جلسه شصت و چهارم سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 2457
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم استغفر الله ربي و اتوب و اليه جلسه ی معرفت سه شنبه پانزدهم دی ماه سال هشتاد و هشت را آغاز مي کنيم.
ای دوست قبولم کن جانم بستان مستم کن از هر دو جهانم بستان
با هرچه دلم قرار گیرم بی تو آتش به من اندر زن آنم بستان
جلسه امروز را با این دو بیت آغاز کردم چرا اینکه خوشحالم از اینکه باز هم در فضایی با هم نشستیم که از زر و زیور های دنیایی ، از چه کنم چه کنم های و دنیا و خیلی چیز های دیگه جداست. به خصوص که عنایت پروردگار محرم امسال باعث دگرگونی های بسیار زیادی در خیلی از دوستانمان شد.چقدر دگرگونی کاری ندارم اما مهم این است که شروع شد امیدوارم با جدا شدن از روزهایی که تفکر هایی از سر عشق در آن روز ها داشتید و چیزی کسب کردید ازدست نداده باشید. دقت کنید کلام من تحمیلی بر هیچ کدام از شما نباشه این کلام تحمیلی نباشه که باید ایام باقی مانده محرم و صفر را به طور مدام در اندوه و عزا به سر به برید بلعکس باید سلول سلول وجود تان نو و جوان شده باشه حتی اندوه و عزا تون باید شیرین باشه در غیر این صورت به بیراه رفتید فکر نکنید که فقط در تاسف و اندوه گذراندن تکلیفتان را به امام حسین و قیام عاشورا و روند عاشورا ادا کرده نه.
الغرض سخن امروزم را با چند تا تعریف آغاز می کنم خوب دقت کنید .
اولین تعریفمان تعریف عالم است عالم چیست ؟
عالم نامی است که به مجموعه ای از جواهر و اعراض ،جواهر ها یعنی جوهر ها وآفتهاشون و خیلی چیز های دیگرشان نام گذاشته شده. پس عالم موجود است وجود خارجی داره و بشناسیدش.
یک سری اسامی هستش که اینها همه شان با هم یک معنی را می دهند هم شان را می گم تو ذهنتان بماند می گوییم عالم ملک و ملکوت. مگه دنبالش نبودی ملک و ملکوت و جبروت را تعریف کن . عالم ملک و ملکوت عالم محسوس و معقول عالم خلق و عالم امر عالم شهادت و عالم غیب عالم ظلمانی و عالم نورانی . اینها اسامی مختلفی هستند که از همه ی این اسامی مقصود همین دو عالم است عالم ملک و عالم ملکوت .
عالم جبروت از جنس ملک و ملکوت نیست چرا که وجود خارجی نداره .ملک و ملکوت و جبروت سه تا عالم اند هر سه این عالم ها عالم های خداند. هر سه با هم هستند هر سه در هم اند واز هم دیگه جدا هم نیستند . عالم جبروت ذات عالم ملک و ملکوت است . عالم جبروت ذات عالم ملک و ملکوت است .عالم ملک و ملکوت وجه ،صورت عالم جبروت است .
روی این تعاریف هم باید خوب دقت کنید و هم تلاش کنید که انشا الله باهاش اجین بشین.
عالم جبروت کتاب مختصر است کوتاه است عالم ملک و ملکوت عالم مفصل است .عالم جبروت تخم است عالم ملک و ملکوت درخت است . معادن و نبات و حیوان میوه این درخت اند .عالم جبروت مبدا عالم ملک و ملکوت است و عالم ملک ملکوت از جبروت پیدا شدند .موجود شدند. هر چیزی که در عالم جبروت پوشیده و مختصر بود تو عالم ملک و ملکوت ظاهر شد. خوب دقت کنید یعنی از عالم اجمال یعنی از عالم اختصار کوتاه بودن به عالم تفصیل آمد یا از مرتبه ذات به مرتبه ی صفات رسید .اولش کمی مشکل به نظر می آید ولی دقت کنید پا به پا بریم ،آروم آروم بریم خیلی زود همه چیز به دست شما می آید .
عالم صغیر نسخه و نمودار عالم کبیر است. هر چی که در عالم کبیر است تو عالم صغیر هم هست پس هر چه که تو عالم کبیر اثبات بشه، بحث بشه، باید تو عالم صغیر نموادارش باشه و چقدر این سخته .حالا بعدا می فهمین چرا اگر نباشه سخن درست از آب در نمی آید .
