ظهور لحظه ای در قلب ها
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون اهل بیت
- بازدید: 255
بسم الله الرحمن الرحیم
شب گذشته تنها نشسته بودم . فکر می کردم اهل تشیع ، هر میلادی که پیش می آید مثل میلاد آقا امام زمان ، میلاد امیرالمومنین یا هر شهادتی اگر بتوانند خودشان را به گنبد و بارگاه امامشان می رسانند . اگر طرف نتواند کربلا برود خودش را به مشهد می رساند . یعنی در میلادها و شهادت ها اهل شیعه معتقد هستند که خودشان را در جاهای متبرک قرار دهند . اگر جشن باشد در آنجا جشن می گیرند . یا عزاداری می کنند اگر که عزاداری باشد . مگر چندتایی از عزیزان خانم حضرت زهرا (س) که در قبرستان بقیع دفن هستند و گنبد و بارگاه ندارند . حتی مرقد بی بی دو عالم را هم نمی دانیم ، هنوز بر ما مکشوف نشده است . نتیجتاً گنبد و بارگاهی ندارند . در یکی از جلساتی که در خدمت مولا امام زمان بودم و خدمت شما دوستان گرامی عرض کردم ، شیعه تا زمان ظهور مولایش برای هر کدام از ائمه اطهار و خانم حضرت زهرا (س) که گنبد و بارگاه ندارند ، برای هر کدام خوب است که در قلبشان یک ضریح بسازند . تجسم خیلی کار قشنگی است ولی توهم بد است . در قلبشان یک گنبد ، یک بارگاه ، یک ضریح کوچولو قرار دهند . و هر دم این ضریح را زیارت کنند تا دلشان آرام بگیرد . خب شما چه کار کردید ؟ کاری کردید ؟ من نمی دانم . وظیفه ی من گفتن و عبور کردن است . برای همین هم می گویم و رد می شوم . امشب در اندیشه ی میلاد پرسعادت مولا امام زمان بودم . کم کم یک حسی غریب من را گرفت . تنها هم بودم . شروع کردم برای خودم زمزمه کردن . آقا جان شما را کجا پیدا کنم . می خواهم بیایم دست بوسی . می خواهم بیایم خدمتت برسم . آقا جان بگو کجایی . عزیزم بگو کجایی . من نه با پا که با سرم به سوی شما بیایم . آخه من چه کار کنم ؟ امشب کجا بروم ؟ فردا شب کجا بروم؟ شب میلاد کجا بروم؟ گنبد و بارگاه نداری . توی قلبم هم نمی توانم برای شما ضریح بسازم. ضریح برای آنهایی است که از دنیا رفته اند . از کجا بدانم کجایی تا بیایم لااقل عطرت را ببویم . در کوچه و پس کوچه های دلتنگی ام می چرخیدم . صدا می کردم . نه ، ناله می کردم. همیشه بی قرار مولا بودم ولی شب گذشته یک حال دیگری داشتم . در جای خودم نشستم و با خودم فکر کردم . اگر نشانی از مولایم پیدا نمی کنم در یک جایی کارم گیر است . حتماً کار من گیر است . عیب از ایشان که نیست . از خداوند مدد خواستم . بعد نوشتم . این قلمم بود .
گفتم که به تو گر برسم ناز فروشم
آخه من با خدا خیلی حرف می زنم . سال ها است که با او حرف می زنم . مونس بزرگ ، اصلی و تنها مونس من خداوند بوده و هست .
