منو

جمعه, 02 آذر 1403 - Fri 11 22 2024

A+ A A-

جلسه سی و ششم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم


اعوذ بلله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم استغفرالله ربي و اتوب اليه
هر وقت استتغفرلله را ميگويم يک ور دلم خندان ميشه خوشحال ميشه يک طرف ديگر ميلرزد خندان ميشوم از اينکه توفيق داشتم يک بار ديگر استغفار کردم و دلم ميلرزه از اينکه مبادا از اين لحظه به بعد يک چيزي بگويم يک کاري بکنم و ديگر فرجه استغفارش را نداشته باشم خوب توجه کنيد چي عرض کردم خدمتتنون در جلسه آخري که قبل از ماه محرم داشتيم خيلي صحبت کردي آغاز سخنموم اين بود که بشر در حيطه ماديت توي درياي بيکران شهوت و کثرات غوطه ميخوره. کثرات يعني تعدد مسائل و مطالب مادي گفتيم امواج علائق مادي او را به هر سويي که دلش بخواهد ميکش و ميبرد و خودتون به عينه توجه کرديد در دهه محرم خيلي از شماها مي توانستيد همه دهه را ايجا باشيد و نبوديد برويد به جمله اي که گفتم فکر کنيد خيلي از شماها خيلي سختي کشيديد هر روزتون گفتيد ديگه امروز نمي تونم برم ولي بوديد هرجوري بود اومديد توي اين دنياي مادي علائق مادي و مسائل اطرافش ما را هر روز به يک سو ميکشه و هميشه با حسرت و آه و سوز و ناله و ازاينکه اينطور شد اينطور شد روبروئيم آه و ناله يادتون باشه حسرت حسد افسوس سوز و گداز اينها از لوازم جدائي ناپذير عالم ماده است بد است ؟خوب از عالم ماده جدا شو. مشکلت اين است که به اين عالم چسبيدي بعد گفتيم که تو اين ميونه که انسان تو عالم کثرات آه و سوز وگداز و اين حرفها دائم داره دستو پنجه نرم ميکنه گاهي اوقات يک نسيم جانبخشي به آدم ميخوره حالا اين نسيم جانبخش را بگذاريد معني کنم بعضي ها فکر ميکنند که يعني جدي جدي بايد بک هواي لطيفي بياد رد شه هوا هم ميشه ها يک شبي اولين ماه هايي بود که تازه فهميده بودم چه اتفاقي براي من افتاده رفتيم اولين بار حرم حضرت معصومه وسط جميعت ،گرم ، داشتم خفه ميشدم چشمها را بستم گفتم يا حضرت معصومه خانم جون اومدم شما راببنيم ببين من را چه قدر اذيت مي کنند منهم آلرژي شديد داشتم و گرما اين چنين خفقان آور خفگي به من مي داد باور کنيد اين سر من به زور از بين جميعت مي آمد بيرون يک لحظه احساس کردم چه باد خنکي زد يک لحظه يک دهم ثانيه بله باد خنک هم داريم اما در عمل يک چيزهايي اتفاق ميافته که انسان را به سوي ديگري ميبره به مسير ديگري مي کشه ميره فلان حسينيه فلان مجلس وعظ و سخنراني همينطور که نشسته و داره نگاه ميکنه يک دفعه ميبينه که چه اتفاقي افتاد يک چيزي را داره ميبينه که هر چي به بقيه نگاه ميگه ميبينه اونها نمي بينند چون هيچ کس واکنشي نداره هيچ کس واکنشي نداره يک دفعه مثلا ميبينه که يک جايي تمثال مبارک آقا امير المومنين است روي ديوار بعد اينطوري ميکنه مي بينه که ديگه نيست بعد ديگه هرکاري ميکنه که ببينه نيست ديگه نمي آيد نورهاي رنگي ميبينه خلاصه خيلي چيزهاي مختف اين نسيم هاي جانبخش او را مي برد به يک سوي ديگر ميبرد اين نسيمها جوني تازه به آدم ميده اين را بش ميگويند جذبه يک جذبه خاصي در انسان به وجود مي آوره منتهي اين نسيمها گاه و بيگاهه هميشه وزيدن نداره که شما مطمئن باشيد هميشه ميوزه. ولي وجودش باعث ميشه که يک دمي از عالم کثرت جدا ميشويد به عالم وحدت خودتون را پيوندي مي دهيد و خلاصه سعي ميکنيد که هر جوري است بار سفر ببنديد از اين دنيا و غوغاي پر دلهره خودتون را خلاص کنيد سفري داشته باشديد اين سفر را در اصطلاح عرفا گفتيم بهش ميگويند سير و سلوک.
