دلنوشته شماره ده
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 3142
هوالحق
ساعتی پیش نشسته بودم و به ترانه ای بس قدیمی که از تلویزیون پخش می شد گوش می کردم خواننده می خواند هر نیک و بد هم می گذرد .
جمله جالبی بود شاید ما هم بارها آن را بشکلهای گوناگون بیان کردیم ،اما مطمینا عمیقا آن را درک نکردیم ، چون اگر آن را می فهمیدیم حداقل تلاش می کردیم
اعمالمان و کلاممان و افکارمان را نیک بگردانیم . چون می گذرد اما بر کسی که کننده آن است ،اما بر کسی که عمل واقع می شود جای پایش را می گذارد و می گذرد .
چرا جای پای کثیف بگذاریم ، نتیجه که آخر بر ما یکی است ، بر ما می گذرد لااقل بر دیگری خاطره نیک را بگذارد .......... ای فرزند ادم می دانی از کجا امده ای ؟ از کجا ها گذر کرده ای ؟
شاید که بسیاری از سیارگان که امروز به نظر فقط توده ای سفت شده و بی سکنه می آیند روزگاری در گذشته های دور محل سکونت تو بود و آنجا زیستی ، و دورش را طی کرده ای
و امروز اینجا بر این سیاره نیز زیست می کنیم و اثر تو بر آن سیاره که مخلوق خدا بود ، زنده بود و شاید هم بسیار شاد و خوشحال می زیست امروز به صورت توده ای سفت و سخت و
سنگین می باشد . آیا هیچ وقت به دلتنگی اش اندیشیده ای ؟ آیا ناشادی اش را حس کرده ای ؟ مطمینا نه . چون اگر چنین بود امروز تلاشی برای دلتنگی این کره خاکی می نمودی ......
ای فرزند آدم راستی هیچ شنیده ای که به کسانی که بر وادی خاموشان خفته اند اسیران خاک می گویند ، می دانی ؟ چرا؟ بگذار بگویم .
هر آدمی که در دنیا فقط برای جسم خاکی اش و لذت بردنش از هر راهی تلاش می نماید طبیعتا جسمش برایش بسیار عزیز خواهد بود وپس از جدا شدن از آن تعلق
خاطر بسیارش مانع از رفتنش به وادی های دیگر می شود و دایم به دور این جسم خاکی که در حال اضمحلال است و اثیر موجودات پست و حقیر می باشد ،می گردد
و شاهد ذره ذره خاک شدنش می شود . از این رو به آنها می گویند اثیران خاک و چه تعریف بجایی می باشد .
امروز انتخاب نما که پس از مرگ دنیایی خویش کجا و در چه حالی باشی ....