منو

شنبه, 03 آذر 1403 - Sat 11 23 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره سی و دوم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 489

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال: جبران گذشته برای من مسئله است که چکار باید انجام دهیم؟
استاد: اظهار ندامت و پشیمانی کافیست، خداوند بزرگتر و بخشنده تر از این حرفهاست، دیدید دوستمان چه گفتند؟ گفتند فکر نکنید شما اختیار کردید سلام بگوئید بلکه آن کسی که تو را حفاظت و حمایت می کند آن کسی که ارزش می گذارد به روابط دیگر و نقطه های دیگر شما، خواست جلوی هرگونه آسیب جدی را برای شما بگیرد و زبانت را جز به سلام باز نکرد، ما وقتی اختیار می کنیم که خوب حرکت کنیم، ما یک اختیار می کنیم، خداوند از تمام اختیاراتش بهره می گیرد و برای ما سرمایه گذاری می کند چون می بیند بنده خودش هم عزم کرده حرکت کند، منتها اصل قضیه اینست شما بگو می خواهم اصلاح بشوم، اما در کلام کار نمی کند خیلی از مواقع می گوئیم اما دروغ می گوئیم، چون اولین چیزی که پیش می آید که احوالات خوبمان و منفعتمان را از ما بگیرد جلویش می ایستیم و می گویم باشد برای بعد، این اشکال است اما کسی که قد علم می کند و می گوید نمی خواهم اینطور باشم از آن به بعد تحت حمایت خداست، پس ما اول از همه باید اراده و اختیار کنم که خدایا می خواهم که این کار را انجام دهم چون من فهمیدم که این درست است نه آنچه که انجام میدادم، بعد از آن بگوئید خدایا اگر توکمک نکنی من نمی توانم، اگر تو دستم را نگیری و بینشم ندهی من از عهده آن بر نمی آیم، این خیلی مهم است، بزرگان ما به نماز شب تأکید کرده اند همیشه می گفتم این همه تأکید برای چیست؟ نماز نماز است دیگر ولی واقعیتش اینست که در آن تاریکی شب که هیچ صدایی به شما نمی رسد و هیچکس شما را متوجه خودش نمی کند بهترین زمان است که به حیطه ای که در آن قرار گرفته اید فکر کنید و این حیطه فقط حیطه خداست، در آن صورت خدا را پیدا می کنیم، اما ما نیمه های شب چکار می کنیم؟ یک فیلم هالیوودی می بینیم، گیم می زنیم، خوراکی می خوریم، بیداریم ولی بدرد نمی خوریم، چون بیداری ما باید بیداری واقعی باشد، یعنی تمام بدن خاموش و تنها حیطه روح باز و بیدار، ولی این کار را که نمی کنیم، خداوند همه ما را ببخشد و بیامرزد.
سوال: این هفته فکر کردم دیدم که وقتی غذا را عنصر عنصر می خورم به بدنم آموزش میدهم که همه چیزهایی که وارد می شوند تک تک تحلیل کن و هضم کن تا بعدی بیاید، وقتی فکر می کنم و یا عملی را انجام میدهم باید جزء جزءش کنم تا بفهمم این کاری را که انجام میدهیم برای چه انجام میدهم؟ فکر کردم که خوردن عنصر عنصر اینقدر تأثیر دارد تفکر کردن جزء جزء چقدر می تواند تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد؟
استاد: من در میهمانی ها وقتی که مردم به کشیدن غذا مشغول می شوند خنده ام می گیرد، کشک بادمجان و زرشک پلو با مرغ، باقالی پلو با گوشت، ماکارانی و بیف استراگانف و هرچه که در آن سفره بوده را برای اینکه فقط یکبار سر میز برود از همه آن کشیده و بعد نمیتواند کنترل کند، به خودم می گویم وقتی او این غذا را می خورد ذائقه اش چه چیزی را تجربه می کند؟ همه چیز باهم در بشقاب قاطی شده، عجله هم می کند حرف هم میزند و غذا هم می خورد اینها بهم مخلوط می شود، ذائقه او چه چیز را تجربه می کند؟ در سخن گفتن و نگاه کردن به مردم و در برخورد با ادمها آرام بگیرید و سعی کنید مرحله به مرحله آدمها را درک کنید، درک که بکنید آرام میشوید، خودتان هم کمتر عذاب می بینید.