سلوک يعني پيمودن راه ، سير يعني تماشا شما با ماشين که از اينجا شمال تشريف ميبريد پيمودن اين جاده ميشه سلوک نگاهتون از شيشه به اون زيبايي ها وآن چيزهايي که در مسير هست آب درخت مناظر زيباي طبيعت اون هم ميشه سير عرفا اين را بهش ميگوين سير و سلوک اما سير و سلوک سفري است همچون سفرهاي ديگر شما هر سفري را بخواهيد آغاز کنيد بايد توشه همراه ببريد الان عرض کردم جاده هراز هر کسي يک بخشش ميچشه يک نفر تيز ميره در کمترين زمان ميگه اي بابا چه جاده خوبي آدم حظ ميکنه چه قدرکوتاه يکي ديگه ميگه نريد ها همش سنگ مي آيد تو سر آدم اون يکي ميگه اي بابا يک بارون مي خوره سرسره بازاره ديگه پاتون را نذاريدها هر کسي يک جوري برداشت ميکنه و احساس ميکنه اما يک چيزي مسلم است و اون اينکه همه به طور مشترک بايد توشه داشته باشند وسايلشون آماده باشه لاستيکهاشون پنچر نباشه و الي آخر براي سير و سلوک يک توشه اي مي خواهد و توشه اين سفر روحاني جهد و کوششي است در جهت رياضتهاي نفساني.
همون چيزي که تا به امروز از تحمل سختي هاش فرار کرديد ديدين هفته اول گفتم غضبهاتون را بنويشيد چي کشيديد من نوشته هاي شما را خوندم حيف که امانت دارم وگرنه از همشون کپي برمي داشتم که بعدا نشتون بدهم ببين کجا بودي ببين واسه چه چيزهايي غضب ميکردي و امروز کي هستي سختي مي خواهد.
بچه هاي قديمي مي دوند يک دوره اي گفته بودم هر وقت عصباني شدي خشم کردي يا حرف بد زدي زبونت را بذار لباي دندونات گاز بگير هفته بعد همه ميگفتم بابا ما نکه زبونهامون زخمه سختي داره راحت نيست من توصيه نمي کنم به شما خيلي سريع تمام علايقتون را رشته هاش پاره کنيد نه آروم آروم اونهايي که تند ميروند تند هم برميگردند اين را فراموش نکنيم اونهايي که تند ميروند همونطوري هم تند بر ميگردند عقب گردي ميکنند آرو آروم رشته هاي علقه هاي دنيايي را بايد پاره کرد. چندين سال است که دارم تلاش ميکنم و دوستانم را به اين مسائل دارم تشويق ميکنم به شکلهاي مختلف به گونه هاي مختلف سعي کردم اونهايي که تو حيات ماديشون چيزهايي که خيلي خوششيون مي آيد و مضر است اونها را دور کنم تلاشم را کردم گفتين هايم را گفتم چه قدر موفق بودم نمي دونم شايد هم نبايد من مثمر ثمر باشم شايد هم کلام من ناقص بوده شايد هم حرکت دادن من خيلي موثر نبوده ولي به هر حال تلاشم را کردم غضب حسد دروغ ريا بهتان مال حروم و از همه بدتر عافيت طلبي اين يک بخش ، بخش عافيت طلبيتون از همش بدتره بهتان ميزنيد خودتون مي دونيد بهتان ميزنيد حسد ميکنيد خودتون ميدونيد حسد ميکنيد دروغ هم مي گويئد خوب معلومه دروغ گفتيد اگر به من هم بگويي دروغ نگفتي ولي خودت مي دوني دروغ گفتي اما بخش عافيت طلبي از اون بخشهايي خيلي کلک انداز و حقه بازه ميگويم چرا نيامدي جلسه ميگه آخه هر چي فکرش را کردم اين ساعت از اين جا آزاد شدم تا خودم را برسونم اصلا جلسه تموم شده. باشه من چيزي نمي گويم اما خودت که خوب ميدوني خودت را گول نزن خودت خوب ميدوني ميتونستي بيائي فکر بکنيد دهد محرم امسال چند تا جلسه مي تونستيد باشيد اونهايي که دائم بودندن را کاري باهاشون ندارم ها با اونها بحثي ندارم و خيلي چيزهاي ديگه اين ها را بايد رشته هاش را پاره کنيم پاره نکنيم بهتره نيائي رک بهتره نيائي.
