استقلال فردیم دفاع می کردم ، برایش قلعه می ساختم . حالا در زندگی می بایست قلعه های بیشماری بسازم برای ایمانم ، اعتقادات قلبی ام ، اعتقادات مذهبی ام ، دختر بودنم ، زن بودنم ، همسر بودنم و مادر بودنم ، برای اینکه یک شهروند باشم ، ملیتم ، دوستی هایم ، محبتهایم ، عشقم و..... برای همه اینها قلعه بسازم . اما پدربزرگ گفت باید یاد بگیرم آفت قلعه هایم چیست ؟ فتنه کدام است که می تواند بنیان قلعه هایم را از جا بکند ؟ بسیار فکر کردم ، سالهای بسیار به رفتارها ، آداب ، روابط فی مابین مردم نگاه کردم امروز می گویم آفت از سوی خود انسان می جوشد ، فتنه از سوی دیگران سرازیر می شود . در هر انسانی غرایز و خصلتهایی وجود دارد که از جانب حضرت حق عطا شده تا آدمی بتواند در دنیا مدت زمانی بقا یابد مثل حسادت ، خشم ، شهوت اما همین ها که از کنترل خارج شد و در آن زیاده روی شد آفت می شود ، آفتها نشر و نما می کنند از درون قلعه شروع به خوردن پایه های این قلعه می کنند . تا بالاخره از یک نقطه شاید هم چند نقطه پایه های سست شده را آوار کنند ، آن وقت هجوم شیاطین جن و انس آغاز می شود و بقیه ماجرا .
فتنه چیست ؟ از بیرون قلعه است ، به دست نامردان و راهزنهای دین و دنیا آزاد می شود . شاید هم آن دیگران ، آن دسته از کسانی هستند که قبلاً قلعه هایشان با آفتهایشان فروریخته و شاید هم کسانی که آن قدر مست غرور و خودخواهیشان بودند که هرگز نیازی به ایجاد یک قلعه ندیدند ، نمی دانم ولی آنچه که مهم است بودنشان است و ضرر و زیانی که می توانند برسانند . شکل دیگری هم به وقوع می پیوندد ، شاید هم اسفبارترین نوع تخریب قلعه های آدمهاست ، آفت و فتنه هر دو در داخل قلعه نطفه بسته و رشد می کنند و بعد تخریب را آغاز می کنند می دانید چطوری ؟ شما جوانها که تازه زندگیتان را شروع می کنید خیلی لازم دارید اینها را بدانید . آفت از جانب شخصی که قلعه را ساخته آغازگر است ، فتنه هم از خودیهای داخل قلعه شروع می کند ، همانی که کنار توست ، همانی که در متن زندگی ات نقش آفرین است ، همان که تو پایه های قلعه ات را بر مبنای اعتماد بر او بنا نموده ای ، به همین دلیل هم خیلی دیر متوجه فتنه اش خواهی شد و تا سرنگونی کامل دیوارهای قلعه ات در نخواهی یافت که چه شده ؟ فراموش نکنید . هرگز قلعه هایی که فرزندانتان برای خودشان می سازند خراب نکنید آنها را محترم بشمارید ، بالعکس برای تأمین امنیت آنها و نظارت بر آنچه که انجام می دهند از آنها رخصت بگیرید به قلعه شان قدم بگذارید تا رفتارها ، استدلالها یشان و آنچه که برای ایجاد قلعه خود بکار بردند بررسی کنید . در کمال محبت و استقبال از ایده شان نقایص کارهایشان را گوشزد کنید ، آنها را هدایت کنید به این سو که در تمام عمرشان به مناسبتهای مختلف قلعه بنا نمایند و از قلعه هایشان پاسداری کنند ، اجازه وارد شدن بیگانه و ناشناس به قلعه هایشان را ندهند . بسیاری از زندگی ها پاشیده و داغون است برای اینکه بیگانه به آن وارد شده است . بیگانه ای که تو خودی دانستی ، فرق بیگانه و خودی ندانستی او را خودی پنداشتی و به داخل راه دادی . این ایجادِ یک زیربنای صحیح برای فرزندانتان برای دوره های بعدی زندگی شان خواهد بود . اما شما پدر و مادر درکجا قرار دارید ؟ درست است که در میانه راه زندگی هستید حتی بعضی ها از میانه راه زندگی هم فراتر رفتند اما باز هم دیر نیست ، امروز شروع کنید . وقتی درون قلعه تان قرار گرفتید آرام آرام متوجه آفتهای درونی می شوید . ان شاءالله که بتوانید آفتها را شناخته در نطفه خفه بفرمایید وقتی آفت درونی نداشته باشید فتنه های تولید شده از بیرون ، همیشه بودند ، هستند و خواهند بود اما مهم این است که شما فتنه بودنشان را درک کنید ، شما را به خدا بجنبید تا دیر نشده است .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید