منو

چهارشنبه, 07 آذر 1403 - Wed 11 27 2024

A+ A A-

به دیده هایمان توجه ویژه ی جدیدی بگذاریم شب پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

یک نگاهی بکنید ببینید دیروز تا حالا به چه چیزی فکر کردید چه چیزی را عوض کردید تصمیم به تغییر چه چیزی گرفتید اصلاً تصمیمی گرفتید اصلاً فکری کردید اگر این روزها را بگذرانید حرکتی برای ما اتفاق نیفتد به الواقع خسرت الدنیا و آخرت هستیم من به خوبی یادم می آید من دختر خانه بودم خانه ی ما میدان نامجو بود میدان گرگان مادرم التفات عجیبی به تکیه ی حاج آقا زاده داشت حاج آقا زاده در خیابان سلمان فارسی بود من عاشق این بودم صبح روز عاشورا وتاسوعا با مادرم همراه شوم و این مسافت را پیاده برویم چون دیگر ماشینی نبود اتوبوسی نبود پیاده با هم برویم و من دسته ها را نگاه کنم دسته ها را نگاه می کردم و به شدت از ریتم و حرکات و گفتار و سینه زدن آدم ها لذت می بردم . دیگر گذشت... امسال آن را هم از ما گرفتند ببینید یک مقدار خوب نگاه کنید تکیه رفتن و حسینیه رفتن و زنجیر زدن و سینه زدن و سنج و طبل گنده و گنده تر کوبیدن و پرچم های خیلی گنده تر برداشتن و علم های خیلی عظیم تر کشیدن همه ی اینها را از ما گرفتند ،چه اتفاقی افتاده؟خدا که با مراسم برای امام حسین مخالفت ندارد پس یک حرفی می خواهد بزند یک چیزی دارد به ما می گوید یک کلامی دارد برای ما آن کلام خداوند را باید دریافت آن کلام این است درست نگاه کن خوب نگاه کن اگر از هر روز آن بگذری و یک تغییر نکنی هر روز این روزها به مثابه چندین سال گذشته ی ما است که هیچ تغییری نکردیم هیچ حرکتی نکردیم هیچ اتفاقی نیفتاد محرم و صفرها تمام شد پیراهن مشکی ها در آمد شسته شد رفت در بقچه برای سال بعد یا برای ایام فاطمیه بعد، اما هیچ کدام از ما لباس های چرک تن خودمان را در نیاوردیم هیچ کاری نکردیم امسال همه ی اسباب توجه را گرفتند .من برخلاف مردم که هر حرفی از دهن آنها صادر می شود می گویند ومی روند من در این زمینه هیچ نمی گویم در این زمینه من بالعکس می گویم نگاه کن چرا این اتفاق افتاده به جای علم مخالفت برداشتن و هجویات گفتن فکر بکن بگو من به عنوان یک واحد آدمی چه کار کردم که همه ی اسباب توجه من را گرفتند باید به چه جیزی نگاه می کردم که نکردم که حالا همه را از جلوی چشم من برداشتند که بلکه من آنچه را که باید ببینم
زندگی را پیچیده نکنید درد بشر امروز این است علی الخصوص با شما جوان ها کار دارم زندگی را پیچیده نکنید در لابه لای زینت آلات و رسم و رسومات مزخرف و یا آنچه که ابداعات جدید از کشورهای بیگانه به شما وارد می شود نپیچید و خودتان را آزار ندهید. رنگین کمان را نگاه کردید؟ تا حالا چقدر راجع به رنگین کمان من در جلسات خود صحبت کردم رنگین کمان تشکیل از هفت رنگ است ببیند هفت رنگ نه بیشتر، اما خیلی جالب است نقاشان بزرگ دنیا با همین هفت رنگ تابلوهای اعجاز انگیز کشیدند و از خودشان باقی گذاشتند دنبال رنگ های دیگر ندویدند سعی نکردند رنگ هایی ابداع کنند از آنها استفاده کنند با همان چه که زندگی در اختیار آنها گذاشته بود دنیا گذاشته بود هفت رنگ رنگین کمال با همان تابلو آفریدند موسیقی فقط هفت تا نت دارد بزرگترین موسیقی دان های عالم بزرگترین اثرات جاویدانشان را با همین هفت تا نت از خودشان به جا گذاشتند اصلاً نگفتند نت اضافه نداریم نمی شود هیچ کار اضافه ای هم نکردند با همین هفت تا نت می بینید چقدر ساده آفرینش های بزرگ انجام شده پس بی خودی زندگی را پیچیده نکنید اگر شما نمی توانید آفرینش بزرگ داشته باشی تقصیر شما است وگرنه می شود برای رسیدن به نقطه ی آفرینش ها در یک زندگی ساده و غیر پیچیده به چندتا چیز در زندگی نیاز داریم خوب توجه بفرمائید اول: هر کسی به یک کاری نیاز دارد برای اینکه انجام بدهد یکی به این نیاز دارد که دائم ناخن های خود را بجود خودتان را نگاه کنید و به این چیزهایی که می گویم هر کسی به کاری برای اینکه انجام بدهد نیاز دارد هر کسی نیاز دارد که یک کسی عاشقش باشد لااقل یک دانه داشته باشند حالا اگر 10 تا 15 تا 20 تا هم شد خوب است عالی است ولی لااقل یک دانه را می خواهند هرکسی نیازمند یک چیزی است که در درون خود آن را باور داشته باشد یک باور قوی و بالاخره هر کسی نیاز به چیزی برای امید داشتن دارد که اگر امید نباشد پایان زندگی است نگاهی به خود بیندازید منظورم خودتان است به خدا بغل دستی شما نه شوهرتان زن تان پدر ومادرتان دخترتان پسرتان اقوام تان همسایه ها یتان من با اینها کاری ندارم من با خودتان کار دارم به خودتان نگاه کنید فقط به خودتان آیا کاری برای انجام دادن دارید؟