پرسش و پاسخ شماره چهل و دوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 551
بسم الله الرحمن الرحیم
صحبت از جمع : در آن لحظه وقتی که ما داریم درخواست می کنیم یک حالت خیلی خاصی بوجود می آید که می توانیم به هیچ چیزی فکر نکنیم .
دیگر این که وقتی آدم در آن لحظه زندگی می کند برایش خیلی خلاقیت بوجود می آید ؛ مثلاً من یک راهی را گم کردم حالا اگر قبلاً بود همان راهی را می رفتم که قبلاً در ذهنم بود از همان راه دوباره برمی گشتم ولی آن موقع همان لحظه تصمیم گرفتم که الان از اینجا می توانم بروم ، از این طرف هم می توانم بروم خیلی سریع تر راه را پیدا کردم از چه مسیری بروم . در همه لحظه ها می تواند به آدم کمک بکند . و این که باز هم همان که به ما فرمودید غذا را تفکیک شده بخورید ، این هم انگار یک جورهایی به آن کمک می کند ، یک جور خالص شدن و جدا شدن است .
استاد : و خیلی چیزهای دیگر هم در این سالها گفتم که همه شان به هم مرتبط است منتهی بچه های بازیگوشی بودید چکار کنم ؟ شاید من هم معلم بازی گوشی بودم اگر یک مقدار سختگیری می کردم اخم های خود را درهم می کردم ول می کردم یک دفعه قهر می کردم شاید خیلی چیزها درست می شد ولی چه کار کنم اهلش نیستم
ادامه صحبت از جمع : یک مورد دیگری هم می خواستم بگویم وقتی آدم احساس می کند در آن عالم قرار گرفته عالم کن انگار آنجا همه چیز هست اصلاً احتیاجی به درخواست چیزی نیست این نیستی ها فقط مال دنیا است البته این چیزی که میگویم هنوز برای خودم سخته ولی یک جوری حسش کردم آنجا همه چیز هست حتی احتیاجی به درخواست هم نیست فقط اگر هنوز نیست شاید به خاطر یک زمانی و حکمت هایی هست که هنوز وجود ندارد.
استاد: بسیار عالی است خوب است من گفتم همه چیز را تفکیک شده می خورم مثلاً جدا جدا می خورم سالاد می خورم حتماً تیکه های آن را جدا از هم می خورم و وقتی کاهو می خورم فقط کاهو می خورم مزه کاهو را می فهمم و خود کاهو را حس می کنم اما وقتی گوجه می خورم فقط گوجه می خورم اما وقتی گوجه و خیار و کاهو و کلم با هم می خورم چی می فهمم ؟نمی دانم نمی توانم بفهمم چی می فهمم ؟من باید یک چیزی را بفهمم دیگر مگه نه ؟شماها وقتی به این فضا وصل می شوید یعنی اگر بخواهید وصل شوید اگر بخواهید درخواست کنید مطمئناً در جایگاهی قرار می گیرید که آن جایگاه به شما اعلام می کند این هست این هست این هست..... خوب شما نیازمند کدام یکی از آنها هستی ؟تفکیک شده نشان می دهد شما در قران آیات بهشت را که می خوانید خیلی جالب است هیچ وقت خداوند در آیات خود نفرموده است در بهشت به درختی دست می اندازید و از آن میوه ای بر می گیرید که آن میوه انجیر و انگور و خربزه و هنداونه و خیار و گوجه همه با هم باشند . همچین چیزی نداریم می گوید شما دست دراز می کنید انگور می خواهید انگور بر می دارید زیتون می خواهی زیتون بر می داری یعنی خدا دارد به شما درس می دهد با این کلامش. من وقتی در فضای کن الهی قرار گرفتم وقتی شروع کردم نگاه کردن یک چیز مثل ریل و شیشه ها ی کوچک به تعداد زیاد داخل آن بود داشت می چرخید و می رفت عین ریل چمدان های هواپیمایی که دور می زند تا شما ساک خود را بردارید بعد هرکدام اینها یک چیزی بود من دلم شکسته است مرهم دل شکسته گی می خواهم ، آمد و برای اینکه مبادا من تشخیص ندهم یک برچسب هم روی آن بود مرهم دل شکستگی و اینها را می دانید کجا دیدم ؟یک جایی که هشتادو نود نفر ادم کنارم بود یوگا نکرده بودم همه را هم ساکت نکرده بودم چند سال پیش برای شما می گفتم که برای اتصالات در سطح عادی مغزمان 14 فرکانس دارد ولی وقتی می خواهیم همچنین اتصالی برقرار شود با عالمی خارج از عالم خودمان باید این فرکانس کم شود می آییم پایین به منطقه ی آلفا که می شود 7تا فرکانس. یک دوره هم آمدم درس آن را دادم گفتم از این پایین تر هم داریم بتا فکر می کنم 3تا فرکانس بود دیگر یادم نمی آید چون عدد به درد من نمی خورد من می خواستم وصل شوم می شدم من اینها را به آنها گفتم چه فایده به درد نخورد .من تمرکز ضعیف و شدید نمی شناسم من فقط یک چیز می شناسم می نشینم هیچ چیزی هم نمی کنم. اسفند و عود هم نمی سوزانم هیچ چیزی هم روشن نمی کنم اتاق را هم خالی نمی کنم هرکجا هستم وسط جشن عروسی و مهمانی وسط عزا .خیلی آرام می نشینم فقط اعضای بدنم را گره نمی کنم چه پاهایم چه دستهایم گره خوب نیست می نشینم شروع می کنم به صلوات فرستادن هیچ کار دیگر هم نمی کنم فقط صلوات می فرستم یا حمد می خوانم ارام آرام از این فضای خیلی سنگین گردآلود جدا می شوم خیلی ساده به همین سادگی .