گفتم که به تو گر برسم ناز فروشم خنده زنم و عیان فخر فروشم
بسیار بگشتم هیچ نیافتم افتاده و زار بر زمین سخت بماندم
بس ناله زدم اشک بریختم تا از تو ندایی بشنیدم
گفتی که بر چه فخر فروشی
گفت که به چه چیز داری فخر می فروشی ؟
گفتی که بر چه فخر فروشی؟ بر آنچه که من به تو دادم ناز فروشی
برخیز و ببین فخرفروشان کجایند؟ عرصه ی نازفروشان به کجایست ؟
آن همه اسباب بزرگی به کجا رفت ناز و فخر همه عالم به فنا رفت
من تو را با مشتی خاک آفریدم بی سبب بی علت بی چون و چرا آفریدم
تو بگو در کیسه ی خود بدون من چه داری؟ که بدان فخر فروشی
خوب است که شما هم از خودتان سوال کنید . چی در خودتان دارید که این همه به عالم فخر می فروشید . کبر می دهید . خدای من ، خدای من ، العفو . العفو . العفو . انسان در برابرت چه کرده است . گردنکشی و عناد تا کجا . ای وای بر من و ای وای بر شما و ای وای بر عالم بشریت . فهمیدم انسانی که در مقابل خداوند گردن می کشد اگر دستش بر ولی او برسد چه می کند ؟ من نمی دانم ظهور کی است . چگونه ظهور اتفاق خواهد افتاد . اما دریافتم هرلحظه که به مولا می اندیشم ، اگر خالی از کبر ، فخر ، غرور ، حسد و ... باشم ، ظهوری در قلبم پدیدار می گردد . که آن را من ظهور لحظه ای می نامم . در عالم هستی بارها و بارها ظهور اتفاق افتاده است . یا به عبارت بهتر در لحظاتی در مکان هایی جهت امری مولا ظاهر گشتند و سپس دوباره در پشت ابر غیبت پنهان گشته اند ولی الان در قلب ها همانگونه لحظه ای ظهور می فرمایند . خیلی جالب است . چقدر ما در کتاب ها داریم فلان کس که در سختی مانده بود امام زمان اش را صدا کرد و دید سواری بر اسب آمد و کنارش گفتگو کرد . مشکلش را حل کرد و یکباره دیگر نبود . الان این اتفاق در قلب ها می افتد . نه دیگر بیابان داریم و نه دیگر سوار . الان این اتفاق در قلب ها می افتد . چرا ؟ چون در این عصر به شدت ابرهای تاریک و ظلمانی شرک و کفر و عناد و ستم و آدم کشی و و و انسانها را احاطه کرده تا جاییکه وقتی کلامها را می شنوند حتی به مرکز سنجش عقلشان نمی برند تا ارزیابی کنند شما شنیدید خیلی خوب اقلا بروید به عقلتان رجوع کنید ببینید با عقلتان جور در می آید؟ به این هم رجوع نمی کند، در دم پخش میکند و می گوید همین که هست، می گوییم کجا خواندید؟ می گوید در اینترنت مگر دروغ می گویم؟ این فقط به یک دلیل است چنان در آن ابرهای سیاه و ظلمانی فرو رفته اند که به فرموده پروردگار حتی اگر دستشان را بیرون بیاورند قادر به دیدن دستشان نیستند در مورد آب خداوند در قرآن مثال می زند تا چه رسد به پی بردن به اهداف شوم افراد سودجو و ظالم و بدون تعهد، ما در چنین عصری زندگی می کنیم من بنده کوچک و حقیر خداوند و شیعه شرمسار امیرالمومنین که خودم را در راستای دین و مذهب تشیع خیلی مقصر و کوچک می بینم در سالیان گذشته همیشه عرض کردم عزیزان اگر رویایی داشتید اگر مکاشفه و مشاهده ای داشتید یا اگر کلامی از افراد مختلف شنیدید ابتدای امرآنها را به سه محدوده وارد کنید: 1) شرع 2) عقل 3) کلام معصوم اگر هر سه اینها آن را تایید کردند قابل پذیرش است اگر حتی یک مورد تایید نشد باید بروید پیگیر بشوید علتش را پیدا کنید.
همه مومنین جهان در هر مذهب و آئینی که به خداوند اعتقاد دارند باید برای آزادی افکار ذهن و عقل و قلبشان از یوغ اسارت استثمارگران جهانی تلاش کنند تلاش کنید چه کسی گفت نکنید ما مطمئنا در روزی که ما را حساب کتاب می کنند لفظ نمی دانستم و کسی نگفت به من، را از ما قبول نمی کنند و عقوبت می کنند شک نکنید.