می گوید بله صبح به صیح پا می شوم و می روم سر کار من آن کار منظورم نیست من کاری را می گویم که به خاطر خودت انجام بدهی نه برای بدست آوردن پول نه از سر اجبار مثلاً بعضی ها دوست دارند که همین طوری که نشستند خودکار هم دستشان باشد روی یک صفحه ی کاغذ تصویری را بوجود می آورد این کار را دوست دارد ،این یک کاری است برای انجام دادن. بعضی از خانم ها یا آقایان آشپزی را دوست دارند نه برای اینکه آنها گرسنه هستند نه برای اینکه مثل من مادر خانه است بگویم بچه های من گرسنه می مانند او آشپزی را دوست دارد چون به او آرامش وخوشحالی می دهد حالا ببین کاری داری انجام بدهی ؟در این دست مایه، اگر نداری فکری به حال خودت بکن. آیا کسی را داری که شما را دوست داشته باشد خیلی نکته ی مهمی است نپرسیدم آیا شما کسی را دوست دارید یا نه تا یک لیست پر برای من آمده کنی و تحویل من بدهی بعد آخر سر بفهمم هیچ کدام را هم واقعاً دوست نداری دنبال این هستم ببینم کسی شما را دوست دارد کسی که دوست داشتنش شما را اغنا کند راضی کنددلت را مملو از شادی کند دارید همچین کسی را؟یک نگاه به اطراف خود بینداز خیلی دیر است برای سن من که دیگر خیلی دیر است سنین کمتر از من هم همچین خیلی به خود امیدوار نباشند سرشان را بچرخانند یک عطسه ی نیمه بکنند شدند من و از من بزرگ تر آن وقت دیگر گشتن و پیدا نکردن آن کشنده است ببین کسی هست که تو را دوست داشته باشد و دوست داشتن او تو را راضی کند اغنا کند دلت را مملو از شادی کند آیا موضوع مهم و پایه ای در درون شما وجود دارد که آن را باور داشته باشی مثل اینکه باور کنی یک پدر مهربان داری یک پدر همیشه حاضر در کنار شما که هر دم شما را نوازش می کند خطاهایت را اصلاح می کند هدایت می کند شما را با مهربانی وتو را بی نیاز از خلق خدا می کند آن پدر مهربان هم اسمش امام عصر است این را باور داری ؟اگر باور نداری برو دنبال یک چیزی بگرد یک چیزی که در عمق قلبت و باورهات محکم باشد من خیلی که خسته می شوم چه خسته ی جسمی باشم چه خسته ی روحی باشم بارم که خیلی سنگین می شود می روم و چادر نماز خود را سرم می کنم یا دراز می کشم یا یک گوشه ای می نشینم خودم را در چادر جمع می کنم می گویم یا علی بن موسی الرضا من را بغل کن خیلی خسته هستم خیلی به شما احتیاج دارم و باور دارم که من را بغل می کند نوازشم می کند دست روی سر من می کشد به من محبت می کند به من دلداری می دهد خسته نباشی برا ی من از چیزهایی می گوید بفهمم در مقابل آنها هیچ هستم پس کوتاه بیایم و وقتی از آن حال خارج می شوم سرشار از انرژی هستم سرشار ازشادی و خوشحالی هستم آیا یک همچین باوری دارید؟آیا در زندگی به لحظات بعدی و بعدی و روزهای بعد از آن یک امید روشن دارید؟یا درتاریکی اندوه و ناامیدی داری به سر می بری؟از مردم وقتی راجع به کرونا می شنوی خیلی جالب است می گویداین دست بردار نیست این رفتنی نیست این تا همه ی آدم ها را نکشد تمام نمی شود چرا؟خدا نامه داده بود برای شما ؟چرا به آینده امید خوبی نداری؟می گویم بابا جان زندگی کن زندگی تشکیل بده راحت و آرام زندگی کن می گوید مگر می شود ؟دلار روز به روز گران تر می شود من تهی دست تر می شوم زندگی من ناچیز ترمی شود پس بمان در این نا امیدی خودت خواستی تو نا امیدی را طلب کردی نگو به من داده اگر به من بگویند می گویم که زندگی پیش روی به قیمت لباس شویی ظرف شویی و....خارجی و فلان قیمت بستگی ندارد پیشینیان ما زندگی کردند با حداقل ها اما خوشحال، اگر خوشحال نیستی برو یک فکری به حال خودت بکن .
