دلنوشته شماره پنجاه و نهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 2655
بسم الله الرحمن الرحیم
مدت زمان زیادی است که به کلمه خودخواهی می اندیشم این خصلت عجیب و نکوهش شده با وجود آنکه بسیار مد نظر است و شاید در طول روز در محاورات همه قشرهای جامعه بکرات استفاده می شود . ولی بطرز عجیبی شناخته شده نیست شایدهم بهمین دلیل است که مردم زیاد از آن استفاده می کنند ،یعنی هر کجا که با یک ویژگی مبهم و عجیب روبرو می شوند نام خودخواهی را بر آن اطلاق می نمایند در حالی که شاید واقعا هم خودخواهی نباشد برای همین هم مدتی است که دور و بر این خصلت یا این کلمه می چرخم و به آن عمیق می نگرم .هر کجا آدمی را با این صفت متهم میکنند بررسی می نمایم. کلمه خودخواه از فهوای کلامی آن یعنی کسی که فقط خودش را می خواهد ، باز پیشتر رویم همه چیز خوب را برای خودش می پسندد ، جز خودش کس دیگری را دوست نمی دارد . اما این خود چیست که او می خواهد ؟ پس یک پله پایین تر آمدم ، اول خود هر کسی را باید شناخت و ارزیابی نمود. خود هر فردی مجموعه ای است که در آن از هر گونه حبی دیده می شود حب به همسر ، پدر ، مادر ، فرزند ، دوست و......و الی آخر . که هر کدام از این حب ها مزایا و معایبی در جای خویش دارد . بگذارید بهتر بگویم وقتی پای حب به میان می آید پای مالکیت هم در آنجا محکم می شود و پای مالکیت ، پای تعصب و دخالتهای بیمورد را هم به میان می آورد و وقتی دخالتهای بیجا در جایی خودنمایی کرد در آنجا عقل کور است و نبودن بینش عقلی نیز آرام آرام عواطف و احساسات را نیز دچار تیرگی و کدری شرایط می نماید و آنوقت رنگ و لعاب خودخواهی دیده می شود ،در حالی که اگر واقعا پای خواستن خود درونی در میان بود این شکلی نمی شد،چون خود هر فرد به خود فرد کناریش گره خورده و برای اینکه این خود راضی و خوشحال و سعادتمند باشد بطور حتم هم گره او یا هم پیوندش نیز باید چنین باشد . پس باید تلاش خود را تمام و کمال بنمایدتا خود آن بغلدستی اش شادمان و سعادتمند باشد و در نتیجه خودش نیز به سعادت دست یابد ،ووقتی کسی بیرون از خود را به این اوج شادی رساندی دیگر خود خواه به آن معنای متداول که منفور و مذموم می باشد ،نخواهی بود . واقعا عجیب نیست که بسیاری از کلمات مظلومانه ، دگرگونانه استفاده می شوند . من همه سال های عمرم فکر می کردم که سعادتمندترین انسان هستم چرا که در مجموعه ای زندگی می کنم که در اطرافم خودخواه وجود ندارد و هر کدام برای دیگری از همه چیزش می گذرد و از این بابت بر خود می بالیدم ،اما هر چه سنم بیشتر شد، بینشم بالاتر رفت بیشتر متوجه شدم ،آنکه همیشه از همه چیزش گذشت میکرده من بودم و آنقدر این حرکت برایم طبیعی بود که نفهمیدم ،پس چرا بقیه چنین نیستند؟ بلکه بقیه متواضعانه اهدایی های مرا دریافت نموده و طوری وانمود می کردند که ماهم از خودمان می گذریم و دریافت می نماییم که تو خوشحال باشی . واقعا زیبا نیست ،حالا نظر شما در مورد خودخواهی چیست ؟ شما چگونه می ا ندیشید؟ خدایا به من بالی برای گشودن پری برای پریدن چشمی برای دیدن گوشی برای شنیدن هر آنچه که در جهان هستی نشان از لا یتناهی خودت داردلنوشته شماره شصتم