منو

سه شنبه, 13 آذر 1403 - Tue 12 03 2024

A+ A A-

جلسه هفدهم ره توشه آگاهی 1

بسم الله الرحمن الرحيم


آیه 105 سوره مائده يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ  لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ  إِلىَ اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُون‏ ای کسانی که ایمان آورده اید نفس خود را دریابید  وقتی که شما هدایت یافتید بیراهه رفتن دیگران به شما  زیان نمی رساند بازگشت همه شما بسوی خداست و از آنچه می کرده اید آگاهتان می سازد. این آیه قرآن تکلیفی است مستقیم بر گردن همه آنهایی که مدعی هستند که مسلمانند خب حالا این تکلیف چی هست ؟ فرموده اند نفس خود را دریابید مراقب نفس خود باشید مبحث نفس از مباحث بسیار مهم و کلیدی است که تو هر مکتبی یا هر ایدئولوژی که وارد بشوید تاکید فراوان بر شناخت نفس دارند طبیعتا دین ما مکتب ما کتاب الهی ما که قوانینمان در آن گنجانیده شده و روایات و احادیث پیامبر و امامان معصوممان تاکید فراوانی بر کسب این شناخت دارد حقیقتش را بخواهید در گوشی عرض کنم یواشکی بگویم من هم تو این دور جلسات ماه محرم کار مادر حسن کچل را انجام دادم دونه دونه و فکر هم می کنم موفق بودم حضور شما در اینجا حضور شما الان در اینجا     حضور مستمر هر روزه تان نشان دهنده ی آن است که در این کار موفق بوده ایم این  هم از  لطف و عنایات خاص پروردگار به این بنده ی حقیر و به  این جمع کثیر است. با طرح قصه ی موسی و خضر(ع)و جستن استاد راه داشتن استاد  یشما را قدم به قدم به بیرون از زندان افکاردرونیتان کشیده ام.خداوکیلی این کار را کرده ام یا نه؟درسته ؟همین کار را کرده ام.خودم هم فکر می کنم این اتفاق افتاده است که شما قدم به قدم هرروز آمدید ببینید که خوب چه خواهد شدحالا که آمدید از آن زندان بیرون.تو فضای آزادقرارگرفته اید می خواهم روزهای باقی مانده را پا به این وادی بگذارم.اگر شما هم می پسندید بیایید تا با همدیگر همسفر بشویم.قول می دهم با صبر و محبت بسیار شما را همراهی کنم.گرچه که حوصله ام خیلی کم است مثل پیرزن ها روز به روز کمتر می شود.ولی مطمئن باشید،قول می دهم که با شما صبور و مهربان باشم.در کتاب فتوحات مکیه جلد2 باب  184 آمده است:ابو یزید بسطامی به اصطلاح طبقه عرفا خوب این شخصیت را می شناسند.ابو یزید بسطامی وقتی که در ابتدای راه سیر و سلوکش برای یافتن حق تعالی از بسطام خارج شد توی بیابان می رفت به مردی بر خورد.مرد از او پرسید:در طلب چه هستی که در بیابان می روی بایزید بسطامی گفت در طلب خدا آن مرد گفت آن چیزی که در طلب آن هستی در بسطام رهایش و کردی آمدی این کلام بایزید بسطامی را تکان داد تنبیه کرد که چرا به این طریق خدا را طلب می کند و برگشت در حالی که خداوند در سوره حدید آیه 4  وَ هُوَ مَعَكمُ‏ْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ – هر کجا باشید خدا با شماست  در مصباح الشریعه باب آمده که از پیامبراکرم (ص) سوال کردند پیرو همین آیه از چه راهی به شناخت خداوند برسیم جواب فرمودند با شناخت از خود .از پیامبر خدا می پرسند ما چگونه به شناخت خدا دست پیدا کنیم ؟ پیامبر فرمود با شناخت از خود .