سفر به حقیقت نماز بخش سوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سفر به حقیقت نماز
- بازدید: 21962
بسم الله الرحمن الرحیم
صدا مرا به خود آورد "الرحمن الرحیم"، باید در محضر پروردگار بود تا بخشندگی اش را در حوزه خاص و عام درک نمود، بحث بخشندگی پروردگار پنجره ای جدید باز نمود و این بخشندگی را از جوانب مختلف به نمایش گذارد، مسحور کننده بود، به کلمه بخشندگی فکر کنید، هر تصوری که به ذهن شما وارد می شود یادداشت کنید، تصورات افراد مختلف را بگیرید و جمع آوری کنید، این یک مجموعه بزرگ خواهد شد، بخشندگی خداوند را هر کسی از یک منظر نگاه می کند، اما وقتی عالم بخشندگی خدا را در عالم نماز مشاهده می کنید این مجموعه بزرگ شما در آن محضر ناچیز بشمار می آید، انسان تنها موجود ناطق عاقل است، پس یقیناً بایستی که از عقل و زبانش بهره جوید، بخشندگی خدا را توصیف کند، اما به واقع امکانپذیر نیست، مگر اینکه خودش مشاهده کند و من که مشاهده کردم باز هم برایم امکانپذیر نیست حیطه بخشندگی خداوند را برای شما توصیف کنم، ترسیم کنم، بخشندگی در چه چیزهایی؟ در چه مراحلی؟ در کجاها؟ و این مشاهده فقط در عالم نماز، در میان صفوف نمازگزاران حقیقی که به محضر حضرت حق ره یافتند امکانپذیر است، بروید ببینید تا راستگویی من بر شما محقق گردد، عالم بخشندگی عالمی است که وسعتش را با کل هستی هم نمی شود تعیین کرد، وقتی نگاه می کردم که پلک چشم من با نزدیک شدن هر چیزی خود به خود بسته می شود، این رحمانیت حضرت حق است که اگر بسته نمی شد، خدا میداند که این چشم چقدر کوتاه کار می کرد، در جایی بودم وقتی که باد بلند می شد ذرات خاک کاملاً مجزا از هم به صورتم می خوردند، و پلکان من حتی بیشتر از دستان من که بتواند جلوی چشمانم را بگیرند، از چشمان من محافظت می کرد بخشندگی در ساقه های درختان، در برگها، در تک تک حیوانات، آنقدر عجیب و بزرگ، بخشندگی خداوند وقتی تو را به آن حریم راه می دهد و تو در آن حریم نماز می خوانی، محضر حق بودن چیز کم و ساده ای نیست، باید بود و فهمید، در آدم بخشندگی گم می شود، آنقدر بخشندگی عظیم است از یکی به راحتی نمی توانی چشم بردارید و به دیگری بدوزی و در عین حال می خواهید که همه آنرا ببینید و همه اینها در هنگام نماز و با شنیدن و تکرار جمله "الرحمن الرحیم"، قابل رویت است چون در آنجا زمان نیست، خداوند شما را به نمازخواندن دعوت و امر کرده برای اینکه بنده اش باید این عالم را هم ببیند، بعداً که از این دنیا رفتید می بینید، خیلی چیزهای دیگر را هم می بینید، چون این عالم عالم خاصی است و اگر کسی با نماز محشور نباشد هرگز به این عالم قدم نخواهد گذاشت،