نیمه شعبان از اعیاد بزرگ شیعیان است شکی نیست اما امروز آنقدر که نقل و شکلات و شیرینی در میان مردم پخش کردن مهم است تا دلهای غمزده رنگ شادی بگیرند این خیلی کار مهمی ست ارزشش از بین نمی رود ولی شاید دهها یا صدها برابر مشتهای گره کرده رو به بالا از سوی مسلمانان شیعه و علی الخصوص جوانان در حالیکه ارادتشان را به مولایشان ابراز می کنند و دوری جستن شان از عوامل فساد، زشتی، کفر طاغوت در هر لباس در هر نژاد ودر هر زبان و در هر شکلی اعلام می کنند نیاز است خیلی هم نیاز است هرچه مومنین تطهیر جسم، عقل و قلب می کنند و پیش می روند از خودشان امواج درستی و نور و انتظار ساطع می کنند هر چه تطهیرشدگان بیشتر می شوند امواج نور درستی و انتظار وسیعتر می شود، به همین میزان سیاهی ها در عالم توسط این نورها بلعیده می شود و گستره تاریکی هرچه کمتر بشود نور بیشتر می شود، حالا فکر کنید در نور بالا هر ذره ای را در جهان هستی می توانیم رویت کنیم وقتی نور شدتش زیاد است ذرات خاک حتی قابل مشاهده است، من در این اندیشه ام که حجت خدا زنده است در میان ماست اما از پشت پرده حجاب چشمانمان قادر به زیارتش نیستیم، حالا اگر با تطهیر خودمان کمک به تطهیر دنیای پیرامون مان بکنیم حجابها در نور محو می شوند آنوقت چه ها خواهیم دید؟ نمی دانم شاید واقعا نسل منتظر در زمان غیبت و در حال انتظار باید به این سمت و سو برود،
یک بخش پایانی کوتاه دارم، من هرچه را که خودم امتحان کنم و هر کاری را که خودم بکنم برای شما هم می آورم شما هم مختارید انجام بدهید یا نه، هیچکس اجبار ندارد. می دانید که بشر با کارهای زشت و و بدش در حق زمین که تماما زمین در طول تاریخ بشریت در خدمت انسانها بوده خیلی ظلم کرده بشر، و امروز زمین با غرش هایش هر بار دلگیریش را از انسانها عیان می کند، فریاد می کند، بیخ گوشمان بیش از ۵۰ هزار نفر فقط در دو کشور در خوی در کشور خودمان کشته شدند با زلزله، زمین را قلع و قمع کردیم ما به شکلهای مختلف، ۱) درختان سبز جوانه های سبزش را گرفتیم در آن برج ساختیم، فروختیم با قیمتهای کلان پای درختانش نفت ریختیم آنها را از بین بردیم بگوییم که اینجا دیگر جنگل نیست، این یک شق کارمان بود، شق دیگرش تا توانستیم بی نماز روی زمین راه رفتیم تا توانستیم با بدن آلوده طهارت نکرده روی زمین راه رفتیم خانم و آقایی که غسل واجب به گردنش است صبح از منزل خارج می شود می رود سرکار تمام روزش آلودگی را در سطح شهر می چرخاند، چطور شد کرونا بود ماسک می زدیم؟ پاکیزگی خودتان را نگاه نمی کنید؟ انسانها در حق زمین جنایت بسیار کردند فقط درختانش را نبریدند حالا از آنچه که تحت عنوان طلسم و جادو و زهر مار و کوفت و ... در زمینها چال کردند در چاهها انداختند در قبرستانها چال کردند مرده ها را معذب کردندووووو من نمی دانم حالا هفته درختکاری داریم چند نفر درخت کاشتند در این هفته؟ باز در این دو سه شب گذشته از خواب بیدار شدم نیمه خواب و بیدار دستور دادند ۱۹ اصله نهال از موجودی صندوق امام زمان بدهم ولی این نهالها را جایی بکارم که فردی که نهال را می کارد متعهد شود از درآمد آن بار مبلغی را با صندوق امام زمان مشارکت کند.