جلسه چهل و هشتم سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 1961
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، استغفرالله ربی واتوب الیه
جلسه معرفت سه شنبه دوازهم خرداد ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت را آغاز میکنیم، در آخرین جلسه ای که در حسینیه داشتیم دو هفته پیش، در کلاس معرفت سخن از اسلام اعظم گفتیم، خیلی مهمه، تو این پانزده روزه چه قدر تلاش کردید؟ چه قدر نزدیک شدید؟ چه قدر حرکت کردید؟ اصلا به خاطر می آورید اسلام اعظم را من چطور تعریف کردم؟ کی می تونه به من یاد آوری کنه من چی گفتم؟
پاسخ از جمع:به نام خدا فرمودید برای اینکه وارد اسلام اعظم بشویم باید منیت ها را از خودمون دور کنیم هر وقت برای خودمون هستی قائل نشدیم و همه چیز را از خدا دادیم وارد اسلام اعظم شدیم و این با عث میشه که دچار کفر اعظم نشویم
پاسخ از جمع: فرمودید اولا سالکی که به این مرحله میرسه خودش را یک گوهر یکتا و بی همتا میبینه بعد فرمودید که البته این جدا از خود بینی هاست فرای طبیعت میره و درگیر کشاکشهای دمادم زمانه نیست و منیت براش وجود نداره و تسلیم محض پروردگار شده است
ای کاش میگفتم بچه ها صحبت اون جلسه را آماده می کردند امروز می گذاشتند رو پرده چون اگر مطالب را به خاطر نداشته باشید چطور تو زندگیتون به طور عملی جاریه اگر تو زندگیتون به طور عملی جاری شده بود چیزی را فراموش نمی کردید چون اصلا با گوشت و پوست و خونتون اجین بود میشه گفت آدم نفس کشیدن را یادش بره نمیشه گفت همیشگیه باهاش، من نمی تونم متوقف بشوم ولی نمی دونم بعضی اوقات می خواهید چه کار کنید من میگویم و می روم چون مسئولتی به عهده ام است که باید انجام بشه.
گفتیم کسی که از مراحل قبلی یعنی نه مرحله قبل گذشته وارد اسلام اعظم شده وقتی وارد اسلام اعظم میشه خودش را بر عالم طبیعت محیط میبینه می دونید الان طبیعت بر ما محیطه اشکال کارمون هم همینه ها طبیعته که بر ما محیطه و حکم میکنه ما بر طبیعت اطرافمون محیط نیستیم و بر این طبیعت حکم نمی رانیم چه قدر قشنگه این فیلمهای چینی و ژاپنی یک دفعه شش متر میره هوا چه قدر هم فیلمهای زیبا بدون مسئله و بدون صحنه های مستحجنه هیچ فکر کردید چرا؟ اونها که مثل ما پای بندی ندارند مثل ما مسلمان نیستند که بگویند
آی نبینه آی همچین نشه چون در محتوی فیلمشون چیزی برای ارائه دارند برای نمایش دارند خیلی از مواقع هم که می بینیم بارها خود من می گویم می گویم کفرم در اومد نگاه کن اگر چاخان حناق بود تا حالا خیلیها را کشته بود اما در واقع همش چاخان نیست همش دروغ نیست یک محتوی درونی دارید که شما باید از اون استفاده کنید ما داریم الان در گروه های مدیتیشن افرادی هستند که در حال مراقبه که قرار میگیرند لااقل 60 سانت از زمین می آیند بالا رو هوا هستند رو هوا نشسته امکان پذیره خیلی هم عجیب نیست مهم اینه که شما به نقطه ای برسی که به طبیعت محیط بشی طبیعت بهت محیط نباشه کسی که وارد اسلام اعظم میشه از یک سری از درگیری ها و و کشمکش ها دیگه فارغ میشه خلاص شده در خودش یک صفائی میبینه یک ارزشی میبینه که این ارزش بالاتر از ادارک طبیعته ، با اینکه تو عالم ناسوت زندگی میکنه عالم ناسوت همین جایی است که ما هستیم ولی چهره ملکوتی موجودات را میبینه چون ما جدا از عالم ناسوت که زمینه، عالم ملکوت را داریم که وقتی به اون عالم وارد میشویم بدون این جسمهای دنیوی عالم ملکوت را میتونیم مشاهده کنیم ولی همه بحث اینه که اینجا با همین لباسها و این تنها عالم ملکوت را بتونیم ببنیم به این جا که میرسه برخی از امور خفیه بر او ظاهر میشه و قیامت انفسه وسطی به او رسیده به این مرحله رسیده مرحله خیلی مشکلی چون اگر آماده نباشید خیلی سریع اموراتتون تبدیل به کفر اعظم میشه چون در خودش چیزهایی را مشاهده میکنه که قبل از این ندیده بود و در کسی مشاهده نکرده بود اون وقته که به سمت کفر میره و خودش را خدایی می پنداره باز گفتیم در این احوالات سالک، هر آنچه که خیره سالک به خدا نسبت میده اگر یادتون باشه گفتگوی حضرت خضر و حضرت موسی را در قرآن با آیات مثال زدم جایی که شکستن کشتی بود که عملا شری به حساب می امد حضرت خضر فرمود شکستم، جایی که فرزند کشته شد برای اینکه از یک کفر برای پدر مادر مومنی جلوگیری بشه چون شری بود که اتفاق افتاد ولی برای خیر یک خیر محض آشکار گفت ما گفت ما فکر کردیم پدر و مادر این بچه به کفر دچار خواهند شد و بعد کشتن بچه را گفت من کشتم سالک در این مرحله به جایی می رسه که هر آنچه که خیره به پروردگارش نسبت میده و هر آنچه که بوی شر از آن میرسه از جانب خودش می دونه توجه کنید تو این مرحله ایست کردن کوشیدن و تلاش کردن خیلی مهمه خیلی مهمه چون بهش نیاز دارید از اینجا رهایی آغاز میشه و هر کجا هم که رهایی ایجاد شد سیر و سفر آغاز میشه هر کجا رهایی آغاز شد سیر و سفر آغاز میشه و اینجاست تو این مرحله است که باید این رهایی به وجود بیاد هیچ وقت به یک بادکنک نگاه کردید بادکنک وقتی که سر چوبه سر نخه دست کسیه در معرض اطرافش به اندازه مختصری میتونه بجنبه خیلی کم خیلی کم بادکنک فروشهای سر پارک را این دفعه که رفتید خوب نگاه کنید سر چوبند هر چه قدر هم که باد میاد حد معینی میتونه بادکنک تکون بخوره بیشتر از اون نمی تونه جنبیدن بادکنک یا به دست و اراده یک بچه بازیگوشه که نخ دستشه یا به اراده بادکنک فروشه اما وقتی از سر چوب آزاد میشه چی به سرعت به سمت بالا میره میره تو فضای لایتناهی عالم بالا به چرخش در میاد هر کجا بخواهد میره به هر سو که بخواهد نظر میکنه اما اونجا باید خیلی مواظب باشه به شاخه های تیز درختان گیر نکنه به نوک تیز پرندگان یا نوک بال پرندگان گیر نکنه که اگه گیر بکنه بلافاصله سوراخ میشه به سرعت پائین میاد دیگه سر چوب هم نمی ره خوب دقت میکنید دیگه سر چوب هم نمی ره که حتی یک جولون کوتاه هم داشته باشه بلکه میاد روی زمین و عاقبتش سطل زباله است این همون چیزیه که من برای خودم و برای شما در قبال اون نگرانم یادتونه دفعه قبل چی گفتم اون عالم عالیقدری را که با شیطون گفتگویی داشت بر سرکوهی به شیطون ریشش را نشون داد و گفت شیطان از من بگذر من دیگه پیرم دیگه از من بگذر شیطون به اون عالم عالیقدر گفت تو دل من رحم و مروت نیست هیچ مهری وجود نداره اگر چنگال من به تو بند کنه جات ته اون دره ای است که مشاهده کرده یادتونه اینها را گفتم پس مراقب باشید.
اما بعد، مرحله عالیتر از اسلام اعظم مرحله ایمان اعظمه در این منزلگاه اتفاق مهم اینه که آنچه را که تحت عنوان اسلام اعظم معرفی کردیم و قرار و قانون کردیم به مرحله باور برسه و پس از اون به مشاهده و عیان برسه رهروان عزیز خوب توجه کنید اونچه که بیان میشه تا به مرحله ظهور نرسه ارزشی نداره خیلی از شما را اگر بذارند خیلی قشنگتر از من حرف میزنید خیلی از دانسته های کتابیتون بیشتر از منه علم کتابیتون خیلی بیشتر از منه من اصلا شک ندارم تو این مسئله اما تا وقتی تو حیطه عمل نیاد ارزش نداره من همیشه می دونید به مزاح چی گفتم گفتم دکترهای پوست و مو را نگاه کنید همشون مو ندارند صورتهاشون هم پر از چاله چوله است یکی دو تا ندیدم ده تا ندیدم صدتا ندیدم همشون مو ندارند صورتهاشون هم پر از چاله چوله است علمی که نزدکتابهاست ارزشی ندارد حالا اگر مقام تسلیم اعظم یا همون اسلام اعظم به مرحله مشاهده و عیان نرسه ،چطوری میرسه از عالم ملکوت رحلت میکنه و قیامت کبری انفسیه اش بر او قائم شده به عالم جبروت داخل میشه اگه به اینجا نرسه ارزشی نداره هیچ ارزشی نداره من همیشه با خودم خیلی فکر میکنم چطور قرآن در کلام وحی فرموده مرده بودید زنده کردم دوباره مردید دوباره زنده کردم بحث رو این جملات قرآن خیلی زیاده تعابیر خیلی زیاده اما یک چیزی خیلی مهمه یکی از اونها برای من اینه من به هیچ کس پیشنهاد نمی کنم من اینطوری می فهمم شما هر جور میفهمید بفهمید مگر نه اینکه هر مردنی قیامتیه میگه ای بابا پس قیامت یعنی چی اصلا قیامت یعنی چی قیامت اتفاقیه که با عث اگاهی بسیار عظیمی میشه ندیدی تو قرآن میگه وقتی که شخصدر حال احتضاره پایی بر این دنیا پایی بر اون دنیا داره همه چیز را مشاهده میکنه فریاد میزنه برم گردونید قول میدهم دیگه نکنم می گویند دیگه فایده نداره مردن او قیامتی بر اوست چون آگاهی او را نسبت به جهانی دیگه بالا می بره پس قیامت اتفاقی است که باعث آگاهی بسیار عظیمی میشه مگر نه اینکه در قرآن خداوند فرموده در قیامت هرکسی به طور کامل واقف بر اعمالش میشه و از اون گریزی نداره پس قیامت نوعی خودآگاهی است باز میدونیم قیامت قرآن در سوره های مختلف در آیات مختلف ،با یک نفخه صور آدمیان میمیرند خلایق میمرند اونها که زنده اند می میرند و با نفخه دیگه همه زنده می شوند من به این مراحلی که دارم برای شما بازگو میکنم یعنی در عمل دارم درس پس میدهم یک چیزهایی خوندم حالا دارم درس پس میدهم حضور شما درس پس می دهم وقتی فکر میکنم می بینم که برای عبور از هر مرحله ای مرگی باید باشد مرگی در دانسته های مضر قبلی مرگی برای دانسته های مضر قبلی علایق و وابستگیهایی که در قبل وجود داشته وپیامدش تولدی در باورهای شفافتر رقیقتر و زیباتر و جدید پس خیلی به کلمات قیامت وسطی انفسیه قیامت کبری انفسه فکر نکنید که براتون هضمش مشکل شه شما به کلمه فکر نکنید به مفاهیم فکر کنید به مفاهیمی که الان بحث کردم توجه بفرمائید سعی کنید اونچه را عرض کردم خدمتون در شما محقق بشه کدمتون یک قیامت گذروندید؟ کی می خواهید قیامت بپیذیرید کی می خواهید بمیرید تا دوباره متولد بشوید خیال مردن ندارید باید مرد تا متولد شد بی مردن تولدی نخواهد بود پس زودتر بمیربد زودتر مردن را تجربه کنید قبل از اینکه آن مردن برسد، اما هجرت عظمی بعد از ایمان اعظم هجرت عظمی است هجرت را قبلا تعریف کرده بودیم هجرت به تن هجرت به دل سفر کردید هجرت کردید دوری گزیدید اگر نگزیدیداینجا چه میکنید آیا رهرو وقتی باور کردی قیامتهای پی در پی را دیدی از وجود خودت مهاجرت کردی؟ کجا از وجودت به وجود مطلق مهاجرت کردی ؟ تا از وجود خودت هجرت نکنی به وجود مطلق دست پیدا نمی کنی چی گفت پیغمبر جمله قشنگ پیغمبر چی بود گفت چی گفت خودت را بشناس اگر میخواهی خدای خودت را بشناسی شما به خوبی به خاطر دارید که یک ذکر داشتیم در یک دوره از اذکارمون آیات 27 الی 30 سوره فجر
يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ(27)ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً(28)فَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى(29)وَ ادْخُلىِ جَنَّتىِ(30)
27 تو اى جان آرام يافته، به اطمينان رسيده! 28 به سوى پروردگارت بازگرد كه تو از او خشنود و او از تو خشنود است.
29 پس به جمع بندگانم در آى.30 و در بهشت من داخل شو.
واقعا زیبا نیست برای اینکه الان گفتیم گفتیم عرفا میگویند بنده آمد بنده رفت نمی گه من رفتم من اومدم ولی بنده کیست خداوند عالم توی این آیات قشنگ ذکر میکنه به نحو بسیار زیبایی تو باید بشی نفس مطمئنه تا به درجه نفس مطمئنه نرسی و باور نکنی که برگشت تو به سوی خداست رضا و خشنودی او را نطلبی خشنودی خود را در خشنودی او قرار ندهی به تو نخواهد گفت فادخلی فی عبادی بیا تو جمع بنده های من تو جمع بنده هام داخل شو ،آقا حرکت میکنه میگویند کیست؟ میگه بنده خدا سلام می کنند کیست؟ میگوید السلام علیکم و رحمه الله و برکاته جنابعالی ؟میگه بنده خدا کی تو را گفت بنده خدا راستش را بگو دیگه کجات بنده خداست این روت میگه السلام علیکم و رحمه الله و برکاته اون روت یک چیز دیگه میگه این طوریش کنند از این وری یک چیز دیگه میگه تو حسینیه یک شکلی هستی بیرون حسینیه یک شکل دیگه کجاش تو بنده خدایی چرا دروغ میگی خدا گفت یا ایتها النفس المطمئنه یعنی اول برس به درجه نفس مطمئن همین جوری که بنده خدا نمیشی که وقتی رسیدی تازه بهت میگه ارجعی الی ربک برگرد به سوی خدا بیا به سوی خدای خودت خدایی که از تو راضی است و تو از او راضی تو چه قدر از خدا راضی هستی چه قدر ؟ وقتی به این درجه رضایت رسیدی اون موقع میگه حالا تو لیاقت پیدا کردی خوب حالا کجا بیا، بیا تو جمع بنده هام بهت درجه می دهم تازه بشو بنده من وقتی شدی بنده من اون وقت تو را می فرستم به بهشت بنده ای که هجرت عظمی و جهاد اعظم را نگذرونه بنده نخواهد بود و اگر به این مرحله رسید به عالم وجود مطلق سفر کرد روح مطمئنی شد به عالم فتح و ظفر وارد شده اما هنوز نیازمنده جهاده،چرا؟ می خواهد از تسلط و قهر وجود خودش خارج بشه اون ئقته که خداوند اون را به مقام بندگی دعوت میکنه تا مقام بندگی را کسب نکنه به بهشت خدا وارد نمیشه این بهشت رادر روی زمین خداوند در سوره قمر 55 معرفی میکنه
فىِ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرِ (55)
در جايگاه صدق، نزد پادشاهى با اقتدار. (55)
اینه اون بهشت خدا روی زمین امروز که این مطالب را می نوشتم در دقایقی تنها بودم در خودم احساس شعف و وجد عجیبی میکردم شعفی که قابل تصور نیست چون مدتهاست که شانه هایم خمیده است و کسی در این حال نمی تونه خیلی شعف داشته باشه ولی امروز این شعف را در خودم احساس کردم نوشتم
در دیده دیده ای بنهادم وان را به جمال او جلا می دادم
ناگه به سر کوی کمال افتادم از دیده و دیدنی کنون آزادم
فکر میکنم اگر بتونیم قدمهای کوتاه باقیمونده را برداریم به عالم فتح و ظفر وارد می شویم تا قبل از این پیش رو تاریک بود در تاریکی قدم برمی داشتیم و نمی دونستیم قدم بعدی مون کجا خواهد بود اما امروز پیش رو برای اولین بار بسیار روشن و واضح دیدم می بینم که عالم توحید همون عالم فتح و ظفره در این حال رهرو عوالم دوازده گانه را طی کرده از هجرت عظمی و جهاد اعظم هم گذشته فاتح و مظفره اون وقته که وارد عالم خلوص خواهد شد،بحث عالم خلوص مفصله این مبحث به تنهایی دنیایی را طی میکنه می ماند به روزی دیگر و وقتی دیگر تا هر کدوم از ما به خوبی جستجویی کنیم و از آنچه که از عوالم گذشته در خورجینمون باقی مانده خارج کنیم و به سوی رهایی قدمی براریم بیائید تجربه کنید بیائید رها شوید رهایی مزه خوبی داره چه قدر می خواهی خودت را اثبات کنی همش در پی این هستی که خودت را اثبات کنی که چی که چی بشه تو به کی می خواهی اثبات کنی زن به شوهرش، شوهر به زنش، اولاد به پدر مادر، پدر مادر به اولاد، تو به همسایه، همسایه به تو، همکار به تو و تو به همکار و و و به هر کی که اثبات کنی یکی دیگه میاد کنارت میشینه به اون یکی هم باید اثبات کنی تا کی می خواهی اثبات کنی نمی خواهی رها بشی نمی خواهی قلاده از گردن برداری و آزادیت را به دست بیاری روزهای پیش رو به سرعت میگذره ماه رمضان داره نزدیک میشه روزهای پر از شعف و شادی در پیشه اعیاد بزرگی در پیشه هر کسی برای خودش اندیشه میکنه که برای هر عیدی چه کنم اما رمضان امسال باید با سال پیش متفاوت باشه و این فقط در سایه بحث خود شناسی به دست میاد اگر امسال پا به رمضان گذاشتی و همونی بودی که پارسال نمی گویم بدتر می گویم همونی که پارسال بودی برایت افسوس می خورم برایت افسوس می خورم هر روز شرایط سخت تر و تنگتر میشه ما فکر میکنیم که امروز چنینهاحوالات امروزه که شرایط را سخت تر و تنگتر میکنه اما آدمیان هر زمان که خودشون را با چرخش کائنات هم فاز و یکی نکردند همین بلایا را کشیدند کائنات تو را دستور به اطاعت داده یا مطیع باش و اطاعت کن یا تو را به زور وادار به اطاعت خواهد کرد انتخاب با خودته راه خلاصی از این همه سختی و فشار همسو شدن با جریان هستی است والسلام نامه تمام سخنم را با استمداد کمک از ساحت مقدس آقا امام زمان برای روزهایی که در پیش داریم و بسیار کوتاه و به سرعت گذراست به پایان میبرم باشه که دست توجه و عنایت امامون برسر تک تکمون قرار بگیره تا قبل از ورود به ماه رمضان هر کدوم ما بنده ای باشیم در خور و شایسته برای فادخلی فی عبادی وادخلی فی جنتی ما را در زمره بندگان خداوند بپذیره که اگر نپذیره دیگه درگهی نداریم دیگه درگهی نداریم در عالم هستی یک درگه است و لا غیر از این در رانده شیم دیگه جایی نداریم با نثار صلواتی برای شادی انبیا اولیا شهدا صدیقین صالحین و مومنین درگاه حق جلسه معرفت امشب را به پایان میبرم.