جلسه چهارم ره توشه آگاهی 1
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: ره توشه آگاهی 1
- بازدید: 2836
بسم الله الرحمن الرحیم
آی قصه قصه قصه نون و پنیر و پسته آی قصه قصه قصه نون و پنیر و پسته تو پنج دری روی مخده زری
تو پنج دری روی مخده زری مادر قصه های من با عِطر یأس و رازی نشسته و قصه می گه از دیو دد قول و پری از فرشتهها با بالهای معطری میگه آی جونها آی جونها کجایید؟ کجایید؟ بیایید بیایید آیا شما تو راهاید؟
جلسه گذشته در باره ذکر و انواع آن و تاثیراتش بر انسان صحبت کردیم با توجه به مهم بودن این مبحث امروز هم یک گفتگویی خواهیم داشت .
آیت الله بهجت علیه رحمه در عظمت یاد خدا میفرمود :
«در ذکر الله و یاد خدا اهلش میدانند که چه اتفاقی میافتد همان بس که بگوییم که زیاد او چنان شدم که او شدم»
.این را میگویند ذکر الله زیاد او چنان شدم که او شدم .۱۴۰۰۰ تا یا الله میگویید که چکار کنی؟
اگر ۱۴۰۰۰ تا یا الله گفتی که و از جنس الله نشدی بدرد نمی خوره که برای چه گفتی لق لق زبان بود.؟
خداوند در سوره قصص آیه ۸۸ فرموده
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ هر چیز شد روی او نابود است.
در سوره سجده آیات ۱۵ و۱۶ اشاره کردند خداوند بر ذاکرین حق و در آیه ۱۷ خداوند فرموده در پاسخ این ذاکرین حق.
« پس هیچکس نمیداند چه چیزی از روشنی چشمها به پاداش آنچه انجام میدادند برایشان نهفته است»
آیت الله بهجت میفرماید که ز یاد او چنان شدم که او شدم.
خدا میفرماید که در پاسخ به این ذاکرین حق که هیچکس نمیداند چه چیز از روشنی چشمها به پاداش آنچه انجام میدادند برایشان نهفته است .
هیچ وقت بهش فکر کردید؟ما همیشه ذکر میکنیم برای اینکه یک مقصودی را دنبال کنیم معمولاً فکر نمیکنیم که ذکر کنیم که از جنس همونی که یادش میکنیم بشیم ذکر میکنیم تا از اونی که ذکرش را میکنیم یک چیزی بگیریم چرا یک چیز را انتخاب نمیکنیم که ما از اون جنس بشیم.
در سوره رعد آیه ۲۸ خداوند فرموده
أَلَا بِذِكْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ هان تنها با یاد خدا دلها آرام می گیرد.
نکته جالب این است که در قواعد عربی اصول اًبِذِكْرِ اللَّـهِ باید بعد از تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ بیاد اما در آیه قرآن قبلش آمده است .چرا؟برای اینکه تاکیید فراوان بکنه بر این نکته خداوند .
اطمینان قلب سکینه قلب امنیت و آرامش به وجود نمی آيد مگر با ذکر و یاد پروردگار.
خوب حالا تکلیف یک عده معلوم شد هی نیاد بپرسید من چکار کنم .من چکار کنم.آیا واقعاً شما که آرامش نداری شما که امنیت احساس نمیکنی تسبیحت را هم ازدستت زمین نمیگذاری آیا ذاکر حقی؟ می تونی باشی؟ می تونی اصلاً ادعا کنی که من ذاکر حقم؟ خدا خودش وعده داده اطمینان قلب آرامش قلب فقط به ذکر خدا امکان داره اگر نداری ذاکر نیستی .
پس انسان باید قلبش را که امیر بدنش است به ذکر وفکر مشغول کند ما به ذکر وفکر مشغول میکنیم هر دو تاشو را پی به غیبت .در باره اش حرف میزنیم بهش فکر میکنیم .اون چرا اینجوری کرد اون چرا اونجوری گفت اون چرا اونجوری رفت اون چرا اینجوری پوشید و الی آخر اما غافل از اینکه اگر ما مضطرب هستیم و آرامش نداریم ریشه اصلی بیماری ما در همین نقطه است امیر بدنمان به وظیفه اصلیاش مشغول نیست ذکر و فکر .
