با ندای قلبت زندگی کن بخش دهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: با ندای قلبت زندگی کن
- بازدید: 347
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز قصد کردیم قدری با عملکرد شیطان آشنا شویم می گوید حرف ها می زنی ما دائم داریم با شیطان دست و پنجه نرم می کنیم
آن یکی می گوید بغل به بغل دست به گردن با او حرکت می کنیم حالا می خواهیم تازه با عملکرد شیطان آشنا شویم .شما اصلاً شیطان را نمی شناسید می دانیم که روز ازل شیطان تمرد کرد چرا ؟ خداوند آدم را آفرید پس از آفرینش به صف ملائک و شیطان که می گویند شش هزار سال در صف ملائک عبادت می کرد و تسبیح خداوند را می گفت امر فرمود که بر این خلقت من بر موجودی که آفرینش کردم شما سجده کنید همه سجده کردند بدون چون و چرا به جز شیطان. شیطان تمرد کرد، گردن کشی کرد . گردن کشی و خود برتر بینی و به اصطلاح غرورش باعث شد که از سجده خودداری کند و اعتراض کند . اعتراضش این بود این را از خاک آفریدی و گل بدبو، درحالی که من را ازآتش آفریدی پس چگونه به من امر می کنی که چیزی که از خودم پایین تر است سجده بکنم. خداوند او را از بارگاهش طرد کرد شیطان از خداوند تا روز موعد مهلت خواست، خداوند به او مهلت داد شیطان گفت می روم و در دنیا بر سر راه بندگانت می نشینم و آنها را از مسیر هدایت به سمت پروردگار خارج می کنم مگر کسانی که واقعاً ایمان آورده باشند و تسلیم محض باشند و دیدیم که خدواند فرصت را به او داد و او هم از آن زمان تا به امروز دشمن قسم خورده ی انسان است به طرق مختلف .ما اینها را در قران خواندیم اگر بخواهیم با دشمن مقابله کنیم و آسیب نبینیم یکی از راه های آن این است که دشمن را بشناسیم پس بیاییم اول شیطان را بشناسیم بعد ببینیم چطوری وسوسه می کند و وقتی که وسوسه های آن را شناختیم دیگر به آن پیرو نشویم. اگردر انسان کلامش، گفت و گو و سخن گفتنش اگر آلوده به کینه و حسد بشود می شود ابزار شیطان .کلام آلوده به کینه و حسد می شود ابزار شیطان . شیطان از این کلام انسان استفاده می کند خیلی جالب است از بیرون چیزی وارد نمی کند از تو می گیرد برعلیه تو کار می برد اگر تو کینه نداشته باشی حسد نداشته باشی از کجا می خواهد به شما نفوذ کند اما تا می بیند بنده ای در نقطه ای دچار کینه است یا دچار حسادت است فوری آنها را از او می گیرد و می شود ابزار شیطان و این ابزار شیطان متاسفانه بذر این گیاه مسموم را خود انسان می کارد ما هستیم که می کاریم اگر ما بذر این گیاه مسموم را نکاریم که به عمل بیاید جلوی آن را خیلی زود بگیریم شیطان به ابزارش دست یابی نخواهد داشت بذرش را آدم می کارد ذهن آدمی بذر را آبیاری می کند شروع می کند به پرورش دادن اما محصول آن را چه کسی بر می دارد ؟شیطان. بذری که توسط انسان کاشته شد و ذهن آدمی آن را آبیاری کرد گسترش داد پرورش داد محصول این گیاه مسموم را شیطان برداشت می کند حالا برداشت کرد کجا می برد ؟ یک کره ی دیگر؟نه جالب این است با خودش جایی نمی برد هیچ کجا نمی برد بلکه چه اتفاقی می افتد؟ بذر گیاه مسموم کینه و حسد که کلامش را آدمیزاد داد این بدر مسموم محصولش تبدیل می شود به نفاق و تفرقه. در عمل محصول آن یعنی نفاق و تفرقه را به دست انسان می دهد و دقیقاً به خود آدم پیشکش می کند آنجا یک مقدار کینه داشت یک مقدار حسادت کرد گسترش پیدا کرد دامنه زد تبدیل شد به نفاق و تفرقه .دورویی ها ،نفاق های بین انسان ها و جدا کردن آنها از همدیگر، اینها را باز به خود آدم پیشکش می کند می گوید مال تو. تا آدمیزاد از این محصول روزی خود را بر دارد روزیش چه می شود؟ تبدیل می شود به اینکه نفس مسموم خود را پرورش بدهد نفس را مسموم کردی پرورش دادی یک چرخه ی تکراری مدام برای خودت بوجود آوردی و انسان به طور دائم در چرخشی مسموم و زشت که دقیقاً بذرش را خودش پاشید و شیطان همراهی کرد و در انتها محصولش را به خودش داد قرار می گیرد تا چه موقع؟تا وقتی که ذهن آدم مشغول و فعال است این چرخه ی تکراری وجود دارد فقط زمانی که انسان موفق بشود ذهنش را خاموش بکند از این چرخه می تواند خارج بشود کدامیک از شما ذهن خودتان را خاموش کردید ؟ذهن را مودب کنید که یک گوشه بنشیند فقط تماشا کند و تا وقتی که ذهن خاموش نشود مدام این تکرار اتفاق می افتد حالا در این مسیری که ایجاد می شود و این مسیر تکراری است کار آن ذهنی که مسموم شده چی است ؟ کار این ذهن مسموم شده این است که خطاها برداشتها و عملکرد های غلط انسان را زیبا جلوه می دهد طرف در مهمانی به یک نفر می پرد و فحش می دهد شیطان می گوید: آفرین حقش بود این را باید یک همچین کاری بکنی تا ادب بشود .اصلاً رسالت انسان های با شعوری مثل تو همین است که اینها را سر جایش بنشاند که اینها را ادب کند ببینید شیطان از چه مسیری از طریق ذهن مسموم شده کارها و خطاها ،برداشت ها و عملکردهای غلط انسان را زیبا و خیلی از موارد مقدس جلوه می دهد که تو در دنیای بشریت عجب تحولی بوجود آوردی .آدمیزاد نمی داند هر یک بذر غلط که پاشیده می شود چه خبرها به دنبال خودش دارد .می دانید علف یک چیزی است که به درد نمی خورد زمین را ناکار می کند هر چیزی که شما می کارید محصول شما را خراب می کند می گویند این علف هایی که می روید اگر نگیرید هر یک دانه اش بذری به اندازه ی چندین برابر روی زمین می پاشد می گویند وقتی زمین خود را علف گیری می کنید علف ها را می کنید از جا در میاروید و معدوم میکنید حتماٌ بعد از آن، زمین بایر و خالی را سمپاشی کنید که بذرهای این علف ها آنهایی که از دستتان در رفته و ندیدید به روی زمین پاشیده شده و چند روز بعد دوباره از خاک سر در می آورند اگر سم بپاشید بلافاصله اینها می میرند و در نمی آیند. همین اتفاق در ذهن های مسموم هم می افتد اگر ذهن مسموم و ذهن خراب را وقتی حتی افکار نامناسب را از آن خارج کردی به آن واقف شدی که این کاری که من کردم غلط بود اصلاً جایز نبود نباید انجام می دادم اگر حتی به این نقطه برسید وفکر کنی کار تمام شده اشتباه کردید چرا؟چون چند روز بعد دوباره بذرش را به یک شکل دیگر می آورد می کارد و شما را از یک طریق دیگر مسموم می کند پس چه کار کنم ؟