تعمقی در سوره هود بخش بخش دوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: تعمقی در سوره هود
- بازدید: 753
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ(۶)
و هیچ جنبده ای در زمین نیست جز آن که روزی او بر خداست .
حالا چرا این قدر دل نگران هستیم ، هرکسی که می جنبد ، به اعتقاد من ، سنگ که به نظر نمی آید بجنبد او هم دارای جنبشی است ، خداوند فرموده روزی او بر خداست . حالا من و شما که می جنبیم . چرا این قدر نگران روزی هستیم ؟ چون دیگه یادمان رفته روزی یعنی چه و مقدارش چقدر است در نتیجه نگرانی ایجاد شده است . خب حالا روزی یعنی چه ؟ روزی یعنی این که صبح پا شدی گرسنه ای ، شب سر گرسنه بر زمین نگذاری ، آن قدر که بدنت نیاز به خوردن دارد به او برسد . ما برای این قدر خوردنی تلاش می کنیم ؟ دهها برابرش را تلاش می کنیم و چون آن دهها برابر به دست نمی آید همیشه نگرانیم چون واقعاً هم بدست نمی آید ، نباید هم بدست بیاید . یک کاسه ای را گذاشتند بیست تا نخود در آن هست به هر نفر یکی می رسد اگر من چهار تا برداشتم چه اتفاقی می افته ؟ سه تای دیگه نخود ندارند ، غیر از این است ؟
هیچ جنبده ای در زمین نیست مگر آنکه روزی او بر خداست . یعنی بر عهده پروردگار است برای خودش وظیفه کرده که روزی من و شما را برساند .
قرارگاه اصلی و جایگاه موقت آن را می داند . ما دو تا قرارگاه داریم ، یکی آن قرارگاه واقعی که از آن آمدیم و به آن آگاهی نداریم . آمدیم یک دوری را طی کنیم و دوباره برگردیم و در برگشت مان در تجربیاتی که موقع آمدن کسب کردیم تفکر کنیم و بفهمیم به جایی داریم بر می گردیم که قرارگاه اصلی ما بوده و بتوانیم خودمان را به آنجا برسانیم . حالا بعضی ها وقتی آمدند کوتاهترین راه را انتخاب می کنند و خیلی زود به جواب می رسند بعضی ها سنگین ترین راه را آن قدر دور می زنند خدا می داند که به کجا می رسند .
جایگاه اصلی ما را خدا می داند ، اما در این دور زدن ها ، آمدن ها و رفتن ها ، در هر دوره ای ما یک جایی داریم ، آن جای ما را هم خدا می داند و خودش معین کرده است . چطور که جایگاه موقع رفتن مان خیلی مشخص است برای همه هم یک طور است . یک قبر در ابعاد معین که ما را داخل یک پارچه می گذارند و روی آن را هم می پوشانند . واقعاً ما وقتی می خوابیم چقدر جا می خواهیم بیشتر از انداره هیکل مان می خواهیم ؟ چقدر می خواهیم بخوریم ؟ چند تا می خواهیم بپوشیم ؟ وقتی می رویم یک پوشش حقیر و ناچیز داریم ولی سفید ، بدون لکه ، یک جا هم بیشتر نداریم .
خداوند قرارگاه اصلی و جایگاه موقت آن را می داند ، همه در کتابی روشن موجود است .
مگر کتاب تاریک هم داریم ؟ این کتاب روشن کجاست ؟ خیلی ساله تا این سن رسیدم زیاد کتاب می خواندم و فکر می کردم که باید معلومات عمومی ام را بالا ببرم و چقدر متأسفم به جای همه آن کتابها فقط قرآن نخوانده بودم ، اما همیشه به این نکته فکر کردم این کتاب روشن کجاست ؟ و هر فازی را که طی کردم دیدم کتاب درون من است ، اینجا در قلبم ، از اول با من بوده ، هنوزم هست تا وقتی هم برگردم با من است چرا آن را نمی بینم ؟ چون عُرضه ندارم ببینم اگر یک ذره عُرضه کسب می کردم همین جا هم می توانستم ببینم جایگاهم کجاست .