صحبت از جمع : من از این کلاس چیزهایی فهمیدم یک سری تعهداتی که با خودم کردم که بعضی از چیزها را رعایت کنم یک سرویسی بود که ما شش ماه با هم بودیم واصلاً فکر هم نمی کردم که دو سرویس شویم انجام شد. باز یک مسئله خانوادگی بود که بعد از 24 سال من امروز آن را حل کردم .یا اینکه چند مورد دیگر به همین شکل منتها من با صلوات فرستادن و با تمرکز کردن به مسئله و از خدا هم همین را می خواستم و بعد به سرعت هم انجام شد من خودم باورم نمی شد خیلی موثر بود .
استاد: در دایره هستی غیرممکن ندارد.چرا که خداوند فرموده کن وقتی او گفته کن و همه چیز می شود تا بگوید بشو می شود.در کنار او من و شما که بهره از خداوند داریم می توانیم اگر خداوند گونه بیندیشیم و خداوند گونه عمل کنیم ما هم بگوییم بشو بشود.البته خیلی سخت است خداگونه فکر کردن . خداگونه فکر کردن یعنی چی ؟ببخش بدون اینکه انتظاری داشته باشی.خدا دمادم دارد می بخشد صدایش هم در نمی آید خداگونه فکر کردن یعنی هرچه می کنی فکر کن که وظیفه توست که باید انجام دهی همین.
صحبت از جمع :شاید یکی از مشکلات خیلی بزرگ من همین است یعنی اینکه خیلی از خدا انتظار دارم دلیل این توقع زیادم به خاطر این است که درک نمی کنم آن درکی که درک الهی است
استاد:دلیل دارد برای اینکه تو خداگونه نمی اندیشی . خیلی ساده از خواب که پا می شوی با نام خدا با پدر و مادر خود روبرو می شوی به پدر و مادر خود می گویی من سلام هستم . سلام وقتی یک نفری سلام است مگر می تواند یک چیز دیگری هم باشد. سلام سلام است، هویج هویج است شما هویج را می گیرید دست خود یک چیزی است هویج می تواند ، پرتقال باشد؟ سلام سلام است وقتی تو گفتی سلام دانستی که چی هستی ؟اگر ندانستی بیخود گفتی اگر دانستی و گفتی پس چرا اجابت نمی کنی ؟از سلام خود شروع کنید. سلام ساده . شما با نام خدا با مردم رو برو می شوید پس چرا با روش خدا با مردم حرکت نمی کنید ؟
ما گفتیم اگر نمی توانی آدم ها را در حیطه ی امن خودت قرار بدهی سلام نکن خوب اینکه خیلی بی ادبی است تو هم که نمی خواهی بی ادب باشی پس باید به حالش یک فکری بکنید جای سلام می توانی کلمه ای بنشانی ؟پس نمی توانی چیزی جای آن بگذاری و نمی خواهی بی ادب و بی تربیت باشی و سلام نکنی پس یک فکری به حال خود بکن.منطقه ی خود را تمیز کن و امن کن بعد به مردم بگو بفرمایید داخل .
صحبت از جمع :من در آن بحث سلام که فرمودید سلام نکنید وقتی ناراحت هستید مشکل دارم
استاد: خانم سلام بکن . سلام زهرماری نکن . به هر حال این را بدانید سلام شما باید خالص باشد اگر قلبت خلوص ندارد سلام شما چه معنی دارد شما وقتی سلامت به من می ارزد که با خلوص به من سلام می کنی . سلام ما اعلام آشنایی و دوستی ما است پیوند ما است تو که قلبت با من خلوص ندارد کدام پیوند؟
ادامه ی صحبت از جمع : حتی به بیگانه من که از خودم خبر دارم
استاد: بیگانه را شما سلام کن هزار دفعه چون بیگانه را که دلخور نیستی ازش عصبانی نیستی که ما راجع به کسی صحبت می کنیم که نسبت به آن کینه داریم بدخلق هستی او را دوست نداری و..... سلام می کند رد می شود بعد می گوید مرده شور ریختت را ببرند این به درد نمی خورد.
