منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

سفره ی مرتضی علی یعنی چه ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

در سالروز شهادت مولا علی ابن موسی الرضا قرار داریم . قرن ها از این روز گذشته است . اما هنوز هم با رسیدن به این روز قلب مومنین عالم اگر بدانند که در چه زمانی از سال و ماه قرار دارد ، یعنی بدانند که واقعاً در روز شهادت آقا امام رضا هستند ، غمگین می شوند . بی اختیار غمگین می شوند . چراکه روح آقای ما به طور مستمر همراه و همسفر امت شان است . به طور دائم به امتشان نگاه می کنند و محبت دارند . آن لحظه ای که مامون ،آدمی که به بسیاری از علوم ورود کرده بود ، مامون بسیار آگاه بود و دانش بسیاری داشت . بسیار زیرک بود .از مقام امام هشتم ، آقا علی ابن موسی الرضا ، هم به خوبی آگاه بود . اما با همه ی این ها این همه اطلاعات نتوانست به نفسش ، به نفس پلیدش ، مسلط شود. و دستش را به خون آقا آلوده کرد . و یکی از بزرگ ترین فجایع تاریخ در چنین روزی به وقوع پیوست . این اگر از جانب یک انسان نادان و ناآگاه اتفاق می افتاد شاید درد و رنج کمتری بر قلب ها وارد می کرد . اما افسوس . افسوس . کاری هم دیگر نمی شود کرد .
بگذریم . القصه . هیچ می دانید ما در دوره ای زندگی می کنیم که می بایستی خیلی مراقب اعمال ، رفتار و گفتارمان باشیم . می گوید ای بابا ، دائم که این را می گوئی . که چی ؟ برای چی ؟ برای اینکه زمان دوره ی تغییر دادن ها کوتاه است . یک وقت یک انسان شاید فرجه داشت 10 سال 15 سال طول بکشد تا بتواند تغییر کند . اما امروز دیگر این طوری نیست . 10 روز 15 روز ، نمی دانم . دوره ی تغییر دادن بسیاری از چیزها در وجود انسانی بسیار کوتاه شده است . زمان زیادی ندارد . حجم مسائلی که باید فهمیده شود بلعکس بسیار زیاد شده است . چون آدم ها در این دوره آن بچه تنبل هایی هستند که از 9 ماه درس خواندن در مدرسه ، 8 یا 7 ماه آن را کاملاً به بطالت گذراندند . خوش گذرانی کردند و بعد یک دفعه چشم باز کردند و دیدند امتحانات است . و اگر از قبل بهره کافی نداشتند حتماً مردود می شدند . پس باید یک قدری تعجیل کرد . البته بازهم می گویم ، بیشتر از یک قدری . من که برای خودم تلاش می کنم اگر خدا توفیق دهد علی رغم اینکه هرچه بیشتر می فهمم ، احساس می کنم جسمم ناتوان تر می شود . توانایی های جسمی ام پائین تر می آید . اما تلاش می کنم که کارم را انجام دهم .