صحبت از جمع: پیدا کردن عیب خود مان و توجه کنیم به خواسته های طرف این هم خیلی مهم است و محبتی را که شما فرمودید واقعاً جواب میدهد من باید یاد بگیرم که اول از همه خشمم را کنترل کنم، بعد پلهای پشت سرمان را هم نباید خراب کنیم، در گود که نشسته ایم، می فهمیم که چه کسی اشتباه می کند اما جالب است وقتی نوبت خودمان می رسد حق را می خواهیم به خودمان بدهیم، اگر گذشت و محبت کنیم جواب میدهد، جمله ای را که در مشهد فرمودید جاده عشق یک طرفه ست، این برکات بزرگی دارد.
استاد: بله جاده عشق یک طرفه ست و در آن هیچ شکی نیست و گریزی از آن نیست وقتی در آن افتادید باید بروید، اگر بیرون بزنید خسر الدنیا و الاخره می شوید.
صحبت از جمع: هفته گذشته شما به من توصیه ای کردید و فرمودید روابط رو در رو داشته باش، خیلی کمکم کرد، وقتی روابط رو در رو باشد وقتی چیزی بین ما بار سنگینی نباشد مطلبی نمی ماند که بخواهم برای فرد دیگری بازگو کنم. در مورد غیبت ریشه ای در درونم بررسی کردم متأسفانه حبی در میان است وگرنه آدمی غیبت نمی کرد،
استاد : ببینید دوست من . یک نکته ای در اینجا خیلی مهم است . علت این همه درگیری ما این است که یک روزی به شما گفتم برای خودتان چارچوب بنویسید . خانه ای که در و حریم ندارد ، هر کسی از آن عبور کند سر می کشد . حریم خانه های ما ، حریم خانه های وجود ما ، قانون هایی است که خداوند وضع کرده است . چقدر به شما التماس کردم که قرآن را سرسری نخوانید . از توی قرآن قانون زندگی برای خودتان استخراج کنید . و هیچ کدام شما گوش نکردید . شما به سخن فلان روانشناس خارجی بیشتر اهمیت دادید . بیشتر پایبند بودید تا آنچه که در قرآن برای ما آورده شده است . شما وقتیکه چارچوب قرآن را دارید ، این چارچوب شما را ملزم می کند به اینکه یک سری رفتارها با همسرت ، پدرت ، مادرت ، خواهر ، برادر ، خانواده همسر ، همکار ، همسایه ، دوست ، رهگذر داشته باشید . قرآن برای ما یک حد و قاب گذاشته است که هروقت خواستید بفهمید درست می روید یا غلط فوری در آن قاب قرار بگیرید . ببینید جا می شوید یا بیرون می زنید . اگر در قاب جا می شوید که خوب است پس کارت را حتماً انجام بده . اما اگر بیرون زدید ببینیدچرا ؟ کجایش اشکال داشته که بیرون زدید . من برای اینکه کار خودم را پیش ببرم روانشناسی اقتصادی داشته باشم ، روی مردم شناخت پیدا می کنم و از این روانشناسی برای خودم بهره می برم . خیلی عالی است . من محاسبه می کنم و می بینم در روابط فلان نفر خیلی بد پول بر می گرداند .جزو خصایصش است . من نمی توانم او را عوض کنم . اما مواظب می شوم در معامله با او جز نقدی کار دیگری نکنم. نتیجه ، من می خواهم با این آدم وارد یک معامله ای شوم . از شما می پرسم . شما به جای اینکه بگوئید خیلی بد است می گوئید معاملات نقدی اش حرف ندارد . یا من متوجه می شوم یا نه دیگر . اگر حرف شما را فهمیدم که هیچ . تا آخرش رفتم . اگرهم نفهمیدم بگذار با کله به دیوار بخورم .تا دفعه بد متوجه شوم .اما خودت را آلوده غیبت نکن . براساس آن حب و براساس آن به اصطلاح خودمان خیرخواهی . ابلیس برای اینکه ما را در خط خودش نگه دارد شگردهای مختلف دارد . یکی از آن شگردهایش این است .