حالا بعد از این مقدمه می خواهم یک چیز جدید دیگه بگم.
نطفه آدمی نمودار عالم جبروت است .می گند اِ ! عالم جبروت فکر کردیم یک جایی در آسمان هاست نه. جسم و روح آدمی نمودار عالم ملک و ملکوت است نطفه مبدا جسم و روح است جسم و روح از نطفه پدید می آید . یادتون است که گفتن نطفه که بسته شد سقط نکنید ای مسلمانان تا پانزده روز هیچی نداره تا بیست روز روح نمدمیده تا چهار ماه روح همچین نشده . این جوری ها نیست جسم و روح از نطفه پدید آمدند موجود شدند هر چیز که در نطفه پوشیده و مختصر بود در جسم و روح ظاهر شد مفصل شد . شما همتون یک روزی یک چیز میکروسکوپی بودید مگه نه ؟ همه تون درس خوانده اید می دانید که دروغ نمی گم.
از مرتبه ذات به مرتبه وجه رسید . هر مرتبه ای که در عالم کبیر اثبات کنند مطابق مراتب عالم صغیر باشه درسته اگر نباشه راست هم نیست . پس مناسبات میان عالم کبیر و عالم صغیر را به خاطر بسپارید چون بعدا با این دو تا عالم کار دارم .
خوب حالا اگر نطفه را ذات و جسم و روح را وجه نطفه بخوانیم نطفه را کتاب مجمل یعنی کتاب مختصر و کوتاه و جسم و روح را کتاب مفصل بخوانیم نطفه را تخم بگیم جسم و روح را درخت بگیم همه اش درست است. ببینید اینهایی که دارم می گم می خواهم بهتون بگم همه اینها یکی است اگر یک جایی این اصطلاح را به کار بردم مفهوم این نیست که این یک چیز دیگه است و آن یکی یک چیز دیگه همه اش یکی است .
اقوال نیک افعال نیک اخلاق نیک و معارف قبلا گفتیم دیگه مگه نگفتیم اینها را؟ اینها همش میوه این درخت اند و اگر نیک باشند شجره طیبه اند و اگر ضد آنها باشد خدایی نکرده شجره ی خبیثه اند .
خوب حالا که اینها را فهمیدید می خواهیم این را بگیم تمام موجودات یک وجود اند. ملک ملکوت و جبروت مراتب همین یک وجود اند. حالا شما هر نامی می خواهید بگذارین روش بگذارید. جبروت ذات این وجود است ملکوت وجه این وجود است. پس تو آسمان ها که نمی ریم دنبالش .عالم جبروت که دیگه توی آسمان اول و آسمان دوم و یک جایی تو کهکشان که دنبالش نمی ریم .کجاست ؟ تو خودمون است .
صفات این وجود در مرتبه ذات اند اسامی این وجود در مرتبه وجه اند افعال این وجود در مرتبه نفسند .
یک بار دیگه تکرار می کنم صفات این وجود کدام وجود؟ همون وجودی که گفتیم که همه موجودات یک وجود اند .ملک و ملکوت و جبروتشان مراتب همین یک وجود است هر نامی می خواهید بگذارید روش. پس جبروت ذات این وجود است ملک و ملکوت وجه این وجود است و هر دو تا مراتبی ازین وجود اند . صفات این وجود در مرتبه ذاته ، اسامی این وجود در مرتبه وجه است و افعال این وجود در مرتبه نفس است.
خوب تعمق کنید که بفهمید چرا که این مسئله اصل کار و بنیاد کار ماست اگر بنیاد محکم و درست از کار در نیاد آنوقت ما بقی مسائل دچار خلل می شه .
پس هر چیز که موجود است از این سه مرتبه موجود است . مرتبه جبروت و ملکوت و ملک . بدون این سه مرتبه امکان نداره که چیزی موجود بشه. این هر سه تا با هم اند در هم اند از هم دیگه هم جدا نیستند .
ملک مرتبه حسی داره ملکوت مرتبه عقلی داره جبروت مرتبه حقیقی. ملک مرتبه ی حسی داره ملکوت مرتبه عقلی داره جبروت مرتبه حقیقی .
عالم جبروت عالم ماهیت هاست برای همین هم گفتم وجود خارجی نداره عالم جبروت عالم ماهیت هاست ماهیت های محسوسات و معقولات مفردات و مرکبات جواهر و اعراض همگی تو عالم جبروت هستند. ماهیاتی مخلوق، نیستند .