یک جمله ای دارم که اکثر مواقع به بچه های خودم توصیه می کنم . آن جمله این است . می گویم سر سفره تان را نبندید . همه را به این سفره دعوت کنید . بچه ها ، من سفره ام را سفره ی مرتضی علی می دانم . شاید شما دوستان هم اگر گاهی اوقات وقتی گذرتان به خانه ی ما افتاده و سری کشیدید این جمله را از من شنیده باشید . چند روز پیش دوباره این جمله را به کار بردم. حالا دیگر هرچیزی را که به صورت عادتی به کار می برم ، بازنگری می کنم . هرجمله ای یا هر حرکتی را که طبق عادت انجام می دهم ، که سالیان است که انجام می دهم بعد از انجامش بلافاصله روی آن تفکر می گذارم . بعد از آن به فکر فرو رفتم . سفره ی مرتضی علی یعنی چه ؟ آیا در سفره ی آقا، باقالی پلو با گوشت است ؟ آن هم گوشت فلان قدر . آیا چلوکباب است با برنج فلان قدر ؟ یا غذاهای گران قیمت و خیلی خوشمزه هم در آن هست ؟ در مال من و شما که هست . حالا یک جا کمتر یک جا بیشتر . درحالیکه ما روایات زیادی داریم که سفره ی آقا حداقل مواد را داشت . می گفتند آقا امیرالمومنین در نخلستان کار می کرد و چاه می کند . عرب بیابان گرد بدو آمد به او رسید و گفت تو می دانی خانه ی این علی که به همه نان و خرمای تازه می دهد کجاست ؟ حضرت به او آدرس خانه ی خودش را داد . عرب رفت و خرمای تازه از درخت چیده و نان گرم از تنور درآمده از منزل آقا گرفت و با خودش آورد . بعد با خودش گفت گناه دارد ، این مرد در آن گرما نشسته بود و یک خرمای قدیمی و کهنه و تکه ای نان خشک را به آب می زد و می خورد . بروم و به او بگویم که بیا تو هم برو و بگیر . یعنی حضرت در همچین شرایطی زندگی می کرد . البته قطعاً وقتی مهمان داشتند برای مهمانشان قطعاً یک حرکت های بهتری هم انجام می دادند . پس توجه زیادی گذاشتم . این دفعه قلبم را راهی مسئله کردم . سفره ی آقا را در دو بخش دیدم . در سفره آقا غذاهای گران قیمت و پیتزا و فست فود نبود . ولی این سفره ی آقا دو تا سفره بود . یک سفره شان یک پارچه یا یک زیراندازی بود که روی زمین پهن کرده بودند . روی آن هرچی داشتند گذاشته بودند . حالا ، از کمترین تا بیشترین مواد ، هرچه که داشتند . اما غیر این سفره یک سفره ی دیگر هم بود . آن یکی سفره را روی قلب آقا پهن دیدم . به همین دلیل هم چون سفره روی قلبشان بود چیزی را که خوب نبود ، دوست نداشتند یا کم ارزش بود روی این سفره اش نمی گذاشت . هرآنچه که در سفره ی آقا بود ، فرح و سرور داشتنش بر قلب ایشان نقش بسته بود . یعنی چه ؟ یعنی شاکر خدا بود . از اینکه حتی لقمه ای دارد ، چه کم چه زیاد ، آنقدر شاکر بود و آنقدر دوست می داشت که از این دوست داشتن و این شکرگزاری فرحی و شادی بر قلب آقا نقش می بست . و از قلبش به چهره اش هویدا می شد . وقتی به اینجا می رسید آن وقت مردم و دیگران را و هرکسی که می رسید به سر سفره اش دعوت می کرد ،این طوری بود که سفره ی مرتضی علی نام گرفت چون خاص بود هر کسی نمی تواند این سفره را داشته باشد.
بعد از این نگاه ،بطور اتفاقی یک فردی به خانه من وارد شد من آماده ی خوردن غذا بودم بر حسب عادت خودم او را دعوت به خوردن کردم گفتم سفره ی مرتضی علی است بفرمائید اما فی الواقع قلبم از همنشینی و هم سفره گی با این فرد اصلاً خوشنود نبود خوشحال نبودم من فکر می کنم انعکاس این عدم رضایت در صورت من پیدا شد، شاید هم او دید نماند و رفت از آن موقع مرتباً استغفار می کنم به درگاه خدا و از محضر مولا که سفره ی خودم را سفره ی ایشان قلمداد می کردم اما مرام من مرام ایشان را انتخاب نکرده بود پوزش می طلبم به طور دائم تا یک روزی که بفهمم من را بخشیدند همیشه به بچه های خود گفتم سر سفره ی خود را نبندید شاید فکر کنید مگر می شود سفره همیشه وسط اتاق پهن باشد؟ منظور من این نبود بلکه منظور من این است تجملات و تشریفات و تعارف های دست و پا گیر را از خودتان دور کنید .هر کسی آمد برای آن یک سفره ی کوچک پهن کن از هر چیزی که دارید. مگر در دبستان که بودید قصه ی کوکب خانم را نخواندید برای همه زبان زد بود، کوکب خانمی که مهمان ها بی خبر به آن وارد شدند با حداقل خوراکی یک ناهار به یادماندنی به مهمان ها داد خیلی متاسف هستم که در پایان این قصه در کتاب فارسی کودکان یک عاقلی پیدا نشد که بنویسد و قید کند عطر و بوی روغن کره ی حیوانی تخم مرغ و نان همه جا هست ،اما عطر و بوی محبت خالصانه ای که از قلب یک میزبان با صفا و پر محبت بلند می شود همه جا نیست و این است که ناهار کوکب خانم را به یادماندنی می کند واقعاً وقت آن رسیده که هر کلامی خواست از دهان ما خارج شود قبل از خروج کلام از دهان ابتدا فهم کلام را از عقل بگیریم عقل خیلی دانا است اگر درست تربیت شده باشد بسیار با شعور است فهم کلامی که می خواهد از دهان ما بیرون بیاید از عقل بگیریم بعد این فهم را بفرستیم به قلب مان اگر قلب ما این فهم را پسندید آن موقع بیاوریم به صورت کلام عیان و آشکار در بیرون از خودمان منتشر کنیم این قانون تکامل امروز است، سالهای زیادی است که انسان بی قاعده و قانون به انسانهای روبه روی خود کلام داده شرایط ارتباطی بی حرمت و بی محتوا در جامعه ی انسانی رایج شده انسانها روی آوردند به انس و الفت با حیوانات در تنهایی های خود این بدترین حالت مجالست است. مهربانی و عطوفت نسبت به حیوانات ،نسبت به گیاهان امری است از نظر من واجب و حتمی ولی در حیطه ی خودشان نه اینکه به حیطه ی مجالست و ارتباطات انسانی ورود کنند و صدمه بزنند این بخش را صفر کنند بیاییم به حرمت بزرگ مهربانیها چون علی بن موسی الرضا(ع)از همین دقیقه عزم جزم کنیم که با همه ی بندگان خدا ابتدا با خودمان با حرمت رفتار کنیم ،من تا به حال با چند نفر این کلمه ی زشت را شنیدم عصبانی است می خواهد مطلبی را بگوید می گوید آخه من پدرسگ!! به او گفتم ای داد! خودت اگر می خواهی سگ باش پدر بیچاره ی شما چه کار کرده این الفاظ زشت چیست که به کار برده می شود، بیاییم کلام خود را براساس تواضع مهربانی و عشق و احترام به کار ببریم ما امت پیامبری هستیم که خلق نیکوی او جزو معجزاتش در قرآن نام برده شده است امت پیامبر آخر الزمان در این دوره ی خاص که دور ه ی تحولات عبور و بروز آگاهی هایی براساس حقیقت الهی است وظیفه دار این امر خطیر است امام زمان ظهور نخواهد کرد مگر آنکه امتی فهیم در پشت سر داشته باشد تا با آنها زمین را تقدیم وارثان زمین نماید ان شاءالله .
کلام خود را با یک دو بیتی به پایان می برم:
با دل گفتم ز دیگران بیش مباش
( ادعای زیاد نکنید بابا کمر شما خم نشده زیر بار این همه ادعا ؟ به چه درد خورد ؟چه کسی خرید ؟)
رو مرهم ریش باش چو نیش مباش
(مرهم آن دلی باش که ریش شده .)
خواهی که ز هیچکس به تو بد نرسد
( همه می خواهند از بدی های مردم در امان باشند )
بدگو و بدآموز و بداندیش مباش
اینم دستور امشب ما در شب شهادت آقا روز شهادت آقا علی بن موسی الرضا(ع)وارد ربیع الاول خواهیم شد فردا صبح ان شاءالله با ورود به این ماه که ماه برکت و رحمت است ماه میلاد مبارک آقا رسول الله است امیدوارم که خیر و برکت الهی بر مردم همه ی این کره ی خاکی سرازیر گردد ان شاءالله.

نوشتن دیدگاه