چالشی در حقیقت نماز بخش سوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون
- بازدید: 12
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوهای ما در روی نماز خواندنتان چه قدر تاثیر داشته است؟بنده هر چه بیشتر پیش می روم می بینم که هر کسی نمازش، نماز بندگی نیست موفق نیست و در تشتت افکار، به هم ریختگی و آشفتگی، دست و پا می زند. امروز روزی است که چون همه مردم می دانند چه چیزی درست و غلط است، هر کس نمازش را زیر پایش گذاشته،هر کس نمازش را فقط برای این که بگوید خواندم ولی برایش ارزشی نداشته باشد، می خواند و هر کس از نماز دفاع نمی کند این ها بنده نیستند، کسی که بنده نیست حاجت می خواهد نمی تواند بگیرد، کسی که بنده نیست جواب می خواهد جوابش را نمی دهند، نباید هم بدهند.
در جایی می خواندم که توصیه شده بود هنگام وضو برای هر بخش وضو یک ذکری بگویید، باید گفته شود. اولا ما اصلا چرا وضو می گیریم؟ ما وضو می گیریم فقط برای تمیزی، بهداشت که دست وصورتمان کثیف نباشد؟ نه این طوری نیست، بخش پاکیزه بودن و پاکیزه نمودن یک امر کاملاً روشن و مهم است که ما اصولاً قبل از وضو گرفتن اگر در اندام هایمان کثیفی یا نجاستی داشته باشیم، حالا نه فقط اندام های وضو، غیر از آن ها و در جاهای دیگر بدنمان و در لباسمان حتماً باید پاکیزه کنیم، پس این جا گفتگو روی این نیست که فقط پاکیزه کردن، اما وضو گیرنده، برای آن هایی که یادشان می رود عربی باید چه بگویند، بنده به یک جایی رسیدم که الان نیت می کنم که مثلاً بروم داخل اتاق خواب و فلان چیز را بیاورم، به در اتاق خواب که می رسم یادم می رود چه چیز می خواستم بیاورم، دیگر نمی ماند، من در سن خیلی کم چه قدر اشعار حفظ بودم، مدیر مدرسه و دبستانم که یک بار به من گفت تو که این قدر قشنگ شعر حفظ می کنی بگذار من تو را برای مشاعره ی رادیو معرفی کنم، ولی الان دیگر نمی توانم هیچ کدام را به خاطر بیاورم، حالا بیایم و اذکار وضو را بخواهم حفظ کنم دیگر وضو گرفتنم هم از دستم می رود، اما راه دارد، خداوند در قرآن نگفت که حتماً وضویتان را باید با ذکرهای عربی همراه کنید اما گفت که وضو بگیرید به این دلایل، وقتی می خواهید به پای آب بروید که وضو بگیرید نیت می کنید که می روم وضو بگیرم، شما برای وضو گرفتن پای شیر آب می روید، نه، برای مسواک زدن، نیت می کنید خودم را پاکیزه کنم برای وضو، چون می خواهم در یک محضری قرار بگیرم که خیلی مهم است، پس درهر کاری اول نیت لازم است، بعد که آب به صورتتان می زنید در محضر حق عرض می کنید، من این کار را می کنم، این آب را که به صورتم می زنم می گویم که خدایا آمدم آن چه را که تا این لحظه چشمم، دهانم، بویایی ام و حتی عضلات صورتم، گاهی اوقات می بینید که ما برای این که مردم را خوار و خفیف کنیم اشاراتی انجام می دهیم یا یک چیزی را به این طرف و آن طرف گزارش دهیم. می گویم خدایا آمدم آن چه را که تا این لحظه چشمانم، دهانم و حتی عضلات صورتم و... با آن ها گناه کردم می خواهم با این آب بشویم به من اجازه بده، و با آب دومی که به صورتم می زنم می گویم تلاش می کنم از این به بعد دیگر آن کارها را نکنم، دست ها را تا آرنج می شوییم با دست هایمان همین نیت را می کنیم، می خواهیم که پروردگارا این دست ها را به آتش جهنم نزدیک نکن، ولی