سوره طه آیه 50 قَالَ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى كلَُّ شىَْءٍ خَلْقَهُ ثمَُّ هَدَى گفت: پروردگار ما كسى است كه آفرينش هر چيزى را به او عطا كرده سپس هدايتش نموده است.
رو این آیه خیلی تعمق کنید خیلی تعمق کنید .
الغرض ملک نام عالم محسوسات شد محسوسات عالمی است که هر چیزی در آن حس می شود .
ملکوت نام عالم معقولات است البته نه عقل ناقص ها این ملکوت را که می گم اونی که از صد در صد عقل ، اون عقلی که موجود اول بهره برده .از اون عالم هم بهره می بره .
جبروت نام عالم ماهیت هاست .
ماهیت ها را بعضی بهشون می گویند اعیان ثابته، بعضی ها بهشون می گویند حقایق ثابته ما می گوییم اشیای ثابته سخت شد نه؟اشیای ثابته یعنی هر کدام همان طوری که هستند هستند . هرگز از حالشان خودشان بر نگشتند و باز هم نخواهند گشت به آنها می گویند اشیا ثابته. و بزرگان خدا می خواهند که این اشیا ی ثابته را همان طوری که هست بفهمند تا حقیقت چیز ها را در یابند .
قصه حضرت موسی که یادتان است. خدا گفت چیه دستت ؟گفت چوب دستی .گفت چی کار می کنی ؟ گفت برگ درختان را می ریزم اگر گرگ حمله کند می ترسانم فراری می دهم با این چوب .
گفت حالا ولش کن رو زمین .وقتی ولش کرد زمین شد اژدهایی .
خلاصه سخن را به درازا نکشیم عالم جبروت ذات عالمه حالا بدانیم عالم جبروت مرآتی می خواست که چی کار کن تو اون مرآت جمال خودش راببینه صفاتش را مشاهده کنه تجلی کرد از عالم اجمال به عالم تفسیر آمد و از این تجلی دو تا جوهر موجود شدند یکی از نور یکی از ظلمت، فوری میگه تو که داشتی میگفتی ملک و ملکوت خب من اونجا هم گفتم عالم نورانی عالم ظلمانی، ظلمت حافظ و جامع نوره، مشکات نگهدارنده نوره، این دو جوهر یکی عقل اوله یکی فلک اول .اول چیزی که از دریای جبروت به ساحل وجود آمد این دو تا جوهر بود، به همین دلیل عقل اول را جوهر اول عالم ملکوت میگویند، فلک اول را جوهر اول عالم ملک می گویند، به همین دلیل عقل اول را عرش عالم ملکوت هم می گویند فلک اول را عرش عالم ملک هم میگویند،این اسامی را باید قشنگ فکر کنید تا هفته بعد که هفته بعد که می خواهم چیزهای دیگری بگویم دیگه تو این ها در نمانید ببینید من دارم اسم تعریف میکنم، مشخصات میگویم فعلا کار دیگری نکردم.
هر دو تا جوهر نزول کردند مراتبی را فرود آمدند تا از عقل اول عقول و نفوس و طبایع ظاهر شد از فلک اول افلاک و انجم و عناصر ظاهر شد، قبلا راجع به طبایع گفتم، قبلا راجع به عناصر گفتم اینها را همه را شما می دانید راجع به نفس حرف زدم، راجع به عقل حرف زدم قبلا می دانید. محسوسات و معقولات این جوری پیدا شدند، مفردات عالم تمام شد مفردات همین بود حالا بدانید که عقول و نفوس و طبایع، عالم ملکوت را به ما معرفی میکنند.افلاک و انجم و عناصر،عالم ملک را به ما می گویند، خب یک اسم دیگه عقول و نفوس و طباع را میگویند آبا، یعنی چی یعنی بزرگ ،پدر بزرگ ،اجداد، افلاک و انجم و عناصر را میگویند امهات، حالا بعد ها راجع به این می خواهم حرف بزنم که چرا امام جعفر صادق امیر المومنین و حضرت زهرا را یک جور دیگر معرفی می کنند.
خب ملکوت دریای نوره، ملک دریای ظلمته،این دریای نور آب حیاته، آب حیات تو ظلمته، کسانی که زندگی اسکندر را خواندند خیلی خوب می دانند اسکندر مقدونی رفت دنبال آب حیات که حالا چگونگی حرکتش مرد و ندید، این علم و حکمت را دریای نور هم تشبیه میکنند می گویند علم و حکمت آب حیاته و داخل ظلمته، می خواهیم شما را بفرستیم از توی ظلمت آب حیات بیرو ن بیاورید، ببینیم ازتون بر میآد.
