دلنوشته شماره صد و بیست و دوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 4195
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا تا بحال در عالم رویا فرصتی دست داده تااز بالا مثل پرنده ها پرواز کرده و به زمین زیر پرواز خویش بنگرید ؟ شاید بگوئید چندین بار از درون هواپیما به پائین نگاه کردم . نه ، این بدرد نمی خورد ، آنکه آزادانه از بالای زمین و ارتفاع کم و بدون هیچ مانعی نگریستن، چیز دیگری است .آبها، رودها ، جویها ، جنگلها ، باغها، مزارع و .... هر کدام در هیبت واقعی خود قابل دیدن است ، فقط کمی چشمان خودرا ببندید ونگاه کنید .
القصه : گفتم ، تا بگویم بارها عرض کردم انسان را جمعی، عالم کبیر و جمعی عالم صغیر ،درمقابل عالم هستی می نامند و همانگونه که عالم هستی صاحب یک بعد تصویری ،نمادی است ویک بعد حقیقی که در این نماد جاری است وباید مشاهده نمود ،آدمی نیز چنین است . بعد تصویری نمادیانسان را برای کسانی که دائم جسم آدمی را می کاوند ،میگذارم که خیلی خوب هم بررسی می نمایند . اما آدمی بعد دیگری نیز دارد که آنرا به تصویر می کشم.اگر بعد شخصیتی و روانی در مبحث آگاه و
ناخودآگاه انسان رادر نظر بگیریم و بخواهیم درست و منطقی دیده باشیم یک راه دارد . کره زمین تقریبا شبیه یک توپ است ولی برای بررسی دقیق و هم زمان توپ را پاره می کنیم و مثل یک سطح کاملا باز آنرا پهن کرده و روی آن نگاه می کنیم .رودها ودریاچه ها وکویرها و قاره ها و...... هرکدام در کنار یکدیگر با مرزهای معین وتفکیک شده در پیش چشمان خودنمایی می کنند حالا اگر بتوانیم لایه شخصیتی و روانی هر آدمی را به مثل یک کره پلاستیکی که شکافتیم ومسطح نمودیم ،در یک سطح صاف بنگریم ،در سطح بالایی کمک به شناخت خود درونی خودمان ودیگران می نماید. در این لایه مسطح وباز شده بخشی را بسیارهنرمند و دقیق و لطیف و سرشار از زیبایی و شور به زندگی و جهان هستی می بینی وچقدر دلچسب و شورانگیز است .اما با کمی گردش چشم به سطح هم جوار که نشان از بویتعفن خودخواهی ،کبر ،غرور فریب دهنده دارد ،را ملاحظه می کنیم . زیبائیهای بخش قبلی نوعی خود شیفتگی ایجاد نموده که بی شباهت به باتلاقی مخوف نیست .این در باور آدمی نمی گنجد که واقعا می شود در آدمی دومنطقه سرور انگیز و نفرت انگیز درکنار هم مشاهده نمود؟ ولی بطور حتم می شود واین مختص یکنفر یادونفرو یا قشر بخصوصی از آدمها نیست . درفردی مومن وخداپرست ونیکوکار که این نشانه ها لطافتی ملکوتی برایش به ارمغان آورده ،منطقه ای تحت عنوان کینه های سخت، بدبینی و وسواس هم وجود داردکه اینها برای فرد مشاهده گر تهوع بوجود می آورد.
یکبار که به شمال رفته بودیم در کنار ساحل سوئیتهای تمیز و تقریبا راحتی را گرفتیم با درختهای بلند سبزو ساحلی پاکیزه داشت .شاید با فاصله 500 متر بیش یا کم بطور دائم دسته های پرنده های دریایی روی آب درحال پرواز بودند که منظره بسیار زیبایی را بوجود می اوردند .حالتی رویایی داشت این پرنده ها از روی دریا به ساحل می آمدند ومی رفتند .بچه هابرای دیدنشان به آن قسمت ساحل رفتند تا بودنشان درساحل رانیز تماشا کنند وباقیافه های درهم برگشتند دیواری تا دریا آن قسمت را از چشم ما پنهان می نمود که علی الظاهر آن قسمت ازساحل اختصاص محل ریختن زباله های فراوان از هرنوع بود این زباله از جنس آن ساحل نبود .مال آنجاهم نبود بلکه بدست انسانهای دیگری به آنجا آمده بود و پرنده ها از میان این زباله ها ارتزاق می نمودند .منکه پس از آن حتی دیگر به پرنده ها هم نگاه نکردم با اینکه مقصر نبودند وهرگز اگر آن مکان مجانی هم بدهند نخواهم رفت . حالا تصور بفرمایید بسیاری از ما چنین هستیم منطقه ای زیبا و دلفریب در شخصیتمان داریم که همه را بسوی ما می تواند جلب نماید و هم جوار آن بخشی نیز داریم که بوی تعفن و نازیبائیش مانع از نزدیک شدن آدمهای دیگر حتی به بخش زیبا ی وجودمان می کند .اینهم راه جدیدی برای خودشناسی است که تقدیم نمودم . نگذارید دیگران نقاط بد وخوب شماراباهم کشف نمایند .لوح وجودتان راپیش رو پهن کرده وبنگرید .درابتدا تکه های سیاه وبدبوی آنرا بیابید ودر رفع آن بکوشید .خیلی دیر است چون بدی وکثیفی وزشتی آنقدر بزرگ است که هر چقدر هم کم وکوچک باشد لکه ننگی بر دامان سفید و معطر خوبیها خواهد بود ودر اولین نظر به چشم خواهد آمد.