کسائي که صفات رذيله را از خودشون دور نکردند خيلي مشکل پيدا ميکنند چون حکايت ما حکايت قصه کساني است که با بالون سفر ميکنند اونهايي که مي خواهند سوار بالون بشوند مي گويند هيچ چيزي نياوريد خودتون سوار شويد هيچ چيزي به دستاش نمي گيره زير لباسهاش طلا جواهراش را مي دوزه پولهاش را اون زير کيسه ميکنه ميدرزه هيچ کس نيبينه تو چيزي دستت باشه بيائي سوار شي اما في الواقع آبروت ميره چون وقتي بالون بلندشد اينطور اينطوري مي کنند آدمها کدومشون سنگينترند از اون بال مي اندازنشون پائين مگه نه قانونشه ديگه .از اينجا به بعد سفرها يک نفره است هيچ کس کس ديگري را يدک نميکشه پس مواظب خودتون باشد. پس از اين به بعد سفر يک نفر يک نفره است اونهايي که طلا جواهر ها را اون زير قايم کردند زود آشکار ميشوند از اينجا به بعد راه چاره فقط کندن دونه دونه اينهاست يا بايد بکنيد و بريزي بيرون که خيلي سخته خيلي سخته. شونه هات را اينطور نکن بگي من ميکنم اين قدر سخته دوندونه و چه بسيار افرادي که همينجا مي مونند قصه سيمرغ را گفتم يک اشاره اي کردم تو ماه محرم بهش مي دونيد چه قدر مرغ بودند ميخواستند بروند سيمرغ را ببيند اون بالا بالا ها آخر سر تنها سي تا مرغ بود و قتي رسيدند بالا حکايت سيمرغ را فهميدند دونه دونه جا ميمونند اونايي که نکنند اين کار را ديدم که عالم طبيعت و ماده عالم کثرات خارجيه است يعني در عالم طبيعت هم چيز بسياراست ،کثير است و خارجيه، خارج از وجود شماست اين بخش الحمد لله قابل رويته براي همين هم راحت تر ميشه باهاش مقابله کرد
نوشته هاي شما ساعتهاي ازمن وقت ميگيره بي دليل اين را نگفته بودم براي اينکه شما اون کثرات خارجي را مشاهده کنيدلمس کنيد با هاش مقابله کنيد اونهايي که به دردتون نمي خوره حذف کنيد ايقدر طوقش به گردنموم نمونه اين طوقها را دونه دونه برداريم بندازيم بيرون.
عالم کثرات خارجيه هم ديگه قابل رويته براتون شايد موارد خاصي پيش بياد که بموني چي شد اون هم سوال کني اين بنده حقير خدا تا جايي که بفهمم و درک بکنم و پاسخ شما را بشنوم پاسخ شما را مي دهم اما ديگه از اين به بعد براي شما مشهوده خب ما بنا را ميذاريم به اونهايي که از علم کثرات خارجيه رد شدند. رد شديد واقعا؟ يا باز هم بايد صبر کنم چي فکر ميکنيد باز هم بايد صبر کنم تا از عالم کثرات خارجيه عبور کنيد چه قدر ديگه بايد صبر کرد صبري ندارم ديگه يعني من اجازه صبر ندارم حالا يک نفر از شما تنها گذشته پنج نفر من نمي دونم هر چند تا تون گذشتيد بسم الله از عالم کثرات خارجيه در رفتيم سري به سلامت برديم خلاص شديم خب تازه کجا رسيدي تازه وارد عالم برزخ کثرت انفسيه شديم وقتي توي اين مرحله وارد ميشويم اونجاست که عمق فاجعه را متوجه ميشويم تازه ميفهمي که اين عالم ماده و اون آثار کثيرش تو خونه طبيعت ما چه دفينه اي را دفن کرده با موجودات خيالي نفساني که از برخورد علاقه به همون موارد کثير ماده به وجود آمدن تازه روبه رو مي شويم بگذاريد مثال بزنم شما تو زندگي روزمره تون معامله اي ميکنيد قرار مدارهايي ميذاريد توي اين معامله طرف مقابل شما آدم درستي از آب در نمي آيد مال شما را پس نمي دهد به دفعات است ديگه ببين از اول جلسه چند مورد اين چنين بحث کرديم طرفتون آدم درستي از آب در نمي آيد مال شما را پس نمي دهد يا مال شما را حيف و ميل ميکند خب شما در مقام تلافي و مقابله در مي آئيد يک امر طبيعي است ديگه شکايت مي کنيد دادگاه ميرويد و خيلي کارهاي ديگه در نهايت موفق نشديد يا حتي موفق هم شديد اما چون ياد داشت ميکنيد متوجه مي شويد که خودتون را مورد آزار قرار داديد چون قرار شده يادداشت کنيد اون هم براي چي براي چيزي که با خودتون به ديار باقي نمي بري مالي که اينجا باقي ميمونه با خودتون عهد