گفتند آب حیات در ظلماته، اما کسی نمی دونه آب حیات چیه، حتی ظلمات چیه، بعضی از سالکها میگویند ما به این دریای نور رسیدیم، دریای نور را دیدیم، نوری بود نامحدود، نامتناهی، دریایی بود بیکران و بی پایان، حیات و علم و قدرت و ارادت موجودات از این نوره، بینایی و شنوایی و گویایی و گیرایی و روایی موجودات از این نوره، طبیعت و خاصیت و فعل موجودات ازاین نوره بلکه خودش همه از این نوره، دریای ظلمت حافظ و جامع این نوره، این دریای نور را بهش میگویند آبا و این دریای ظلمت را میگویند امهات، این آبا و امهات دست در گردن یکدیگر دارند، یکدیگر را در بر گرفتند، سوره الرحمن آیات 19 و 20 و هم چنین آیه 22
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ(19)
بَيْنهَُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ(20)
يخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ(22)
دو دریا که میگویند تلخ و شیرین، که با هم مجاورند روان ساخت میان آن دو حایلی است که به هم دیگر تجاوز نمی کنند و از آن لولو و مرجان بیرون می آید.
از این آبا و امهات موالیدی پدید می آیند، این موالید معدن و نبات و حیوانند،معدن و نبات و حیوان مرکباتند مرکبات منظورم پرتغال نیسته ها حواسها جمع باشه مرکبات عالم بیش از این نیستند از جایی نمی آیند به جایی نمی روند مفردات مرکب میشوند مرکب باز مفردات میگردد حکمت در این ترکیب آنهاست که مستعد ترقی می شوند، عروج میکنند، جام جهان نما و آئینه گیتی نما می شوند، تا این دریای نور و دریای ظلمت جمال خودشون را ببینید صفات و اسامی و افعالش را مشاهده کنه.
ماهیات عالم در مرتبه اولند، یک قسمند،اون هم جبروته. مفردات عالم در مرتبه دومند دو قسمند اون هم ملک و ملکوته، چون مرکبات عالم در مرتبه سومند سه قسمند، معدن و نبات و حیوان، مراتب موجوات تمام شد هر چیزی که موجود باشه تو این مراتبه از اینها خارج نیست، اینها را بیاموزیذ تا بدانید که یعنی چی، وقتی به این جا رسید عالم جبروت از عالم اجمال به عالم تفسیر آمد، حالا دنبال عالم جبروت میگردید شمائید حالا چطوری می خورید به عالم جبروت من نمی دونم ولی شمائید، از عالم اجمال به عالم تفسیر آمد، از مرتبه ذات به مرتبه وجه رسید این وجوه جمال خودش را بدید صفات و اسامی وافعالش را مشاهده کرد.
پایان بخش صحبت امروزم یک نصیحت ، در این عالم مردم دانا هر چیزی را که می خواهند برای این است که به یک فراغتی برسند و یک جمعیت خاطری، غیر از اینه میگه خونه ام بزرگ بشه آسایش پیدا کنم خیالم راحت شه، خیال راحت یعنی چی یعنی اون تفرقه فکری و خاطری از بین بره.
وقتی که به فراغت رسیدند تفرقه و اندوه از بین میره، دانایان طالب فراغت وجمعیت خاطرند پس فراغت و جمعیت خاطر نعمت بسیار عظیمی است ،ای عزیز اگر تو هم طالب فراغت و جمعیت خاطری هر چیزی که سبب تفرقه و اندوه میشه از خودت دور کن و در بند اون نباش به یقین بدان که فراغت و جمعیت خاطر مال و جاه نیست، چه خونه هایی دیدم کوچک اثاثه کم و آدمهای درونش آرام و خوشبخت و همون خونه ها به خونه ها ی بزرگ و مجلل و پر از اثاثیه های گران قیمت و درآمدهای بالا و سفرهای آنچنانی رسید از درون اون خانه ها آرامش خاطر، فراغت بال از میان رفت، مال و جاه سبب تفرقه و اندوهه، فراغت و جمعیت خاطر در امن و صحت و صحبت داناست، بگردید دانا پیدا کنید و باهاش هم صحبت شوید ،ان شا الله اگر بتوانید، همه شما را به خدای بزرگ می سپارم تا جلسه دیگری، بروید فکر کنید بروید فکر کنید تا با این اسامی مانوس شود چون با این اسامی بعدا کار داریم یا علی مدد.