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ(7)
اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید . چرا در یک روز نیست ؟ چرا در سه روز نیست ؟ در حالی که ما می دانیم خداوند در لحظه می فرمایند باش ، بشو و می شود ، خب چرا در یک لحظه نشد ؟ چرا در شش روز ؟ نگاه کردم به ایام هفته ، هفته هفت روز است . از شنبه شروع می کنیم تا جمعه ، درون این جمعه چه رمزی دارد ؟ درون او چه خبر است ؟ فکر کردم که شش روز در هفته را که شش تا 24 ساعت از عمرمان است خدا فرجه می دهد که دائم برویم و ببینیم ، دائم برویم تجربه کنیم ، چه در روی زمین ، چه در بالای زمین . روی زمین که روی زمین است ، اما بالای زمین را چطوری ببینیم ؟ فرجه نماز است . آن وقت چه اتفاقی می افتد ؟ روز جمعه که می رسد یک مجموعه کامل است که این مجموعه کامل تماماً به هم در روز جمعه پیوند می خورد . که در این پیوند انسانها مختارند چون کارنامه شان دستشان است هنوز می دانند . آخر می دانید دنیا و معنویت ما ، مُلک و ملکوت ما وقتی ایده آل است که در دنیا می آیند و به هم می چسبند و وقتی می چسبند و یک تکه می شوند عالی می شوند . اما اگر یکی اینجا روی هوا بماند یکی اینجا روی زمین بماند ، اینجا شکاف است ، وآن چیزی که باید اتفاق بیفتد اتفاق نیفتاده است . در نتیجه خداوند آسمانها و زمین را در شش روز آفرید ، هر آسمانی عهده دار یک بخش از زندگی روزانه ماست . اگر بخواهم به آسمانها بروم که خیلی وضع ناجور است که یک عالمه آنجا چیز هست همه آن چیزهایی که آنجا هستند همه زنده اند ، همه برای ما دارند کار می کنند . می گوید :
ماه و خورشید و فلک درکارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
آسمانها در هر روزشان عهده دار یک بخش از کار ما هستند ، هر کدامشان و بعد اینها به هم پیوند می خورد می شود جمعه .
اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید ، عرش او بر آب بود مگر خدا جا دارد ؟ اگه جا دارد پس حجم دارد ، اگر حجم دارد پس جِرم دارد ، در حالی که هیچ کدام اینها به خداوند برازنده نیست و امکان پذیر نیست پس عرش او بر آب بود یعنی چه ؟ اصلاً عرش یعنی چه ؟ خود عرش چه جنسی است ؟ عرش یک جنس دیگر است و خدا یک جنس دیگر ؟
عرش او بر آب بود تا بیازماید که کدامیک از شما نیکوکارتر است . آخر چه ربطی دارد ؟ با خودم گفتم که از این طرف هم خواندیم که در احادیث و روایات از بزرگان خدا داریم که فرمودند : قلب مؤمن جایگاه خداست یعنی خدایی که با این همه عظمت در کلّ هستی نمی گنجد در قلب مؤمن می گنجد . قلب یک تکه گوشت است چطوری می تواند جایگاه خدا باشد ؟ نگاه کردم به وضویی که گرفته بودم . وقتی آمدم مسح بکشم دیدم در کف سرم یک چیز لطیف بی رنگ آمد بیرون که دستم با آن در تماس قرار گرفت و من آن را نیروی الهی گفتم، نیروی خدایی و آن دستی که با آن در تماس شد وقتی به پاهایم دست کشیدم توانست قفل پاهایم را باز کند قلب مؤمن آن تکه پاره گوشت نیست که وقتی آدم می میرد آن را با بقیه اجزایش با هم دیگر دفن می کنند آن چیزی که جایگاه پروردگار است آن قلبی است که در آن موج بیرنگی وجود دارد .