دقت کنید، بعضی ها وضو می گیرند به اندازه ی یک دایره ی بزرگ دورش خیس است، این وضو نیست این بی احترامی است، مشتت را که از آب پر کردی شیر را ببند بعد با آرامش دست بکش چون می خواهی دستت را تطهیر کنی از عذاب نجاتش دهی، این دست خیلی کارها را کرده است حتی در جایی از دست بچه ات عصبانی شدی و با دستت او را زدی خدا به دادت برسد چون باید جوابش را پس بدهی. شما می خواهید دستتان را تطهیر کنید، تطهیر کردن، بعضی ها می روند زیر دوش آب و چهار دفعه خودشان را آب می کشند و بیرون می آیند، غسل می کنند، 3 دفعه غسل می کنند ولی باز هم می گویند نه نشد، شما می خواهی دستت را تطهیر کنی، راست، چپ، می خواهیم که مسح سر بکشیم آیا با یک انگشت وسط فرق سر ؟اگر کله ی شما کثیف باشد پاک می شود؟ نه، برای پاکیزگی سرتان نیست، عملاً شما یک چاکراهی در فرق سر دارید وقت وضو گرفتن می آیید و این را دست می کشید و از خدا تقاضا می کنید هرچه آلودگی ذهنی دارم، تقاضا می کنم به واسطه ی این آب مطهر وضو ،از من دور کن. پاهایتان را مسح می کشید به همچنین، ببینید از پای شما، اصل چیزی که زمین می گذارید و حرکت می کنید کف پای شما است، روی پاهایتان را مسح می کشید از خدا تقاضا کنید، خدایا این قدم ها شاید در جاهایی قدم برداشته است که تو برای من درست نمی دانستی این ها را پاک بفرما و من را یاری کن که دیگر نروم.اگر یک قدری با تانی وضو بگیرید، میان آن آب را هم ببندید که آب از بین نرود، می توانید حرف ها و نیت های قلبی تان را موقع وضو بیان کنید که حتماً باید بیان کنید. شما نمازتان عملاً انگار با وضو شروع شد، وضویتان را بگیرید و بروید.
آغاز نماز تکبیر است می گوییم الله اکبر، مولوی معنی تکبیر نماز را این طور می گوید، نمازگزار وقتی می گوید الله اکبر نفسش را به پای خدای خودش قربانی می کند. ما می خواهیم گوسفند ذبح کنیم می گوییم الله اکبر.ما می خواهیم نفس مان را در پای خدای خویش قربانی کنیم می گوییم الله اکبر، یعنی این نفسی که درخور کشتن است قربانی می کنم،
معنی تکبیر اینست ای امام,
کای خدا پیش تو ما قربان شدیم.
وقت ذبح الله اکبر میکنی,
همچنین در ذبح نفس کشتنی
بنابراین تکبیره الاکرام نشان دهنده ی اهمیت مبارزه با نفس است و در عین حال سلاحی است که قوت قلب نمازگزار است تا بتواند در نبرد بر نفس و شیطان فائق بیاید.
سراج طوسی می گوید که از ابو سعید خراز سوال شد، ورود در نماز چگونه است؟ گفت به خدای تعالی آن چنان روی آوری و در محضرش بایستی که بین تو و او واسطه ای نباشد. من در مکه خیلی دیدم که اهل سنت اگر یکی در نماز بیاید و از جلوی آن ها رد شود همان وسط نماز او را با دست می زنند، باور کنید، گفتم چرا این ها این چنین می کنند؟ چون آن ها اعتقاد دارند وقتی از جلوی آن ها رد می شوی بین او و خدایش فاصله انداخته ای، این نیست، تو باید آن چنان به نماز روی بیاوری که برای تو بین خودت و خدایت واسطه ای نباشد.
یادتان هست چه قدر بارها به شما گفتم بین من و شما که جلوی من نشسته اید پر پر است خالی نیست هیچ وقت خواستید فکر کنید یعنی چه؟ بین من و شما پر است خالی نیست به شرط این که تو بخواهی ببینی و بدانی.
ابو سعید خراز می گوید: او به تو توجه کند تو با او مناجات کنی و بدانی در برابر چه کسی ایستاده ای که اوست پادشاه بزرگ.