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم استغفر الله ربي و اتوب و اليه جلسه یمعرفت سه شنبه پانزدهمدی ماه سال هشتاد و هشت را آغاز مي کنيم.
ای دوست قبولم کن جانم بستانمستم کن از هر دو جهانمبستان
با هرچه دلم قرار گیرم بی توآتش به من اندر زن آنم بستان
جلسه امروز را با این دو بیت آغاز کردمچرا اینکه خوشحالم از اینکه باز هم در فضاییبا هم نشستیمکه از زر و زیور هایدنیایی ، از چه کنم چه کنم های و دنیا و خیلی چیز هایدیگه جداست. به خصوص که عنایتپروردگار محرم امسال باعث دگرگونی هایبسیار زیادیدر خیلی از دوستانمان شد.چقدر دگرگونی کاری ندارماما مهم این است که شروع شدامیدوارم با جدا شدن از روزهایی که تفکر هایی از سر عشقدر آن روز ها داشتیدو چیزی کسب کردید ازدست نداده باشید. دقت کنید کلام من تحمیلی بر هیچ کدام از شما نباشه این کلامتحمیلی نباشه که باید ایام باقی مانده محرم و صفررا به طور مدام در اندوه وعزابه سر به برید بلعکسباید سلول سلولوجودتاننو و جوانشده باشهحتی اندوه وعزا تون باید شیرین باشه در غیر این صورت به بیراه رفتیدفکر نکنید که فقط درتاسف و اندوه گذراندنتکلیفتان را به امام حسین و قیامعاشورا و روند عاشوراادا کردهنه.
الغرضسخن امروزم را با چند تا تعریف آغاز می کنمخوب دقت کنید.
اولین تعریفمان تعریف عالم استعالم چیست ؟
عالم نامی است که به مجموعهای از جواهر و اعراض ،جواهر ها یعنی جوهر هاوآفتهاشون و خیلی چیز های دیگرشاننام گذاشته شده. پس عالمموجود است وجود خارجی داره و بشناسیدش.
یک سری اسامی هستش که اینها همه شان با همیک معنی را می دهندهم شان را می گم تو ذهنتان بماندمی گوییم عالم ملک و ملکوت. مگه دنبالش نبودی ملک و ملکوت و جبروت را تعریف کن . عالم ملک و ملکوت عالم محسوس و معقولعالم خلق وعالم امرعالم شهادت و عالمغیبعالم ظلمانی و عالم نورانی . اینها اسامیمختلفی هستندکه از همه ی این اسامی مقصود همیندو عالم استعالم ملک و عالم ملکوت .
عالم جبروتاز جنسملک و ملکوتنیستچرا کهوجود خارجینداره .ملک و ملکوت و جبروت سه تا عالم اند هر سه این عالم هاعالم های خداند. هر سه باهم هستندهر سه در هم اند واز هم دیگه جدا هم نیستند . عالم جبروتذاتعالم ملک و ملکوت است . عالم جبروتذاتعالم ملک و ملکوت است .عالم ملک و ملکوت وجه ،صورت عالم جبروت است .
روی این تعاریف هم باید خوب دقت کنیدو هم تلاش کنیدکهانشا اللهباهاش اجینبشین.
عالمجبروت کتاب مختصر است کوتاه است عالمملک و ملکوت عالم مفصل است .عالم جبروت تخم است عالم ملک و ملکوت درخت است . معادن ونبات و حیوانمیوه این درختاند .عالم جبروتمبدا عالم ملک و ملکوت است و عالم ملک ملکوتاز جبروت پیدا شدند .موجود شدند. هر چیزی که در عالم جبروت پوشیده ومختصر بود تو عالم ملک و ملکوت ظاهر شد. خوب دقت کنیدیعنی از عالم اجمال یعنی از عالم اختصار کوتاه بودن به عالمتفصیل آمد یا از مرتبه ذات به مرتبه ی صفات رسید .اولش کمی مشکل به نظر می آید ولی دقت کنید پا به پا بریم ،آروم آروم بریمخیلی زود همه چیز به دست شما می آید .
عالم صغیر نسخه و نمودار عالم کبیر است. هر چی که در عالم کبیر استتو عالم صغیرهم هست پس هر چه که تو عالم کبیراثبات بشه، بحث بشه، باید تو عالمصغیرنموادارش باشهو چقدر این سخته .حالا بعدا می فهمین چرااگر نباشه سخن درستاز آب در نمی آید .
حالا بعد از این مقدمه می خواهم یک چیز جدید دیگه بگم.