ذکر یاد قلب به اسما وصفات حضرت باری تعالی است فکر توجه و دقت و حرکت کردن در وجود خودمان .
وقتی من میگویم یا وهاب یا وهاب یا وهاب یا وهاب قلب را به ذکر مشغول کردم اما هنوز به فکر مشغول نکردم فکر چیست؟وهاب باید در من وجود داشته باشد آرام آرام بروم تو ببینم این امیر بدن من بخش وهاب بودنش کجا است؟ کجا اعمال کار می کند.
به این توجه و دقت در وجودمان سیر انفسیه می گویند.
من اصولاً از اینکه القاب را بکار ببرم خوشم نمیآید ولی گاهی اوقات به کار میبرم که اگر جایی دیدید فکر نکنید چیزی هست که ما نگفتیم .
حالا اگر بیاییم این گستره فکر را از خودم باز کنم به همه موجوداتی که در عالم آفریده شده این سیر دقت و توجه را بگذارم بهش میگویند سیر آفاقی .
در باب اهمیت تفکر آیات و روایات زیادی وارد است به تعداد محدودی از آنها اشاره می کنم.
سوره انعام آیه ۵۰
قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ ۚ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ بگو آیا کور بینا یکسان هستند پس آیا نمی اندیشند.
بحث آدمی که تفکر میکنی و آدمی که اهل تفکر نیست خداوند با کور و بینا مقایسه میکند اینجا اون کور وبینایی که اگر کسی کور بود یعنی نا بینا بود پس اهل تفکر هم نیست منظور نیست .
میفرماید اون کسی که تفکر نمی کنه هرچند هم چشم داشته باشه کور است نمی بیند.
و بلعکس فرد اهل تفکر حتی اگر چشمهای بینا دنیایی نداشته باشه باز هم بیناست .
پس آیا نمی اندیشند .
یعنی وقتی مثال هم خداوند می زنه برای درک مثال شما را دعوت به تفکر می کنه
سوره بقره آیه ۲۱۹ و ۲۶۶ در هر دو مورد این مطلب آمده خدا بدین سان آیات خود را برای شما روشن میسازد تا بیاندیشید.
همه جا خدا شما را دعوت می کنه به اندیشیدن و تفکر کردن .
سوره اعراف آیه ۱۷۶
پس این داستان را برای آنها نقل کن باشد که اندیشه کنند
خدا مگر نقال بود که بیاید در یک کتاب بزرگ مذهبی قصه بگوید.
حکایتی که در نقل قصه های قرآنی هست نکاتی است که توجه و دقت شما را بالا ببره.
چقدر قصه حضرت موسی را خواندید؟چقدر قصه حضرت یوسف را گفتین.چقدر هم براش جوک ساختین با خنده و تفریح بین خودتان بیان کردید.
از قصه حضرت یوسف چه آموختید؟
هر زن و مرد جوانی که میخواهد ازدواج کند به اعتقاد من باید قصه حضرت یوسف را بخواند همه ریزه کاری هایش را بفهمد بعد تشکیل خانواده بدهد.
چون اینقدر نکات ریز و زیبا و اخلاقی در این قصه هست ولی کو دختر و پسرهای جوان ما که در موقع ازدواج به این نکتهها توجه کنند و کو پدر و مادر هایی که بچه هاشون را به این سو هدایت کنند.
سوره یونس آیه ۲۴ ما اینگونه آیات خود را برای مردی که میاندیشند شرح می دهیم”.
یعنی بخشی از قرآن مخصوص آدمهای اهل تفکر است.
اونهای که اهل تفکر نیستند چیزی بدردشون نمیخورد .
سوره حشر آیه ۲۱ و این مثل ها را برای مردم میزنیم باشد که فکر کنند .
پس خدای عالم فرق بینا و کور را با تفکر معلوم می کنه.
قصه های قرآنی را برای به تفکر واداشتن مردم بیان میکند و هزاران مورد دیگر.
امیر المومنین علی علیه سلام فرمودند در اصول کافی جلد ۲ صفحه ۵۵ آمده
تفکر انسان را به سوی نیکی میکشاند و به اعمال نیک وادار می کند.