مثلاً برادرم می آید و می گوید فلان کس این طور شد یا این طور شد و یا مراودات کاریش را همیشه برای من مطرح می کند . من نمی گویم آن آقایی که تو تعریفش را می کنی با اینکه می بینم ولی نمی گویم آن آقایی که تو درباره او صحبت می کنی یک آدم دغل باز دروغگو است . من این را نمی گویم چون من آن آقا را دیده ام . اما حتماً به او هشدار می دهم . اگر می خواهی کاری انجام بدهی کاملاً سندی انجام بده . هیچ چیز را بی سند نگذاری . هر مرحله که سند تنظیم شد پول بده . نشد ندهی . ببین من دارم راه یادش می هم ، اما به او نمی گویم طرف مقابل دغل باز و حقه باز است . اگر بتواند گوشت را می برد . اما اگر تو سفت بگیری کار تو را راه می اندازد . فقط هوشیار باش . من این را نمی گویم . فقط راه کار را یادش می دهم . چرا راه کار را یادش می دهم ، چون قرآن تاکید میکند در معاملاتتان شاهد بگیرید . معاملاتتان را مکتوب کنید حتی اگر می خواهید پول قرض دهید . وقتی قرض الحسنه می دهید می گوید این را بنویسید و دو شاهد داشته باشید . تاریخ بگذارید . تمام قوانین را قرآن داده است . چون من این را می دانم خیلی راحت است . این موارد را می گویم . به او نمی گویم طرف کلک است . یا حقه باز است . شما که من این موارد را به شما می گویم یا باید حرف من را قبول کنی که از من سوال کردی یا اگر قبول نمی کنی برو و با سر به دیوار بخور . برادرمن است . خواهر من است . نزدیک من است . فرقی نمی کند . در چنین جایگاه هایی اصلاً نسبت مطرح نیست . چرا مادرها همیشه خسرالدنیا و الاخرت هستند . چون پایبند مهرشان به اولادشان هستند . اولادشان هر کاری می کند یک جوری آن را ماسمالی می کنند . من از همه بدتر . فکر نکنید که خودم را عقب می کشم. من از همه بدتر هستم . تنها جایی که فکر می کنم خیلی زیر پایم سر است همین جاست . خیلی پایم را جمع می کنم ولی گاهی اوقات سر را می خورد. حق ، حق است و ناحق ، ناحق است . ناحق نزد اولاد تو ناحق است . من می گویم که ناحق است. نمی گویم که چون این اولاد من است حق است . نه . می گویم این ناحق است ،اما این اولاد من است نمی توانم زیر پایم بگذارم . ولش کنم . تمام شد . چارچوب هایتان را از قرآن در بیاورید تا بفهمید که کجا حق است و جا ناحق . شما این را بلد نیستید . این را بلد نیستید و مشکل شما در این است . و دقیقاً آن چیزی است که خدا اگر من را توفیق دهد قصدم بر این است که شروع کنم ولی خدا می داند که چقدر طول می کشد . چون کار کوچکی نیست . شناختن تمام روابط در قرآن . محدوده هایش . خیلی ، خیلی عظیم خواهد شد . آیا اصلاً عمر من کفاف می دهد که تمامش کنم . نمی دانم . ولی ببینید من به شما گفتم ولی شما به حرف من گوش نکردید . که هنوز درگیر آن هستید . دوست من ، در مراوده ی با مردم کاملاً صادق باش . کاملاً صادق باش واگر نصیحت می کنی اصلاً نیازی به غیبت نداشته باشد . بیشتر از آن جلو نرو . می فهمی چه می گویم ؟ گاهی اوقات ما جملاتی به کار می بریم که تاثیرش از هزاران زخم نیشتر بر آدم ها بدتر است . می خواهی بگویم کجا ؟ خیلی سخت است . من به دوستم بسیار محبت کردم . گذشت کردم . گذشت کردم . محبت کردم . محبت کردم . یک جایی کلافه شدم و بعد گفتم خودم تو را بزرگ کردم . خودمم هم سوزن می زنم و باد تو را می خوابانم . آیا موفق شدم ؟ تاثیرم خوب بود ؟ کار خوب انجام دادم ؟ توانستم چیزی را اصلاح کنم ؟ نه . خیلی مواظب باشید . شما حتی اجازه ندارید به یک آدم بیشتر از اندازه محبت کنی . حتی این را اجازه نداری . شما حتی اجازه ندارید به یک آدم بیشتر از اندازه محبت کنید . حتی این را اجازه ندارید . چقدر قدیمی ها قشنگ می گفتند . محبت زیادی فقر می آورد . فقر یعنی بدبختی . نداری . فقر می آرود . ما حتی در محبت کردن محدوده داریم . ولی کداممان این محدوده ها را می شناسیم ؟ هیچ کداممان . پس کدام ما خوشبخت هستیم . هیچ کداممان . کداممان راضی هستیم ؟ هیچ کداممان . اگر توانستی یک نفر را پیدا کنی که بگوید از روابطم با کلیه ی این آدم ها در این دنیا راضی هستم ، هیچ کس راضی نیست . یک علت هم بیشتر ندارد . چون رابطه هایشان را نمی شناسند .
