جلسه سی و پنجم سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 2157
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه معرفت سه شنبه سوم ديماه سال1387 با نام و ياد حضرت دوست آغاز ميکنيم. دوستان خوب من همگي قبول داريد که کلاس هاي معرفتتون حدود نه الي ده ماه است که در جريان است شروع کرديم در طول اين مدت تلاش کردم با کلام نارس خودم اصولي که در شناخت جسم و نفس ياد گرفته بودم اينجا شرح بدهم؛ جهان هستي رو با جماد و نبات و حيوان و انسان تقسيم بندي کرديم و هر کدوم رو به نوعي تعريف کرديم؛تو اين راستا تلاش ما بر اين بود که شما را در مقابل مادي گرايان تجهيز کنيم؛ تجهيز به استدلالهاي قوي که وقتي به مباحثه مي نشينيد تخم شک و دودلي را آنها در دل شما نريزند بلعکس انقدر شما قوي باشيد در استدلال که بذر شک و ترديد رو شما تو دلهاي آنها وارد کنيد و زير پاهاشون را سست و افکارشون رو متزلزل کنيد، تا بلکه انشا الله حرکتي را آغاز کنند و راه حق و حقيقت رو پيدا کنند،چقدر تو اين امر مهم موفق بودم نمي دانم ،ارزيابي اش را مي گذاريم براي بعد، در هر حال اميدوارم طيف اين موفقيت وسيع بوده خيلي کوچک نباشه، البته اين حرکتي که آغاز شده دفترش اينجا بسته نمي شه بلکه اينجا فقط مدت زماني را سکوت اختيار مي کنيم در اين باب گفتگو نمي کنيم تا انشا الله در آينده با آمادگي بيشتر شما طي طريق کنيم، انشا الله ،منتها بايد به دوستان خاطر نشان کنم که اگر جزوات جلسات پيش را مرور نکنيد و آنها را بر اساس موضوعات دسته بندي نکنيد و بهش توجه نکنيد به دست فراموشي بسپاريد،همه اين نه ماه يا ده ماه را از دست مي دهيد و زماني که ما بر گرديم دوباره به گشودن اين دفتر شما مجددا يک ده ماه را نياز داريد تا بتوانيد ادامه راه بدهيد که قطعا ما ديگه اون ده ماه را در اختيار شما نخواهيم گذاشت پس دقت بفرماييد که مطالعه را از دست ندهيد حالا چگونگي مطالعه را انشا الله در انتهاي صحبت هاي امروزم بيان مي کنم .
انسان در نهاد خودش بسوي يکتا پرستي حرکت مي کنه يا به عبارت بهتر يکتا پرستي را در نهادش داره، در اون مخزن کامپيوتريش وجود داره و بر اساس همين نيروي فطري الهي بار سفر بسوي قبله معبود مي بنده و به اون سو حرکت مي کنه پس در اين راستا تمام اعضا و جوارحش بايد تو اين سفر به کار بيفته حرکت کنه پس ما بطور فطري در نهادمان يکتا پرستي رو دارا هستيم و به همين دليل است که توجه بسوي قبله معبود مي کنيم منتهي در اين راستا بايد تمام اعضا و جوارح در اين سفر بکار گرفته بشوند.شما قبلا آشنا شديدکه براي انسان سه عالم تعريف کرديم عالم ماده وجسم که همون طبيعت اوست و عالم ذهن و مثال که برزخ اوست و عالم عقل و نفس که حقيقت اوست، همه بايد در اين سفر بزرگ وارد بشوند و همکاري کنند چطور ؟ حالا مي گوئيم .
بدن بايد روي خودش را بسوي کعبه کند در حال نماز به قيام و رکوع وسجود مشغول باشه، پس اين استدلال که کساني که در عالم معنا وارد شدند و کشف و شهودي داشتند ديگر نيازي به نماز ندارند و هميشه خودشون را در حال نماز مي بينند حرفي است بي اساس پس توجه کنيد بخش ماده شما وظيفه دار اين امره، ذهن بايد از خاطرات خودش را مصون بداره، وابستگي اش را به خاطرات پاره کنه تا رو به عرش الهي کنه بحثي بود شب گذشته با همسرم خيابان بوديم از محله اي که دوره کودکي من در آنجا گذشته بود عبور مي کرديم مي خنديدند مي گفتند شما را آوردم از اينجا عبور کني حض کني، من يک لبخندي زدم گفت چيه حض نمي کني گفتم آخه خاطره اي ديگه ندارم که حض کنم، من آدم بدي هستم ؟ من آدم سنگ دلي ام ؟ من سعي کردم خاطرات بد رو حذف کنم، همه داريم من هم دارم به وفور تا دلتون بخواهد داشتم تلاشم بر اين بوده که خاطرات بد رو حذف کنم اما خاطرات خوب چي ؟ خاطرات خوب اگر در اندک زمان من رو مشغول کنه اشکال نداره اما اگر خاطرات خوب من را طولاني زمان مشغول کنه به طور حتم از سفر الهي جا مي گذارد پس اونها را هم تعديل کردم و به سمت پايين سوق دادم چون من به سمت بالا حرکت مي کنم سقف من خاطرات حتي خوب گذشته نبايد باشه .اون هايي که با خاطرات زندگي مي کنند به طور حتم آدم هاي نا موفقي هستند . من بار ها گفتم خانمي خواب مي ديد چون در عوان جواني از لحاظ ثروت و مال و امکانات زندگي،امکانات خيلي بالايي داشته و الان نداره همسر از دست داده ديگه اون امکانات مالي را نداره الان هر وقت خواب ميبينه خودش رو در شرايط اون زمان مي بينه و هميشه تعبير خوابش رو مي خواهد تعبير نداره او سرش رو که بلند مي کنه فقط اون سقف را مي بينه ما سقف نمي خواهيم سقفهامون را مي خواهيم برداريم پس ذهن بايد از خاطرات خودش رو مصون کنه وابستگيش را از خاطرات پاره کنه و رو به عرش الهي کنه روح بايد غرق در انوار حرم الهي بشه تا بتواند محرم راز باشه از اينجا پي مي بريم عده اي که به ظاهر پرداختتند از عبادت ها و کارهاي حسنشون فقط به پوسته ظاهري اون اکتفا کردند و از مغز و جوهر اعمالشون غافل شدند چقدر از کعبه مقصود دور ماندند چه بسيار آدم هايي که در ماه محرم خرج هاي کلان دادند، حسنيه ها اداره کردند، دسته ها راه انداختند و در عالم برزخ تهي دست باقي ماندند چون از تمام اين اعمال به جوهريه اون توجهي نکردند بلکه به پوستي ظاهريش که او را فردي مومن قلمداد کنند پرداختند يا صرفا بدليل اينکه گفته شده اين کار ثواب داره انجام دادند هيچ وقت به مغز کار توجهي نکردند ثواب يعني چي؟ ثواب را معني کنيد اگر عملي انجام دادنش ثواب داره يک معني دنيايي بيشتر نداره که انجام اون عمل در شما بايد تاثير بگذاره ،آيا گذاشت ؟ پس عاليست ثواب رو بردي .اون ور خط هم هرچي دادند فبه المراد اما اگر نگذاشت نه اينجا چيزي بدست آورديد و نه در ازاش اونجا چيزي خواهيد گرفت. دسته اي هستند به قول خودشان معنا گرايي مي کنند، به عالم معنا توجه مي کنند شانه از زير عبادات و اعمال شرعيه خارج مي کنند ما تو فرقه هاي مختلف نظير اين مطلب را زياد داريم من بارها باهاشون بحث کردم ،بارها باهاشون گفتگو کردم و سعي کردند به من اين را بفهمانند که ديگر دوره اش گذشت که آب وضو را از اينجا مي ريزيم يا از اينجا من هم قبول دارم ولي اگر شما اصل وضو را هم حذف بکنيد ديگر جايي نداره، اما يک جوان را در فشار نگذاريد که وضو رو آبشو رو از اينجا ريختي پس وضوت باطل است بدو دوباره وضو بگير، بابا سرده اين وضو رو گرفته تذکرش بده براي دفعه بعدش، من هم قبول دارم که اعمال شرعيه نخ قندي به پاي من و شما نبايد باشه اما وجودش الزاميست ،کساني که به معنا پناه بردند و از زير عبادات و اعمال شرعيه شونه خالي کردند اينها از حقيقت به مجاز ، از واقعيت به توهم و خيال پيوستند ،خوب توجه کنيد مگر نه اينکه نور الهي در تمام مظاهر عالم امکان جاريست مي توانيم بگوييم نور الهي به جايي مي رسه و به جايي نمي رسه ؟ در تمام مظاهر عالم امکان جاريست در همه چيز جماد و نبات و حيوان و انسان حتي جهان هاي موازي با ما که ما آنها رو رويت نمي کنيم چرا بدن رو از اين عبادت معاف مي کنيد ؟ چرا بدن را، اين عالم جزيي را از تجلي انوار الهي تعطيل مي کنيد؟ چون بدن وقتي در مرکز نور يعني در مرکز عبادت قرار نگرفت انوار بهش نمي رسه شما چه حقي داريد که اين جسمي که امانت در نزد شماست از انوار الهي معافش مي کنيد، سهمي براش قائل نمي شويد اجازه اين کار رو نداريد.
پس فقط عبادات قلبي عبادت يک سويه است ارزش چنداني نداره ،دسته وسط کساني هستندکه جمع بين ظاهر و باطن کردند،همه درجات وجودي خودشون رو به عبادت و توجه به حضرت محبوب وا داشتند و تو اين سفر ملکوتي خودشان را تجهيز کردند ما با اين دسته کار داريم.
از جمله دعا هاي منصوب به آقا امير المومنين چنين است که فرمودند :
اللهم نَوِّر ظاهري بطاعتک و باطني بمحبتک و قلبي بمعرفتک و روحي بمشاهدَتک و سِرّي بِاستِقلالِ اِتِّصالِ حَضرتک يا ذالجلا ل والاکرام
خداوندا ظاهرم را به طاعتت ، و باطنم را به محبتت ، و قلبم را به شناختت ، و روحم را به ديدارت ، و سويدايم را (آرزوهاي باطني) به پيوستگي کامل به حضرتت نور بخش اي صاحب جلال و جمال
اين دعا خودش به تنهايي راه را براي همه روشن مي کنه چه مراتبي را بايد طي کنيد، خداوندا ظاهرم رو به طاعتت ،يعني جسمي رو که در اختيار شماست در عبادات و اعمال عبادي و شرعي قرار گرفتن، پس ميشه دريافت که براي تکميل نفس و طي طريق کمال انسانيت فقط دانستن علوم الهي،تعليم و تعلم فلسفه کافي نيست .