در روضه الواعظین ص 20 آمده که پیامبر فرمودند کسانی از شما خدا را بهتر می شناسند که خود را بهتر شناخته باشند . بگذارید خیلی ساده عرض کنم علت ناموفق بودن اکثر ما در کلیه امور دنیا و آخرتمان فقط در نشناختن خداوند است توکل نمی کنیم چون خدا را نمی شناسیم صبر نمی کنیم چون توکل را نشناختیم توکل نکردیم چون خدا را نشناختیم ، ندانستیم که چه تکیه گاه عظیم ، بزرگ و ثابت و بدون شکنندگی است . خدایمان را نشناختیم به خاطر این که اصرار می کنیم دائما می گوییم من که خودم را بهتر می شناسم من این طوری نیستم . تو از کجا می دانی که خودت را خوب می شناسی فکر نکردی علت ناموفق بودنت در کل زندگی دلیلش این است که اصلا خودت را نمی شناسی و چون خودت را نمی شناسی خدایت را حتما نمی شناسی علت دارد چون از خدا در تو است تو خودت را نمی شناسی یعنی آن ذره خداییت را نمی شناسی وقتی ذره را نمی شناسی انبوه را چطور می خواهی بشناسی ،بزرگ را چطور می خواهی بشناسی اصلا امکان پذیر هست شناختنش . ما میگوییم که خودمان را بهتر از دیگران می شناسیم اما دروغ می گوییم چون کنکاشی را که برای جستجوی توی مردم می کنیم کاویدن مردم می کنیم یک هزارمش را برای کاویدن خودمان نمی کنیم واقعا نمی کنیم . و حالا اگر در خانه کس است همین یک حرف بس است . همین یک جمله اگر گوشی باشد که حرف راکامل شنیده باشد و دلی که باز بوده و حرف در آن جای گرفته همین یک جمله بس است . ما چقدر خدا شناسیم یا بعبارت بهتر چقدر خودمان را می شناسیم . بسیاری از درگیری های بیرون از خودمان بدلیل دست نیافتن بدرون خودمان است بسیاری از پرخاش های ما به دیگران دلیلش این است که علت درد و مشکل را در درون خودمان مشاهده نکردیم اگر مشاهده می کردیم به رفع عیب می پرداختیم خیلی از ما محتاج دوا و دکتر می شویم چون جسممان که عیان است قابل لمسه حتی این را هم نمی شناسیم چی می خوریم که به ما نمی سازد. چی می پوشیم که تحملش را نداریم.چی برایمان مفید است اما دائما از هم دیگر دستور می گیریم رژیم برای این رژیم برای آن رژیم برای این یکی کار غافل از آن که همان چیزی که برای شما خیلی مفید است برای دیگری کاملا مضر است . من سراغ دارم بادام خام برای این که جلوگیری می کند از بیرون روی معده همه می شناسند اما آدم سراغ دارم که بادام می خورد بیرون روی شدید می گیرد . خب تو نباید خودت را بشناسی  پس محتاج دوا ودکتری دیگه گله نکن چرا این قدر باید پول دوا بدهم چرا این قدر پول دکتر بدهم خب خودت را بشناس . بسیاری از بیماری های ما خیلی ساده مداوا می شد اگر می دانستیم که جسممان به چی نیازمند است و از چی فرارمی کند بیخودی درونش تلمبار نکنیم . پس از نان شب واجب تر شناخت خودمان است توجه به خودمان است درونمان و بیرونمان . بیرونمان این جسممان است و درونمان روحمان است نفسمان است . در غررالحکم از آقا امیرالمومنین نقل شده که ایشان در عظمت  نفس انسان فرمودند  خداوند انسان را با نفس ناطقه آفرید که اگر آن نفس را با دو بال علم و عمل پاک و پاکیزه کند پس آن نفس ناطقه با گوهرهای اسباب نخستینش مشابه خواهد گشت ، این دو بالی که داده خدا که با علم و عمل تمیز می شود رویش چی سواره ؟ که اگر پاک بماند با همان چیزهایی که در نخستین بوده مشابه می شود . امیرالمومنین را بشناسید نه این که فقط تاریخ شهادتش را بدانید امیرالمومنین را بشناسید نه این که فقط بدانید ابن ملجم خدا لعنتش کند با شمشیر زهرآلود برفرقش فرود آورد امیرالمومنین را کجا می خواهی بشناسی ؟ امیرالمومنین را لای حرف هایش بشناسید لای صحبت هایش بشناسید همان هایی که خیلی  کم به آن ها مراجعه می کنیم نهج البلاغه های خوشگل داریم جلدهای زرکوب شده هر چی خوشگل ترش را می خریم اما زینت بخش کتاب خانه هایمان و مایه فخر و مباهاتمان به این کتاب خانه عظیم .