نطفهآدمی نمودار عالم جبروت است .می گند اِ ! عالم جبروت فکر کردیم یک جایی در آسمان هاستنه. جسم و روح آدمینمودار عالمملک وملکوت استنطفه مبدا جسم و روح استجسم و روح از نطفه پدیدمی آید . یادتون است که گفتن نطفه که بسته شد سقط نکنیدای مسلمانانتا پانزده روز هیچی نداره تا بیست روزروحنمدمیده تا چهار ماه روح همچین نشده . این جوری ها نیست جسم و روح از نطفه پدید آمدند موجود شدندهر چیز که در نطفهپوشیده و مختصر بود در جسم و روح ظاهر شد مفصل شد. شما همتون یک روزییک چیز میکروسکوپی بودیدمگه نه ؟ همه تون درس خوانده ایدمی دانید که دروغ نمی گم.
از مرتبه ذات به مرتبه وجه رسید . هر مرتبه ای که در عالم کبیراثبات کنندمطابق مراتب عالم صغیر باشه درسته اگر نباشه راست همنیست . پس مناسبات میان عالم کبیر و عالم صغیررا به خاطر بسپارید چون بعدا با این دو تا عالم کار دارم .
خوب حالا اگر نطفه را ذاتو جسم و روح را وجهنطفه بخوانیمنطفه را کتاب مجمل یعنی کتاب مختصرو کوتاه و جسم و روح راکتاب مفصلبخوانیمنطفه را تخم بگیمجسم و روح را درخت بگیمهمه اش درست است.ببینید اینهایی که دارممی گم می خواهم بهتون بگم همه اینها یکی است اگر یک جایی این اصطلاح را به کار بردممفهوم این نیست کهاین یک چیز دیگه استو آن یکی یک چیز دیگههمه اش یکی است .
اقوال نیک افعال نیکاخلاق نیک و معارفقبلا گفتیم دیگه مگه نگفتیم اینها را؟اینها همش میوه ایندرخت اند و اگر نیک باشند شجره طیبه اند و اگرضد آنها باشد خدایی نکردهشجره یخبیثه اند .
خوب حالا که اینها را فهمیدیدمی خواهیم این را بگیمتمام موجودات یک وجود اند. ملک ملکوت و جبروتمراتب همین یک وجود اند. حالا شما هر نامی می خواهید بگذارین روش بگذارید. جبروت ذات این وجود استملکوت وجهاین وجوداست. پس تو آسمان ها که نمی ریم دنبالش .عالم جبروت که دیگه توی آسمان اول و آسمان دومو یک جایی تو کهکشان که دنبالش نمی ریم .کجاست ؟ تو خودمون است .
صفات این وجود در مرتبه ذاتانداسامی این وجوددر مرتبه وجه اندافعال این وجود در مرتبه نفسند.
یک بار دیگه تکرار می کنم صفات این وجود کدام وجود؟ همون وجودی که گفتیم که همه موجودات یک وجود اند .ملک و ملکوتو جبروتشان مراتب همینیک وجود استهر نامی می خواهید بگذارید روش. پس جبروت ذات این وجود است ملک و ملکوتوجه این وجود استوهر دو تامراتبیازین وجود اند . صفات این وجوددر مرتبهذاته ، اسامی این وجود درمرتبه وجه استو افعال این وجوددر مرتبهنفس است.
خوب تعمق کنید که بفهمید چرا که اینمسئلهاصل کارو بنیاد کار ماستاگر بنیاد محکمو درست از کار در نیادآنوقتما بقی مسائل دچارخلل می شه .
پس هر چیز که موجود استاز این سه مرتبهموجود است . مرتبه جبروتوملکوت وملک . بدون این سه مرتبه امکان نداره که چیزی موجود بشه.این هر سه تا با هم انددر هم اند از هم دیگه همجدانیستند .
ملک مرتبه حسی دارهملکوت مرتبه عقلی دارهجبروت مرتبه حقیقی. ملکمرتبه یحسی دارهملکوت مرتبهعقلی دارهجبروت مرتبهحقیقی .
عالم جبروتعالم ماهیت هاستبرای همین هم گفتم وجود خارجی نداره عالم جبروت عالم ماهیت هاستماهیت های محسوسات ومعقولاتمفردات و مرکباتجواهر و اعراضهمگی توعالم جبروت هستند.ماهیاتیمخلوق، نیستند .