استدلالات بر اساس منطق ذهن رو اغنا مي کنه چون ذهن استدلال مي کنه منطق رو مي پذيره و قانع ميشه اما اينها قلب و روح رو اشباع نمي کنه يک واقعيت است قلب و روح رو اشباع نمي کنه ،روان انسان را از تشنگي و عطش وصول به حقايق و شهود اونها سيراب نميکنه ، علم حکمت و فلسفه داراي اصالتي است توحيد و يگانگي خداوند بر پايه برهان و استدلال استوار کرده و راه هر گونه شک و شبهه رو هم بسته درش هيچ شکي نيست . بر همين اساس قرآن خدا،قرآن مجيد در جاي جاي کلام وحي دستور به تعقل و تفکر داده ،استدلال کنيد،تعقل کنيد،تفکر کنيد،در يابيد، روايات ائمه بزرگ دين هم تاکيد بر همين کردند اما در اين راستا اکتفا کردن به توحيد فلسفي دلايل و استدلالهاي اونها بدون اينکه دل و ضمير انساني به اين امر مطيع بشه و گردن بگذاره امري است بس نارسا، بر اساس منطق بايد نماز بخواند بر اساس منطق يگانگي خدا رو مي پذيره، اما اگر اين قلب پذيرا نشد و مطيع نشد کار کاملا ناقص و نارساست.
دل و باطن آدمي هميشه گرسنه مسائل معنوي است ،گرسنه عالم غيب است از همين گرسنگي عده اي سو استفاده مي کنند و انسانها رو به بيراهه مي کشانند طرف با در اختيار گرفتن و تصرف کردن جني از وقايعي خبر ميده انسانهايي که طالب عالم غيب هستند به دورش جمع مي شوند و او را در اين راستا ياري مي کنند او هم اينها رو با خودش مي بره .در حالي که سير کردن تو کتاب ها،تو کتابخانه ها، کتاب بخوانيد، مطالعه بسيار بکنيد ولي اکتفا به اين نکنيد چقدر اين در و اون ميزند کلاس ميروند روزگذشته يک خانم جواني که من اون خونه قبليم که بودم يک مدتي ايشان بيمار من بود آمده بود براي درمان لطف الهي مسائلش حل شد زنگيش مشکلاتش برطرف شد و برگشت تو زندگي خودش ،خوب به اين جهت ارادت خاصي داره نسبت به من زنگ زده با من صحبت کنه وقتي باهاش صحبت کردک ديدم ايشان را دعوت کردند به کلاس فرا درماني يک همچنين اسمي بله فرا درماني،که اجازه مي دهيد من بروم حالا شاگرد کلاس من هم نيست يک دوره ايشون بيمار من بوده ولي ياد گرفته يک بار رفت کتکش رو خورد تا مدت ها مي زدنش موجودات بدي که همراه خودش از او مجلس آورده بود مي زدنش شبها خوب حالا لطف پروردگار عنايت آقا امام زمان شامل حالش شد با چيز هاي که بهش داديم مشکلش حل شد براي همين ديگه هر جايي نمي ره بي خبر من جايي نميره با اينکه ارتباطش با من خيلي کم و خيلي جزئيه که آره من مي تونم اينجا رو برم؟ گفتم آخه خانمم شما براي چي مي خواهي بروي آخه ،تو اين رو به من بگو اگر بيماري مي خواهي بروي درمان بگيري يک حکمي است،گفت نه ،گفتم پس براي چي مي ري، گفت اونجا آموزش مي دهند مسائل معنوي رو ،گفتم خوب برو .گفت شما ميشناسي ،گفتم نه ،گفت شما تا حالا رفتي ،گفتم نه، گفت پس من از کجا بدونم که اينجايي که مي رم درسته يا غلط ،گقتم خوب اين رو مي تونم جواب بدم من يک شاه کليد دارم مثل دزد ها هر قفلي رو مي تونم باهاش باز کنم شاه کليد من حکم قرآن است، خانومي برو اونجا بشنو حرف ها رو اگر صحبت ها تاييد کننده احکام قرآني است و به هيچ عنوان از هيچ سوراخ ريزي استفاده نمي کنه که شما رو از حکم قرآن بيرون ببره برو اما اگه يک سوراخ ريز هم پيدا کردي واينستا بهشون توضيح بدي تو کلاهت را بردار در رو چون حتما شيطان اونجا حکم مي کنه اين رو که گفتم گفتش که پس بذار يک چيز ديگه هم بگم خوب بگو گفت توي اين کلاس مَسترشون ،من نمي دونم اينها يعني چي سواد من اينقدر نيست، مسترشون بهشون گفته اين نمازي که حضور قلب نداشته باشي توش به افکار ديگه هم کشيده بشي معناش رو نداني اصلا بهتر نخوني ،من خنديدم گفت مي خندي ،گفتم خوب معلومه مي خندم، گفت من