در نماز رکوع و سجده داریم،شما که سرپا نماز می خوانید برایتان خوب است ای کاش من هم می توانستم یک بار دیگر بایستم و نماز بخوانم چقدر مفت از چنگم رفته!! شما که سرپا نماز می خوانید این بار توجه کنید وقتی به رکوع می روید دستتان را به زانویتان می زنید دقیقاً یک زاویه قائمه می شوید تمامی سنگینی آسمان ها و هرچه در آن آسمان ها هست روی پشتتان حس می کنید به شرط این که تو باشی و خدا، اگر خدا شما را این طور آفریده بود چه اتفاقی می افتاد؟ همه عمرت این سنگینی روی پشتت بود، وقتی از رکوع بلند می شوی از شادی این که توانستی از این بار سنگین رهایی پیدا کنی به سجده می روی،در رکوع ذکری دارید که به شما عظمت الهی را گوشزد می کند در سجده ذکری دارید که به ما یادآوری می کند که از بزرگی خداست که توانستیم از سختی آسمان ها و هرچه در آن هاست بر پشتمان رهایی یابیم .در هر رکعت یک رکوع داریم دو سجده، سجده ی اول خدا را می ستاییم که ما را از این سختی ها نجات داد اما در سجده ی دوم از بزرگی خدا درخواست می کنیم که همیشه ما را در مقابلش بر خاک قرار بدهد، چون سر بر خاک گذاشتن به ما تذکر می دهد که جسم تو از خاک است و در نهایت این جسمت به خاک برمی گردد. پس گردنکشی نکن چرا گردنکشی می کنی؟ زیبایی دیگر این که برای رفتن به رکوع و برخاستن از رکوع و همچنین برای هر سجده ای رفتن و برگشتن الله اکبر می گوییم،چون الله اکبر بر همه ی نیات ما در اذکار و افعالمان مهر تایید می زند رکوع می روی وقتی بلند می شوی می گویی الله اکبر می خواهی بروی می گویی الله اکبر در سجده ها هم همین طور، که همه فقط برای خدائی است که بزرگتر از آن است که در وصف آید.
این قصه در نماز برای ما ادامه خواهد داشت امروز تا همین جا بس است، بیاییم با هم عهد ببندیم حداقل در روز یک نمازمان را با این احوالات بخوانیم، چون عجله و شتاب انسان اجازه نمی دهد سکون داشته باشد .
مولا امیرالمومنین(ع) در خطبه 220 نهج البلاغه یک جمله عمیق و بزرگ دارند: قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ،ما اینجا برای تعالی روحمان نشسته ایم،در مسیر تعالی اولین قدم می بایستی احیای عقل باشد ابتدا باید عقل را زنده کنید، البته،عقل باطنی منظور است نه آن عقلی که با آن امروز می سنجیم دلار گران شد یا ارزان،بروم با پس اندازم دلار بخرم یا طلا؟ نه آن عقلی که چه طور بخوریم،چه طور بگردیم؟ … خلاصه این عقل در دنیا ابزار ظاهری است اما عقل باطنی برای انسان نور و معرفت به ارمغان می آورد حالا این پرسش مطرح است عقلی که نورانیت به ارمغان می آورد با چه چیزی حاصل می شود و حیات و ادامه پیدا می کند؟
پاسخ:هرگاه نفس بمیرد آن گاه عقل احیا شود. پیامبر خدا در طی کردن این مسیر آن قدر لطیف شد چون غلظت از آثار عالم طبیعت است هرچه تو غلیظ تر باشی کمتر با عالم نور مماس می شوی.پیغمبر خدا در طول عمرشان تا به سن 40 سالگی رسیدند روز به روز و لحظه به لحظه از غلظت دنیا فاصله گرفتند دنیای ما خیلی غلیظ است به همین دلیل هم هست که این قدر سرگردانیم به عید می رسیم عزا ما را می گیرد، می دانی پسته کیلو چند شده؟ خب شده که شده،خانم آقا نخور،بگذار روی دست فروشنده بماند،این نفس هیچ وقت لطیف نمی شود،غلظت از آثار عالم طبیعت است پیغمبر خدا آن قدر لطیف و لطیف شد تا جایی که خداوند در سوره آل عمران آیه 159 به پیغمبرش می فرماید:اگر غلیظ و تند و خشن بودی خار داشتی. ببینید ما چقدر زبان هایمان خار دارد؟ از غلظت وجودمان است که خار داریم، من آن قدر زبان تیز و تلخی دارم که اگر بخواهم از آن بهره بگیرم می توانم با آن تمام عالم را تلخ کنم اما خدای من شاهد است به همین حسینیه و لحظاتی که در خدمت شما هستم میلیون ها بار تا سر زبانم آمد اما خودم آن را برگرداندم، تلخی آن برای من، خداوند می گوید اگر تو هم غلیظ و تند و خشن بودی خار داشتی و به دست و پای دیگران فرو می کردی و این همه جماعت بخاطر خار تو از اطراف تو پراکنده می شدند. خداوند در سوره ضحی آیه 6 به پیامبر فرموده که تو یتیم بودی پناهت دادم، چرا؟ چون لطیف بود و در عوضش پیامبر شد، پناه و ماوا دهنده همه. من و شما چه کسی را در زندگی مان پناه می دهیم؟ هر وقت می خواستی ببینی که از تو کاری در می آید یا نه ببین می توانی وقتی که خشم مثل آتشفشان دارد بیرون می آید آن را بخوری تا به درون رود؟ تو را می سوزاند آتش می زند، من هزاران بار با خشم آتش گرفتم و سوختم ولی طرف مقابلم را مانند اژدها که آتش بیرون می دهد نسوزاندم. هر وقت توانستی خشمت را کنترل کنی تو داری لطیف می شوی، هر وقت توانستی حسدت را کنترل کنی تو داری ضعیف می شوی آن حالت غلیظی را داری از دست می دهی، آن وقت هر چه این سوی کفه سنگین تر می شود آن سوی کفه بالاتر می رود بعد قدرت جذبت بالا می رود. در خطبه 229 نهج البلاغه از امیرمؤمنان آمده است که فرمودند وقتی عقل انسان زنده شد و نفس مرد انسان لطافت پیدا می کند و این لطافت او را به تعالی می کشاند، اما چه طوری؟ فرمودند نوری در این عالم برای او پدیدار می شود، همان نوری که خداوند در سوره نور آیه 35 فرموده "اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ... امروزه انسان ها در دریای تلاطم ها و نا آرامی ها دست و پا می زنند و چه قدر جالب است که همه دنبال مقصر می گردند؛ اگر این نبود این طور نمی شد، اگر حکومت اسلامی روی کار نیامده بود این طور و آن طور نمی شد، چرت و پرت ها چیست که می گویی در همه چیز باید امتحانت را پس دهی والسلام، این باشد و آن باشد تو باید امتحانت را پس دهی تو فکر امتحان خودت باش؛ این زبان را جمع کنید چرا که شما را آن قدر غلیظ می کند که به قعر جهنم می برد، همه دنبال مقصر می گردند من اعتقادم به این است چرا این اتفاقات می افتد؟ این آدم ها یا اصلا قرآن را نخواندند و مطالعه قرآنی نداشتند یا اگر هم خواندند بدون فکر و تنها وظیفه ای خواندند، بابا کلام خداست که می خوانی، با احترام و با عزت بخوان ببین چه می گوید . در سوره رعد آیه 28 خداوند فرموده است: بدانید که تنها دل ها با یاد خدا آرام می گیرد، پس چرا دل تو آرام نمی شود؟ چرا این قدر مضطرب و نگران هستی؟ در سوره علق آیه 14 خداوند فرموده است: آیا نمی داند همانا خداوند همه چیز را می بیند، خدا همه چیز را می بیند؛ به من ظلم کردند، بابا من حسینیه گذاشتم گفتم خدایا توفیق بده ما از خیلی از امکاناتمان صرف نظر کنیم ولی این جا حسینیه امام زمان(عج) باشد، آخر مگر مریضی که دعا و جادو و طلسم این جا می آوری؟ می دانم کیست به نظر شما او را بکشم؟ حق دارم ولی حتی حرف هم نمی زنم چرا؟ چون می دانم خداوند ما را در همه احوالات می بیند پس اگر در تلاطم می مانیم تقصیر خودمان است. خداوند در قرآن توصیه به نماز بسیار فرموده است، ما توصیه داریم قرآن بخوانیم، توصیه داریم نماز به پا داریم، در دو جلسه قبل آمارش را برایتان آوردم که چند بار در قرآن به بحث نماز اشاره شده چون نماز واقعی است که می تواند این ارتباط توحیدی را در یک دقایقی برقرار کند و انسان بعد از چشیدن و حس کردن آن دیگر نمی تواند جدا شود، آن وقت است که در هر شرایطی دلهره و اضطراب نقشی ندارد. همه برنج ها از خارج می آید من نمی خورم من دوست ندارم، خب نخور، از حالا عزا بگیرم همه برنج های مغازه ها را جمع کنیم برای این که برنج خارجی دوست نداریم بخوریم برنج های ایرانی تمام می شود، ول کن، من الان زنده ام آیا می توانم بالا برسم شام امشبم را بخورم؟ هیچ کس نمی داند. اگر تابع شرع (احکام خدا) نشوید شَر می شوید، دنیا الان پر از شَر است، عالم، عالم حساب است، یک قران دوزارش هم با ما حساب می کنند، لبخند اضافه، حرف اضافه، یک حرکت نامناسب همه ی این ها را حساب می کشند چون شما دیگر همه را بلدی و می دانی، دیگر آن وقتی که نمی دانستیم گذشت، همه ی ما الان می دانیم، یاران شتاب کنید گویند قافله ای در راه است که گنهکاران را در آن راهی نیست اما پشیمانان را میپذیرند.