حالا یک راهکارهایی بجوییم تا به این نقطه قدم بگذاریم کدام نقطه ؟ همان نقطه ی زندگی ساده ،نه پیچیده که برای آن این همه حرف زدیم حالا یک چیزهایی برای شما در کنارش بگویم زندگی را ساده ببینیم ساده هم از آن بهره ببریم اولین قدم از پیچیده کردن آن صرف نظر کنید چه کسی گفت حالا باید حتماً پرده های شش لایه بزنیدکه هر سری اش را وقتی تو خونه ات آویزان می کنی یک چیزی بالای 15 میلیون خرج کنی؟ کی گفته ؟ یه تور ساده یه پارچه ی ساده .کی قانون کرده بود که اینها باید گران قیمت باشد؟ کی برا ی شما قانون کرده بود که فرش زیر پایت دستباف باشد؟ فرش ماشینی بخر ، می گوید آن هم گران است. گلیم بخر محصول دست مردم ایلی ما با پنجه های قشنگ و مهربان شان با نخ هایی که خودشان ریسیده اند و رشته اند و آماده کردند گلیم درست کردند بله می شود. حالا برای اینکه ساده زندگی کنیم از پیچیده کردن آن هم خودداری کنیم باز یک چند تا راه کاردیگر بگویم ؛ اولیش : کار درست را انجام بدهید اولا اگر کار را انجام می دهی درست انجام بده ثانیا کاری را انجام بده که کارِ درست است از انجام کار غلط پرهیز کن پس اولین قدم:
کار درست انجام بده و درست هم انجامش بده کم و کسر نگذار از انجام کار غلط هم پرهیز کن .
دیدید در عملکرد ابن سعد چه اتفاقی افتاد ؟ ابن سعد کار درست و غلط را می شناخت خودش گفت :حسین (ع) را من بکشم در آتشم اما دندان طمع ری را نمی توانم بکنم در حسرتش هستم ، کار درست و غلط را می شناخت اما کار غلط را انتخاب کرد عاقبت او چه شد؟ خسرالدنیا و الاخرة .در جای خود سر او را برید گندم ری را هم نتوانست بخورد حسرت به دل از دنیا رفت الان هم بعد از گذشتن 14 قرن هنوز من و شما تف و لعنتش می کنیم چقدر هم رشید بود ؟ چقدر هم تو کارهای خودش بصیر بود ؟ تو کارهای خودش آگاه بود عاقبت او را ببینید پس کار درست را انتخاب کنید درست هم آن را انجام بدهید از غلط هم پرهیز کنید.
هیچ وقت منتظر زمان مناسب برای انجام کار درست نباشید.