هم خنديدم گفتم چرا ،گفت اون مو قع که پيش تو مي آمدم يادم آمد که تو تعريف کردي دختر جواني آمد گريه مي کرد که مي خواهم نماز بخوانم گفتي خوب بخون گفت آخه من لاکم دوست دارم نمي تونم لاکم رو پاک کنم جدي مي گم يک همچين اتفاقي براي من افتاد گفتم بار پروردگارا بنده تو مي خواهد رو به تو وايسته من دور از جون شما غلط مي کنم بگم تو براي اينکه لاک مي زني تو حق نداري رو به خدات وايستي خدايا مي فرستمش در محضرت بگذار تو رو درک بکنه خودش اينها رو پاک بکنه ،يک سه چهار ماهي هم با لاکهاش نماز خوند گفتم ولي تو مجازي کسي ديگه مجاز نيست براي بقيه تو حکم صادر نکن بعد از سه چهار ماه آمد ديدم لاک نداره گفتم چي شد گفتش که الحق و الانصاف کاري کردي چي گفتي شما، گفتم چطور، گفت ديگه نميتونم لاک بزنم چون همه ذرات پوست و گوشتم بايد پيش خدا باشه ولي وقتي چيزي روي اين ماليدم اين قسمت ها ديگه پيش خدا نمي ره ديگه نمي تونم تحملش کنم ،گفت من اين رو از تو شنيدم اين حرف براي من غريب است اين حرف براي من مردود است گفتم تو اين رو فهميدي گفت آره ،گفتم پس چرا مي ري ،خوب نرو عزيزم .
توجه کنيد مطالعه کنيد ،سير کردن تو کتاب ها، توکتابخانه ها ، توي مکاتب، توي درس خواندن، تو درس دادن حتي در اعلا درجه خودش چاره درد را نمي کنه بلکه عضوي رو سير مي کنه عضوي بالاتري رو گرسنه نگه مي داره مراقب باشيد .
باز هم ميگم کتاب خواندن مردود نيست ها شما تشريف بياريد منزل ما دخترم دائما کتاب هاي من رو جمع مي کنه بغل صندلي من هميشه يک دسته کتاب است روي ميزم يک دسته کتاب است ولي خوندن اون کتاب ها من رو از اون يکي جدا نمي کنه ما مي خواهيم اين رو بگيم، دين قويم و محکم که بر صراط مستقيم هر دو جنبه را رعايت مي کنه هر مکتبي که رفتيد که شما رو به هردو جنبه دعوت مي کنه اون مکتب مکتب درستيه قوا و استعداد هاي انساني رو در هر دو جهت تکامل مي بخشه اون مکتب درستيه از سويي تشويق ميکنه به تفکر و تعقل و از سويي امر ميکنه به اخلاص ،به تطهير دل از زنگار شهوات و سياهي ها ، پس اگر يک بعدي بود به طور حتم مذموم است ما در سوره شمس داريم خداوند يازده سوگند عظيم و جليل ياد مي کنه در اين سوره و در انتهاش توي آيات نه و ده مي فرمايد :
قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّئهَا(9) وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا(10)
براستي که هر کس که نفس خود را تزکيه کرد به رستگاري رسيد هر که آنرا بيالود زيان بار گشت
اينها بايد براي ما معني بدهد اينها بايد براي ما چراغ باشه چراغ هاي چشمک زن خيلي قوي آيات قرآني با جان انسان حرف مي زنه اون رو دعوت مي کنه شايد هم يکي از دلايلي که بعضي ها مي گويند ما قرآن رو نمي فهميم شايد يکي از دلايلش همينه در هاي باطنشون رو سفت و سخت بستند ،سه چهار تا هم قفل و کليد و کلون هم بهش انداختند ،خوب طبيعي است نمي فهمه ديگه چون خيلي از آيات رو مي خواهد بر اساس منطق بفهمه ،نمي فهمه خيلي جاها با منطق نمي ياد چون منطقش هم منطق نيست هنوز رشد کافي رو نکرده که پاسخگو باشه.
خوب با اون چشمها فوري مي گه چطوري درهاي باطن را باز کنيم آخه چشم هاي شما حرف مي زنه مي دانيد خيلي از مواقع چشماتون حرف مي زنه با من خيلي از حکايت هاي دلهاتون رو حتي حين سخن گفتن از چشماتون مي فهم . مي پرسه حالا چطوري درهاي باطن را که بسته شده باز کنيم از کلام رسول خدا، از خودم چيزي ندارم حضرت فرمودند:
من اَخلَصَ لَه اربعين صباحا ظَهَرَت ينابيع الحِکمَه مِن قَلبه الي لِسانه
هر کس چهل روز کارش را خودش را براي خدا خالص کنه چشمه هاي حکمت از دلش بر زبانش گويا ميشه، ظاهر ميشه .