عشق یعنی اشک توبه در قنوت
خواندنش با نام غفار الذنوب
عشق یعنی چشم ها هم در رکوع
شرمگین از نام ستار العیوب
عشق یعنی سر سجود و دل سجود
ذکر یا رب یا رب از عمق وجود
صحبت از جمع: سالهای قبل راجع به وضو فرموده بودید که هنگام گرفتن وضو بگویید بار پروردگارا گناه نگاه اولیه، یعنی به درخت ممنوعه، دست درازی اولیه و قدم برداشتن اولیه به طرف درخت ممنوعه را ببخش چون خطایی که آن زمان صورت گرفته هنوز در چرخه زندگی ما دارد میچرخد و هست و ما هم باید از آن عمل توبه کنیم.
استاد: توبه کنید اما یادتان باشد شما بهتر است اول برای خطای اولی که خودتان را شناختین، نگاه اولتان، قدم اولتان، برای آنها استغفار و طلب بخشایش کنید.
صحبت از جمع: شما فرمودید نماز را با تا طمأنینه و حضور قلب شروع کنیم من بعد از انجام هر عمل نماز وقتی تکبیر می گویم هر تکبیر آن قدر در جان من فرو می رود احساس می کنم مسخ شدم یعنی اگر مطمئن بودم نمازم باطل نمی شد دلم می خواست چندین ساعت در حالت الله اکبر حضور می داشتم
استاد: بله میشود.
صحبت از جمع: در مقالات نماز شما فرموده بودید هنگام وضو چاکراه ها باز و تمیز می شود و دوباره فوری بسته می شود، الان که شما راجع به مراحل نماز صحبت کردید گفتم خدا بی دلیل پنج وعده نگذاشته وگرنه صبح میخواندیم تمام می شد می خواستیم شکر خدا را کنیم خب می توانستیم شب نماز بخوانیم و شکر گذاری کنیم و بعد هم بخوابیم بخاطر این بوده است که با هر وضو و هر نمازی که میخوانیم انگار یک دور توبه کردیم انگار بازگشت کردیم دوباره تا دفعه بعد، اگر بین آن گناهی نباشد آن غلظت یواش یواش لطیف می شود.
استاد: یعنی لایه غلظت اضافه نشود، در وعده بعدی از آن لایه غلیظت قبلی کاسته می شود و نازک تر و کمتر می شود.
ادامه صحبت: در وضوی بعدی آثارش مشخص می شود وقتی آب به صورتش می زند می بیند که چه قدر سبک تر است.