سوره طه آیه 50قَالَ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى كلَُّ شىَْءٍ خَلْقَهُ ثمَُّ هَدَى گفت: پروردگار ما كسى است كه آفرينش هر چيزى را به او عطا كرده سپس هدايتش نموده است.
رو این آیه خیلی تعمق کنیدخیلی تعمق کنید .
الغرضملک نام عالم محسوسات شد محسوساتعالمی است که هر چیزی در آنحس می شود .
ملکوت نام عالم معقولات است البته نه عقل ناقص هااین ملکوت را که می گم اونی کهاز صد در صد عقل ، اون عقلی کهموجود اولبهرهبرده .از اون عالم همبهره می بره .
جبروت نام عالمماهیت هاست .
ماهیت ها را بعضی بهشون می گویند اعیان ثابته، بعضی ها بهشون می گویند حقایق ثابتهما می گوییم اشیای ثابتهسخت شد نه؟اشیای ثابته یعنی هر کدامهمان طوری که هستند هستند . هرگز از حالشان خودشان بر نگشتندو باز هم نخواهند گشتبه آنها می گویند اشیا ثابته. و بزرگان خدامی خواهند که این اشیا ی ثابته راهمان طوری که هست بفهمندتاحقیقت چیز هارا در یابند .
قصه حضرت موسی که یادتان است. خدا گفت چیه دستت ؟گفت چوب دستی .گفت چی کار می کنی ؟ گفتبرگ درختانرا می ریزماگر گرگ حمله کندمی ترسانم فراری می دهمبا این چوب .
گفت حالا ولش کن رو زمین .وقتی ولش کرد زمین شد اژدهایی .
خلاصه سخن را به درازا نکشیم عالم جبروت ذات عالمه حالا بدانیم عالم جبروت مرآتی می خواست که چی کار کنتو اون مرآت جمال خودش راببینه صفاتش را مشاهده کنه تجلی کرد از عالم اجمال به عالم تفسیر آمد و از این تجلی دو تا جوهر موجود شدند یکی از نور یکی از ظلمت، فوری میگه تو که داشتی میگفتی ملک و ملکوتخب من اونجا هم گفتم عالم نورانی عالم ظلمانی، ظلمت حافظ و جامع نوره، مشکات نگهدارنده نوره، این دو جوهر یکی عقل اوله یکی فلک اول .اول چیزی که از دریای جبروت به ساحل وجود آمد این دو تا جوهر بود، به همین دلیل عقل اول را جوهر اول عالم ملکوت میگویند، فلک اول را جوهر اول عالم ملک می گویند، به همین دلیل عقل اول را عرش عالم ملکوت هم می گویند فلک اول را عرش عالم ملک هم میگویند،این اسامی را باید قشنگ فکر کنید تا هفته بعد که هفته بعد که می خواهم چیزهای دیگری بگویم دیگه تو این ها در نمانید ببینید من دارم اسم تعریف میکنم، مشخصات میگویم فعلا کار دیگری نکردم.
هر دو تا جوهر نزول کردند مراتبی را فرود آمدند تا از عقل اول عقول و نفوس و طبایع ظاهر شد از فلک اول افلاک و انجم و عناصر ظاهر شد، قبلا راجع به طبایع گفتم، قبلا راجع به عناصر گفتم اینها را همه را شما می دانید راجع به نفس حرف زدم، راجع به عقل حرف زدم قبلا می دانید. محسوسات و معقولات این جوری پیدا شدند، مفردات عالم تمام شد مفردات همین بود حالا بدانید که عقول و نفوس و طبایع، عالم ملکوت را به ما معرفی میکنند.افلاک و انجم و عناصر،عالم ملک را به ما می گویند، خب یک اسم دیگه عقول و نفوس و طباع را میگویند آبا، یعنی چی یعنی بزرگ ،پدر بزرگ ،اجداد، افلاک و انجم و عناصر را میگویند امهات، حالا بعد ها راجع به این می خواهم حرف بزنم که چرا امام جعفر صادق امیر المومنین و حضرت زهرا را یک جور دیگر معرفی می کنند.
خب ملکوت دریای نوره، ملک دریای ظلمته،این دریای نور آب حیاته، آب حیات تو ظلمته، کسانی که زندگی اسکندر را خواندند خیلی خوب می دانند اسکندر مقدونی رفت دنبال آب حیات که حالا چگونگی حرکتش مرد و ندید، این علم و حکمت را دریای نور هم تشبیه میکنند می گویند علم و حکمت آب حیاته و داخل ظلمته، می خواهیم شما را بفرستیم از توی ظلمت آب حیات بیرو ن بیاورید، ببینیم ازتون بر میآد.