مگر نمی گویی یک کار درست است؟ پس چرا صبر می کنی ؟ خوب انجام بده ، تو مگر نرفتی یک کار خوب کردی هدیه خریدی؟ خریدی درست است؟ آفرین می خواهی هدیه بدهی به خانواده ات به دوستانت به اقوامت به هر دلیلی چرا منتظر زمانی ؟ کار درست زمان نیاز ندارد همین لحظه زمان انجام کار درست است پس برو آن را انجام بده. یک مثال قشنگ تر هم بزنم الان توی خانه حرف های من را گوش می کنی تلفنت زنگ می زند به شنیدن خودت نگو صبر کن تلفن دارد زنگ می خورد مگر شنیدن تو کار درستی نیست که پای این جلسه نشسته ای؟ به شنیدنت نگو که حالا تو بایست بگذار بعدا تو را می شنوم بگذار تلفن را جواب بدهم ، به تلفن و زنگش بگو تو صبر کن من کار درست را در حال انجام هستم فکر نکن زمان این لحظه زمان نادرستی است نه الان زمان درست برای شنیدن پیام های محرم است و این کار درست است. داشتن ذهنیت مثبت در تمامی لحظات ،
من هنوز حرفم از حلقم درنیامده می گوید اگر بگذارند اگر دیگران بگذارند ذهنش مثبت باقی بماند یک جواب خیلی قاطع ، اشکال تو است. نگذار مردم ذهن تو را کنترل کنند اگر دیگران نمی گذراند ذهنیت تو مثبت بماند شکاف در خود تو است چرا؟ در ذهنت را باز گذاشتی هرکی رد می شود یک اظهار نظری توی آن می کند درنتیجه ذهن تو را کنترل می کند .
از زندگی لذت ببرید.
می خوابی بلند می شوی بگو آخی چه خوب بود ،می خوری بگو آخی چقدر خوشمزه بود از زندگی لذت ببرید اوقات خوب و خوش را هر چقدر جزئی برای خودتان فراهم کنید گاهی اوقات لازم است که برای لذت بردن تان به خودتان جایزه بدهید خب بده من گاهی اوقات جایزه هایم اینجوری است یک دانه بستنی یخی می خورم جای شما خالی به به ، دیروز قبل از جلسه دیدم تشنگی دارم می میرم، گفتم مادر جان به داد من برسید گفتند چه کار کنیم؟ گفتم یه بستنی یخی بیارید من بخورم، بستنی یخی بلوبری، از صبح خب دویده بودم جایزه نمی خواستم من، جایزه ام را دادم. عوضش وقتی شروع کردم با شما حرف زدن دهنم شیرین بود ،کامم خنک بود، سر کیف بودم قشنگ با شما حرف زدم، بد است؟ از زندگی لذت ببرید، مشکلات و سختی ها همیشه هستند ،چون موجودیت مشکلات و سختی جزیی از زندگی ماست، شما نمی توانید آنها را جدا کنید، مشکلات و سختی جز جدا نشدنی از زندگی من و شماست، تلاش نکنید جدا کنید ،باهاش کنار بیایید، با هم و در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنید و از زندگیتون لذت ببرید، سختی که هست می دانم که هست اشکالم ندارد حالا لازم شد الان یه ذره گریه اش را می کنم، یه ذره سختی اش را می کشم، اما دیگر تداوم نمی دهم.این قدر هم چرا چرا نمی کنم، مُردم از دست تو که این قدر برام زدی حاج خانم چرا، این این جوری شد چرا؟، اون اون جوری شد چرا؟، چه قدر می گویی چرا، یه ذره بنشین نگاه کن، چرا های خودت را، جواب چراهایت در همان چیزی است که تو هی به کار می بری.
از گفتن مشکلاتتان به دیگران خودداری کنید.
مگر جایی دادخواهی است مثل دادگاه ،قاضی، کسی که حکمش کردید ،یا کسی که از شما خیلی داناتر است می خواهید راه حل پیدا کنید. میدانید چرا نگوئیم؟ برای اینکه اکثر مردم حرفهای ما و مشکلات ما را می شنوند و میگویند خدابه دادت برسد اما فی الواقع در باطن هم خیلی اهمیت نمی دهند ،بعد هم بلند می شوند می روند پی زندگی خودشان و از شما گذر میکنند، یک عده قلیلی هم می شنوند و در دلشون بشکن می زنند آخ جون آخ جون الهی بدتر از این بشوی، خوشم میاید حقش هست بذار بکشد، عایدی شما این وسط چی بود که برای دیگران گفتید؟ به آن فکر کنید جدا از این حرف ها دائم گویش مشکلات و سختی ها به طور مکرر برای دیگران و تکرار کردن، رنج مکرر برای خودتان هم فراهم می کند هر یک باری که قصه سختی و بدبختی را تعریف می کنید یک بار دیگر اون بد بختی اتفاق می افتند شکل ظاهرش نه ولی سنگینیش چرا.
هر کاری را انجام می دهی با لذت انجام بده.
