منو

دوشنبه, 03 دی 1403 - Mon 12 23 2024

A+ A A-

دلنوشته شماره پنجاه و یکم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: دلنوشته
  • بازدید: 1763

  بسم الله الرحمن الرحیم

درسال ۱۳۸۹ قبل از سفر زیارتی دیدار آقا علی ابن موسی الرضا بعد از نماز صبح خواب دیدم که راهنمایم در خواب گفت قبل از رفتن به این سفر زیارتی، بیا برویم چند جا را ببین. اولین مکان یک پسر نوجوان حدود ۱۵ سال روی تختی خوابیده بود که بیمار بود و افراد خانواده‌اش ناراحت بودند راهنما از من پرسید ببین که او را چه می‌شود چون حتی دکترها هم نمی‌دانند. من نگاه عمیقی کردم و سپس گفتم او بیمار نیست بلکه مقداری اسکناس که زیاد هم هست پایین تخت او زیر خاک است و عامل بیماری او آن‌هاست و خودشان هم خبر ندارند. راهنما مرا تشویق کرد و پرسید چه باید بکنند؟ گفتم باید آن‌ها را خارج کرده و به ضریح امام رضا بیندازند. ایشان چندین بار به من آفرین گفتند. به خانواده پسر گفتم. اسکناس‌ها را در آوردند. پسر خوب شد. بلند شد اما خانواده حاضر نبودند اسکناس‌ها را به من بدهند تا به ضریح امام رضا بریزم در حالی که به آن‌ها گفتم که مشکل جوان آن‌ها بر می‌گردد اما آن‌ها گوش نمی‌دادند. راهنما گفت حالا تو با آن‌ها چه می‌کنی؟ گفتم من تکلیفم را انجام دادم و می‌روم.بقیه‌اش با خودشان است.

ایشان مرا تشویق کردند و به مکان دیگری بردند

در آنجا خانواده ای همه با هم در حال جنگ بودند ایشان پرسیدند ببین آن‌ها را چه می‌شود؟ نگاه کردم دیدم یک مروارید بزرگ و زنده در زیر خاک آنجا پنهان‌شده. گفتم باید بیرون بیاورند گفت آن راچه کنند؟ گفتم باید به دریا یا اقیانوس، محل اصلی آن ببرند و بیندازند. گفت چرا نگفتی به امام رضا ببرند؟ گفتم چون در امام رضا اهدایی‌ها دیگر جان ندارند و زنده نیستند، دوره حیات آن‌ها تمام شده و صرف دیگران می‌شوند اما مروارید زنده است و در حال حیات است یعنی دور زندگی‌اش تمام نشده، باید برگردد به سرزمین خودش تا دورش تمام شود. راهنما مرتباً می‌گفت تبارک الله. سپس به خانواده گفتم. مروارید را از زیر خاک در آوردند، مثل مهتاب عظیمی شروع به درخشیدن کرد. به آن‌ها گفتم چه کنند اما طفره رفتند. راهنما پرسید چه می‌کنی؟ گفتم در این امر من تکلیفم را انجام دادم، در خیر یا شر آن‌ها هم سهیم نیستم پس دیگر توقف نمی‌کنم. راهنما با خوشحالی بسیار زیادی برایم دست زد و تبارک الله گفت.

پس از آن مرا نزد عده ای مرد جوان برد که تعدادی از آن‌ها معمم بودند به نماز ایستادند ولی یک رکعت خواندند، نمازشان شکسته شد و به گریه نشستند که چرا ما نمی‌توانیم نمازمان را تمام کنیم؟ راهنما گفت چرا این‌طور است؟ گفتم اشکال آن‌ها در چشمشان است. به مردها گفتم به سمت من برگردند و من طوری ایستاده بودم که وقتی آن‌ها برگشتند رو به امام رضا شدند، دیدم چشم‌های آن‌ها قلمبه شده و بیرون زده و سفیدی چشم بشدت سرخ رنگ است. گفتم این‌ها در همه اعمال کامل هستند اما با چشم دچار گناه می‌شوند، چون در چشم تقوا ندارند. راهنما گفت چرا نمازشان خراب می‌شود چه ربطی به چشم آن‌ها دارد؟ گفتم چون در همه چیز کامل‌اند اگر نماز را تمام کنند موفق به دیدار جلوه حق می‌شوند، در حالی که به خاطر نبودن تقوای چشم نباید موفق شوند در نتیجه نمازشان می‌شکند. راهنما بارها آفرین گفت. سپس پرسید چه کنند تا رها شوند؟ گفتم باید غسل پاکی کنند، صدقه بدهند،سپس 40 روز تمام از زمان بیداری تا خواب فقط زمین را بنگرند تا چشم به گناهی آلوده نشود ولی همه کارهای روزمره خود را انجام دهند. ایشان گفت اگر در روی زمین عامل گناه باشد چه؟ گفتم چون در روی زمین افتاده با دیده خواری و پستی به آن می‌نگرند نه نگاه شهوت و لذت. ایشان پرسید همین؟ گفتم نه بعداز هر نماز واجب 100 بار اعوذبالله من الشیطان الرجیم را ذکر کنند. اگر درپایان ۴۰ روز به مردم نگاه کردند و در انسان‌ها فقط جلوه حق را دیدند دیگر خلاص شده‌اند و اگر باز هم آثار لذت و شهوت حرام را دیدند دوباره 40 روز دیگر راآغاز کنند تا خلاص شوند، راهنمایم مراتشویق کرد و گفت این امتحان از جانب آقا علی ابن موسی الرضا انجام شد و من از خواب بیدار شدم.

دربیداری به این رویا بسیار اندیشیدم وغیراز پیام‌های درون رویا به دنبال پیام آشکار آن گشتم. نتیجه گرفتم که کسانی که در این عصر دچار بیماری‌های سخت هستند یا عزیزانشان گرفتارند خوب است کمی جستجو نمایند آیا مالی را دانسته یا ندانسته به‌ناحق زیر پا نموده‌اند؟ که اگر چنین است سریع از مال خود خارج و به دست امام معصوم برسانند یااگر صاحب مال مشخص است بنام یک معصوم به او برگردانند. خانواده‌هایی که مدام در خانه در حال مشاجره هستند به‌طور حتم یک موجود زنده اعم از گیاه یا حیوان یا انسان یا حتی زمین در اسارت آن‌هاست که باید آزاد گشته و به جایگاه اصلیش برگردد. افرادی که طی طریق می نمایندو در مسیر الی الله می‌باشند باید آگاه باشند که اگر حتی یک خلل کوچک در تقوای اعمال و اعضا و جوارحشان باشد نه تنها نمی‌توانند طی طریق نموده و پیش بروند بلکه در اصلی‌ترین عمل واجب یعنی نماز نیز موفق نمی‌باشند حتی اگر علی‌الظاهر نماز واجب را بخوانند اما مقبول پروردگار نخواهد بود. پس باید از امروز به فکر فرداهای خود باشیم.

 

 

 

نوشتن دیدگاه