از درونم و بیرونم همنوا شنیدم، "مالک یوم الدین" یعنی صاحب روز جزا، وقتی شنیدم " مالک یوم الدین " و وقتی خودم هم بیان کردم" مالک یوم الدین " پهنه ای با چه گستردگی در جلوی چشمانم باز شد، انگار یک پرده بسیار عظیم را کنار زدند، حیرت انگیز بود، صاحب روز جزا همه چیز را در خودش داشت، برای این جمله مثالی نمی توان گفت چون کلام قاصر از بیان آن است، یک مثال می زنم صد البته که جان کلام را نمی رساند اما شاید به شما کمک کند تا پرنده خیالتان را به پرواز تشویق کرده و به حرکت درآورید، جسم آدم را تصور کنید، اگر من یا شما یک ذره کوچک بودیم و در تمامی نقاط این جسم می توانستیم بگردیم، و به ما این اجازه را می دادند که بگردیم و یک نقطه را برای سکونت انتخاب کنید، تصور کنید شما کدام قسمت را برای سکونت انتخاب می کردید؟ مغز، قلب، حنجره، روده، رگهای عصبی، مهره ها، روده کوچک، معده، روده بزرگ، کلیه و ..... خوب فکر کنید و بعد انتخاب کنید چون بعد از انتخاب و سکنی امکان جابجایی نخواهید داشت، ((اگر فرض بکنیم بهشت و جهنم یک پیکره باشد شما کجای این پیکره هستید ؟ چون وقتی داخل آن بروید بیرون آمدنی نیستید چه بهشتی باشید و چه جهنمی آنجا می مانید . شما هستید که دردنیا انتخاب میکنید کدام قسمت پیکره باشید . آنوقت زمانی که وارد بهشت یا جهنم میشوید ، در قرآن دیدید که خداوند میفرماید پوستی میسوزد و پوستی نو میروید این همان است مثل اینکه جسمی میمیرد و جسم دیگری جایگزین آن میشود ولی شما در همان قسمت قرار دارید ، یعنی شما اینجا انتخاب می کنید در جهان آخرت کجا باشید من هیشه توصیه کردم تا جوان هستید عیوب رفتاریتان را برطرف کنید . اگر زیاد خشم میکنید ، حسد میورزید ، دروغ میگویید ، خسیس هستید ، اگراگراگر...وقتی جوان هستید راحت تر میتوانید این اعتیاد را ترک کنید ولی هر چه پیرتر بشوید قدرت اراده ، منطق و تفکر شما ضعیف تر میشود . شما در جوانی با خودتان تفکر میکنید اگر اینجا خشمگین بشوم کسی جلودارم نیست کارم را انجام میدهم . ولی اگر جلوی فلانی خشمگین بشوم چنان مرا میزند که مثل فرفره دور خودم بگردم اینجا برآورد میکنید ولی وقتی پیر میشوید دیگر نمیتوانید این کار را انجام دهید همه جا یک جور رفتار میکنید . به رفتار افراد پیر توجه بکنید ، سالمندانی که معقول زندگی و رفتار کرده اند در سنین پیری همچنان معقولند حتی اگر حافظه را ازدست میدهند بازخارج از این حافظه اگررفتار عادی وعادتی را انجام بدهند چون در طی عمرشان با طمانینه رفتار کردند هنوز همین روند را دارند در حالیکه هیچ چیز را بخاطر نمی آورند در او نهادینه شده است این یک واقعیت است . ما در دنیا انتخاب میکنیم که در جهان های بعدی کجا باشیم ودر همانجا قرار میگیریم و دیگر جابجا نمیشویم . پس بهتر است اینجا با اینهمه راهبرد ، کلام الهی ، پیغمبر و امامی که برایمان فرستاده شده انتخابمان را درست انجام بدهیم .)) زمانی که می نوشتم لرزه به اندام و دستانم افتاده بود، سرمای سختی را حس می کردم، اگر شما تجربه کنید چه خواهد شد؟؟، در حالی که می لرزی نمی دونی که سردت شده یا نه چون بادی نیست اصلا تغییر دمایی نیست اما تک تک سلول های بدن می لرزد .
