دلنوشته پنجاه و هشتم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 3525
بسم الله الرحمن الرحیم
قصه های قرآنی سرشار از پند و درس زندگی است پس به آنها با عمق بیشتری بنگریم . به قصه یونس نبی نگاهی کنیم . یونس نبی سالیان درازی در میان قومش بدرستی و نیکی زندگی کرد تا در لحظه ای خاص و زمانی معین به ایشان ابلاغ هدایت قومش داده شد و از آن به بعد فقط با رفتار و نوع زندگی کردن هدایت ننمود ،بلکه مستقیما مردم را دعوت به هدایت نمود و در این راه زحمات بسیاری متحمل شد و وقتی پاسخ دعوت خویش را کامل دریافت نمی نمود شکایت به حضرت حق می برد و هر بار او تذکر صبر و آرامش را دریافت می نمود، تا لحظه ای که در یک دعوت به هدایت ، صبر از کف بداد زیرا وعده نزول بلا را شنید قوم را ترک نمود و به ساحل آمد و سوار کشتی شد تا آن دیار را ترک نماید و از آن قوم دور شود . در کشتی پس از طی مسیری نهنگی غول پیکر ظاهر شد همه ترسیدند واندیشیدند که یکنفر را به دریا اندازند تا نهنگ مشغول شود و بقیه بگریزند قرعه انداختند و بنام یونس در آمد پس اورا به دریا انداختند و او درون شکم نهنگ جای گرفت . در آن ظلمتکده تازه دریافت که باخود چه کرده و آنچه را که امروز بدان دچار گشته ،خود تهیه و تدارک دیده است و زبان به ندامت گشوده و خدا را به بزرگی و رحمت یاد کرده تا خدایش او را از این تاریکی و ظلمت نجات بخشید بگذاریدتا اینجا نکته هایی را که می بایستی بفهمیم بررسی نماییم . زندگی حضرت یونس به چهار دوره تقسیم می شود : دوره اول ، زمانی که برحسب اختیارش و اراده پروردگار زندگی سالم و بدون زشتی ای را برای خویش داشت و مردم اورا به درستی و راستی می شناختند . دوره دوم زمانی که برای دعوت به هدایت انتخاب گشت و مردم را به سوی خدا دعوت می نمود .دور اول را همه آدمهادر زندگی طبیعی خویش دارند که اگر انتخاب کنند و در مسیر صحیح قدم بردارند در دور دوم به نقش خویش در جامعه که پروردگار عالم در دنیا تعیین فرموده دست خواهند یافت و در زمان تعیین شده و در مهلت معین ایفاگر نقش و مسئولیت خویش خواهند بود و این فرصت طلایی ای است که بیشتر انسانهاآنرا از دست می دهند و یا خیلی دیر به آن می رسند و در نتیجه بهره کافی نمی برند .دور سوم زندگی یونس نبی در بی صبری و رو بر تافتن از امتش آغاز شد که این در زندگی انسانهادوره عجیبی است یونس نبی فراموش کرد که پروردگار چه وظیفه ای بر عهده اش گزارده و تنها رساندن کلام هدایت به عهده اوست و آیا دیگر بندگان خدا پذیرای کلام هدایت می شوند یا خیر ،در حیطه وظایف اونیست و تنها خداست که نظاره گر این جریانات بندگانش می باشد و دیگر اینکه آیابدون اجازه حضرت حق می توانست نقش خویش را ترک نماید یاخیر؟ اصلابه آن فکر نکرد. این دوره برای حتی ،کسانی که در وقت تعیین شده به وظایف خویش واقف شده اند بسیار حساس است زیرا اکثر انسانها نقش خود را زیاده از حد باور نموده و نقش خداوند را در این حیطه فراموش مینمایند و آن وقت است که خسر الدنیا و الاخره میشوند زیرا بطور حتم دچار تنگی در امورات مختلف و شرایط بد روحی و معنوی و جسمی میگردند و چون بقدر یونس نبی رشد و تعالی نداشته اند ، بیاد هم نمی آورند که بگویند " رب انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین " و تنها پروردگار مهربان را ظلم کننده نسبت بخود تصور مینمایند و آن وقت است که در شکم تاریک و ظلمانی ماهی بزرگ تا زمان مرگ خواهند ماند . چقدر تعبیر قرآنی زیباست ؛ ماهی بزرگ درون آب است و آب همیشه جاریست و عامل حیاط میباشد ، بنده خطاکار در شکم تاریک ماهی درون آب سیر مینماید اما از انرژی الهی و زنده و در حال حرکت آب ، بهره ای نمیبرد و چون از قبل هم پیشینه معتبر به همراه نیاورده راه نجات را که همان صدا زدن خالق کریم است و ابراز ندامت و قبول خطا از جانب خودش را ، نیز به خاطر نمی آورد در حالی که انسانها فرزند آدم ( ع) میباشند و اگر راه آدم را قرار بود بروند میبایستی راه توبه و ابراز ندامت و پشیمانی را بدانند و تبعیت نمایند . آخرین دور زندگی یونس نبی پس از رهایی شکم ماهی و به ساحل نجات رسیدن و بر آن آرامیدن آغاز میگردد و پس از آن برگشتن میان قوم و دعوت آنها بسوی حق و موفق بودن پس از آن میباشد . دعوت پیامبر خدا قبل از شکم ماهی و بعد از خروج از آن یکی بود یعنی هر دو حالت دعوت بسوی حق بود اما در قبل آن تاثیر نمی کرد و پس از خروج از شکم ماهی موفقیت آمیز بود زیرا در شکم ماهی بخوبی حس نمود و درک کرد که همه چیز خداست و هیچ جز او صاحب قدرت نیست هر که را بخواهد هدایت می نماید و هرکس را که اطاعت ننموده بحال خود وامی گذارد تا در ضلالت فرو رود و اگر بنده ای فرصت یافت تا کلام حق بگوید تنها اراده اوست که بنده را انتخاب نموده تا از دهان او سخن را به گوش دیگر بندگان برساند فقط همین و بس و بنده ای که به این نقطه رسید دیگر کلامش ، کلام پروردگار است و موثر در بندگان می باشد حتی در آنهایی که تحت نفوذ ابلیس قرارگرفته اند میتواند موثر واقع شود . قصه های قرآن پند آموز است از آنها غافل نشوید . بگذارید تا یک نکته دیگر از هزاران نکته این ماجرا برایتان بگویم : یونس نبی پس از خلاصی از شکم ماهی به آب رسید و در جریان حیات بخش آب زندگی دوباره ای یافت . در کلام حق آمده که در ساحل افتاده بود بیمار ، در حالی که سقفی بر سر او سایه نداشت . بوته کدویی به امر الهی بالای سر او بزرگ شد و با برگهایش بر او سایه افکنده و او را از گزند سرما و نور شدید حفظ مینماید . چرا ؟؟ آیا زمان زیادی بر خاک ساحل افتاده بود ؟ حتما چنین بوده ولی چرا ؟ زیرا هرکس که از عدم یا نیستی یا ظلمت به هستی و نور پا میگذارد در بدو هست شدن میبایستی از هستی دریافت نماید آنچه را که برای زندگی روی خاک نیاز دارند . او بر خاک قرار گرفت و پروردگار عالم او را از نور مستقیم الهی محفوظ نمود که هر کس به نور الهی دست یافت از جنس کامل آن نور شد و یونس نبی هنوز بخشی از وظایفش باقی مانده بود و باید به سرانجام می رساند . اگر شما هم در سایه انوار الهی قرار می گیرید و بطور کامل بهره مند نمی شوید مایوس نشوید زیرا پروردگار عالم پس از بازگشت به هستی شما را در سایه برگ کدویی حفظ مینماید تا با جسم خاکی خود دوام آورده و بتوانید بقیه مسئولیت دنیایی خویش را انجام دهید . قصه های قرآنی احوالات امروز من و شما را میتواند شرح داده و روشن نماید