کرديد که ديگه حرص و جوش نمي خورم ديگه حرص و جوش تموم شد و اجازه ميدهيد کار طبق روال معمول خودش پيش بره خيلي خوبه تا اينجا خيلي خوبه نتيجه هر چي که شد بشه چون تو کلاس ياد گرفتيد براي چيزهايي که با خودتون نمي بريد حرص و جوش نخوريد تا اينجا خيلي خوب اما وقتيکه ميرويد به قسمت عالم برزخ وجودتون تازه ميبيني ديوهاي خيالي اونجا منتظرتون نشستند تا جنگ مغلوبه عالم ماده را اونجا تو عالم خيال تازه شروع کنند شروع ميکنند به جنگيدن اين خيالات اين ديوهاي خيالي اين قصه اي که در عالم ماده شما سپرديد و ازش عبور کرديد اما چون در عالم برزخ خيال شماحذف نشده اونجا منتظرتون شده ايستاده و اجازه نمي دهند از محدوه برزخ خارج شويد مانع سفرتون ميشه آرامشتون را ميگره سالک مي خواهد ذکر پروردگاه کنه به ذکرش بشينه آسايش پيدا کنه مثل سيل بهش هجوم مي آورندحمله ميکنند قصد هلاکش را دارند چه تو اين جلسات گفتيد يک نماز مي خونم آخه چه نماري همش ميروم جاهاي ديگه ذکر ميکنم نمي فهمم چي چي ذکر کردم مگه اين مشکل همه شماه نيست مگه همتون باهاش درگير نيستيد چه قدر گفتيد ميخواهيد در بريم
جان همه روز از لگد کوب خيال وز زيان و سود از بيم زوال
ني صفا مي ماندش ني لطف و فر ني به سوي آسمان راه سفر
وقتي که جان آدميزاد روح آدمي زاد تو عالم برزخ هم گرفتار ميمونه ببيند آثاري که در جهان ماده ما باهاش دست و پنجه نرم کرديم مدتها بهش اجازه داديم براي ما عرض اندام کنه ما را به دردسر بندازه ببينيد قصه اش تموم نشده دفترش بسته نشده تازه از دست دنيايي که خلاص ميکنيم ميگيم بسشته بمون پشت در با من تو خونه نيا بعضي از آقايون اين لطف بهشون هست که دردسر ها و سخنتي ها بدکاري ها زشتي هاي محيط بيرون را ميذارند پشت در خونه وقتي مي خواهند بيايندتو خونه خودشون را تکون مي دهند مي گويند وايستا تا فرادا صبح برگردم اين لطف خيلي لطفه ولي خيلي ها اينطوري نيستند همه را با خودش مياره تو خوه از بدو ورود در را مي کوبه به هم داد ميزنه عصبانيه و هزار و يک فعل زشت ديگه و بلعکسش خانم ها همينطور خانمها هم فرقي نمي کنه تازه اين يک قسمتشه تازه ميره سر سجاده اش نمازش را بخونه بد بختي بزرگ اونجاست بعد دچار وسواس هم ميشه رکعت اول بودم يا دوم نکنه وضوم باطل شد نکنه خوابم برد اصلا اين را گفتم يا نگفتم ببينيد چه قدر سرگردون ميشه ني صفا مي ماتندش ني لطف و فر ني به سوي آسمان راه سفر هيچ چيز براش نمي مونه مسلما صدمه و آثار کثرات انفسيه کثرات نفساني خيلي قوي تر و سخت تر از آثارکثرات خارجيه جهان مادي است چون انسان در عالم ماده در دنيا در نهايت مي تونه در به روي خود ببنده يک گوشه عزلتي بگيره انزوايي براي خودش درست کنه قيدخيلي چيزها را بزنه و جدا بشه اون کثرات خارجي اون آثار بد جهان مادي را بذاره بيرون در همانطور که آقا شب مياد خونه چکهاي برگشت خورده مالهاي از دست داه نگراني مالي که فردا ممکنه ارزونتر بشه و اين نداره جايگزينش کنه و خيلي چيزهاي ديگر را ميذارره پشت در به حريم خونه که وارد ميشه ميگه آخيش شکر اينجا امنيته اينها را ميتوني بذاري پشت در اما اون کثرات انفسيه را چه کار ميکني اونها را کجا مي خواهي بذاري ؟ چون کثرات انفسيه قرين شماست هم جوار شماست خوب حالا اين که خيلي مشکل شد پس چي کار کنيم پي چي کار کنيم ما ميخواهيم بريم سير و سلوک شريعتها مون را کامل کرديم همش را هم بلديم همه را هم انجام ميدهيم واي بر احوال شما اگر موردي از مسائل شرعيتون را دانسته زير پا بذاريد مردوديد مردوديد خارج شيد از سير و سلوک .اگر فردي دم از سير و سلوک و دانايي زد و احکام شرعيش را انجام نداد اگر پيغمبر زمان خودش را معرفي کرد مردوده مردوده بهش اقتدا نکنيد هم جوارش نشويد رهروش نشيد که بازنده ايد.
خب اما همه اينه ارا گفتيم خوب هول کرديد تو دلهاتون حسابي خالي شد خوبه اما مسافر راه خد مسافر راه بندگي و خلوص نسبت به خدا هراس نداره که دلنگراني نداره که کمر همتش را سفت ميکنه به ياري اون نسيم دل انگيز اون نغمه قدسي که به سوي اون نواخته شده به حرکت در مي آيد سعي ميکنه از عالم خيالات که اون را برزخ مي گويند رهايي پيدا کنه.
قبلا اگر يادتون باشه عالم برزخ را تعريف کردم حالا جا داشت بگويم خب خانم فلاني بگو برزخ را چي گفتم اقا بگو عالم برزخ را چي گفتم دفعات بعد مي گويم حالا اين جلسه چيزي نمي گويم عالم برزخ را تعريف کرديم عالمي است که در اين عالم و در اين ديار هر چيزي نه شکل مجرد به دور از ماده و عاري ازماده داريم و نه کاملا جسميت داره فقط از لحاظ ابعاد و رنگ و شکل با عالم ماده برابري مي کنه ولي جسيمت مادي را دربر نداره مثل مثل همون خيالاتي که مي کنيم اين طور چشمهاش را ميبنده ميگه خواهر خيلي به من بد کردي يادته به من چي گفتي اونجا اين جوري گفتي و .... اين خواهري که اون نام ميبره دقيقا همون هيکل همون قيافه همون اندازه حتي خونه اش همه چيزش را همون شکلي ميبينه اما خواهري نيست که جلوش باش چون خواهر ي باشه که جلوش باشه عصباني ميشه يک دونه ميزنه تو گوشش اين خيلي بهتر از اينه که تو عالم خيالش هر روز مي زنه تو گوشش چون تو هر روز داري گلايه ميکني هر روز داري يادآوري ميکني هر چي خاطره مرده بوده بهت گفتند بکن زير خاک هر روز هر روز درمياري غسل ميکني کفن ميکني ميذاري جلوت براش سوگواري ميکني اين خيلي بده اما سالک بايد هوشيار باشه تو زواياي خونه دلش هيچ چيز از اين خيالات نبايد باقي نمونه هنوز عيد نيومده خونه تکوني داريم اين خونه تکوني عجب خونه تکوني چه قدر طول ميکشه من نمي دونم اميدوارم ازاين هفته تا اون هفته نکشه سالک تو زواياي خونه دلش هيچ چيز را باقي نمي ذاره بمونه اما خيلي هم ساده نيست چون اين موجودات خيالي کلک و حقه بازيشون خيلي زياده يک زواياي پنهاني تو دلهاي ما پيدا ميکنند ميروند اونجا قائم ميشوند و خودشون را به مرده بازي مي زنند که ديگه من نيستم هيچ گونه تحرکي نشون نمي دهند که شما فکر بکنيد که از شر اينها خلاص شديد و از بقاياي عالم برزخ هيچ چيزي همراهتون نيست و درست همون موقعي که ميرويد سر چشمه دولا ميشود از اون چشمه آب حيات بنوشيد آب حکمت بنوشيد همچين که اينطوري دولا ميشويد ميبينيد که اي واي يکي ديگه جز تو ت اين آب چشمه داره عرض اندام ميکنه خودش را نشون ميده. مي دونيد مثل سالک مثل کسي است که حوض خونه اش را پر ازآب کرده صبر کرده مدت طولاني اب کاملا راکد شده ته نشين کرده آب زلال و صاف تميز روي حوضه ميگه آخ جون اين آب کر است اين آب پاکه مي تونم باهاش غسل کنم مي تونم باهاش شستشو کنم اما غافل از اينکه با اولين دستي که به آب ميزنه همه گل و لاي مياد بيرون پس بايد چي کار ميکرد اول حوضش را تميز ميکرد بعدا آب مي بست توش که حوض تميز نکرده عاقبت سالک را به اينجا ميکشونه پس بايد سالک ايننقدر به مجاهده و رياضت نفسش بپردازه که توليدي هاي عالم خيال همشون درهاشون بسته شه همه اين توليدهاي در هاشون بسته شه کن فيکون بشه تا وقتي که وقت توجه به معبوده نتوند اون را مغشوش کنند ما همه کارها را ميکنيم که برسي به اون نقطه که توجه به معبود که ميرسه مغشوش نباشي اگر مغشوش و و به هم خورده نباشيم اون وقت تازه شروع ميکنيد به رويت کردن سالک وقتي از عالم طبيعت و برزخ ميگذره وارد عالم روح ميشه که ان شا الله مراحلي را طي کنه که بعدا به تفصيل خواهم گفت وقتي به اون مرحله برسه توفيق پيدا ميکنه نفسش را مشاهده کنه چه قدر بحث کرديم نفس چيه روح چيه نمي شه اثباتش کرد مگه خودت ببينيش وقتي ببيني همه چيز روشن ميشه با مشاهده نفس خودش و صفات و اسما الهيه کم کم به مرحله فنا ي کلي ميرسه وقتي که به مرحله فنا رسيد به مقام بقا به معبود ميرسه اون وقت حيات ابدي براش ثابت ميشه.
چه داني که حيات ابدي چيست چه داني که حيات ابدي چيست .
هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است در جريده عالم دوام ما
خب تا ينجا خيلي حرف زديم اينها که شد حرف بريم سراغ قرآن سر ميزنيم به قرآن چون يا بايد با کلام قرآن يا با کلام معصوم مسائلمون را پيش ببريم اول ميريم سراغ قران اين حيات ابدي را از کلام وحي بشناسيد پس ميخواهيم برويم به حيات ابدي برسيم
هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است در جريده عالم دوام ما
بريم ببنيم حيات ابدي را قرآن چگونه معرفي ميکنه سوره آل عمران آيه 169 "
وَ لَا تحَْسَبنَ‏َّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ"
و كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏اند مرده مپندار، بلكه آنها زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.
اين را تعبيير ميکنيم به شهدا؟ جايگاهشون محفوظ اين مردن معني ديگري هم دارد
آيه 88 سوره قصص
"...كلُ‏ُّ شىَ‏ْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَه‏ ..." همه چيز نابود شد نيست مگر ذات‏او
اونجا يک چيزي گفت گفت چي گفت اونهايي که درراه خدا کشته ميشوند همونهايي هستند که شما مرده حسابشون نکنيد نزد خداشون روزي مي خورند اين جا گفت همه چيز نابود شدني است جز وجه خدا آيه
96 سوره نحل
" مَا عِندَكمُ‏ْ يَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ ..." آنچه نزد شماست تمام شدنى است و آنچه نزد خداست ماندنى است‏
از به هم پيوستن اين ايات معلوم ميشه اونهايي که زنده اند نزد پروردگارشون روزي مي خورند وجه الله هستند اونهايي که زنده هستند و نزد پروردگارشون روزي ميخورند وجه الله هستند نيستي و زوال در آنها راهي نداره آيات 26 و 27 سوره الرحمن
"كلُ‏ُّ مَنْ عَلَيهَْا فَانٍ(26)وَ يَبْقَى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الجَْلَالِ وَ الْاكْرَامِ(27)"
هر آن كس كه بر روى زمين است فناپذير است.(26) و تنها ذات با شكوه و ارجمند پروردگارت باقى مى‏ماند.(27)
توي اين آيه وجه الله که در اون راه نداره تفسير به اسما الهي شده و صفت عزت و جلات را بر اون قرار دادند مفسرين قرآن مي گويند کلمه ذو صفت است براي وجه يعني وجه پروردگار تو که همون وجه ذوالجلال و الاکرام است اينها را بايد حتما دوباره بخونيد حتما بهش توجه کنيد از اين ور مي دانيد وجه هر شيي عبارت است از اون چيزي که با اون روبرويي حاصل ميشه. وجه من چيست روي من است که با شمايي روبرويي حاصل ميشه با اون ديده ميشه بنابراين وجه هر چيز مظهر اون چيز است مظاهر همون اسماخدا هستند که مواجهه خدا با همه مخلوقات به وسيله اون اسما انجام مي گيرد پس تمام موجودات فنا پذيرند مگر اسماجلاليه و جماليه حضرت حق پس سالکان الي الله به فيض بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ رسيدند کساني هستند که اسماجلاليه و جماليه حضرت پروردگارند اگر تااينجا را خوب درک کرده باشيد تازه کلام معصومين را که فرمودند:( نحن اسما الله) "ما اسامي و نشانه هاي خدا هستيم " سخن معصوم است:( نحن اسما الله) "ما اسامي و نشانه هاي خدا هستيم "تازه ميشه اين را درکش کرد با آيات قرآن مقام حکومت ظاهري اتماعي مقامات داشتن تو امور شرعي احکام اينها همش ظاهري است مقام نيست مقامي نيست که بتونيم به اون کيفيت خودمون را توصيف کنيم بلکه مقام همونه هدف بر فنا شدن در ذات احديت پروردگار است که ملازم ميشود انسان با وجه الله انسان مظهر صفات جماليه و جلاليه خداي خودش ميشه.
کدوم ما يک قدم به اين نزديک شديم؟
خب ما مي خواهيم اين راه رابرويم من براي شما يک شرکت که تاسيس مي کنند يک اساس نامه داره مي گويند که ما اينها راداريم اينجوري ميخواهيم بريم اونجا هم ميخواهيم برسيم مگه نه من هم اساس نامه ام را دادم ما از عالم ماده از کثراتش ميخواهيم جدا شيم وارد عالم برزخ مي شيم بايد کثرات برزخيه را هم طي کنيم منهدم کنيم يا به عبارت ديگر قفل و بست کنيم خلاص شيم و در نهايت برسيم به مقامي که چي بشيم وجه الله
پاي اومدن داريد خودتون گفتيد بريم بريم بريم حالا پاي آمدن داريد اگر داريد بسم الل.ه حالا وسيله هايي که بايد انجام بدهيم چيزهايي که بايد انجام بدهيم و کارهايي که بايد انجام بدهيم يکي از مهمترين چيزهايي که تو راه سير و سلوک وجود داره مرقبه است راجع به مراقبه قبلا خيلي توضيح دادم و به سادگي عرض کنم اونهايي که نمي خواهند مراقبه کنند بهتر است که شروع نکنند چون کار بهشون مشکل ميشه با غافله ما حرکت نکنند نيايند از اين به بعد مراقبه کردن مثل نمازهاي واجبه. خب اگر شما تا موقع مرگ دنيايي تون يک دم اجازه داريد نماز نخونيد اجازه داريدبهتون اين اجازه داده شده؟ اگر اجازه داريد نماز نخونيد مراقبه هم نکنيد ولي اگر اجازه داده نشده ديگه مراقبه دمادمه لحظه به لحظه و هر روزه مراقبه را تعريف کنم مراقبه به تمامي رفتارهاي روزانه ديگه وقت نداريم صبر کنيم چند تا چله براي غضب چند تا چله براي حسد چند تا چله براي دروغ و و و يک روزي بهتون گفتم تا وقتي ملزم هستم غضبهاتون را بخونم بنويسيدبياريد خدا وکيليش چه قدر راهگشا بود براي خيلي هاتون خيلي چيزها در پس ابهام بود و روشن شد بعضيها ميگفتند اي بابا اين حرفها چيه اين ميزنه اين صحبتهاي تو خونه شماست اينجا کسي ازاين حرفها نمي زنه تو خونه هاتون گفتين اي بابا يک چيزي ميگه ها آدم با اين همه تحصيلات نمي فهمه غضب چيه نه به خدا نمي فهمي هنوز غضب چيه چون اگر ميفهميدي نمي کردي پس يقينا هنوز نمي داني خب نخواستيد اولين قدم مراقبت بر تمامي رفتارهاي روزانه است که از صفات و غرايز رذيله بايد دور بشه ساده نيست کار مشکله ولي شدني است امکان پذيره امروز به نسبت شش ماه قبل خيلي از صفات ديگر در شما نيست پس امکان پذيره مراقبه درجات مختلفي داره در هر مرحله اي مراقبه به خصوصي نياز است هر چي مرحله بالاتر ميره طي منازل و مراحل مراقبه دقيق تر و عميقتر ميشه مشکلتر ميشه در مراحل بعدي مراقبه به گونه اي است که اگر به سالک مبتدي واگذار کنيم بارش را ميذاره زمين در ميره پس ميبينيد که کار ساده نخواهد بود اما يک چيزي پر ملم است در اثر مرقبه هاي شديد آثار حب و عشق الهي در سالک روز به روز قوي تر ميشه روز به روز شديد تر ميشه چرا که اصلا عشق به جمال و کمال در فطرت بشر بوده از اول خداوند قرار داده منتها اين نهادينه اوليه را با آثار مادي چرک و کثيف کرديم حجاب براش گذاشتيم که ديده نشه اما با اين مراقبه ها اين حجابها ضعيف ميشه تا از بين ميره اون وقت وقتي عشق و حب الهي يا فطري ظهورميکنه ضمير انسان را به سوي کمال رهنمون ميشه اين مراقبه را در اصطلاح عرفا به مي تعبير شده اشتباه نکنيد اين مي آنچه دراسلام حرام مفهوم نيست
به پير ميکده گفتم که چيست راه نجات بخواست جام مي و گفت راز پوشيدن
کمتر حرف بزنيد بيشتر سکوت کنيد کلامتون را بهش تسمه اي بزتيد تا در اختيار خودتون بگيريد در کنار مراقبتهاي ظاهري به افعال روزانه و پيگيري مداوم رفتارهامون و اينکه خودمون را تنبيه کنيم در قبال اشتباهاتي که کرديم به مراقبتهاي باطني هم نيازمنديم يعني تو طي شبانه روز از زمانهاي کم شروع کنيم و بعد اين زمانها را افزايش بدهيم تا آروم آروم تنشهاي خارجي را دفع کنيم ساحل وجودمون آروم بشه آفتابي بشه و اون وقت ميتونيم با آرامش تو اين ساحل آفتابي قدم بزنيم و لذت ببريم ما هر جلسه سعي مي کنيم يک مراقبه کوتاه دسته جمعي داشته باشيم چون در سايه اجتماع زودتر به نتيجه ميرسيم . سالک درامر مراقبه بايد خيلي مواظبت کنه حق تعالي از سر مهر و عطوفت انواري را به عنوان طلايه راه ظاهر ميکنه درابتدا اين انوار مثل يک برق کوچک است من اينقدر از اينها شنيدم ازمردم ميايند مي گويند ديشب اومدم بخوابم همچين که خواستم چشم بر هم بگذارم ديدم يک چيزي مثل برق رد شد اين چي بود اون يکي ميگه نمي دونم چرا جديدا نمازم که تموم ميشه چشمهايم را روي هم ميذاريم يک دفعه يک عالم رشته هاي نوري ميآيد پائين خداوند عالم از سر مهر و عطوفت نورهايي را مثل طلايه راه به شما ارزاني ميکنه اولها مثل برق ظاهر ميشوند بعد ناپديد مي شوند بعد کم کم قوت ميگيرند مثل ستاره هاي ريز درخشان چشمک زن ميشوند بعد از اون قوت پيدا ميکنند مثل ماه مي شوند بعد بزرگتر ميشوند قويتر ميشوند مثل خورشيد درخشان ميشوند گاهي مثل يک چراغ گاه مثل يک قنديل پر از نورند اين انوار اين نورها در اصطلاح عرفا ميگويند نوم عرفاني يعني خواب عرفاني حالا خيلي خوشتون اومد اين جمله آخر را هم بشنويد البته اين انوار تو اين مرحله از قبيل موجودت برزخي هستند مراقب باشيد ببنيد گذر کنيد ببنيد عبور کنيد توقف نکنيد دقت کرديد به حرفهام ببنيد گذر کنيد توقف نکنيد اين چي بود؟ بابا بود رفت چون ميرسي به مرحله اي که همينطور که نشستي اينقدر نورهاي مختلف در اطرافت باشه اصلا شما درنور زندگي ميکنيد باورتون ميشه شمااصلا از جنس نوريد اگر نمي تونيد ببينيد براي اينکه هر چيزي که ميبينيد اينجوري ميکنيد آخ اين چي بود آخ اون چي بود .
و اما ذکر مراقبه ذکرما 14 مرتبه يا الله و يا هو هر کس در درون خودش بدون هيچ صدايي بدون هيج تکون و حرکتي چشمهاتون را برهم بذاريد فقط طوري بنشينيد که کاملا بدنتون آزاد باشه آرامش داشته باشيد و کاملا رو به قبله قرار بگيريد در منزل با لباس تيره انجام ندهيد حتما وضو داشته باشيد رمز شما يا الله و يا هو جز او هيچ کسي نيست مطمئن باشيد.اين 14 بار را براي ازبين رفتن تنشها ميگوئيم تا آرام شويم.
ابتداعا مرقبه را در سکوت انجام دهيد اما بعدها اينقدر سبک بال ميشويد که لحظه اي بال ميزنيد بالاتر قرار ميگيريد که ديگه امواج روي زمين اذيتتون نمي کنه هر فکر آمد بذاريد بيايند بروند فعلا مي خواهيم اتوبان باز کنيم بيايند جولان بدهند و بروند تا شماخلاص شويد ان شا الله که در منزل اين کا را را به دفعات انجام دهيد هر زمان که مي تونيد خستگي وجودتون را درميکنه و آرام آرام فضاي ذهنيتون را خالي ميکنه فقط لباس تيره نپوشيد دستهاتون را اصلا گره نکنيد پاهاتون را به هم قفل نکنيد روي هم قرار ندهيد هيچ کجا در بدنتون گره وجود نداشته باشه لباستون هم رنگ روشن باشه يا علي مدد.

 

 

 

نوشتن دیدگاه