در ازای کار غلط تنبیه بپذیر اگر کسی را آزار دادی علی رغم اینکه از معذرت خواهی خوشت نمی آید در ملا عام ، در حضور همه ی آنهایی که تو در حضور آن ها به این فرد توهین کرده بودی برو و عذر خواهی کن و بگو اشتباه کردی . این بذرش دیگرسم خورد و تمام شد ، دیگر نمی تواند رشد کند . یک بنده ی خدایی خیلی سال پیش هر شغلی را که می گرفت ، یک ضرر و زیان های گنده گنده ای می داد . محل کارش آتش می گرفت ، دزد بهش می زد ، خسارت می خورد و الی آخر. از من سوال کرد که من چه اتفاقی برایم می افتد ؟ گفتم تو ربا می دهی ، ربا می گیری ؟ گفت نه . باز نگاه کردم این دفعه پرسیدم که خب اصل سرمایه ات را از کجا آورده ای ؟ بالاخره یک سرمایه ای بوده است که شروع به کار کرده ای . گفت پدرم داده است . گفتم پدر تو آدمی بود که اهل خمس و زکات و اینها باشد ؟ گفت نه . گفتم آدمی بود که بهره بدهد و بهره بگیرد ؟ گفت بله . گفتم دیگر چه می خواهی . تو نمی کنی ولی بذر مسمومش در زندگی ات هست . گفت چه کار کنم ؟ گفتم به اندازه ی سرمایه ای که پدر بهت داده بوده است ، از مالت خارج کن . گفت اگر این کار را بکنم ، الان باید اثاثم را ببندم ، وسط بیابان چادر بزنم و توی آن بنشینم چون آن پول الان به اندازه ی پول پیش خانه ام است . فکر کردم و گقتم با امام زمان عهد ببند ، آقا جان فرصت بده من همین طور از این ماه که دارم کار می کنم ، هر ماهه از درآمدم این مقدار مثلا 10 درصد یا 5 درصد، 20 درصد به طور معین کنار می گذارم و این پول ها را از مالم به اندازه ای که رسید خارج می کنم . پول شیرین است این کار را نکرد . همه چیز او از هم پاشید . اگر فکر کردید که درست رسیدی به جای حساسی که می آیید و می فهمید به چی غلط فکر کردید ، شما چه کار خطایی کردید . پس وقتی فهمیدید در خلوتتان و اقرار کردید کفایت است ؟ اشتباه می کنید . علف چینی را کرده ای ، اما سم به این زمین خالی شده ی فکرتان باید بپاشید به همین طرق که عرض کردم . مثلا وقتی تنگ نظری و حسد با هم سر بلند می کنند ، می دانید چه اتفاقی می افتد ؟ ظرف وجود آدمی ریز ریز می شود . ما یکپارچه هستیم ولی ریز ریز می شود و از این حالت یکپارچگی در می آییم . به همان نسبت هم ظرف وجود آدمی کوچک می شود . آنوقت مثل این می ماند که آدمی که در عالم وحدت آفرینش شده است با اصرار زیاد ، خودش را از آن عالم وحدت به عالم کثرت پرت می کند . تکه تکه می شود . این تکه تکه شدن یعنی چه ؟ یعنی تفرقه افکنی . این تفرقه افکنی با روح بزرگ آدمیزاد هیچ تناسبی ندارد . پس چه کار کنیم ؟ از کلام الهی ، سخن پیامبر و ائمه اطهار حق و باطل را بشناسید . برویم سراغ کتاب خدا . به جای این فیلسوف ، به جای آن دانشمند ، ، به جای این استاد ، ما بالاترین استاد الهی را داریم . کتاب خدا و کلام های کاملا با سند از پیامبر و اهل بیت . بروید سراغ آنها . حق و باطل را از هم تشخیص بدهید . وقتی تشخیص دادید ، تلاش کنید با باطل آمیزش نکنید ، با باطل ازدواج نکن ، با باطل کار نکن ، با باطل هم خانه نشو ، سعی کن با باطل همسایه نشوی. با باطل گفت و گو نداشته باشیم . باطل نخوریم ، باطل نیاشامیم . و هر کار باطل دیگری را . چراکه. کار باطل این است حقیقت را میخواهد از اصالت ذات ما جدا کند.