عرش او بر آب بود تا بیازماید که کدامیک از شما نیکوکارتر است . چرا به قلب رسیدم چون نیکی از قلب بر می آید ، نیکی از عقل بر نمی آید . عقل همیشه می گوید دو دوتا چهارتا ، نیکی کردن با دو دوتا چهارتا جور در نمی آید . اگر تو بخواهی نیکی کنی باید دو ، دو تایت بشود شش تا که اسمش نیکی باشد و به دیگران خیری برساند و این شش تا شدن از عقل بر نمی آید ، پس از کجا بر می آید ؟ از قلب ، برای همین رفتم و به قلب رسیدم .
خداون با قرار گرفتن توی آن قلب ، با انتخاب جایگاهش در آن قلب شما را آزمایش می کند آیا مستحق این مهمان هستی یا نیستی ؟
اگر بگویی شما پس از مرگ زنده می شوید مسلماً کسانی که کافر شدند خواهند گفت این جز سحری آشکار نیست . خداوند به پیغمبرش می فرمایند : تو به این مردم وقتی می گویی بعد از مرگ زنده می شوید ، دوباره بلند می شوید ، باید حساب و کتاب پس بدهید . اینها که کافرند می گویند این فقط یک طلسم است ، یک سحر است ، فقط یک جادو است ، نه جادو نیست یک حقیقت است . یک حقیقتی که من و شما بایستی حتماً به آن توجه بکنیم و بدانیم که بعد از تَرک این بدن زندگی ادامه خواهد داشت و اگر زندگی ادامه دارد چطور باید زندگی کنیم ؟ کلامی از آقا امیرالمومنین(ع) هست که می فرمایند : به گونه ای زندگی کنید که سالها زنده خواهید بود یعنی چه ؟ یعنی یک برنامه ریزی دقیق برای زندگی داشته باشید که همه چیز سر جای خودش باشد . ولی به گونه ای عبادت کنید که لحظه ای دیگر خواهید مُرد . چون آنچه که شما با خودتان می بَرید همان عباداتتان است ، همان اخلاصتان است . همان چیزی که در آن موج بیرنگی قلبتان وجود خارجی خواهد داشت . آنها را با خودتان می برید و وقتی کسی قلبش مُرد به واقع مُرده . مواظب قلبهایتان باشید قلبها به شدت در معرض خطر هستند ، ای کاش فقط سکته بود ، چون سکته ،قلب فیزیکی شما را از کار می اندازد اما سکته اصلی توی آن قلب غیر فیزیکی است .
وَ لَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ(8)
اگر عذاب را تا چند گاهی از آنان به تأخیر اندازیم خواهند گفت : چه چیزی مانع آن می شود ؟
بعضی ها ظلم می کنند بعد می گویند مگر نگفتی که هر کسی ظالم است خداوند به ظلمش گرفتارش می کند آن خدایی که تو می گویی پس کجاست ؟ آگاه باش روزی که عذابشان فرا رسد از آنان بازگردانده نشود . آن عذابی که باید ، هر روزی که به شما برسد دیگر به هیچ قیمتی برگردانده نمی شود .
آنچه را مسخره اش می کردند آنان را فرا گیرد . به هر چیزی که دیگران را مورد آزار قرار می دهید ، تمسخر قرار می دهید ، نیش خندشان می کنید ، خیلی سریع خداوند بر سر شما خواهد آورد منتظر عذاب آخرت هم نباشید همین جا می گیرد پس مراقب فردایتان باشید . آدمها در هر سطحی باشند صاحب ارج و قرب هستند . ارج و قرب آدمها را نشکنید و خدا را شکر کنید که هنوز کسی نمی داند من و شما چه کاره ایم ؟ که اگر بدانند ما چه کاره هستیم آبرویی نخواهد ماند ، خیلی خودتان را باور نکنید .