ظرف می شوری با لذت ،میگوید من ظرف شستن را دوست ندارم ، تو که مجبوری انجام بدهی، میتوانی موهای سرت را بکنی و خودت را بشکون بگیری و انجام بدهی، میتوانی هم بگویی آخی آبش خنکه، مایع ظرفشویی چه بوی خوبی میده، چه ابر خوشگلی چه اسکاچ قشنگی، ظرفها را بشوری،آب که رویش می ریزی کثیفی هاشون که میرود و می گذاری اون بالا می بینی چه قدر دسترنج کار تو زیبا شد هرکاری را انجام می دهی با لذت انجام بده حالا الحمدالله خانمهای این دوره که کهنه بچه نمی شورند زمان ما می شستیم ولی اگر اون هم می شویی بالذت انجام بده چرا ؟برای اینکه بچه داری، بچه سالم داری ،چه اشکالی دارد. ندیدید در دعاها یک جاهایی بزرگان به ما توصیه می کنند این جای دعای را که می خوانید گریه کن، اگرگریه ات نمی آید تباکی کن. یعنی خودت را به حالت گریه بزن برای چی ؟برای اینکه در صف گریه کننده ها اسم تو را هم بنویسند. حالا اگر از انجام کاری لذت نمی بری خودت را به لذت بردن و مشتاق بودن سوق بده ،اون وقت نتیجه را مشاهده کن.
بهترین کار را در بهترین زمانیکه می توانید انجام بدهید .
گاهی اوقات در این مسیر شکست هم می خوریم ها عیبی ندارد شما کارت را بکن. زندگی فقط بازی انتخاب هاست. ما در دایره زندگی بازی میکنیم باانتخابهای به موقع و به جا ،یا بی موقع و نا به جا، به خاطر بسپارید هر جا هستید اگر خوب هستید یا بد هستید، به خاطر انتخابهای خودتان است نه هیچ کس دیگری.
توصیه آخر: به بقیه نشان بدهید به آنها اهمیت می دهید.
خدا رحمت کنه دایی کوچک من را آدمی بود که بسیار مهریان بود خوش قلب بود اما یک خصلت عجیبی داشت این مهربانی های همیشه گلوله بود ته قلبش چسبیده بود تراوش به بیرون نداشت نتیجه اینکه من یا هر کس دیگر نمی فهمید بالاخره او ما را دوست دارد یا ندارد اینجوری نباشید .به بقیه نشان بدهید که به آنها اهمیت میدهید . از آنطرف قضیه هم نیفتید . لازم نیست داد بزنید ، که ببینید آدمها من چقدر آدم خوبی هستم . من همه تان را دوست دارم . کافیست که به آدمها در قلبتان اهمیت بدهید . کنار گوششان آرام بگویید : کمک نمیخواهی ؟ چیزی لازم نداری ؟ به اطرافتان توجه کنید . گاهی آدمهای پیرامون ما تشنه و له له زنان شنیدن یک جمله محبت آمیز هستند . از آنها دریغ نکنید . چه بسیار مادرهایی که میتوانستند به فرزندانشان بگویند : چقدر دوستت دارم . چقدر برایم عزیزهستی و نگفتند . رفتند ، مردند و حسرت بر دل فرزندانشان هم گذاشتند . چه بسیار زنهایی که هر گز در زندگیشان نفهمیدند که مردشان اصلا آنها را دوست دارد یا نه ؟!چون مردشان هیچوقت به آنها ابراز نکرد که تو چقدر برای من مهم هستی . بودنت چقدر برای من مهم است . من تو را خیلی دوست دارم . کلمه دوستت دارم کلمه قشنگی است . چرا اینقدر خسیس هستید در بکار بردنش ؟ یک امایی در کنار این دوست داشتنها و ابراز محبت ها وجود دارد ، تظاهر نکنید . تظاهر به درد نمیخورد . جملاتتان ، گویشهایتان ، رسیدگیهایتان باید با قلب انجام بشود . اگر خارج از قلب باشد بدرد نمیخورد . اما وقتی با قلب انجام شد ، باران رحمت میبارد هم به طرف مقابل هم به شما که بیان کننده اش هستی . باران رحمت و بخشش و مهر الهی جاری میشود آنچه که عرض کردم خدمت شما مسائل بسیار بسیار مهمی است . اینجا یک نکته ای را یادداشت گذاشته بودم برایتان بگویم :یک عزیزی جدا از دیار ما میگوید : "در غفلت و جهل من هستم . در آگاه بودن من هیچ چیز نیستم . در عشق من همه چیز هستم ."این هم مال شما ، بروید تکرارش کنید . تا کاملا جا بیفتد وقتی جا افتاد ، لبخند بر لبهاتان نشست ، حض کردید آن موقع من را هم دعا کنید .

نوشتن دیدگاه