آقا علی ابن موسی الرضا علیه سلام فرمودند در اصول کافی جلد ۲ صفحه ۵۵
عبادت به زیادی نماز و روزه نیست
عزیز دل تسبیح بدستت یک میلیون بار یا الله گفتن تو را به الله نزدیک نمیکند .یک بار بگو ده بار بگو و همان ده بار را با تفکر بر جمیع صفات پروردگار که چقدرش در تو تجلی دارد.
من و شما وظیفه مان این بود تجلی گر اسما وصفات الهی در دنیا باشیم .چقدر به وظیفه مان عمل کردیم؟ چقدر به این نقطه رسیدیم.اصلا میدانیم یعنی چی؟نمی دانیم هیچکس هم به ما نگفته هنوز هم فکر نمیکنیم وظیفه داریم دنبالش بیافتیم.
عبادت به زیادی نماز و روزه نیست بلکه عبادت با تفکر به امر الهی محقق می شود.
مرحوم حاج اسماعیل دولابی در مورد تفکر سالک ایشان فرمودند شب و روز را مقداری به تفکر بپرداز.
ببینیم این پدر مادر به این خوبی را چه کسی به شما داده ؟می تونست پدر شما یک آدم لاابالی و معتاد قاچاقچی باشه .پس اگر نشده جای شکر نداره.باید شکر کرد.
پدر مادر ها خدا این اولاد های به این خوبی و مؤمنی را کی داده؟ این زن و بچه. این همه نعمت .
تو خیلی جا ها با زنهاتون با شوهر های تان تناقض دارین من هم میداند ولی همهاش که تناقض نیست.
خیلی جاهاش به خدا خیر است.خیر های عظیمی است که هیچ جای دیگه پیدا نمی شه چرا فقط تناقض ها ش را میبینید چرا به خیرهاش را شکر نمی کنید.؟با تو همراه نیست عیب نداره .کج نمی ره که پس شکر کن.جای شکر داره.
حاج اسماعیل دولابی میگوید کسی که تفکر و تعقل نداشته باشه رشد نداره هیکلش دراز می شه عقل و فهمش نخودی میماند بزرگ نمی شود.
میگه هر شب بعد از خواندن نماز مغرب یک ربع بشین فکر کن اگر چیز های که به ذهنت آمد قشنگ بود شکر کن صلوات بفرست اگر زشتی ها به فکرت آمد استغفار کن
.هر چیزی را قشنگ دیدی بدان که سببش خداست هرچی را هم زشت دیدی چه در مورد خودت چه در مورد دیگری استغفار کن ببخش تا ببینی همه قشنگ هستند. چون زشتی ها را که می بخشتی از اون قبح و کثیفیش می ریزه آرام آرام به نظر آدم خوب میآید می بینه اونقدر هم بد نیستندمی گه بالاخره حق من را خورده آزار داده ولی خوب یکجای دیگه به یک نفر دیگه کمک کرده پس می تونه خوب باشه اون وقت همه چیز قشنگ می شه.
خوبه هر چی که به ذهنت آمد تو دفترت یاداشت کنی.
این مطلب حاج اسماعلی دولابی را من چند ماه قبل این را به شما گفتم ؟من چقدر قبل گفتم اینها را .؟
میگه توی دفتر ت یادداشت کن هم چیزهای را که خدا داده و هرچیز را که خودت کردی چه زشتت چه زیباست.
خدا زشت نمیدهد ها تو کرده های خودت می گه هر کرده های زشتت را بنویس هم زیبات رو.
می گه لازم نیست از زندگیات دست بکشی خلوت کنی هر شب یک ربع بعد از نماز مغرب این خلوت را داشته باش و یادداشت کن بعداً توسعه پیدا می کنه میبینی تو همه زمانهات تفکر جا می گیره.پر می کنه. همه اوقاتت را پر می کنه بدون اینکه مانع کارهای دنیایی ات بشه همیشه به فکر خدایی.
گفتهاند یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت افضل است میدانید چرا؟می دانی این یک ساعت یعنی چی یعنی واقعاً یک ساعت ؟نه این ساعت اون لحظهای است که شما دنبال گمشده ات می گشتی و پیداش کردی اون موقع که موفق می شی پیداش میکنی اون لحظه باارزش ترین لحظه زندگیات است .می گه این لحظهای که تو تلاش کردی بهش رسیدی به اندازه هفتاد سال عبادت می ارزه.