پروردگار به دادم رسید عالم "مالک یوم الدین"، صاحب روز جزا، خیلی عالم عجیبی است، هر تصوری از جزا دارید آنجا می بینید، هر تعریفی از قرآن شنیدید آنجا می بینید، آن هم روزی 5 مرتبه، آن هم نه 5 بار چون هر نمازی 2 سوره حمد دارد، یعنی 10 مرتبه، کسی که این را بتواند در یک نماز تجربه کند، شما فکر کنید زمانیکه نمازش تمام شد جرات به گناه می کند؟ اصلاً شیطان می تواند به او نزدیک شود؟ افکارش می تواند در جای دیگری جز حیطه الهی بدود؟ آیا می تواند در پی آزار دیگران برآید؟ آیا می تواند آنها را بترساند؟ حتی اگر قصد خیر داشته باشد، هرگز، هرگز... عالم "مالک یوم الدین" عالم سختی ست، عالم "لا اله الا الله" عالم سختی است عالم "الرحمن الرحیم" عالم سختی ست، سخت یعنی آنقدر صحنه برای دیدن دارد که تو هر لحظه می خواهی همه را بخوری، ببلعی که مبادا از دستت برود، آنوقت می توانید روزی 10 مرتبه همه اینها را نگاه کنید،
پروردگارم به دادم رسید، از درون قلبم ندایی همزبان با بیرون سرودن آغاز کرد، "ایاک نعبد و ایاک نستعین"، تنها تو را می پرستیم و تنها از تو کمک می خواهیم، تا اینجا با خدایی در عرصه، آشنا شدید، در محضری قرار گرفتید، که همه چیز بر شما تمام شد، کسی که آن عرصه را دیده می تواند از دیگری کمک بخواهد؟ می تواند از دیگری راهنمایی بخواهد؟ محال است، با این سروده جدید در امان شدم، چون هول و هراس "مالک یوم الدین" خیلی سنگین است ، سنگین تر از حد تصورتان است، جهت خویش را یافتم تنها نقطه نگاهی که امان برای قلب شوریده ایست که "مالک یوم الدین" گفته و شنیده و به چشم خویش دیده، امنیت می آفریند، امنیت برای قلب و روح بوجود می آورد، تنها تو را می پرستم، فقط تو . آن هم نه فقط من، بلکه همه مخلوقات دیگر ، چه بالاتر ازمن و چه پایین تر از من، همه با هم یک صدا، تا اینجا دیدیم و شنیدیم و همه باهم فریاد می زنیم "ایاک نعبد" حالا متوجه شدید که چرا خدا، پیامبر ما و امامان ما اینقدر تأکید به نماز جماعت می کنند؟ چون شما وقتی نماز را می خوانید در جماعت می خوانید همه آدمهایی که عاشق حق اند و راه یافتند به دامن الهی، آنجا آنقدر خیل همصدا با شما زیاد است که هیچوقتِ دیگر احساس تنهایی نمی کنید حتی وقتی بر می گردید، وقتی می ترسید همه باهم می ترسید وقتی ذوق می کنید همه باهم ذوق می کنید، وقتی اقرار می کنید همه باهم اقرار می کنید، "ایاک نعبد" چه حس خوبی به من داد که این همه یار و همسفر در مسیر خویش دارم هرچه بگویم کم گفتم، دلم می خواست به اطراف و پشت سرم نگاه کنم، تا همه را در آن حال ببینم اما قدرتی مرا در بر می گرفت که نمیدانم، نمی خواستم یا اصلاً نمی توانستم از آن فضایی که به ظاهر روبروی من بود ولی در عمل دربرگیرنده من بود خارج شوم، آدمی دوست دارد بگوید دوستت دارم، عاشقتم، آدمی دوست دارد که همیشه یکی را بالاتر از خودش ببیند و تحسینش کند، آدم نرمال اینطور است، اما در دنیا اگر به کسی بگویید دوستت دارم دست آخر خنجری به پهلویت می زند، وقتی می خواهید تحسینش کنید، از یگ گوشه ای یک صدایی یا بوی تعفنی از او خارج می شود که بفهمید قابل تحسین نیست، اما آنجا اینطور نیست، "تنها تو را می پرستم"، تنها تو را عبادت می کنم، چون تو قابل عبادتی، تو قابل پرستیدنی، سپس با تضرعی، شاید هم درخواستی از صمیم قلب گفتم "وایاک نستعین"، نمیدانید یاری خواستن از جایی که هیچ شرمندگی در حال ودر آینده درپی نداشته و نخواهد داشت یعنی چه؟ شما وقتی در دنیا از هر کسی یاری و کمک می خواهید، بالاخره یک روزی وا گفتش را خواهید داشت، اما در آن عالم درخواست کمک می کنید، درخواست هدایت می کنید، در خواست می کنی خدا به دادت برسه آن هم علی الخصوص در آن آغوش تازه در می یابی آنجا همانجائیست که واقعاً می بایستی درخواست یاری نمود، هیچ جای دیگری چنین نبوده و نیست و نخواهد بود،