صحبت از جمع : من فکر می کنم اولین جلسه هایی بود که در این جا شرکت کردم ، شما به من گفتید که سال ها پیش به بچه های اینجا گفته اید که چارچوب بنویسند . بعد گفتید که قبلاً بچه ها می نوشتند به شما می دادند و شما اصلاح می کردید . خلاصه قسمت من نشد . من می خواستم یکبار بنویسم ولی شما الان خودتان گفتید که نمی دانید . محدودیت ها را نمی دانید . خب من وقتی می خواستم برای هر موضوعی چارچوب بنویسم نمی دانستم که درست آن چیه؟شما می توانید نمونه دفتر چارچوب یکی از بچه ها را بدهید؟
استاد : ما نداریم همچین چیزی را . برای اینکه تو و دوست بغل دستی ات آیا یکی هستید ؟ چیزیکه برای تو اتفاق می افتد اگر عینش برای او اتفاق بیافتد ، نگرش تو با او فرق می کند . بگذار مثال بزنم در مزاج شناسی و طب سنتی . می گویند اگر شما در شکم فلان مشکل را داشتید این عرق را بخورید . همان دکتری که این را به من می گوید اگر فلان کس پیشش برود می گوید نخوری . برای تو سم است . چون مزاج من با ایشان فرق می کند . حق نداریم بخوریم . من یک فرصتی فورجه دادم . بیائید تک تک شما را جواب می دهم . چون من یک بزرگی دارم که خیلی مهربان است . خیلی دوست داشتنی است . شما بیایید من از شما می پرسم . خب به شما مشکلتان را می گویم . نیامدند .. دیگر تمام شد . آن موقع حتماً لازم نبود که تو قرآن را بشناسی . قبل از اینکه قرآن را بشناسی من محدوده ی تو را معین می کردم . تو در ارتباط با همسرت فقط می توانید در این حریم بالا و پایین بیایی . با مادر و پدرت ، پدر شوهر و مادرشوهرت ، برادر شوهر و ... . بچه های حسینیه ، تنها چیزی که این بچه ها را کنار هم نگه می دارد حب به امام زمان است . وگرنه همشون تا حالا تارومار شده بودند . چون دم به ساعت به سر و کول هم می پرند و همدیگر را یک پنجه می کشند . این با او دعوا دارد . او با این دعوا دارد . او از این دلخور است . این از او دلخور است . من چقدر دلخوری ها را صاف کنم . خسته شده ام . آنقدر دلخوری کنید تا هرجا که دلت می خواهد . من دیگر خسته شده ام . ولی این فورجه را خدا در اختیار این آدم ها گذاشت . خب از آن استفاده نکردند . چه کار کنم .
ادامه صحبت : خب الان چه کار کنند ؟ نادم هستند .
استاد : خب الان داریم می گوییم . ما الان دانه دانه برگشت کرده ایم و حریم ها را به شما می شناسانیم . ببینید چند جلسه است که راجع به غیبت صحبت می کنیم . چون غیبت مسئله بسیار بزرگی است . باور کنید که بمب اتم هم نمی تواند اینقدر مخرب باشد . و اگر تو کاری را که انجام می دهی نشناسی که این غیبت است ، خب این بمب اتم همیشه در دست تو است و در جامعه با آن حرکت می کنی . دارم سعی می کنم که غیبت را به شما بشناسانم . ببینید می گوید دوستم آمده و ما باهم رابطه ی خیلی خوب هم داشتیم و روز خوبی را هم گذرانده ایم . حالا بعد از یک هفته آمده و می گوید تو آنهایی که آمدند و آماده خدمت تو بودند این طور پشت سرت گفته اند . دوستمان جوابش را داد . گفت : من باشم می گویم حرف نزن . مگر اینکه طرف را بیاوری تا جلوی خودت بگوید . تمام شد . خلاص . محدوده می خواهی دیگر . محدوده ی غیبت و محدوده ی راستگویی همین است . تمام شد دروغ مصلحتی ندارد . غیبت مصلحتی نداریم . هیچ کدامشان را نداریم . شما محدوده می خواهید . حالا خداوند عالم گذاشته و ما به یک شکل دیگر داریم کار می کنیم . اگر انفرادی کار نمی کنیم داریم به صورت عمومی کار می کنیم . حیف عمری است که می گذرانید و عن قریب تمام خواهد شد . خیلی زود تمام می شود . قبل از اینکه آدم فکرش را بکند . حالا دانه دانه رو می شود . گلایه هایم را می کنم که فلان کار را چرا انجام نداده اید . عمر من تمام شد و رفت . خلاص شد . فرصت های من تمام شد .