عجب کلام قشنگي، عجب کلام دو پهلويي،حضرت با کلامي پر از رمز و راز فرمودند هر آنچه که تو به دنبالش هستي در توست، در خودته تو کدوم کتابها دنبالش ميگردي؟ تو کدوم مکاتب دنبالش ميگردي؟ ميره اون آئين را ميخونه مي ره اون آئين را ميخونه ميره اين آئين را ميخونه، همهش در شماست، پيش خودته فقط کافيه که اجازه بدهي از توي تو راهي به بيرون پيدا کنه و بيرون بياد آنچه را که امروز گفتم مقدمه اي بود بر آنچه که اگر توفيق الهي نصيب ما باشه تازه آغازش ميکنم، پايان بخش اين مقدمه کلام صدر المتالهين شيرازي را ملاصدرا را مي ميآورم در مقدمه اصفار اربعه نوشته مي دانيد، ملاصدرا افتخار فلاسفه عالمه، نه ايران عالم ،ملاصدرا ميگه:" همانا من از خداوند طلب آمرزش و عفو بسيار دارم از براي آنکه پاره اي عمر خويش را به بررسي آرا مدعيان فلسفه جدال کنندگان اهل کلام نازک بيني هاي آنها و آموختن سخنان و شيوه هاي بحثي آنان به پوچي گذراندم تا اينکه سرانجام در پرتو فروغ ايمان و تائيد خداوند منان دريافتم که واقعا قياسات آنان بي نتيجه و صراط آنها غير مستقيم است از اينرو زمام کار خويش را به خداوند و به فرستاده بيم دهنده و هشدار دهنده او سپرديم و به آنچه از رسول الله به ما رسيده بود تماما ايمان آورده و تائيد نموده و در صدد جستجوي توجيه عقلي و روش علمي براي فرمايشات رسول برنيامديم بلکه پيروي از هدايت و اجتناب از نواهي او را پيشه خود ساختيم( پيروي از هدايت و دوري کردن ازآنجه که حضرت نهي کرده بودند) همچنانکه حق تعالي فرموده آنچه از دستوراتي که پيامبر براي شما آورده است بگيريد پيروي کنيد و از آنچه نهي فرموده دوري کنيد تا آنکه خداوند بر قلب ما گشود آنچه را که گشود و به برکت اين دنباله روي از حضرت رسول به فلاح و رستگاري رسيديم "، آنچه را که عرض کردم مقدمه اي بود بر سلسله دروسي که در باب سير و سلوک مي خواهيم آغاز کنيم اميدوارم که مقصودم را توانسته باشم به خوبي بيان کنم
اعوذ باللله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحين تازه مي خواهم يک کوچولو حرف بزنم اگر خسته نباشيد،
آيات 53 و 54 سوره فصلت :"بزودي نشانه هاي خود را درآفاق(آسمانها زمين و طبيعت)و در وجود خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن شود که او حق است و بس آيا همين کافي نيست که پروردگارت بر هر چيز شاهدو حاضر است هان که ايشان نسبت به ديدار پروردپارشان در شکند آگاه باشيد که او به هر چيز احاطه دارد "
آنچه را گفتيم امروز همين را نگفتيم آيا همين کافي نيست، حالا باز بين من و شما خالي است بين من و شما فاصله است؟ فکر ميکنيد فاصله است؟ با من دو متر فاصله داري ؟با من ده متر فاصله داري ؟با من نيم متر فاصله داري؟ خودتان با هم ديگه فاصله داريد؟واقعا هست؟ باز هم مي پذيريد اين را؟
بشر تو عرصه زندگي ماديش به طور دائم در کشاکش و درگيري علائق دنيويش مثل کار، همسر، اولاد، پول و غيره دست و پا ميزنه هر دم به سويي کشيده ميشه و حاصلش فقط حسرت و سوز و گدازه گاهي اوقات از دست بچه ها عصباني مي شوم بچه ها نه بزرگها گاهي اوقات آخه ميدانيد خود ما هم بچه ميشيم همانطور که شماها بچه ميشويد من هم بچه مي شوم از دست بچه ها عصباني ميشوم عصباني، ناراحت،بعد شروع ميکنم يک خرده غر غر ميکنم بعد شروع ميکنم آه ميکشم، بعد شروع ميکنم حسرت ميخورم، اي داد اي بيداد،چرا اينجوري شد،همسرم يک جمله دارند ميگه مگه مال تواند؟ جمله خودم را به خودم غالب ميکنه ميگه مگه مال تو اند؟ اينها که مال مانيستند ما اينقدر حرصشون را ميخوريم راست ميگه ها اينها هيچ کدومشون مال نيستند نه پولامون نه بچه ها مون نه همسرمون نه پدر مادرمون نه خواهر برادرمون نه خونه هامون مغازه هامون هيچ کدومشون براي ما نيستند فقط در ميون اين همه سوز و گداز ها گاهي اوقات يک نسيم جانبخش انسان را به سوي خودش جذب ميکنه چه موقع خيابون رد ميشده ،عصباني ،کسل دلخور، امازاده صالح را ميبينه ميگه پام خسته است بذار برم يک خرده اين تو بشينم ميره تو حرم ميشينه تو همون نشستن يک احوالاتي براش ايجاد ميشه اين احوالات را بهش ميگن جذبه ،قطعا براي همه شما اين به وجود آمده، اين را بهش ميگويند جذبه ،جذبه نياموده براتون؟ وقتي هم از اونجا ميخواهي مي آيي بيرون اِل ميکنم بِل ميکنم هم چي را ول ميکنم ،من ديگه اينجوي ميشم من ديگه اون جوري ميشم، اصلا بهش محل نميذارم ديگه با کسي کار ندارم،نه؟،حالا چه قدر دوام آورده خدا ميدونه اما از اين نسيمها گهگدار مي وزه به همه من و شما ميوزه بدانيد آگاه باشيد پروردگارتون در اين ايام، در اين روزگار براي شما نسيمهايي داره بکوشيد خودتون را در معرض اون نسيمها قرار بدهيد و از اون نسيمها روي برنگردونيد، با وزيدن اين نسيم ها انسان به سوي خدا حرکت ميکنه از تاثير اون تصميم ميگيره از عالم کثرت عبور کنه و به عالم وحدت نزديک شده و به هر ترتيب مي خواهد بار سفرش را ببنده اين سفر که آدمي که به اين نقطه ميرسه و بار سفر ميبنده اين سفر را که مي خواهد شروع کند بهش ميگويند سير و سلوک، چه قدر سير و سلوک را بکار برديد تا حالا؟ چه قدر ازش حرف زديد تا حالا؟ سلوک يعني پيمودن راه، سير يعني تماشاي آثار و خصوصيات منازل و مراحلي که در بين راهه، حالا خيلي نا اميدتان نمي کنم که وارد سير و سلوک شدن هنوز خيلي جايي نرسيدنه هنوز خيلي راهه، ما هممون با کلمه سير و سلوک آشنائيم خيلي مواقع بکار برديم خيلي مواقع شنيديم و بعد خيلي از مواقع فکر کرديم اگر که به سير و سلوک وارد شويم واي که به چه چيزهايي دست پيدا ميکنيم اما غافليم که اين تازه اول راهه چرا که توشه اين سفر را هنوز بر نداشتيم توشه اين سفر کوششها و رياضتها نفساني است، خدا وکيلي چند هفته است ترک غضب را شروع کرديم ؟8 هفته، تو اين هشت هفته تو زندگي شخصي و ماديتون به عينه تاثيرش را چه قدر مشاهده کرديد؟با اينکه خيلي خوب مشاهده کرديد چه قدر ترک غضب دنيا را براي شما مصفا ميکنه اما هنوز از دست چنگالهاي غضب رهايي کامل پيدا نکرديد با اينکه مي دانيد غضب بده با اينکه مي دانيد چه قدر بعد از اينکه خشم گرفتيد حالتون بده ،ديگه هيچ چيز را ندانيد حال روبررويي تون را نمي گويم که اون چه قدر بده کاري ندارم، اما خودت که به خودت واقفي بعد از خشم گرفتن چه قدر حالت بده و چه قدر تماشاي يک آدم غضبناک حال آدم را به هم مي زنه و چه قدر آدم غضبناک هولناک و کريه است ،همه اين را مي دانيم ديگه، اما هنور نمي تونيم به طور کامل دست برداريم حالا چه رسد به علايق مادي که براتون خيلي هم دلچسبه، مرد ميدونش هستيد ؟حالا ميگه ما زنيم هيچ فرقي نميکنه عزم مردونه مي خواهد، چرا عزم مردانه؟ چون عزم مردانه به اون دلايلي که اول جلسه گفتم دچار تزلل نمي سه که در خانم ها اتفاق ميافته، عزمتون را جزم کرديد؟ خودتون خواستيد ها، شما گفتيد ها ،من اصراري نداشتم حال اگر خواستيد بايد عزمهاتون را جزم کنيد تا با هم ديگه رشته هاي علقه عالم کثرت را پاره کنيم، از عالم طبيعت سفر کنيم چطوري، فوري ميگه چطوري، چطوريش را ميگويم.
اولا عرض کنم خدمتون تکاليف درسيتون زياد شد به ترک غضب ترک حسد هم اضافه کنيد اما سر جدتون فوري جبهه نگيريد من اصلا آدم حسودي نيستم، همه شما حسوديد خدا مي دونه با دونه دونه دلايل عيني اثبات ميکنم که حسوديد ،چون شاهد لحظه لحظه حسادتها تون بودم، شما از من بزرگتريد، شما از من عاقلتريد شما از من با شعورتريد ولي هيچ کدومتون به اندازه من که با شما پيوند خوردم شما با من پيوند نخورديد حالا مي گويم چرا، شما احتياج داشتيد به حل و فصل بعضي از مسائل که پيش من آمديد ولي من حل و فصل مسائلي نداشتم با شما، من فقط شما را دوست دارم، من فقط شما را دوست دارم، درست ميگويم من با شما بزرگ شدم، با شما زندگي کردم با شما لحظه ها طي کردم پس ميگويم حسودي نگو نه، ترک حسد به ترک غضب هم اضافه شد.