گفتند آب حیات در ظلماته، اما کسی نمی دونه آب حیات چیه، حتی ظلمات چیه، بعضی از سالکها میگویند ما به این دریای نور رسیدیم، دریای نور را دیدیم، نوری بود نامحدود، نامتناهی، دریایی بودبیکران و بی پایان، حیات و علم و قدرت و ارادت موجودات از این نوره، بینایی و شنوایی و گویایی و گیرایی و روایی موجودات از این نوره، طبیعت و خاصیت و فعل موجودات ازاین نوره بلکه خودش همه از این نوره، دریای ظلمت حافظ و جامع این نوره، این دریای نور را بهش میگویند آبا و این دریای ظلمت را میگویند امهات، این آبا و امهات دست در گردن یکدیگر دارند، یکدیگر را در بر گرفتند، سوره الرحمن آیات 19 و 20 و هم چنین آیه 22
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ(19)
بَيْنهَُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ(20)
يخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ(22)
دو دریا که میگویند تلخ و شیرین، که با هم مجاورند روان ساخت میان آن دو حایلی است که به هم دیگر تجاوز نمی کنند و از آن لولو و مرجان بیرون می آید.
از این آبا و امهات موالیدی پدید می آیند، این موالید معدن و نبات و حیوانند،معدن و نبات و حیوان مرکباتند مرکبات منظورم پرتغال نیسته ها حواسها جمع باشه مرکبات عالم بیش از این نیستند از جایی نمی آیند به جایی نمی روند مفردات مرکب میشوند مرکب باز مفردات میگردد حکمت در این ترکیب آنهاست که مستعد ترقی می شوند، عروج میکنند، جام جهان نما و آئینه گیتی نما می شوند، تا این دریای نور و دریای ظلمت جمال خودشون را ببینید صفات و اسامی و افعالش را مشاهده کنه.
ماهیات عالم در مرتبه اولند، یک قسمند،اون هم جبروته. مفردات عالم در مرتبه دومند دو قسمند اون هم ملک و ملکوته، چون مرکبات عالم در مرتبه سومند سه قسمند، معدن و نبات و حیوان، مراتب موجوات تمام شد هر چیزی که موجود باشه تو این مراتبه از اینها خارج نیست، اینها را بیاموزیذ تا بدانید که یعنی چی، وقتی به اینجا رسید عالم جبروت از عالم اجمال به عالم تفسیر آمد، حالا دنبال عالم جبروت میگردید شمائید حالا چطوری می خورید به عالم جبروت من نمی دونم ولی شمائید، از عالم اجمال به عالم تفسیر آمد، از مرتبه ذات به مرتبه وجه رسید این وجوه جمال خودش را بدید صفات و اسامی وافعالش را مشاهده کرد.
پایان بخش صحبت امروزم یک نصیحت ، در این عالم مردم دانا هر چیزی را که می خواهند برای این است که به یک فراغتی برسند و یک جمعیت خاطری، غیر از اینه میگه خونه ام بزرگ بشه آسایش پیدا کنم خیالم راحت شه، خیال راحت یعنی چی یعنی اونتفرقه فکری و خاطری از بین بره.
وقتی که به فراغت رسیدند تفرقه و اندوه از بین میره، دانایان طالب فراغت وجمعیت خاطرند پس فراغت و جمعیت خاطر نعمت بسیار عظیمی است ،ای عزیز اگر تو هم طالب فراغت و جمعیت خاطری هر چیزی که سبب تفرقه و اندوه میشه از خودت دور کن و در بند اون نباش به یقین بدان که فراغت و جمعیت خاطر مال و جاه نیست، چه خونه هایی دیدم کوچک اثاثه کم و آدمهای درونش آرام و خوشبخت و همون خونه ها به خونه ها ی بزرگ و مجلل و پر از اثاثیه های گران قیمت و درآمدهای بالا و سفرهای آنچنانی رسید از درون اون خانه ها آرامش خاطر، فراغت بال از میان رفت، مال و جاه سبب تفرقه و اندوهه، فراغت و جمعیت خاطر در امن و صحت و صحبت داناست، بگردید دانا پیدا کنید و باهاش هم صحبت شوید ،ان شا الله اگر بتوانید، همه شما را به خدای بزرگ می سپارم تا جلسه دیگری، بروید فکر کنید بروید فکر کنید تا با این اسامی مانوس شود چون با این اسامی بعدا کار داریم یا علی مدد.