از کلام مولانا میگویم
جان حیوانی ندارد اتحاد ** تو مجو این اتحاد از روح باد
گر خورد این نان نگردد سیر آن ** ور کشد بار این نگردد او گران
بلک این شادی کند از مرگ او ** از حسد میرد چو بیند برگ او
جان گرگان و سگان هر یک جداست ** متحد جانهای شیران خداست
تا اینجایک بخش عمده ای از کلام خدا گفتیم چه کارهایی نکنیم که در دام شیطان نیفتیم، همه این جملات را گفتیم علیرغم اینکه در زندگی ما درس بود بار منفی هم دارد، بار منفی اش آنجاست که گفتیم حسد نکن. و جملاتی که گفتیم از زشتیها بود و اینکه چطور از آنها پرهیز کنیم اینها همراه خودشان مقداری بار منفی دارند ، بار مثبت چه بود؟ یک قانون دیگر هم وجود دارد احترام یا تکریم زندگیست، این قانون مصوبه ی زیبایی دارد،این قانون میگوید شادی هایت را تقسیم کن عشقت را، آرامشت را ،سعادتت را تقسیم کن هر آنچه که میتوانی تقسیم کن، ما خیلی وقتها هرآنچه داریم میبخشیم چون طرف مقابل به آن نیاز دارد اما این را نمیگوید، میگوید تقسیم کن نه بخاطر اینکه طرف مقابل نیازمند است ،تقسیم کن بخاطر عشق و بزرگداشت زندگی چه او نیاز دارد چه نیاز ندارد ببخش، که هرکس زندگی را تکریم کرد زندگی خودش تبدیل به عبادت و نیایش و راز و نیاز میشود آنوقت است خدا را همه جا میبیند دیگر دنبال خدا نمی گردد، آنوقت است دیگر درخت را که آب میدهد، ازیک میهمان پذیرایی میکند، دست یک سالمند را میگیرد و از جوی رد میکند، همه اینها میشود عبادت حضرت حق، آنوقت تمام زندگی میشود عطر راز و نیاز و نماز، ذکر حق و تجلی حق. ببینید زندگی چقدر زیبا میشود هیچوقت دقت کردید اگر یک تکه سنگ تا وقتیکه من با نیروی دستم بالا می کشم تا هرکجا که بخواهم میرود هر لحظه که دستم خسته شود و بیحس شود و این را ول کند چه اتفاقی می افتد این می افتد،سقوط میکند، این امر طبیعی ست اما یک گیاه کوچک از خاک بیرون زده یا دانه اش در خاک است تازه می خواهد بیرون بیاید ببینید چطوری سنگ و خاک و هر چی سر راهش باشد می شکافد و سرش را بیرون می آورد غیر از این است؟ ندیدید تا حالا؟ چرا گیاه اینکار را میکند؟ چون گیاه ریشه دارد، هر انسانی به اندازه همان گیاه کوچک اگر ریشه داشته باشد، از زیر عادت ها،غریزه ها، حرف ها، هوس ها می تواند سر بیرون بیاورد و با قلبی پر از عشق افتخار بیافریند، ریشه ی ما انسانها فهم ماست، فهمی که نه تنها به جملات منفی که چگونه از دام مکر شیطان در امان بمانیم یا چطور با شیطان مقابله کنیم، نمی اندیشد در وادیش نیست ، بلکه دائم در این اندیشه است در مال، در دانش، در علم، در معرفت، در عشق و محبت چی دارد و چه قدر دارد که می تواند با دیگران تقسیم کند، منتظر نماند که دیگری از او درخواست محبت و صفا و همدردی کند، قبل از ابراز این درخواست او می بخشد و منتظر جوابش هم نمی ماند، این همان ریشه ی آدمی است، یا به عبارت دیگر همان فهم آدمی است، که باید به اون آگاهی پیدا کرد و از آن بهره برد. علی رغم شرایط بسیار، بسیار، بسیار سخت من در این روزهای ماه محرم و قبل از آن با توجه به اینکه می بایستی در خدمت شما باشم مسائلی مطرح شده که این روزها شدیدا در زندگی آدمها نشر و نما دارد، هیچ کس نمی تواند بگوید اینها در زندگی من نیست، یا من این گونه نیستم، حالا ممکن است درصدی بالاتر یا درصدی پایین تر ومطالب را برای خودتان خلاصه کنید حداقل به صورت تیتر در بیاورید و هر روز مطالعه کنید. باور کنید مطالعه اش شاید به اندازه نیم ساعت طول نکشد و این خدمت بزرگی است به خودتان و نشان دهنده سپاس گزاری شما از نعمتی که خداوند در این ایام در اختیارتان گذاشته است من هم مثل شما، من هم مثل شما بهره می برم با این تفاوت که من گوینده مطالب هستم و شما شنونده، ولی هر دو به یکسان بهره می بریم در پناه خدا باشید .