منو

یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403 - Sun 05 05 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره طه بخش دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

در سوره طه به آیه 9 رسیدیم و متوقف شدیم . از آیه 9 حکایت ، حکایت حضرت موسی است .
وَ هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ﴿۹﴾
و آیا حکایت موسی به تو رسیده است ؟
إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿۱۰﴾
آن گاه که آتشی دید . پس به خانواده خود گفت درنگ کنید که من آتشی دیده ام . شاید شعله ای از آن برایتان بیاورم یا برآن آتش رهنمونی یابم .
می دانیم که حضرت موسی از نسل شعیب(ع) پس از گذراندن سال هایی که قول داده بود به سمت زادگاهش راهی شد . در بین راه شب بود ، هوا سرد بود . در آن جا اتراق کردند و از یک فاصله خیلی دور شعله آتشی دید . شعله آتش یک به اصطلاح نوید بالا است . که اولاً آن جا کسی زندگی می کند ، یک انسانی ، یک موجودیتی در آن جا در حال زندگی کردن است که اگر به او برسیم یا از آتشش استفاده می کنیم ، یعنی گرما و نورش . یا می تواند راهنمایی کند از کدام سو برویم یا چکار کنیم . پس به خانواده اش گفت صبر کنید که من آتشی دیده ام ، بروم . شاید بتوانم شعله ای از آن بیاورم که این جا آتش درست کنیم یا بر آن آتش کسی را پیدا کنم که ما را راهنمایی کند .
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى ﴿۱۱﴾
پس چون به آن رسید ندا داده شد ای موسی !
وقتی به آتش نزدیک شد قبل از این که موسی صدا کند ندایی از پشت آتش به گوش حضرت موسی رسید که ای موسی ، او را با نام خودش صدا کرد .
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿۱۲﴾
همانا من پروردگار تو هستم . پس هر دو کفش خود را درآور که تو در وادی مقدّس طوی هستی . خداوند از پس آن آتش ، از پس آن نور با موسی مستقیماً گفتگوکرد . که من خدای تو هستم ، پروردگار تو هستم . کسی هستم که به اصطلاح تو را پرورش دادم و به این جا رساندم . کفش های خود را از پا در بیاور . کفش نشان دهنده عبور و مرور روی زمین و از سوی دیگر نشان دهنده این که انسان با عقلش فهمید از کفش برای روی زمین راه رفتن استفاده کند . پس به عبارتی نماینده این است که انسان از عقل برخوردار است و از عقل بهره می برد . اما وادی که موسی می خواست به آن وارد شود ، وادی نبود که عقل به کارش بیاید . یا به عبارت بهتر عقل حتی او را نهی می کند ، نرو ، معلوم نیست چه خبر است ، معلوم نیست چه هست ؟ نکند راهزنی باشد ، نکند گولت بزنند و هزار حرف دیگر . اما این وادی ، وادی نیست که عقل را بپذیرد . به او گفت کفش هایت را در بیاور . نعلینت را از پا در بیاور که در وادی مقدّس پا گذاشته ای . پس مفهومش این است که ما در جایی می توانیم از عقلمان بهره نبریم و به ندای عقلمان گوش ندهیم که در یک حوزه مقدّس ، در یک حوزه ملکوتی پا گذاشته باشیم . در یک حیطه ای باشد که حیطه ملکوتی ، حیطه قلب ما است تا از آن بهره ببریم . در ادامه خداوند فرمود :
وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى ﴿۱۳﴾
و من تو را برگزیدم .
گفت اگر تو الان اینجا هستی به دلیل این است که من تو را انتخاب کرده ام .
پس بدانچه وحی می شود گوش فرا دار . اگر کسی به حیطه قلب پاگذاشت موظف است که به قلبش گوش کند اما نه هر قلبی . قلبی که شقیّ است ، قلبی که قصاوت می ورزد ، قلبی که حُکم خدا را زیر پا می کند ، قلب نیست . اما اگر قلبی که با عقل فرد را آورده و به آن جا رسانده است قرار گرفته باشد آن موقع در آن جا هر چه که قلب بگوید انسان باید گوش دهد . من تو را برگزیده ام ، پس بدانچه وحی می شود گوش فرا دار .
