منو

پنج شنبه, 08 آذر 1403 - Thu 11 28 2024

A+ A A-

باعرف ها و سنت های دست و پا گیر چکار کنیم؟ بخش اول

بسم الله الرحمن الرحیم

میلاد بزرگ بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا س را به محضر مولا و حجت پروردگار بر روی زمین آقا حجت بن الحسن عسگری عج و تمامی مومنین و شیعیان عالم تبریک و تهنیت عرض می کنم.چند بیتی از مولانا میخوانم هر جا گفتم مبارک باد دوست دارم همه تان کف بزنید :
امروز جمال تو بر دیده مبارك باد بر ما هوس تازه پیچیده مبارك باد
گل‌ها چون میان بندد بر جمله جهان خندد ای پرگل و صد چون گل خندیده مبارك باد
خوبان چو رخت دیده افتاده و لغزیده دل بر در این خانه لغزیده مبارك باد
نوروز رخت دیدم خوش اشك بباریدم نوروز و چنین باران باریده مبارك باد
بی گفت زبان تو بی‌حرف و بیان تو از باطن تو گوشت بشنیده مبارك باد
ایام عجیبی است هر دم طلایه ای از نور و سپس لایه ای از تاریکی جهان بشریت را در بر می گیرد . آدمی در میان این تناقض نور و تاریکی دست و پا می زند . بی شباهت به حال غریقی نیست که موج های سهمگینی او را به قعر تاریکی ها می برد لحظه ای بعد او به سطح این لایه ها می آورد و او را به نور می رساند . از صبح تا غروب چند بار می خندید و ناگهان خوشحال می شوید و چند بار احساس می کنید که همه دنیا غم است و روی دل شما ریخته این همان اتفاق است . بین شادی و دلتنگی هر دم دست و پا می زنیم و نمی دانیم چه کنیم . نمی دانیم قعر تاریکی ها بهتر است یا دستیابی به نور طلایی و امید بخش . احوالات غریبی است آدمی سال های زیادی است که در تاریکی ها دمادم زندگی کرده تقریبا به این نوع تاریکی خو کرده حالا که در تلاطم ها بالا و پایین می شود به لایه ای غیر از تاریکی هم واقف می شود . آدم نمی داند چه خبر است این است که آدم را می ترساند آدم نمی داند چه خبر است؟ اگر در همان تاریکی ها باشیم می مانیم . الان که بالا و پایین می شویم دمی خوشحالیم و دمی اندوهگینیم حق هم داریم . من خیلی اندیشیدم که چه باید کرد با خویشتن خویش گفتگو کردم . هربار که به لایه نور وارد شدم سعی کردم که در حیرانی نمانم بیرون بیایم و پیش روی خویش پلاکاردی که روی آن یک علامت سوال بزرگ؟ طراحی شده باشد بگیرم و بپرسم چرا؟خوب است در خانه هایتان روی کاغذ یک علامت سوال بزرگ بکشید تیره اش بکنید و به دیوار بچسبانید . هر چه پیش می آید آن را نگاه کنید و به خودتان بگویید چرا این طور شد؟همه علامت سوال را نمادی از ندانستن می دانند ولی من علامت سوال را نمادی از ندانستن و سستی نمی دانم . من علامت سوال را نمادی برای بیشتر دانستن جلوی خودم می گیرم که دنبالش روم . در هر مرحله ای از زندگی وقتی به علامت سوال رسیدیم باید درک کنیم که در پشت این علامت سوال یک در بسته است که حتما این در فقط توسط ما گشوده می شود نه توسط کس دیگری . تلاش برای باز کردن این در حرکتی است نیکو و رشد دهنده . عصری که لایه های تاریکی در مقابل لایه های نور قرار می گیرد اسمش را گذاشتند عصر آگاهی . در عصر آگاهی باید تاخت علیه هر گونه رکود، سنت ها عرف های بازدارنده ،از رشد و تعالی باید جنگید و پیش رفت . حالا می گویند تو که علیه جنگ بودی حالا علم جنگ گرفتی ؟ بله علم جنگ گرفتم . دوست نازنینی دیروز وقتی گندم ها را تار تار و جدا می کردیم در یک احوالات خاصی دعا می کرد بعد از او پرسیدم تو زمانی که گندم ها را ذره ذره می کردیم چه دعا می کردی ؟ گفت من درخواست کردم سن ازدواج برای جوان ها پایین آید . از شب گذشته هنوز دارم به این درخواست فکر می کنم . راستی چرا میانگین سن ازدواج بالا رفت کسی به آن فکر کرده ؟ دلایل زیادی را خودم پشت هم چیدم . یک بخش آن بر می گردد به سیستم اقتصادی و حکومتی کشور . ولی واقعا آیا همه آن همین است ؟ من مادرم وقتی ازدواج کرد بزرگترین هدیه ای که برایش آوردند شش تا خورشت خوری گل سرخی بود . تصور کنید چه شد ؟ چه اتفاقی افتاد ؟ سهم من و شما در این بخش تقصیرات چقدر است؟ باید بگردیم پیدا کنیم . شب یلدا از تلویزیون یک خبر تاثر انگیز خواندم که نوشته بود بیچاره دامادهای جدید با شب یلدا . چرا ؟ خنچه شب یلدایی برای عروس حداقل ده میلیون هزینه دارد واقعا چرا باید این قدر هزینه باشد . چه کسی سنت کرده که باید شب یلدا داماد خنچه ای پر کند از انواع و اقسام آجیل ها و شیرینی ها و میوه ها و یک تکه طلا چه کسی این را سنت کرده؟ چه کسی عرف کرده که می بایستی این کار را بکنند و یک داماد برای شب یلدایی فقط ده میلیون چه بسا بیشتر باید پول دهد . آیا شب یلدا یعنی شب عزا و سختی و نگرانی و ضرر ؟ یک خانواده تحت پوشش داریم این خانواده تحت پوشش نه خانواده خودش و نه خانواده اطرافیانش هیچ کدام وضع مالی خوبی ندارند خیلی شرایط بدی دارند . جدیدا به من مراجعه کردند که خیلی شرایط بدی دارند . برای چه شرایط بدی دارند ؟ برای اینکه بله برون پسرشان است برای بله برون پسر می خواهند وسیله بخرند و ببرند . فکر نکنید خانواده دختر خانواده پول داری است می خواهند آبرو حفظ کنند همه مثل هم هستند . آیا واقعا می بایست دلهره اینچنین هزینه ای را خانواده پسر داشته باشد ؟ طبیعتا خانواده دختر هم باید این هزینه را بگذارد وانواع پذیرایی را داشته باشد او هم جوری دیگر دلهره داشته باشد . آن وقت وقتی دلهره این هزینه ها بود واقعا طعم شیرین این پیوند را می چشند ؟ یا حتی ممکن است این پیوند به هم بخورد آیا رواست ؟ من که صندوق اداره می کنم می دانید تا امروز چندتا عقد به هم خورده را دیدم منتها همان موقع به من نگفتند بعدا به من گفتند چرا به هم خورد ؟ پدر دختر پول نداشت جهیزیه بخرد . پسر و پدرش پول نداشت که یک جای مستقل بگیرد . به خدا من ازدواج کردم همین جا در خانه پدرم در یک اتاق دوازده متری سال پنجاه و نه عقد کردم سال شصت و پنج به خانه مان رفتیم زندگی کردم . به نظرتان اتفاق بدی برایم افتاد آیا بچه هایم ناقص شدند خودم دربه در شدم نه !خیلی هم خوش گذشت . پسر نتوانست اتاق اجاره کند آمدند عقد را باطل کردند . دختر خانه بابایش رفت و پسر هم خانه بابایش رفت . پس در ناامیدی و نامرادی از هم جدا شدند آیا وقتش نرسیده که خیلی از این سنت ها و عرف های جامعه را که دست و پای آنها را برای رسیدن به خوشبختی و رشد و تعالی می گیرد حذفشان کنیم . جواب پیامبر خدا را روز محشر چه می دهید ؟ من مادر شمای پدر چه برای دخترمان و چه برای پسرمان شرایط خیلی سختی را به وجود آوردیم و آنها را به گناه نزدیک کردیم . آیا وقتش نرسیده که لیستی از توقعات نابجا را که عنوان شیک سنت و عرف جامعه برایش روپوش و لباس دوختیم اینها را بنویسیم مال خودتان را بنویسید نه مال مردم را با مال مردم کاری نداشته باشید . من به عنوان خودم بنویسم چه توقعات نابجایی داشتم که جلوی خیلی کارها را گرفته بعد برای آنکه خیلی شیکش کنم گفتم سنت است عرف جامعه است نمی شود پشت پا زد . بیایید اینها را بنویسیم یک کمپین درست کنیم و عنوان را آن بگذاریم نه به توقعات نابجا نه به عرف ها و سنت های دست و پا گیر . نه به همه عاداتی که در دین خدا و احکام آن وجود ندارد و ما می کنیم برای آنکه فکر می کنیم هست . وواقعا پای آن بایستیم . شما را تو را به خدا نفستان را سرکوب نکنید برعکس به نفستان بها دهید ولی در تهذیب نفستان بکوشید تا در دنیا نفس شما هم سفر شماست . شمایید که انتخاب می کنید نفستان هم سفر خوبی باشد یا هم سفر شیطانی باشد . به جوانانتان بیاموزید ارزش آدم ها به زر و زیورشان نیست به لباس های گران قیمت و برندهایشان نیست خودتان جوانانتان را یه زیور فهم و علم و عشق بها دهید تا جامعه تان حالش خوب شود . حال جامعه تان بد است ؟ به خدا خیلی از آن تقصیر ما است می دانید تقصیر ماست ؟ به دختر ها و پسرهایتان نه در گفتار بلکه در عمل پند و نصیحت احکام دین را یاد دهید ما به بچه هایمان می گوییم دین خدا گفته این طور و آن طور باشیم . لباست باید این طور باشد . آخ اذان دادند تو نمازت را نخواندی ؟ حالا الان شیطان سراغت می آید. چرا این طور می کنید ؟اول خودمان برویم احکام را یاد بگیریم حکم های درست را یاد بگیریم . از لابلای این همه فریب و دروغ احکام صحیح قرآن را استخراج کنیم بعد به آنها نشان دهیم که این احکام چطور می توانند شما را از مضرات ابلیس های انسان نما حفظ کنند . امروز فقط تحت فشار مجبور شده که قوانین انسان بودن در شان آدمی قرار گرفتن را اجرا کند . من همیشه به بچه های خودم می گفتم که اگر پدر و مادری فکر می کند که بچه اش را خوب تربیت کرده یک راه امتحان خوب دارد . خودش همراه بچه اش به مهمانی نرود دیدید بچه ها تولد می گیرند و همدیگر را دعوت می کنند شما بروید و پشت در بایستید ببینید بچه شما وقتی شما نیستید در آن خانه چه می کند اگر درست رفتار می کند تربیت شما درست بوده است . ولی اگر افسار گسیخته حرکت می کند شما درست تربیت نکردید او تقصیری ندارد . نسل امروز فقط تحت فشار مجبور شده قوانین انسان بودن در شان آدمی قرارگرفتن را اجرا کند حالا سر طغیان برداشته . زیر همه چیز زده حتی خوبی را هم نمی خواهد . مقدار زیادی ما مقصریم چون منظر نگاه جوانمان را با زور و تعصب پر کردیم آنها دشت پر از گل های معطر و زیبا و رنگارنگ اطاعت از احکام خدا را ندیدند . بنابراین سر به طغیان برداشتند چه کسی مقصر است ؟ چه کسی باید تنبیه شود ؟ باید شتاب کرد لایه های تاریکی را کنار زد وگرنه عصر آگاهی منتظر من و شما باقی نمی ماند . هیچ وقت دیدید خورشید منتظر شما بایستد غروب نکند تا تو بروی و به نمازت برسی ؟ امکان ندارد طلوع نکند تا تو به نماز صبحت برسی امکان ندارد . او مسیر خودش را می رود عصر آگاهی هم مسیر خودش را می رود . نمی ایستد تا من و شما از خواب بیدار شویم کامل شویم پس شتاب کنیم خیلی زود دیر می شود .
دکتر شریعتی چیز قشنگی می گوید: ماندن در همان چیزی که تو را سفت کرده تحجر و تعصب و بی دینی و هر چه هست ماندن عین سنگ بودن است رفتن مثل رود بودن است . رود را ببینید راهش را می گیرد و می رود اما سنگ هایی که در رود افتادند همان جا می مانند . بنگرید سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ؟ در نهایت سنگ ها خاک می شوند رود بودن به کجا می رسد جز اینکه تبدیل به دریا می شود ؟ انتخاب کنید دریا بودن را. هیچ کس نه به شما خواهد گفت چرا این طور ماندی و نه هیچ کس شما را تشویق می کند که چرا آن طور شدی . انتخاب شماست که چه می خواهید باشید . حالا دوست می دارید بسم الله امروز روز خوبی است روز جشن است روز شادی است در روز شادی تصمیم بگیرید شادی ها را افزون کنید زیبایی های زندگی را جلوه ببخشید . می دانید زمانی که ما ازدواج کردیم تا چند سال هدیه تولد من و هدیه سالگرد ازدواجم یک شاخه گل میخک، نه حتی گل رز چون گران بود . خوب به نظر شما زندگی ما را پر از سیاهی و تاریکی کرد ؟ هرگز در نهایت محبت و عشق زندگی کردیم در حالی که کادو من شب یلدا یک شاخه گل بود نه بیشتر . به بچه هایتان یاد دهید آدم ها ارزششان به وجودشان است نه به پولشان نه به کادوهای گرانشان . اگر یاد نگرفتند شما مقصرید شما یادشان ندادید شما خودتان هم آن طوری فکر کردید . فکرکردید آن که پول دارتر است با ارزش تر است . آن که مدل دارتر می پوشد به قول جوان ها برند می پوشد ارزش بیشتری در جامعه دارد نه ندارد . ارزش آدم ها به ماهیت درونی شان است به جلوه خدایی شان است شما جلوه خدایید . واقعا ما جلوه خداییم ؟ ولی باید جلوه خدا باشیم زیرا منتظر که هستیم ؟ حجت خدا بروی زمین .

نوشتن دیدگاه