ما براي راهمون ازاين دوخصلت مذموم بايد عاري بشيم ،خالي بشيم اگر قلاده، ببخشيد اين اصطلاح را به کار ميبرم ولي واقعا قلاده است ،غضب و حسد قلاده است به گردن ما، اگر اين قلاده ها به گردن ما باشه ما را دراين راه همراهي نمي کنن پس بايد دورش کنيم پس حرکت اول را گفتم ترک حسد به ترک غضب افزده شد.
حرکت دوم تا به حال از من خيلي شنيديدکه عرصه دنيا را به خودتون به هر چيزي تنگ نکنيد به هر بهانه اي تنگ نکنيد يا به عبارت ديگه بجنگيد براي چيزي که ميبريد با خودتون پس از مرگ نه براي چيزي که وقتي مرديد اينجا مي مونه و شما مي رويد همرا شما نمي آيد، اين را بار ها از من شنيديد اما فقط شنيديد معمولا گوش نکرديد چون گوش کننده عمل کننده است ولي شما فقط شنيديد گوش نکرديد اما حالا ديگه مجبوريد که گوش کنيد، يک دفتري تهيه مي فرمائيد در طول هر روز هر چيزي را که به اون بر مي خوريد و براي يه دست آوردنش خودتون را در سختي و گناه قرار داديد و قابل بردن به ديار آخرت هم نبود يادداشت کنيد .يک دفتر مي خريد در طول هر روز از صبح تا شب اعمالي که به خاطرش حرص خوريد، جيغ و داد کرديد يا حرکتي کرديد کسي را آزار داديد خلاصه خوب نبود و نتيجه اي که به دست آورديد يا مي خواستيد به دست بياوريد و به دست نياورديد اگر به دست مي آورديد قابل بردن به ديار آخرت نبود با شما تو گورتون نمي گذاشتند و حسنه اي هم براي شما نمي نوشتند که اونجا استفاده کنيد اين ها را يادداشت کنيد و مرور کنيد و تصميم بگيريد، خواست قلبي تون را محکم بگذاريد بر حذف اين اعمال و حرکات .
مثال ميزنم همسايه کناري شما آشغالهايش را هميشه ميگذارد دم در خانه شما، اين خيلي متداوله نه، حالا بماند چرا، شما تذکر بدهيد ولي در راستاي تذکر دادنتون خشم، غضب ،توهين و خيلي کارهاي ديگر را نکنيد،نهايتش، ديگه بيشتر از اين نمي شه که، آدم نمي شه، بذاريد آشغالها را از در خونه شما ببرند ماهيانه اي که به رفتگر ميدهيد هزار تومان بيشتر مي دهيد ايرادي نداره اگر اون هزار تومان را به رفتگر شما ندهيد همسايه شما هم نمي دهد اون هم که اموراتش نميگذره، اگر هزارتومان هم تو جيب شما بمونه امروز که بنده انا لله کردم هزارتومان را در درز کفنم نمي گذارند که به نکير منکر رشوه بدهند مي گذارند؟ پس بده بره.
خب اين حرکت خيلي پر ثمري است چون خيلي زود مي فهميد که تا به امروز چه بخش عظيمي از وجود الهي،اون وجود الهي درونتون را ضا يع کرديد خراب کرديد، خيلي زود متوجه مي شويد که اين بخش را چه قدر حرومش کرديد نه خودتون بهره اي ازش بريدي نه اجازه داديد ديگرون ازش بهره اي ببرند از وجود شما و نه او را پاکيزه حفظ کرديد خلاصه متوجه اين ضرر و زيان بزرگ که قرآن ميگويد خداوند در قرآن فرموده که انسان بسي در خسران و زيان است اين خسران و زيان کجاست؟حساب بانکي هامون را که ضبطش ميکنند مثل امريکا؟ خوردند به فشار مالي چه قدر حساب هاي بانکي را ضبط کردند، اين است خسران؟ نه، بخش عظيم تر اين خسران در وجود ماست، اين را بنويسيد تا متوجه ضرر و زياني که تا به امروز متحمل شديد بشويد تا بعد از اين را ضرر نکنيد، دفترتون را هر جلسه با خودتون بياوريد هر جلسه في البداهه از يک يا دو نفر مي خواهم که از روي دفترشون موارد ي را که برخورد کردند براي ما بگويند .
قشنگي کار اينجاست که شايد موردي به چشم شما خورده و دوست شما اون را اصلا به حساب نميآورده اينجوري باعث ميشه که اون هم متوجه بشه اي بابا من هم اين کار را کردم پس اين هم جزو ضرر و زيانهاي من است پس يادداشت بر ميداره تا ترکش کنه .