صحبت از جمع : قرآن بسیار کمک حال ما در این وادی هست . اما من می خواهم تجربه ی خودم را خدمتتون عرض کنم . حالا شاید حافظه ی من خیلی کم است ولی اگر فرض بفرمائید من بخواهم روزی 5 یا 10 صفحه از قرآن را بخوانم ترجمه اش یادم نمی ماند . حالا می گویم شاید مشغله کاری ام زیاد است . توجیه می کنم . نمی دانم . ولی این رزق را به من نداده اند که من بتوانم که مثلاً روزی 7 صفحه قرآن را با تدبر و تعمق بخوانم و از آن استفاده بهینه را بعمل بیاورم . برای خودم یک کاری کرده ام ، مثلاً فرض بفرمائید بعد از نماز صبح دو یا سه آیه را می خوانم ولی سعی می کنم در طول روز با آن دو تا سه تا آیه ارتباطم را برقرار کنم و واقعاً درسم را می گیرم .
استاد: من اصلاً شکی در مورد این مسئله ندارم . قطعاً همین طور است .
صحبت از جمع: همه ی ما صادقانه یا فکر کنیم یا به زبان بیاوریم و یا در عمل خود جستجو کنیم خودمان را محاسبه کنیم واقعاً چه اتفاقی در ما می افتد . ما این همه در این کلاس شرکت می کنیم در ختم های قرآنی شرکت می کنیم این همه شما ذکر می دهید. من خودم تجربه ذکر را دارم اگر ذکر درستی باشد باز راجع به خودم می گویم حتی 5 صلوات خیلی کارها می کند خیلی اتفاقات با آن می افتد. ولی چرا این اتفاق نمی افتد .من که ذکر می گویم یک وقت هایی هم فکر می کنم ذکری که در من تغییری ایجاد نکند خوب واقعاً برای چه باید گفته شود. خوب من مدیون می شوم به این ذکر. یک اتفاقی باید در من بیفتد ولی این اتفاق طی سالها نیفتاده.
استاد: می دانید چه اتفاقی افتاده ما یک اشکال بزرگی که پیدا کردیم این است :به نسل امروز علی الخصوص به نسل خود دادیم بخور، مال تو، تو بهره ببر اما هیچ وقت به او نگفتیم این چیزی که تو خوردی روی تو چه تاثیری گذاشت؟اصلاً خوشمزه بود؟بعضی ها ادب می کنند می گویند خوشمزه است . خوشمزه بود یعنی چی ؟آن را تعریف کن. ما تمام چیزهایی را که انجام می دهیم چه خوب و چه بد به دنبال تاثیر آن نیستیم و چون دنبال تاثیر آن نیستیم وتوجه نمی کنیم فردا فراموش می کنیم.دوباره پس فردا همان را تکرار می کنیم حتی اگر بد باشدچون اصلاً نمی دانیم چه تاثیری گذاشت. چون نمی دانیم همان کار را دوباره تکرار می کنیم. اگر می خواهید بفهمید حالتان چه طوری است هرکاری را که انجام می دهید. یک هفته سختی به خود بدهید حرف می زنید دنبال حرف خود بروید. خوب من این را به فلانی گفتم . آن کسی که آن را شنید از اینجا بیرون رفت خود آن چه تاثیری گرفت بعد رفت روی چه کسانی اثر گذاشت اگر ما این کار را دائم باخودانجام دهیم در گفتگوهایمان آن وقت می بینیم که خیلی اشکالات را پیدا می کنیم.برای ما اصلاً مهم نیست می رویم پیتزا فروشی پیتزا می خوریم می گوییم چطور بود ؟ می گوید محشر بود. این محشر را برای من تعریف کن من هم می خواهم بروم و بخورم . یک چیزی بگو.بگو نان آن خوب بود، سس آن خوب بود، به من بگویند اگر بگویم محشر است دلیل دارم. می گویم نان آن تازه بود و خمیری که بکار برده بودند خوب پف کرده بود.