از این فهم جدید آنقدر شیرینی و حلاوت دریافت کردم که به اراده خویش نمی توانستم از آن دل بکنم، اما موذن خوش الحانم ندا سر داد که "اهدنا الصراط المستقیم"، این درخواست در گوشم طنین انداخت، نمی دانستم من می گویم یا بقیه می گویند، یا همه با هم می گوییم، اما وحدتی که قبلاً بارها در کتب خوانده بودم اینجا دریافتم، یکصدا یکصدا، یکصدا،یه ذره پس وپیش نداشت این صدا،انگار همه این صداها از یک حلقوم بیرون می آمد. و اینطور می شود که وحدت را آدمی می چشد، وقتی این همه صدای متفرق یکجا و از درون یک حلقوم می آید بدون ذره ای پس و پیش بیرون می آید، آدمی تازه متوجه می شود که جزء یک کلی ست که اگر بتواند آنرا درک کند همیشه کل خواهد بود، دیگر جزء نخواهد بود و نماز ما را می برد تا به این کل برسیم، ما آن کل هستیم، ما داخل آن کل هستیم، وقتی آنجا هستید، قابل تفکیک نیستید، همه یه کل هستند، مگر نمی خواهید وحدت را بچشید، مگر قرار نیست که در عین کثرت به وحدت برسیم؟ چقدر عرفا و بزرگان خدا دنبال این جمله بودند؟ ما در دنیا در عین کثرتیم ولی در عین حال در عین وحدتیم اما نمی توانیم بفهمیم یعنی چه؟ خدا نماز را گذاشت که در آن نقطه این جمله را بیاموزیم و بفهمیم، اما تا نروید که نمی شود،
"صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین" از کودکی شنیده بودم خودم بارها توصیه کرده بودم که در نماز بر معانی آیات تمرکز داشته باشید ولی مفهوم واقعی آن فقط در نماز آن هم نمازی که توانسته باشد در محضر حضرت حق بی واسطه بجا آورید قابل درک است، راه کسانیکه بر آنان نعمت داده ای نه راه کسانی که مغضوب تو هستند یا جزء گمراهان می باشند، هرکسی از مغضوب یا گمراه تعریفی دارد، برای آدمهای مختلف این تعاریف مختلف است، اما در آن عالم محضر دوست، همه تعاریف به تماشا گذاشته می شود، همه تعاریف را یکجا می بینید، می فهمید، خیلی ارزشمند است، موردی در زندگی دنیایی نمی توانید پیدا کنید تا مدعی شوید که من نمیدانستم که این عمل مرا جزء گمراهان قرار می دهد یا مورد غضب پروردگارم قرار خواهم گرفت تمام موارد روی پیشخوان چیده شده، گمراهان چنین اعمالی دارند، مغضوبین خدا این اعمال را دارند و شما همه را می بینید و دیگر نمی توانید بگوئید که من این کار را انجام دادم چون نمی داستم مغضوب خداست، خدا حداقل روزی پنج مرتبه دعوت می کند، حالا متوجه می شوم که چرا به نماز مستحبی هم تأکید شده؟ چون در همه نمازهای مستحبی تمامی اینها را تجربه می کنید، شما را می برد عالم مغضوبین و عالم گمراهان را نشان می دهد که چه چیزهایی بد است هر کدامشان را انجام دهید در این دسته وارد می شوید، موهبتی که پروردگارم روزی حداقل 10 بار این نمایشگاه عجیب را که در آن راه نیکیها و نعمات، راه غضب طلبیدن و راه گمراهی جستن از حق را به نمایش می گذارد تا بنده ای که بدنبال آگاهی و گرفتن فهم از مسائل دنیائیست، حضور یابد، بفهمد، هرچه بگویم کم است، آنقدر این نمایشگاه وسیع و پر مطلب است که اگر بخواهید همه موارد آنرا بنگرید و توصیف نمائید عمری به درازی عمر نوح (ع) می طلبد، اما همه آدمها جذب همه موارد نمی شوند هرکسی توجه اش به دسته ای از نیکیها یا زشتیها جلب می شود و می تواند با شناختن آنها به نیکیهای بیشتر سوق داده شود و از زشتیهایی که در طبیعتش ریشه دارد می تواند دوری نماید،من اگر بخواهم یکی یکی اینها رو بررسی کنم پس کی از نماز بر می گردم ، اما من جذب چند تایی می شوم که نفسم آنها را طلب بیشتری می کند . به من نشان میدهد اگر نفست این را بطلبد جزء مغضوبین می شوی اگر نفست آن را بطلبد جزء گمراهان می شوی واگر نفست به این یکی میل کند جزء کسانی قرار می گیری که خداوند به آنها نعمت داده بسیار زیباست، مجبور نیستید همه را بررسی کرده و به خاطر بسپارید، آنهایی که با طبیعت نفست هماهنگی دارد ونفست جذبش میشود آنها را می بینی، با وجود اینکه چیزهای دیگری هم هست.
ادامه دارد.............