یک دقیقه بشین حسن و عیب کارت را پیدا کن چرا تو هر جا می ری کار میکنی دعوات می شه؟ چرا هر جا می ری کار بکنی یک جورهایی آدمها همه بدند و زیر آب تو را میزنند؟ و با تو دشمن هستند .مگه می شه.میگه من از همسایه شانس ندارم هر جا می رم همسایهام آدم بدی است مگه می شه آخه چرا یکدفعه فکر نکردی چرا من اینهمه به بد برمی خوردم مگه یک علامت خاصی یک آهن ربایی وجود داره که بدها را جذب می کنه؟خوب اون را پیدا کن از خودت بکن. .اون لحظهای که این را پیدا میکنی هفتاد سال کارتها رو به راه می شه.رو به بهبود می ره
.می خواهم روایت زیبا اولولالباب را که در باب معرفی طریق راه و رسیدن به مراتب عالی عرفانی است که همان مراتب عالی عرفانی راه تفکر است بیان کنم.
یونس بن ذبیان می گه که یک روزی خدمت امام صادق علیه سلام رسیدم عرض کردم یا ابن رسول الله در نزد مالک بودم( مالک یکی از سران چهار فرقه اهل سنت است.)می گه نزد مالک و اصحابش بودم اونجا دیدم که برخی از اینها میگفتند که خداوند دارای صورت است بعضی هاشون میگفتند خدا دو تا دست داره اشاره میکردند به آیه ۷۵ سوره ص بعضی میگفتند خداوند جوان است و حدود سی ساله است.
(حالا بعضی از فرقه خارج از دین اسلام اعتقاد دارند که خدا سوار الاغ میآید روز محشر سوار بر الاغی میآید و به الاغ کلی زر و زیور وصل است.)
از آقا میپرسند نظر مبارک شما چیست؟حضرت تکیه داده بودند فوری صاف مینشینند میفرماید اللهم عفوک عفوک خداوندا عفوت را به من عنایت کن.عنایت بفرما. ای یونس کسی که گمان کنه خدا دارای صورتی مثل صورت موجودات است به تحقیق شرک آورده است. اونی که فکر کند خدا دارای اعضا وجوارحی مثل مخلوقاتش است قطعاً کفر ورزیده است .از این چنین کسانی شهادت دادند قبول نکنید قربانی کشتند برای شما آوردند قربانی شان را قبو ل نکنید
( مگه قربانی آدم مشرک و کافِر را می شه خورد می شه لب زد.)
خداوند از اونچه که تشبیه کنندگان اون را مثل مخلوقاتش وصل میکنند بلند مرتبه است.
پس وجه الله چیست ؟فرمودند وجه الله عبارت است از انبیاء و اولیاش
. اما خداوند وقتی در سوره ص آیه ۷۵ فرموده
(مضمون این است وقتی خداوند از ابلیس میپرسد که چه چیزی تو را وادار کرد که از دستورم مبنی بر سجده بر آدم که به دو دست خود آفریدم چه چیزی باعث که تو این سجده را به جا نیاری )امام صادق فرمودند منظور و مفهوم از این دو دست , دست نیست بلکه قدرت است یعنی به قدرت خودم آفریدم چطور که در جایی دیگر از قرآن فرمودند
اَیٌدکم بِنَصره چطور اونجا دو دست معنی نمی کنید.
پس کسی گمان که خداوند در چیزی است یا بر چیزی است یا از چیزیست یا از چیزی دیگری تحول یافته یا از اون چیز دیگری میتواند فارق باشه خلاص باشه یا مکانی را میتوانیم پیدا کنیم که از او خالی باشه یا اون را چیزی به خودش مشغول بکنه یا اون را با صفت مخلوقات توصیف بکنه در حالی که خداوند خالق تمام چیزهاست با مقیاس و میزان نمی شه اون را سنجید با مردم شباهتی نداره در عین دوری اش نزدیک است و در عین نزدیکی دور .
(اینقدر این جمله زیباست و قابل تفکر باور کنید برای همین جمله می شه شاید به جرأت می شه گفت دست کم با علم ناقصم دو ساعت میتوانم حرف بزنم. امام در دوجمله بیان کرده.)