امیرالمومنین فرمودند: اگر مزاجش را معتدل سازد و از صفات متضاده دوری جسته ، طریق وسط و عدل را بپوید پس با هفت آسمان مستحکم مشارکت خواهد نمود  . من ناقابل را می گوید که یکی یک دانه به من بزند نمی توانم تعادلم را نگه دارم . امیرالمومنین می گوید اگر بتوانی مزاجت را معتدل نگه داری این قدر این مزاج حرف دارد برای گفتن . این مزاج وقتی می خواهد معتدل باشد گوشت زیاد بخورد یک اشکال روحی دارد گوشت کم بخورد یک اشکال روحی دیگه دارد. من از گوشت شروع کردم چون همه روی این جور چیزها حساس هستند. اگر فقط سبزیجات بخورد یک اشکالی دارد اگر فقط پختنی ها را بخورد یک اشکالی دارد . بابا یک ذره به خودمان بیاییم این ها را بدانیم دیگه .امیر المومنین فرمودنداگر مزاجش را معتدل از صفات متضاد دوری جسته طریق وسط و عدل را بپیماید . هم عادل باشد هم در امور متعادل باشد آن موقع با هفت آسمان مستحکم مشارکت نماید . هفت آسمان یک طرف من یک طرف ، باورتان می شود هفت آسمان یک طرف شما هم یک طرف  . آخه مشارکت کجا اتفاق می افتد دو تا شریک مساوی با هم پول می گذارند ، یکی ملک می گذارد یکی پول می گذارد ، یکی پول می گذارد یکی کار می گذارد مساوی می گذارند دیگه . هفت آسمان محکم با من با شما با آن و..... امام دروغ می گوید مگر می شود . چیزی هست که من نمی فهمم خب کی می خواهم بفهمم عن قریب می گویند بفرما پس کی می خواهی وقت بگذاری بفهمی وقت باقیه مطمئنی ؟ در رابطه با هدف خلقت خداوند در سوره ذاریات آیه 56 فرموده وَ مَا خَلَقْتُ الجِْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون‏ و جن وانس را نیافریدم مگر برای این که مرا بندگی کنند  آدم می گوید عجب چه خدایی تو فقط سجده کن زمین می خواستی . در تفسیر صافی آمده که از اهل بیت در خصوص همین آیه سوال شد پرسیدند لِيَعْبُدُون‏ یعنی چه ؟ لِيَعْبُدُون‏ انتهای آیه است که معنی می کنند بندگی مرا کنند پرسیدند یعنی چه ؟ اهل بیت فرمودند : ای لیعرفون – یعنی مرا بشناسند . که وقتی او را شناختی خود به خود بر زمین خواهی نشست . که وقتی او را شناختی خود به خود جاری می شوی ، نرم می شوی، سیال می شوی ، می روی در خودش ادغام می شوی . تو دیگه نیستی که بخواهی بندگی کنی در خودشی ،جزء خودشی .
در کتاب غررالحکم و دررالکلم از کلمات قصار حضرت علی(ع) تعداد زیادی حدیث در معرفت نفس بود فقط به چند تایی از آن اشاره می کنم :
1 – عارف کسی است که نفس خود را شناخت و آزادش ساخت آن را از هر آن چه از خدا دورش بدارد پاک و منزه داشت .      
2 – خودشناس ترین مردم خدا ترس ترین آن هاست . اونی که از خدا نمی ترسد و به نفس خودش ظلم می کند خداشناس نیست خود شناس هم نیست دروغ می گوید . آقا درس اخلاق می دهد ، درس عرفان می دهد بعد سیگار از لای انگشتش نمی افتد جمع کن برو . می گوید مگر سیگار حرامه ؟ چیزی که جسم تو را فرسوده می کند ملکی را که خدا در اختیارت گذاشته بوده سالم ، ضایعش می کند فکر می کنی آدم سالمیه که تو می خواهی از او تعلیم بگیری یاد بگیری کجائیم، ما کجائیم ؟
3 – برترین دانائی شناخت آدمی از خود است پس هرکه خود را شناخت دانا و خردمند است و هر که خود را نشناخت گمراه گشت . پس ملا ک دانائی از این به بعد دوستان عزیز مشخص شد اول در خودتان بگردید ببینید دانا شدید یا نه ؟ هر وقت دانا شدید بروید مردم را ارزیابی کنید ببینید بقیه دانا شدند یا نشدند تا خودت دانا نشدی حق ابراز نظر برای دیگران را نداری .می گویم خانم مگر پسر تو این دختر را نمی خواهد می گوید چرا . می گویم مگر نمی گوید به نمی خواهم فعل زشت و گناه انجام بدهم . می گوید چرا. می گویم خب چرا یک حرکتی نمی کنی این دختر وپسر به هم حلال بشوند زیر سایه پدرو مادرها زندگی کنند می گوید حالا زوده این هنوز بچه است خودش نمی فهمد شمای مادر فکر می کنی خودت می فهمی اول فکر کن ببین خودت می فهمی بعدا بگو بچه است نمی فهمد مادر یا پدر که درک نکند که باید جلوی گناه جوانان را گرفت هنوز خودش درک کامل ندارد پس اظهار نظر نکند .