خلاصه از اين به بعد کار دوسره است هم من و هم شما آقايون هم کار را رو محول نکنند به خانم هاشون خانمها دفترهاشون را بنويسند هر آقايي دفترش پيش خودش به خانمهاتون هم نشون ندهيد خانمها شما هم دفترهاتون را به آقايونتون نشون ندهيد چون هنوز تو ضرر زيانند سو استفاده ميکنند و بلعکس شما هم نشون آنها ندهيد چون آنها هنوز به مرحله فايده بردن و سود طلبي و سود بخشي نرسيدند اون وقت به ضررتون ميشه جزوات جلسات قبل معرفت را مطالعه کنيد، ما دفعه بعد جزوه جلسه اول را بررسي ميکنيم، جزوه ها را مطالعه کنيد، بند بند کوتاه کنيد، خلاصه در چند تا بند که در اين جلسه چي گفته شده بود، باز يک زمان کوتاهي را اختصاص مي دهم في البداهه از فردي مي خواهم که جزوه جلسه اول را که خلاصه کرديد بندهاي خلاصه شده اش را بفرمائيد و ايشان هم بايد بندهاي خلاصه شده اش آماده باشه بعد در حين گفتن ايشون اگر مواردي که ايشون ميگه شما اگر ذکر نکرده بوديد و يادداشت برنداشته بوديدمتوجه مي شويد که دقتتون کم است و اونها رابه يادداشت خودتون اضافه ميکنيد. خلاصه دوره نشستن و شنيدن و گاهي چرت زدن و در طول هفته هم به باد فراموشي سپردن تموم شده ديگه، زنگش خورد به پايان رسيد سعي کنيد در جلسات غيبت نداشته باشيد براي رسيدن به واديهاي مختلف مستلزم کسب آمادگي هاي لازمه اگر غيبت داشته باشيد اون وقت نمي تونيدتوي اين واديها به سادگي قدم بذاريد و پاسخ بگيريد بعد آروم آروم احساس ميکنيد که حذف شديد بدون اينکه کسي بهتون بگويد حذف شديد. جلسات را از دست ندهيد روزهاي سه شنبه را يک روز کاري خيلي مهم تلقي کنيد به محيط کارتون بگوئيد من اين روزها نمي توانم ار اين ساعت بيشتر بمانم حقوق کم ميکنيد بکنيد هيچ ايرادي نداره مهماني نرويد مهمان دعوت نکنيد اگر مهماني زنگ زد خواست منزل شما بياد خيلي راحت بگوئيد سه شنبه معذورم ما نيستيم نمي تونيم سه شنبه ها در منزل پذيراي مهماني باشيم، اگر که اين طوري رعايت کنيد مي بينيد که در طول سال يک جلسه هم غيبت نخواهيد داشت مگر من مهمان نمي آيند خانه ام مگه من دعوت نمي کنم بالا بره پائين بياد سه شنبه کلاس دارم خانه ام مي آئيد بيائيد بنشينيد در کلاس مسافر داشتم شما ديديد مسافر من آمده کلاس نشسته چرا چون من حضور ندارم هيچ ايرادي نداره اصلا من اين هستم شما مرا دوست ميداريد اين جوري دوست داشته باشيد.پس هفته آينده دو تا برگه ياد داشت از شما ميخواهم يکي در باب افعاليکه انجام داديد و متوجه شديد قابل بردن به عالم قبر و آخرت نيست ،بايد ترک بشه دوم در باب خلاصه اي از اولين جلسه معرفت در ضمن برگه هاي ترک غضب و حسد را مي خواهم خدا وکيلي شما که غضبهاتون را آورديد نوشتيد بد ديديد؟سود نکرديد ؟جواب دادم ديگه، به همه جواب دادم و خيلي از مواقع جوابها خيلي از معضلات شما را حل کرده ،خلاصه شما را خدا خودتان را خيلي بزرگ نبينيد مردم را اين قدر تهديد نکنيد.
کارگر است باشه کارگر آدم است انساني است داراي حقوق اگر به شما خدمت مي کنه ازش سپاسگذار باش تشکر کن چرا غضبش ميکني اگر کاري خواستي انجام نداده با مهر و محبت ازش بخواه مگه شما مسلمان نيستيد شرط مسلماني مگر رافت و مهرباني نيست؟ شمارا خدا خودتان را اين قد بزرگ نبينيد،در مقابل کارگرتون در مقابل همسايه تون همسرتون همسر که ميگوم هم خانم ها نسبت به آقايون هم آقايون نسبت به خانمها در مورد فرزندانتون، جوانها در مقابل پدر مادهاتون خودتان را بزرگتر نبينيد، علمتون بيشتره من هم قبول دارم من هم قبول دارم حرفي توش نيست تحصيلاتتون بيشتره من هم قبول دارم اما يک بعدتون بزرگ شده بعد ديگرتون هنوز بزرگ نشده تازه خيلي خيلي بزرگ شده باشي در مقابل حضرت حق که مي ايستي ذره ناچيزي هستي پس هنوز کوچکي، هر وقت به او پيوستي بزرگي ،يادتون باشه شما هر وقت به خداتون پيوستيد بزرگيد تا نپيوستيد کوچکيد ذره ناچيزي هستيد ذره حقيري هستيد خلاصه حسد و غضب از جمله مواردي است که بسياري از بزرگان را از قله هاي رفيع بزرگي به پائين انداخته مواظب باشيد به پائين نيافتيد بنويسيد مي خواهم همه را ببينم، خلاصه مي گويم مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد حرکت کنيد حرکت کنيد تا من هم ذوق بيشتري در اين راستا کسب کنم و خدمتگذاري صديقتر و کامل تر براي شما باشم ان شا الله، براي شادي انبيا اوليا شهدا صديقين صالحين و مومنين در گاه حق اجماعا صلوات.