فرمودند کسی که با این اوصاف خدا را اراده کرده و دوست داشته باشه از زمره موحدین است یعنی کسی که خدا را از همه اینها مبرا بداند. اما کسی که او را بدون این صفات بخواهد ودوست داشته باشه خداوند ازش بیزار است.ما هم از اون بیزاریم .
سپس حضرت صادق فرمودند هر آینه صاحبان خرد ناب( یعنی هما ن اولولالباب )کسانی هستند که به تفکر پرداختند.
(اینقدر جالب است این .این را بخوانید که یکی یکی زیرش خط بکشید خودتان را از این به اون یکی برسانید مثل پله نردبان می ماند .بخدا این احادیث و روایات اینقدر قشنگ است اصلاً شما معلم میخواهید چکار معلمهای به این بزرگی برای شما گفتند دیگه .)
تا آنکه مَحبت خدا را از آن به ارث بردند.( یعنی هرکی تفکر کنه اولین چیزی که بدست می آره مَحبت به خداست عشقی به خداوند در دلش ایجاد می شه و خداوند هم او را دوست می داره) و هنگامی که قلب مَحبت الهی را به ارث برد بدان روشنایی یافت .(قلبی که این مَحبت توش آمد مثل چراغ لامپه ها که قدیمیها روشن می کردند غروب آفتاب که میشد کبریت می زندند فتیله اش را می کشیدد بالا چه نوری میدادت تو خونه.قلبی که این مَحبت آمد توش روشن می شه .قلبی که روشن شد لطف با سرعت بهش حمله میکند میآید طرفش )پس وقتی در مقام لطف قرار بگیریه منزل بگیره از اهل فایده می شود.
(اهل فایده چه کسانی هستند.؟کسانی هستند که حرف اگر بزنند خوب می گویند. استخاره می کنه درست در می آيد می گه اگر تو فلان معامله را بکنی فلان اتفاق می افته عین همان می شه. می گه اگر تو دلت درد می کنه این چیز را اینجوری بخوری یک حمد شفا هم بخونی خوب می شه ها و خو ب هم می شه.اون وقت جمع میشوند میگویند فلانی شفا بخش است .شفا بخش یعنی چه؟یکی شفا بخش را برای من معنی کنه.من خنده ام می گیره میگویند شفا بخش .شفا بخش آن کسی است که مَحبت خدا در قلبش جای گرفت قلبش شعله کشید روشن شد مقام لطف به او نزدیک شد وقتی در مقام لطف قرار گرفت شد اهل فایده حالا اگر شما دارین همه شما شفا بخش هستید اگر ندارین مردم را بی خودی معطل نکنید)
پس هنگامی که از اهل فایده شد به حکمت سخن میگوید( دیگه اراجیف نمی بافه) در نتیجه صاحب تیز فهمی و فطانت میگردد پس هنگامی که در مقام فطانت منزل گرفت با قدرت عمل نمی نماید .(من می گم اینجوری است و غیر از این هم نمی شه.) وقتی با قدرت عمل نمود در مراتب و طبقات هفتگانه اثر میگذارد پس هنگامی که در این مقام منزل گرفت فکرش به لطف و حکمت و بیان دگرگون میگردد.وقتی که در این مقام منزل گرفت شهوت و محبتش در آفریدگارش قرار می گیرد.
(نیا به من بگو مساله جنسی من را عذاب می ده من هم قبول دارم جوانی ولی می شه جمعش کرد می شه کنترلش کرد.جریانش را عوض کن. آب داره میآید فرشت را انداختی در آب نشسی اون بابا هم از اون بالا شیر را وا کرد آب که به سمت تو میآید نمی نشینی که خیس بشوی . بلد می شه بدو بدو با قاشق غذا خوری هم که شده خاک را می تراشد آب را به اون سمت میدهد اون وقت نه از دست اونی که آب را ول کرد عصبانی می شه نه از زیرش خیس می شه نه پیکنیکش بهم میخوره. از آب هم که از بغل فرشش داره می ره کیف می کنه خنکی و نسیم از روی آب بلند می شه بهش میخوره .)