جوش شیرین آن کم بود با اینکه پف خوبی داشت. مواد آن این طوری بود و دست آخر آشپزی که این را پخته بود دست آن خوب بود.آدمی بود مثل من که وقتی غذا را شروع می کرد با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می کند .شما این کار را انجام می دهید؟می روید و می آیید بیرون و می گویید محشر بود و این محشر را بالاخره مردم نمی فهمند یعنی چی ؟چون شما اصلاً تعریفی برای محشر ندارید.فقط حرف می زنید..یا می گوید مزخرف بود. چرا مزخرف بود؟گوشت آن مانده بود؟پخت آن ناقص بود؟ به خدا نمی فهمند چرا مزخرف بود.خیلی ساده جوان های الان مزه دهان خود را نمی فهمند. مزه حرف خود را هم نمی فهمند.مزه تفکرات خود را هم نمی فهمند. و چون نمی فهمند به انواع واقسام مخدرات پناه می برندکه شاید این ذایقه ها و این فهم ها را این جوری بالا ببرند.کی مقصر است؟خود شما.مردم بیرون این حرف ها را نمی شنوند. شما چندسال است که می شنوید؟ نمی خواهید حرکت کنید ؟
صحبت از جمع: ما اگر همین الان گوش کرده باشیم همه ی ما گفتیم قرآن را می خوانیم تاجایی که من قرآن را دیدم می گوید قرآن را تلاوت کنید ورتل القرآناً ترتیلا در بعضی جاها هم می گوید وقتی قرآن خوانده می شود وقتی دیگران می خوانند تو گوش کن یعنی گوش کردن با دقت که ببینی چه می گویند.معانی آن چیست.اگر دیگران می خوانند وتو نمی خوانی تمام حواس شما به آن باشد.ولی اگر خود شما دارید می خوانید ترتیلی بخوان. یعنی دقت بکن به یکی یکی کلمات پس نگوییم قرآن را خواندیم واثر دیدیم یا ندیدیم هروقت ترتیلی رفتیم و اثر ندیدیم بعد آنوقت اعتراض کنیم.
صحبت از جمع: یک حدیثی از امام رضا(ع) هست می فرمایند تغییرات به تدریج ایجاد می شود بعد آیه قرآن هم در این زمینه می گوید فذکر انما یعنی هرچه شما تذکر بدهید به سود است می گوید تا آنجایی که می توانید قرآن بخوانید چرا؟چون هر وقت که ما تکرار می کنیم این باعث می شود بیشتر به خودمان بیاییم و این نباید ناامید کند ما را. انشاءالله که اینجوری که یک از دوستان می گویند موثر باشد.
استاد: انشاءالله.به طور حتم همین است هرگز از تلاوت قرآن غافل نشوید و ناامید هم نشوید.چون حتی هر آنچه را که خداوند فرموده است شما وقتی می خوانید می گویید من که می دانم و من هم که رعایت می کنم خیلی عالی است الهی شکر.این می دانم و انجام می دهم برای شما تاکیدی می شود برای فردای شما. که فردا دوباره روی همین مسئله موکد بایستد خدایی نکرده از چنگ شما نپرد.بنابراین تلاوت قرآن همیشه ثمربخش است فقط یادمان باشد که باید بفهمیم قبل ازشروع و گفتن بسم الله الرحمن الرحیم بگویید خدایا می خواهم قرآن بخوانم تو فهم آیات را به من عطا کن. ببینید چه طوری به برای شما موثر واقع می شود. وبعد قرآن خود را بخوانید حالا ببینیم خداوند چی به ما عنایت می کند.

دیدگاه‌ها   

 
0 #1 هاشمی 1396-06-01 07:14
بسیار عالی بود ، تذکر ها بسیار به موقع بود ، ممنون از شما
نقل قول کردن
 

نوشتن دیدگاه