4 – نسبت به خود نادان مباش زیرا کسی که در زمینه شناخت خود نادان باشد به همه چیز نادان خواهد بود . پس کلید اصلی در آفرینش ، شناخت و عرفان از خویش است پس معرفت علم توام با علامت و نشانه است یا علم با عمل است . تنها دانستن محض و آموختن تنها کاری از پیش نمی برد . حالا عزیزان من اگر صرفا نوشتید یادداشت برداشتید عمل نکردید شما را عارف نخواهند نامید .من معرفت نفس را خدا وکیلی چند مدل تا به حال گفتم . یک منشور بگویم یک چیز چند وجهی بگویم هر بار می چرخانم از یک وجهش حرف می زنم از یک وجهش توضیح می دهم ولی دانستنش به درد نمی خورد عمل کردنش است که به درد می خورد . باید عمل کرد و عمل کردن جز از شما از هیچ ناحیه ای صادر نخواهد شد معجزه ی الهی هم اتفاق نخواهد افتاد معجزه برای شما اتفاق افتاده . آن روزی که وادارت کردند گفتند برو حسینیه آمدی رفتی گفتی نه بابا دیگه نمی روم حوصله اش را ندارم . جلسه بعدی که رسید گفتند می روی گفتی نه نمی روم یک ساعت بعد گفتی حالا نمی دانم شاید رفتم دوباره گفتی حالا بروم شاید یک چیزی برای فهمیدن به درد بخور داشته باشند زود بلند می شوم می آیم . آمدی آن جلسه را تا آخرش نشستی دفعه بعدی هم همین جوری آوردند و دفعات بعدی هم همین جور آوردند معجزه تو آن روز اتفاق افتاد منتظر معجزه بعدی نباش بجنب بمبی تو سر تو نمی ترکد یک دفعه خود شناس بشوی حرکت کن تعلیمات را انجام بده .
مقدمه شناخت حقیقی از رب و پروردگارمان موقوف بر شناخت از خود مان و نفسمان می باشد این شناخت بر پایه آگاهی و معرفت از ویژگی ها ، خصوصیات ، استعدادها و قدرت هایی است که انسان از آن برخوردار است . که می خواهیم همه این ها را اگر خدا توفیق بدهد به عرصه ظهور برسانیم که برای شما قابل درک بشود . و اما بعد......
در عالم ماده چهار عنصر به عنوان عناصر اصلی شناخته شده اند آب ، خاک ، باد ، آتش . همه موجود دنیایی و مادی از این مواد تشکیل شده اند. در عالم ملکوت که جهان ملائک و فرشتگان الهی است چهار ملک که قدرتمندترین و بزرگترین مقامات این وادی هستند عبارتند از: 1 – جبرائیل مامور وحی و ابلاغ پیام الهی      2 – میکائیل موظف بر رزق وروزی مخلوقات 3 – عزرائیل موکل بر میراندن و منتقل کردن از منزل دنیا به منزل آخرت 4 – اسرافیل مامور احیاء و زندگی دوباره است .