پس هنگامی که این کار را کرد در مقامی بزرگ منزل می گیره در نتیجه پروردگارش را در قلب مشاهده می کنه (ببینید من نمی گم امام جعفر صادق میفرمایند پروردگارش را در قلب مشاهده می کنه اینجاست که به امیر المومنین میگویند شما خدا را میبینی که داری ستایش میکنی؟ سجده اش میکنی؟ می گه خدا نادیده که نمی شه سجده کرد.این مقام است که امیر المومنین خدا را می بینه و سجده می کنه). وقتی به اینجا می رسه حکمت به طریقی غیر آنچه که حکما به ارث بردند به ارث می بره( اینقدر این جالبه برای اونهای که میخواهند شش هفت تا پله را یکجا بدوند حال ندارند بروند تحصیل علم کنند حال ندارند بروند سالیان صبر کنند می گه وقتی اینجا رسید حکمت را به طریقی غیر از آنچه حکما به ارث بردند به ارث می بره علم را به طریقی جر آنچه عالمان به ارث بردند به ارث می بره صدق را به جز از طریقی که صدقیان به ارث بردند به ارث می بره حالا یعنی چه؟
آقا فرمودند) حکما حکمت را از راه سکوت بدست میآورند( همان کاری که ما نمیتوانیم انجام بدهیم اما
یک حکیم سالیان سال سکوت می کنه یک عالم سالیان سال تحصیل می کنه دود چراغ می خوره شب و نصفه شب درس می خونه تا بهش میگویند عالم و یک صدیق صدقش را از راه خشوع و عبادت های طولانی بدست میآورد همه اینها سالها عمر میگذارند اما اون فردی که امام معرفی کرد که تفکر کرد که بعد مَحبت خدا تو دلش آمد و مرحله به مرحله مطرح شد همه اینها را یک جا بدست میآورد .ره صد ساله یک شبه می ره .باز نپرسید ما چکار کنیم که عیوبمان برطرف بشه؟ این همه راه مطرح شد از زبان خودم هم نیست از زبان امام معصوم میگویم.)
پس هر کس این روشها را پیش بگیرد یا به پستی می گراید یا به بلندی و رفعت می رسه (حالا معزل شد دو تا. چطوری آدم این کارها را بکند تازه و به پستی برود ؟ به رفعت و بلندی که می رسه حرفی توش نیست کاملاً قابل فهم است ولی چرا به پستی گرایش پیدا می کنه ؟خوب دقت کنید)فرمودند اکثراً به پستی می گرایند به بلندی دست نمی یابند.(چرا؟)زیرا حق خداوند را مراعات نمیکند به آنچه بدان امر کرده عمل نمیکند .
(هرچی خدا گفته این کار را بکن یا نکن این فرد خر خودش را می راند حالیاش نیست می گه من تشخیص میدهم اینطوری درسته) این صفت کسی است که خداوند را آنچنان که سزاوار است نمیشناسد آنچنان که شایسته است دوست نمی دارد.بنابراین روزهها حرفها و علمهای چنین کسانی تو را نفریبد که همانا آنان خرانی گریزانند.
(من نگفتم به خدا امام صادق فرموند. میفرمایند حرفهاشون کلامشون عملهاشون شما را فریب ندهند اینها خرانی گریزان هستند .حالا چرا خران گریزان؟خوب خر نمی فهمه ولی چرا گریزان؟ چون همیشه میخواهد بدود میخواهد بدود زودتر برسد از حلیم وحلوا جا نماند.)
ای یونس اگر علم صحیح را میخواهی بدان که در نزد ما اهل بیت وجود دارد چرا که آن علم به صورت میراث به ما رسیده است و به ما شرح حکمت و فصل خطاب عطا شده است.
(هر کی از خونه اهل بیت چیزی برات آورد بگیر اگر غیر از این بود قبول نکن من هم آوردم نگیر .)
دو تاحدیث به شما دادم یکی حدیث نورانیت نمیدانم چقدر خواندی بهش واقف شدی این هم دومیش .این حدیث را از خودتان جدا نکنید بگذارید در جا نمازتان هر روز خودتان را بررسی کنید ببینید به کدام یکی رسیده اید الان درکدام مرحله هستید .اگر نرسیده اید عیب کارتان را پیدا کنید.