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿۱۴﴾
این من هستم خداوندی که خدایی جز من نیست .
یعنی خدایی که یکی است ، دومی ندارد ، واحد است .
و خدایی جز من وجود ندارد ، پس من را پرستش کن . ابتدا خداوند خودش را معرفی کرد . و پس از معرفی خودش به این که یکتا است و هیچ خدای دیگری جز او نیست دستور داد که من را پرستش کن ، به یاد من نماز برپا دار . به دستورات باید خیلی خوب توجه کرد . این دستوراتی است که به حضرت موسی داده شده است . ولی عملاً همان دستوراتی است که در طی قرون بعد از موسی به دفعات توسط پیامبران متعدّد و حتی آخرین پیغمبر همین دستورات آمد . چون دستوراتی است که از جانب حق است .
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿۱۵﴾
قیامت حتماً آمدنی است .
پس هیچ شکی وجود ندارد . قیامت حتماً آمدنی است .
می خواهم وقت آن را پنهان دارم . خداوند می گوید در این که قیامت می آید شکّ نکنید ، خواهد آمد اما می خواهم وقتش را پنهان نگاه دارم ، چرا ؟
تا هرکسی به موجب آن چه می کوشد جزا داده شود . الان اگر یک نفر پلیس در یک مغازه ای ایستاده باشد ، دزد وارد آن مغازه می شود ؟ نه . اگر کسیّ داخل مغازه نباشد ، همه آدم ها به قصد دزدی می روند ؟ نه ، عدّه ای نگاه می کنند ، تعجب می کنند ، چرا هیچ کسی نیست . بعد می گویند خدا به داد صاحب مغازه برسد . برایش دلسوزی می کنند . حتی ممکن است بعضی ها آن جا بایستند تا صاحب مغازه بیاید که مبادا مالش از بین برود . تک و توک افرادی هم پیدا می شوند که می گویند حالا فرصت خوبی است برویم چند تا چیزی که می خواهیم و لازم داریم برداریم و برویم .
خداوند زمان آمدن قیامت را پنهان گذاشته است . می گوید آمدنی است ، شکّ نکن . زمان آمدنش را پنهان نگاه داشته به دلیل این که می خواهد هر کسی تا رسیدن قیامت و اعتقادی که دارد اعمالش را انجام دهد تا جزایش داده شود . خوب ، خوب و بد ، مجازات .
فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِهَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿۱۶﴾
پس هرگز نباید کسی که به آن ایمان ندارد و از هوای خویش پیروی کرده تو را ازآن باز دارد که هلاک شوی .
خداوند به پیغمبرش کلام داده است . در عمل کلام مال ما است ، پیغمبر که معصوم است . می گوید وقتی شرایط چنین است بدان هرگز به کسی که ایمان ندارد نزدیک نشو . از دستوراتش ، راهنمایی هایش پیروی نکن . که اگر چنان کنی تو را از ایمان به خدا باز می دارد و جزو هلاک شده ها می شوی . شما در رابطه هایتان با مردم نگاه کنید . ببینید که چه کسانی دور و بر شما هستند ، چه افرادی دور و بر شما هستند ، به این مسئله حواس دهید . رفت و آمدهای خانوادگی تان را طوری انتخاب کنید که بچه هایتان در فضای افراد بی ایمان قرار نگیرند . می گوئید بالاخره این ها می روند در جامعه ، بله وقتی که بزرگتر شدند . وقتی که عقلشان کامل تر شد ، وقتی که دانش آن ها بالاتر رفت ، بله ، آن وقت حق انتخابشان را خودشان دارند . نه این که امروز در سنین کودکی شما ببرید و حق انتخابشان را شما برایشان بردارید . با افراد بی ایمان مراوده داشته باشید . پس هرگز نباید کسی که به آن ایمان ندارد و از هوای خویش پیروی کرده تو را از ایمان به آن باز دارد که هلاک شوی . به دستورات این چند آیه توجه کافی بگذارید . هم برای خودتان و هم برای بچه هایتان ، نوجوانانتان . تا زمانی که مسئولیت انتخاب هایشان بر عهده خودشان بیافتد . امروز مسئولیت انتخاب هایشان را شما برندارید .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید