جلسه پنجاه و دوم سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 1671
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم استغفر الله ربی و اتوب و الیه جلسه معرفت ششم مرداد ماه سال هشتاد و هشت را آغاز می کنیم.
با توفیق و یاری پروردگار وعنایت خاصه ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف یک دوره فشرده دقیقا هم نمی دانم که شامل چند جلسه می شد برگزار کردیم و خدمت شما دوستان عزیز بودم امروز به صراحت اعلام می کنم اگر کسی تمامی آن دوره را سطر به سطر مطالعه کند و بند به بند محتوای آن دوره را در زندگی روز مره اش جاری کنه به طور حتم راه سعادت را خواهد پیمود. البته منظورم این نیست که دیگر همه دانستنی های عالم هستی را می داند و چیزی باقی نمانده که نداند نه منظورم این نیست بلکه محتوای جلسات گذشته شما را می تواند به دریچه روشنی برساند که راهنما های نوری شما به شما از این دریچه پیوند بخورند وشما را همراهی کنند. این بنده کمترین حضرت دوست تا روزی که حرفی برای گفتن داشته باشم و اجازه داشته باشم با بضاعت بسیار اندکم در خدمت همه حق دوستان و حق جویان خواهم بود اگر توفیق باشد انشا الله واما بعد ...
مسائلی را از این جلسه گفتگو می کنیم با تعا ریف و عوالمی آشنا می شویم آشنا بودیم بهتر آشنا می شویم همه شما با کلمات شریعت ، طریقت و حقیقت آشنا هستید خیلی هم شعاری این کلمات را بکار برده اید حالا چه به آنها واقف بوده اید چه می گویید چه واقف نبوده اید ولی شعار قشنگی بوده امروز باز هم می خواهیم آنها را تعریف کنیم منتها کوتاه ، مختصر و مفید چرا که ما آنها را لازم داریم باهاشون کارداریم .
شریعت گفتار انبیاست شریعت را تا الان این طور معنی می دانستیم چه جوری آب وضو بریزیم از کجا مسح بکشیم چطوری غسل کنیم و الی آخر امروز جامع ترش می کنیم می گوییم شریعت گفتار انبیاست یعنی آنچه که گفتند و دستورش را دادند. طریقت عملکرد انبیاست یعنی آنچه که عملی در کردارشون بوده و انجام شده وحقیقت دیدهای انبیاست پس اینها را خیلی بهتر و کامل تر بشناسید چون باهاش کار داریم سالک باید اول آنچه که از علم شریعت لازم است را بیاموزد یاد بگیرد و سپس در طی طریقتش همه آموخته هاش را بکار ببنده قبلا بحث این بود اول احکام را یاد می گیریم و انجام می دهیم بعد تازه وارد طریقت می شویم انگار یک جاده دیگر باز می شه نه شریعت آموختن دستورات است طریقت بکار بردن دستورات است. در فرقه های مختلف تعاریفی قدری متفاوت با من هم می کنند پس یک سالک باید از علم شریعت بیاموزد و در طی طریقتش در حرکتش آموخته هاش را عمل کند تا بتواند از انوار حقیقت بقدر سعی و کوشش خود بهره مند بشه. هر کی قبول می کنه آنچه که پیغمبر گفته بهش می گویند اهل شریعت هرکی انجام می دهد آنچه که پیغمبر انجام داده بهش می گویند اهل طریقت و آنچه که پیغمبر دیده او می بیند بهش می گویند اهل حقیقت. هر کس از هر سه اینها بهره ببره بهش می گویند کامل و هر که از هر سه اینها بی بهره باشد بهش می گویند بهایم. ببخشید ولی دیگه باید بگم دیگه آخه تقصیر من نیست که من درسی از خودم که ندارم که درسی را که می گیرم باید همون جوری پس بدهم . کسی که از هر سه بهره برده می شود پیشوای خلایق و آن کس که از هر سه بی بهره است از محدوده انسانی خارج است. به یقین بیشتر آدمیان روی زمین صورت آدمی دارند معنی آدمی را ندارند و براستی از بهایم اند. این را که می نوشتم شب بود یک قدری صبر کردم وخیلی جالب بود نهاد آدم هایی که بهره ای ازآدمی معنی آدمی نبردند وقتیکه بروز می کنه خیلی وحشتناک است. ندیدی گاهی از اوقات می گویند فلانی را می بینی عین مارمولک می ماند دقیقا حرک و عملکردش مارمولکی است فقط صورتش صورت آدمی است . فلانی را می بینی گربه صفت است میگن ای بابا گربه که قشنگه ؟ اَه کجاش قشنگه ، گربه قشنگه در بخش حیوانات نه در منزل من و شما. قشنگ است در بخش حیوانات در جمع حیوانات خیلی مراقب باشید. تو هر شهری تعداد معدودی هستند که صورت و معنی آدمی دارند سوره اعراف آیه 179 " همانا بسيارى از جنيان و آدميان را گويى براى دوزخ آفريدهايم، زیرا دلهايى دارند كه با آن فهم نمىكنند و چشمهايى دارند كه با آن نمىبينند، و گوشهايى دارند كه با آن نمىشنوند. آنها چون چهارپايانند بلكه گمراهترند، و آنان غافلانند". پس ببخشید اگر گفتم هر که هر سه را ندارد از بهایم است سندم آیه قرآن است از من نیست . چقدر بارها و بارها عرض کردم شریعت دین خدا را بدانید عمل کنید تا بتوانید وارد وادی طریقت بشوید کسی که دستور کتاب خدا که همان دستور پیغمبرش است نداند ویا عمل نکند چطور می تواند پا بگذارد جای پای پیامبرش و تا پاتون را تو جا پای پیامبر نگذارید نمی توانید ببینید آنچه را که پیامبر دیده به این مطلب مهم دقت کافی کنید خوب دقت کنید چی گفتم تو هیچ دوره از زندگی و مقام و درجه تون هم فراموش نکنید. علمتون بالاست؟ دانشتون بسیار است دیده ها و شنیده ها تون از عالم معنا بسیار است اما هیچ کدام اینها مجوزی برای شما نیست که شریعت خدا را که همان دستوراتش است را زمین بگذارید و از عمل کردن به اون ها به جهت اینکه شما وارد عالم معنا شدید چشم بپوشید خداوند نگذرد از کسی که غیر از آنچه که گفتم در جامعه گفتگو کند من راضی نیستم.
بحث بعدی ما روی شناخت انسان کامل است ببینیم انسان کامل کیست در قبل گفتیم کامل کسی است که در شریعت و طریقت و حقیقت تمام و کمال باشد . خوب این حرف من شاید کمی کلی به نظر بیاد ساده تر میگم . انسان کامل باید در چهار چیز تمام وکمال باشد. گفتار نیک ، افعال نیک ، اخلاق نیک و معارف .همه سالکها در سلوک خودشان در حرکت اند که این چهار تا چیز را به کمال برسانند سالکین عزیز شما در حرکتید که این چهار تا مقوله را به کمال برسانید. امروز از صبح تا حالا چند دفعه عصبانی شدی حرف زشت زدی ؟حداقل تو ذهنت یک بد بیراه گفتی امروز از درجه اعتبار ساقطی یک سالک می خواهد این چهار تا چیز را در خودش به نحو احسن و به حد کمال ایجاد کنه چقدر ایجاد کردی؟ و قول نیک گفتار نیک شامل تمامی بخش های صحبتی شماست. برای همین گفتیم که کم گوی آنچه که صحبت می کنید یک دانه زاید نباید داشته باشد .مگه میشه؟راست میگه واقعا هم نمی شه چون اگر زاید ها را از ما بگیرند کل آن چیز هایی را که می توانیم راجع بهش حرف بزنیم در سه چهار جمله بیشتر خلاصه نمی شه چون ما بقی اش زاید و بی خود است و به درد نمی خورد اما سالک عزیز باید قولت ، گفتارت حرفت حرف نیک باشه کردارت کردار نه تنها عملکرد شما با مقابلینتون است عملکرد شما با خودتون است چون هیچ سالکی تو وادی حرکتش نباید بگوید ظلمت نفسی ظلم کردم به نفس خودم نباید بکنه نباید بکنه چه کسانی آمدند تو این راه چه قدر تو راه ماندند در جا زندند به مقصود نرسیدند. انسان کامل را به اسامی مختلف می خوانند شیخ ،پیشوا هادی ، مهدی یعنی هدایت کننده امام، قطب، خلیفه، صاحب الزمان، جام جهان نما، آیینه گیتی نما، اکسیر اعظم خیلی براش لقب دادند. عیسی را انسان کامل می گویند که مرده زنده می کند خضر را می گویند که آب حیات خورده سلیمان را می گویند که زبان مرغان را می داند این انسان کامل همشه در روی زمین بوده و خواهد بود اون درجه تکامل هم بیش از یکی نمی تواند باشد. چرا که تمامی موجودات هستی در جهان هستی مثل یک شخص اند. شما باورتون میشه ما هممون یکدونه هستیم ؟ اِ شصت نفر آدم نشسته یکدونه ایم؟ آره بابا کلمون هم که جمع بکنند از یک دونه کمتریم چون کل جهان هستی یک شخص است یک دونه آدم است و انسان کامل دل اون شخص است.قلب تپنده اون شخص است شخص بیش از یک دل نمی تواند داشته باشد بی دل هم نمی تونه باشه خوب توجه می کنید تو عالم دانایان بسیارند اما دل عالم یکی بیشتر نیست بقیه در مراتب مختلف اند .اگر آن یگانه عالم در بگذرد حتما یکی دیگر که به مرتبه اون رسیده بر جاش می شینه تا عالم بی دل نباشه عالم بی دل نمی تواند باشد.می دانیم که عالم مثل یک گوی است اینها تعریف ها ست ها این تعریف را را بی خودی نمی کنم ها نگین حالا داره یک چیز هایی داره واسه خودش می گه ما که اینها را قبلا می دونستیم باید این تعریف ها را یاد بگیرین عالم مثل یک گوی است. این گوی پر از افراد موجودات است از هر شکل و از هر طبقه ای ازین موجوداتی که تو این گوی هست کمتر کسی از خودش و از گوی خبر داره چند تا تون از خودتون خبر دارید ؟ اگر آمار بگیریم به جرات هیچ کدام تو این گوی پراز افراد و موجودات است وکمتر کسی پیدا می شه که از خودش و از گوی خبر داشته باشد مگر انسان کامل که هم از خودش خبر داره هم ازین گوی خبر داره در ملک و ملکوت و جبروت هیچ چیزی بر او پوشیده نمی تواند باشد اشیا و حکمت وجود اشیا را همین طوری که هست میدونه و می بینه آدم ها تو این عالم زبده و خلاصه کاینات اند .حالا بعدا راجع به این زبده بودن و خلاصه بودن تو بخش های بعدی صحبت می کنم آدم ها زبده و خلاصه کاینات اند. این یک جمله ای است که این را تو گوشتون داشته باشید بعدها بهش برسیم. همه چیز هایی که تو عالم هستی هست در من و شما هست .قبلا گفتم روح از همه طبقاتش در من و شما هست بعدا راجع بهش حرف می زنیم . و آدم ها میوه درخت موجودات اند انسان کامل هم زبده و خلاصه موجودات آدمیان اند . موجودات جملگی در تحت نظر انسان کامل حرکت می کنند هم به صورت و هم به معنی حالا ما تو این حرکتمون چقدر متفاوتیم تو معنی نه تو معنی نمی توانیم غیر از آن حرکت داشته باشیم اما تو صورت چقدر متفاوتیم. هر کدومون یک طرف می رویم چقدر هم جالبه همه مون هم زیر پرچم امام زمان میریم اما واقعا میریم ؟ واقعا میریم ؟ آن موقع که بخل می کنی زیر پرچم آقا نیستی آن موقع که برق حسادت از چشمت درخشیدن میگیره زیر پرچم آقا نیستی تخت نظرش نیستی دوستان من دقت کافی یکنید به گفتارم چون تو آنچه که می گم نباید ذره ابهام برای شما باقی بماد و ازش بگذرید .
اما بشنویم انسان کامل خدایش را شناخت و به لقای خدای خودش رسید اشیا و حکمت اشیا را همون طوری که هستند دید و شناخت بعد از شناخت و لقای خودش کاری را برتر از این ندید که چی ؟ که به خلق خدا آسایش برساند.که به خلق خدا آسایش برساند و هیچ راهی برای این آسایش نیست مگر اینکه با مردم چیزی بگه و چیزی را انجام بده که مردم چون آن را بشنوند و آن کار را بکنند دنیا را به آسانی بگذرانند. از بلاها و فتنه های این عالم ایمن باشند تو آخرت رستگار بشوند هر کس چنین رفتار کند وارث انبیاست. چرا که علم و عمل انبیا میراث انبیاست و علم و عمل انبیا فرزند انبیا پس میراثشان به فرزندشان هم می رسه پس انسان کامل هیچ طاعتی را و هیچ حرکتی را بهتر از این ندید که عالم را بر راستی بنا کند گفتیم همه عالم تحت نظرش می چرخد دیگر راستی در میان خلق بنا کند عادات و رسوم بد را از میان مردم بردارد قاعده و قانون نیک در بین مردم بگذارد مردم را به خدا بخواند از عظمت و بزرگواری و یگانگی خدا به مردم خبر بده مدح آخرت بگه از بقا و ثبات آخرت صحبت کنه دنیا را مذمت کنه.از بی ثباتی دنیا بگه از بی نام و نشان شدن تو این دنیا بگه تا به مردم شیرین بیاد. مضرت مال اندوزی را بداند از آن دوری کنند نیک ها را به بهشت بد ها را به دوزخ وعده بده در آخرت از خوشی و نا خوشی در آنجا ها بگه وظایف انسان کامل را داریم می شناسیم بعدا با این انسان کامل من کار دارم . از خوشی و نا خوشی تو اونجا ها بگه مردم را محب و مشفق همدیگر قرار بده تا بهم دیگر آزار نرسانند راحتی را از هم دریغ نکنند یاور هم باشد بفرماید که تو مردم تا به هم دیگر امان بدهند هم به دستشون هم به زبانشان . دست و زبان شما به مردم امان می ده ؟ دست و زبان تون برای مردم امان ایجاد میکنه ؟ خداوکیلی. وقتی مردم امان دادند را بهم دیگه برخودشان واجب دیدند در معنا با هم عهد بستند و باید این عهد را نگه دارند هرکی این عهد را بشکنه ایمان نداره ای داد بیداد اونی که دست وزبانش امان برای مردم نمی آورد یعنی ایمان ندارد. القصه دعوت انبیا این است باقی تربیت اولیاست دعوت انبیا رحمت عالم است تریت اولیا خاص است چون انبیا واصف اند اولیا کاشف اند کشف کننده اند .خوب دقت کنید آنچه را که می گم زیر بنای تفکری است که مثل زیر بنای یک ساختمان می ماند که یک ساختمان را که وقتی می خواهند بسازند چندین متر می کنند می رن پایین بابا اونجا نمی خواهد زیر زمین بشه می گه از اون زیر آهن ها را به هم جوش می دهند آهن های قطور و محکم که وقتی ساختمان روش ساخته شد با هر تنش و هر تکونی از جاش کنده نشه انها زیر بنای تفکری اند هر ایدئولوژی هر تفکر ی نیازمند یک زیر بنای محکم است تا در بروز مسائل مختلف نلرزد خلاصه رحمت خدا عامه به همه ی موجودات رحمت انبیا عام است به همه ی آدم ها رحمت اولیا عام است برا ی همه طالبان رحمت .دعوت انبیا این است همگی جمله یک سخن گفتند تصدیق هم دیگر را کردند واین سخن هرگز منسوخ نشود تا روزی که زنده هستید به خاطر بسپارید به بچه هاتون هم بگید هیچ کس حق ندارد نبی قبلی را منسوخ اعلام کند یا ردش کند حتی اگر پیروانش تبهکار باشد. خوب توجه کردید ایتها بی خود گفته نمی شود ها چون جریاناتی که بعدا در مسیرشقرار میگیرید شما را به اون سو سوق خواهد داد امروز بشنوید که آن روز آویزه گوشتون باشه برگردیم به انسان کامل که با اون آشنا شدید دیدم انسان کامل در اوج کمال و بزرگی است اما در عمل قدرت ندارد . به نا مرادی زندگی می کند نمونه خیلی واضح و بزرگش امام حسین (ع) انسان کامل. در صحرای کربلا اون قدرتی را که باید این سپاه را نابودکنه نداشت . میگه ای آقا چه حرفی می زنی خانم این حرف ها چیه ابوالفضل یک شمشیرش را که می چرخاند صد نفر می ریخت پایین با همه این صحبت ها خداوند عالم نشان می دهد که انسان حتی در آن حد تکاملش در سختی زندگی می کند زندگی ائمه اطهار را نگاه کنید دروغ نمی گم که پیامبران گذشته را شاید کم و بیش داشته باشیم ولی زندگی ائمه خودمان را که تکمیل داریم و دوران زندگی همشون در عین اینکه انسانهای کاملی بودند در عین سختی بود. پس جمله آدمیان از کامل و ناقص دانا و نادان پادشاه و رعیت همه و همه به گونه ای در جهان زمین عجز دارند یا به گونه ای آن قدرت لازم و کافی که همه چیز را جابجا کنند را ندارند. اینجا که رسید آدمی هیچ کاری را بهتر از ترک ندانست .ترک چی ؟ ترک مواد را نمی گم ها. امام حسین به آن نقطه که رسید هیچ چیزی را بالاتر از ترک ندانست ترک چی؟ ترک ذلت ترک خواری ترک اسارت تن در دادن به صلح با یزید. حالا از آن مقام بیا پایین تر دونه دونه توی زندگی های خودمون مواردش را پیدا کن ترک کردند آزاد و فارق گشتند. شب عاشورا مناجات می کردند چون مرغان بهشتی چرا که ترک کردند زندگی را زندگی دنیایی را و دلبستگی به دنیا را همسر خانم حضرت زینب داماد خانواده پیامبر نتوانست دنیا را ترک کنه و همره امامش حرکت کنه چرا؟ چون ترک کردن را نیاموخت مثال واضح بود عجله نکنید حالا آنقدر مواردش را خواهیم دید پس دیدید انسان کامل با چهار چیز که در حد کمال باشه کامله قول و فعل و اخلاق نیک . و معارف .اما انسان کامل آزاد کیست ؟ یکی یکی پیش می رویم انسان کامل آزاد مزین به چهار چیزی که قبل گفتیم هست چهار تا دیگه هم بهش اضافه می شود. قول و فعل و اخلاق نیک و معارف ،چهار تا دیگه هم بهش اضافه می شود ترک و عزلت و قناعت و بی نام و نشانی هر کس این هشت مورد را به کمال رساند کامل آزاد است بالغ و حر است آزاده است.آنکسی که چهارتای اول را داره چهارتای دوم را نداره می گویند کامل اما آزاد نیست از بحث آن انسان کامل که در عالم همیشه یک دونه است داریم می آییم بیرون ها چون ما می خواهیم راهی را بریم که به آن انسان کامل آزاد که فقط در عالم یک دونه است نزدیک بشیم مگه نه می خواهیم اینطوری بشیم دیگه یا من اشتباه می کنم ؟هر انسانی که چهار تا شرط اول را داره قول و فعل و اخلاق نیک ومعارف اما چهار تا دومی را نداره بهش می گویند انسان کامل اما آزاد نیست بعضی ها این چهار تا آخری را دارند یعنی چه ؟یعنی ترک و عزلت فناعت و بی نام و نشانی اینها را انتخاب کردند این چهار تا اولی را ندارند ایتها را بهشون می گویند انسان فقط آزاد اما کامل نیستند و هرکدوم که هشت مورد را به کمال دارد می شمود انسان کامل آزاد امید وارم که کامل آزاد را شناختنه باشید .
کاملان آزاد دو طایفه اند خوب دقت کنید میخواهم انها را دونه دونه بررسی کنم و بعد آخر سر بگذارم که خودتون بشناسید و خودتون انتخاب کنید که چه کاره باشید کامل های آزاد دو تا طایفه اند وقتی ترک می کنند و آزاد و فارق می شوند دو تا شاخه به وجود می آید . یک طایفه بعد از ترک کردن علایق دنیایی و این وابستگی ها عزلت و قناعت بی نام و نشانی اختیار می کنند یک دسته بعد از این که آزاد می شوند یعنی ترک می کنند رضا و تسلیم و نظاره کردن را انتخاب می کنند. میگه اینها چه فرقی داره باهم ؟ خیلی حالا صبر کنید مقصود همه آزادی و فراغت بود منتها عده آزادی و فراغت را در عزلت و قناعت و بی نام نشانی پیدا کردند عده ای در ترک و رضا و تسلیم و نظاره کردن این هر دو طایفه تو عالم هستند و هر دو طایفه هم به کار خودشان مشغول اند. طایفه اول که عزلت و قناعت و بی نام و نشانی را انتخاب کرده دانستند همین طور که عسل با گرمی همراه است کافور با سردی و از هم جدا نمی شود با دنیا و صحبت اهل دنیا تفرقه و پراکندگی است درست پس آمدند ترک کردند دوستی دنیا را از دلشان قطع کردند اگر در گذر ایام چیزی به آنها روکرد از تنعمات دنیا لذات دنیایی براشون میسر شد یا صحبت اهل دنیا پیش آمد باز هم دوری کردند دوری گزیدند همچنان گریزان شدند مثل اینکه شیر و پلنگ و عقرب می بینند فرار کردند اینها از دنیا و اهل دنیا می ترسند و می گریزند .
طایفه دوم :اون طایفه که رضا و تسلیم و نظاره کردن را اختیار کردند می دانند که آدمی نمی داند که بهترین راه برای اون چیه این باورشان است.گاه باشه برای آدم چیزی پیش بیاید و او ازآمدن اون چیز خوشش نیاد در حالیکه به صلاحش بوده و بلعکسش این طایفه وقتی این را فهمیدند تدبیر و تصرف و اختیار خود را ازمیان برداشتند راضی و تسلیم نشستند گفتند اگر مال و مقام و راحتی آمد شاد نمی شویم بهره می بریم ولی شاد نمی شیم، اگر مال و جاه مقام رفت غمگین نمی شویم .اگر نو رسید می پوشیم اگه کهنه رسیدکهنه می پوشیم اگر به صحبت اهل دنیا رسیدند خوش بودند و خواستند که اهل دنیا از اینها سود ببرند اگر هم صحبت اهل آخرت شدند باز هم خوش بودند خواشتند که اهل آخرت از آنها سود ببرند نمی دانم که شما با کدام طایفه بیشتر موافقید با کدام طایفه بیشتر قاطی می شید به هر حال تو هر دو تا طایفه فواید بسیار و مضررات بسیار وجود داره تو هر دو طایفه فواید بسیار و مضررات بسیار وجود داره تو هر دو تا طایفه فکر کنید یادتونه بهتون می گفتم که خیلی عجله نکنید تو وادی طریقت پا گذاشتن و قدم زدن سختی داره، نگفتم این رو؟ مار و گژدم داره بی راهنما نرین گیر می افتین این از اون موارد باید باهاش آشنا بشید. طرف قولش نیک شد فعلش نیک شد اخلاقش نیک شد که ما هنوز الحمد الله به شکر پروردگار نشدیم معارف هم پیدا کرده که هنوز نداریم بعد از همه اینها ترک هم کرده چی چی را؟ چیزهایی را که بده اما بعد از همه اینها تازه رسید به این دو شاخه این را برم یا این را برم؟ یا اصلا راه سومی هم وجود داره ؟ حتما تفکر کنید فکر نکنید راه سومی را حتما من باید ارائه کنم شما بگردید پیدا کنید من فقط یک کوچولو پرده زدم بالا از دانسته های خودتون پرده ابهام را برداشتم اینها را شما همه را بلدید می دانید برداشتم که ببینید که چی چی سر راهتون است .من فقط هرچی که توی مسیر از آگاهی ها نیاز دارین و خوراکتون است بهتون می رسانم تا اوجایی که اجازه دارم ولی راه به شما نمی دم راه را شما باید انتخاب کنید اهل کدوم طایفه اید یا هنوز نرسیده اید که طایفه ای باشی پس بدو دیر شد بابا ما می خواهیم بریم زودتر خودت را برسان در نهایت انتخاب کننده شماید این را هیچ وقت فراموش نفرمایید شمایید که انتخاب می کنید نه من که برای شما انتخاب کنم من که می گم مَنِ من نه ها اونی که باید برای شما انتخاب کنه به من ربطی نداره او هم انتخاب نمی کنه به شما می رساند اون چیزی را که باید بدانید اختیار با شماست شما انتخاب کنید کدوم طایفه می خواهید باشید رسیدین؟رسیدین که اصلا طایفه انتخاب کنین؟مثل پشت کنکوری ها می مانید اصلا مجاز شده اید که انتخاب رشته کنید ؟دیر شد به خدا ماه رمضان رسید .آخر مرداد ماه رمضان است نمی خواهید تا ماه رمضان خبر بدین که چه کاره اید ؟ به من نه ها به اونی که همیشه شما را راهنمایی می کنه بجنبین تا دیر نشده یا علی مدد .