من به نقش اسرافیل ملک مقرب خیلی فکر کردم گاهی اوقات اگر مشکل نداشته باشم اگر درد نداشته باشم کسی بامن کاری نداشته باشد تنها باشم روی بعضی چیزها یک دفعه ایست می کنم روی ماموریت حضرت اسرافیل خیلی فکر کردم . می گویند روزی که روز قیامت برسد مامور آن صور یا مامور آن صدای ناگهانی یا آن چیزی که دمیده می شود حضرت اسرافیل است . می دمد که صیحه اول آنهایی که همان دم هنوز زنده اند نشئه مرگ را می چشند لباس دنیا را تحویل می دهند و در صور دوم همه هم آنها و هم آنهائی که از قبل قرون مختلف دنیا را ترک کرده بودند دوباره زنده می شوند بالباس های تن آماده صحرای محشر می شوند . خب تا آن روز حضرت اسرافیل بیکار است به نظر شما می شود ملکی به این قدرت و عظمت خدا بیافریند تا آن روز بیکار بماند . من فکر می کنم نه نمی تواند این گونه باشد وقتی که مامور احیاء و دوباره زنده کردن است یعنی من وشما که بر اثر گناه و افکار بد وحرکات زشت در دنیا مردیم یک جایی آن صورش را می دمد ما یک دفعه بیدار می شویم حالا این جا توی یک حسینیه است توی یک امامزاده است نصف شبی در دل شبه بلند شدم دل گرفته غمگین افسرده کلافه دلم می خواهد بمیرم به خدا غرمی زنم به بنده خدا غر میزنم یک وقت همان دم اذان گوی مسجد یک اذان دلنشین می گوید این وجود یک دفعه پشت ورو می شود من فکر می کنم آن موقع حضرت اسرافیل ماموریت داشت این مرده را زنده اش کند. بیاییم گاهی اوقات به این چهار ملک مقرب دو رکعت نماز بخوانیم من چندین سال این کار را می کردم چهل روز به این چهل روز به آن چهل روز به سومی چهل روز به چهارمی دوباره برمی گشتم ازاول . هرروز دو رکعت مثل نماز صبح می خواندم تقدیمشان می کردم چیزی هم از ایشان نمی خواستم ولی حالا فکر کنم دیگه وقتش رسیده که بخواهم چرا نخواهم خدا این ها را فرستاده برای ما مگر نفرستاده بگویم یا حضرت اسرافیل هنوز آن ذره های مرده یک نقطه هایی هنوز مرده است تاریک است چون هنوز هم عصبانی می شوم چون هنوز هم دلگیر می شوم هم گاهی اوقات کفری می شوم بدو بیراه می گویم هنوز نقطه مرده دارم این نقطه مرده ها اگر روشن بشود خب من می شوم یکپارچه نور چی بهتر از این بیایم از او بخواهم کمکم کن از حضرت حق درخواست کن که در این روزها به تو اجازه بدهد یک دانه صور بدمی این نقطه سیاه های خوابیده تاریک را یک دفعه ای روشن کند نمی شود به خدا می شود همان جوری که من رفتم تا دم حرم امام رضا (ع) از همان در ورودی که وارد شدم خانم ها من را کلی گشتند عصبانی هم شدم وقتی آمدم بیرون سلام دادم آن سلام را جوری جواب گرفتم دیدم کافی است برای من تمام شد هم سلا م دادم هم علیک گرفتم هم خوردم هم آشامیدم هم کوله ام را گرفتم یا به قول دراویش کشکول خالیم را هم پر کردم خب برگردم دیگه اما از هم گروه هایم خجالت می کشم می گویم این ها می گویند که نگاه کن ما این را به عنوان پیش قراول پیش می فر ستیم خودش دم در بر می گردد آخه نی توانم به ایشان بگویم که . پس اگر آن حال می شود این هم می شود امتحان کنید ببینید حضرت اسرافیل می دمد در شما سیاهی ها بپرد نور و روشنایی جایش را بگیرد زنده اتان کند از این مردگی در بیاورد . خب این فرشتگان بود ، عالم ملکوت . موجودات عالم هم در دنیا چهار گروهند :
1 – جمادات :که سنگ و چوب هستند ویژگی آن ها سفت بودن و محکم بودنشان است هیچ مخلوق زمینی در سرسختی به این ها نمی رسد . یواشکی در گوشی می گویم خیلی از ما از آنها بدتریم از آن سنگ و چوب ها هم سفت تر هستیم غیرقابل نفوذ تریم ، من امتحان کردم بعضی اوقات فایده ندارد هیچ کاری نمی شود کرد هیچ روزنه ای در آن باز نمی شود چقدر بد .
یا علی مدد      

نوشتن دیدگاه