استاد: خیلی عالی، حتما همین طور است
صحبت از میان جمع: من همیشه وضو که می گرفتم دعاهای عربی می خواندم ولی آن زمانی که شما در مورد عادت ها صحبت کردید من شروع کردم فارسی خواندم. یک روز در محل کارم اتفاقی در نمازم افتاد که خیلی ناراحت و شرمنده بودم و احساس می کردم اصلا درست نماز نمی خوانم، همان موقع توی نماز از عمق وجودم خواستم که خدایا کمک بکن که من آن نمازی که درست است بخوانم و به کلاس آمدیم دیدم بحث نماز را شما شروع فرمودید و الحمدا… خیلی برایم نتیجه داشت. از زمانی که خدا کمک کرده که به وضو و اذان توجه می کنم و یک سری عادت ها را در نماز انجام نمی دهم دیگر نماز جماعت را دوست ندارم، می دانم فضیلت جماعت از فرادا خیلی بیشتر است، محبت کنید من را راهنمایی کنید
استاد: یکی از چیزهایی که در دین ما بسیار مهم است با هم بودن و تجمع و همراه بودن است، پیغمبر خدا که دانای همه عالم است در خیلی از کارها دوستان را جمع می کرد و مشورت می کرد، من هم دوست دارم تنهایی نماز بخوانم، برام خیلی خوب تر و خوشایندتر است، مثلا یک از چیزهایی که همیشه گیر می افتم در نماز جماعت این است تسبیحات اربعه را که می گویند من همیشه عقب می مانم وقت کم میارم بنابراین وقتی خودم می خوانم این مشکل را نخواهم داشت اما با توجه به این که خداوند دستور داده است و توصیه ای که از آقا رسول ا...(ص) و اهل بیتشان به جماعت داریم، یک ارزش بالاتری می گذارم تا خواسته ی خودم، بنابراین خودم را هر جوری و به هر شکلی است می رسانم و انجام می دهم. شما بین آن چیزی که دلت می خواهد و بین آن چیزی که حکم تو است باید فرق بگذارید و آن چیزی را انجام بدهید که حکم تو است.
سوال: حضرت زهرا(س) می فرمایند خدا نماز را وسیله پاک شدن از کبر قرار داد. لطفا این موضوع را توضیح بفرمایید
استاد: خداوند نماز را وسیله پاک شدن از کبر یعنی این که همیشه مقابل بقیه فخر بفروشید و بالاتر بدانید ولی بنده ای که در نمازش ایستاده بود برای خداوند این شکلی شد تعظیم کرد و بعد بخاطر همین خداوند از تعظیم بلند شد و به خاک رفت، دیگر کبر نمی کند دیگر خودش را چیزی حساب نمی کند، ما چرا کبر می کنیم؟ برای این که خودمان را یک چیزی حساب می کنیم و فکر می کنیم ما در مقابل بقیه یک چیزی هستیم، اما وقتی ما فقط بنده شدیم دیگر خودمان را چیزی حساب نمی کنیم. توی یکی از این کلاس هایی که دوستانمان معرفی کردند، آن جا می گفتند که خودتان را معرفی کنید، گفتم من بنده خدا، یک طوری نگاه می کردند، من را چرا این طوری نگاه می کنید؟ خب تو می گویی بگو تو کی هستی؟ من بنده خدا، بگو اسمی که تو را می خواهیم صدا کنیم چیست؟ می گویم اسم این بنده خدا را گذاشتند فلان، آن طوری صدا کن، ولی کی هستی ماهیتت چیست؟ فقط بنده ی خدا. چه طور که نزدیک به هزار و خورده ای ما آذوقه پخش می کنیم به دوستان می گویم خواهش می کنم هر جا پخش می کنید می پرسند چه کسی فرستاده بگویید از طرف امام زمان(عج)، ما اسم نداریم ما بی اسم و رسم هستیم، هر کس دنبال اسم و رسم می گردد این جا پیش ما نیاید چون این جا به هیچ کس اسم و رسم نمی دهند این جا گمنامی مطلق است. برای همین است که نماز مقابله با کبر است، تو روزی پنج بار، هر بار در چهار رکعتی ها چهار بار، در دو رکعتی ها دو بار، مجبورت می کند بخاطر دستور خداوند ایستاده بایستید پس کسی هستی و داری حرف می زنی، بعد می گوید ای خدا من که این طوری بودم این طوری شدم جلوی من چه خبر است بالای کله ام چه خبر است بعد دوباره بلند می شوی و می ایستی، می گویی ای وای باز هم خودم شدم اما می گوید نه دوباره برو روی خاک، بعد روی خاک هم دو بار می برد و می آورد که درک کنی از آن جا آمدی آخر هم این لباس و این بدن را تحویل این خاک می دهی و می روی پس چیزی نباش. بنده خدا باش.