صحبت از جمع : علاج بی تفاوتی چیست ؟ این که به دیگران بی تفاوت باشیم مثلا من در قدیم تر ها نسبت به فقیران خیلی حساس بودم و از دیدنشان ناراحت می شدم ولی الان این گونه نیستم.
استاد : این که شما اسم آن را کمرنگ شدن اعتقادات می گذارید و این بی تفاوتی می آورد و این که منطقی رفتار می کنید این دو از هم جدا هستند . اولا اعتقادات را ببینید که بر چه مبنایی هست . اگر اعتقادات بر مبنای صحیح و آن چه که خداوند تعیین کرده باشد هیچ وقت رنگ نمی بازد . ممکن است کمی آرام شود ولی رنگ نمی بازد زیرا شما پایه ای را گرفتید و روی آن ایستادید . ممکن است در جایی توانتان کمتر باشد و کمتر انجام دهید و جایی توانتان بالاتر بود و بهتر انجام دهید . پس اول نگاه کن و ببین که آن پایه اعتقاد که فقیر می دیدید و به شدت ناراحت می شدید بر چه اساسی ناراحت می شدید ؟ آیا بر پایه اعتقاد به این که ما در جامعه موظفیم تا به دیگران کمک کنیم که هر کدام سهمی را برداشته باشیم که این هیچ وقت بی رنگ نمی شود و هیچ وقت بی تفاوت نمی شویم . ولی گاهی این ناراحتی بر ما عارض می شود که مثلا در عدل خداوند شک می کنیم یا در عدالت جامعه مان شک می کنیم و یا در مسائل پیرامونمان شک می کنیم و یا در نگاه مهربانانه مردم شک می کنیم که در تمام این ها هیچ کدام به شما ربطی ندارد . مردم مهربان هستند یا نیستند ؟ جامعه عدالت دارد یا ندارد ؟ شما خودت در جامعه صاحب عدالت هستی ؟ شما این را فعلا وکالتش را دارید . آیا شما در آن جامعه بشری صاحب عدالت هستی یا نه ؟ آیا در تمامی موارد عدالت را رعایت می کنید یا نمی کنید ؟ اگر شما در یک نقطه ای عدالت در جامعه را خودت فراهم نمی کنی مطمئن باش که خودت از دیدن بی عدالتی ناراحت می شوی . می گویی که من رعایت می کنم ولی باز هم ناراحت می شوم . به هر حال رنج آدم ها برای ما رنج است و من این را قبول دارم و من خودم هم دچار رنج می شوم . اما این رنج حاصل آن نگاه من است که خدایا من حرکتم را کردم . امروز زلزله آمد . زلزله را نه من درست کردم و نه رئیس مملکت و نه آمریکا . زلزله یک بلای طبیعی است . که باید در این زمین و در این منطقه به همین شکل اتفاق بیفتد . من به اندازه سهمم حرکت می کنم . اما وقت هایی که خیلی گرمم می شود بلافاصله یاد زلزله زدگان می افتم اما مفهوم آن این نیست که در مشیت خداوند داخل شوم . خدایا تو یک مسائلی را بر بندگانت مقرر کردی که من به هیچ عنوان حکمت آن را نمی دانم . اما تو بزرگی صبرش را بده و دوره اش را کوتاه کن . این ها را من می توانم تا از خداوند بخواهم و امکاناتی است که من می توانم از آن فضای کن الهی درخواست کنم و برای خودم بردارم و از همین جا برای آنها ارسال کنم . ولی نه بیشتر از این . چرا زلزله آمد ؟ چرا باید این مردم بیچاره روستایی باید زندگی شان زیرو رو شود ؟ چرا این زلزله کاخ ترامپ را به هم نریخت ؟ که کل این دنیا را بهم ریخته است . من اصلا حق این را ندارم . شما به سطح اعتقادیتان برگردید و در سطح اعتقادیتان باز نگری کنید . اگر بازنگری کنید یک چیزهایی و یک نقطه های ریزی که هرکدام یک آبله است را پیدا می کنید یک آبله که برای اعتقادات شماست که شیطان بدون آنکه شما بفهمید آن زیر برای شما پنهان کرده است . آن را بیرون بکش و نگاهش کن و اگر فشارش بدهید درناک است شاید آن قدر درد داشته باشد که ماهها برای آن گریه کنی . زیرا من آن را تجربه کردم . من چیزی را که خودم نچشیدم و تجربه نکردم به کسی نمی گویم . من ماهها تجربه اش کردم و پشیمان هم نیستم . زیرا با پوست و گوشتم فهمیدم و چون با پوست و گوشتم فهمیدم ترکش نمی کنم و اگر عالم و آدم زیرورو شودمن همین هستم من بنده خداوند هستم . تو کی هستی ؟ من بنده خدایم . من بنده ای هستم که حتی اگر عصبانی هم شوم از درجه بندگی بیرون نمی روم و پا را فراتر نمی گذارم و می گویم تو می دانی که من بنده ام و عصبانی شدم . تو بزرگی و ببخش . من بنده هستم و حتی زمانی که حسادتم گل می کند از یک مرزی تجاوز نمی کنم . چون بنده هستم دارای یک چارچوب هستم و یک اسکلتی دور من هست و به آن اسکلت ممکن است که بچسبم و زور هم بزنم ولی خارج نمی شوم . هر کجا که دچار اشکال می شوید برگردید به درون خودتان . جایی در سطح تفکرتان و در سطح اعتقاداتتان یا در نحوه برخوردتان با مسائل یک آبله دارید . آبله را پیدا کنید . سخت است و درد آور و خیلی چیزها را در آدم داغون و خرد می کند ولی چه اشکالی دارد ؟ هر ساختمانی که می خواهد به یک برج زیبا تبدیل شود اول باید خرد شود . و همه چیزش باید به پایین ریخته شود . حتی دیگر از آن مصالح قبلی هم استفاده نمی کنند و مصالح نو می آورند . ما از قوانین الهی مستثنی نیستیم . ما هم باید همان طور باشیم . برگرد و به سطح اعتقاداتت نگاه کن . ببین آن چیزی که تو را آزار می دهد اعتقادت است ؟ یا آن نگاه تیز و برنده است که همه را می برد . اینجا هم تو را برید . زیرا دیگر کسی نبود که ببرد و اجبارا خودت را بریدی . به این خوب نگاه کن و اگر خوب نگاه کنی پیدایش می کنی .
صحبت از جمع : زمانی که مطلبی را درخواست می کنیم بعد از آن دیگر باید آن را رها کرد .
استاد : مگر شما هستید که کننده کارید ؟ شما دربانی هستید که در را باز می کنید . شما درخواستت را یکبار بگو ولی اعظم بخواه . یعنی آن یکبار درخواستت از چشمانت و ابروانت و موهایت و پوستت و قلبت و کلیه هایت و همه جایت بیرون بزند . و بعد از یکبار درخواستت می توانید در آن فضا بنشینید و کیفش را ببرید . بعد از آن در مورد خودتان هم می توانید درخواست کنید هیچ ایرادی ندارد . زیرا ما سرلوحه خواسته داریم . همیشه در انتهای دعاهایتان سرلوحه دعایتان فرج امام زمان باشد . حالا اگر امام زمان آمد و خواهرم هنوز رو پا نبود این نباشد چون می خواهیم خواهرمم هم زمان ظهور سلامت باشد و سرباز امام زمان .
صحبت از جمع : چرا همیشه بی نظمی مربوط به مسلمانان است ؟
استاد : اگر شما نتوانید زندگی تان را به طور مرتب ویرایش کنید و خط و کلمه نامربوط آن را برندارید آن دیگر زندگی نیست . که الان زندگی ها واقعا زندگی نیست . نه سن و سال دارهایمان زندگی دارند و نه جوانهایمان . باید هرروز وقتی را بگذاریم و پرونده روزمان را زیرو رو کنیم . مانند نماز خواندن که هرروزسر ساعت انجام می دهیم . ما هنوز زنده ایم و هرچه در کارنامه مان نوشته شده باشد پاکن خداوند در دستمان است می توانیم پاک کنیم . اما زمان مردن دیگر پاکنی نیست .
تمریناتتان را همیشه انجام دهید . اگر یک هفته این تمرینات را انجام دهید و بعد سوالاتتان را هفته بعدش در اینجا مطرح کنید این همیشه برای شما نهادینه خواهد شد . ما می گوییم غر نزنید یعنی در طول یک هفته غر نزن . یا در ازای هر یک غر یک هزار تومانی در قلک بیاندازید . ببینید در طول یک روز چقدر ضرر مالی می دهید . آن وقت درک می کنید که ضرر اخروی آن چیست ؟ و ضرر دنیایی که مردم را پراکنده کردید چیست ؟ ببینید امروز چقدر ضرر کردم چون بسیار غر زدم . ولی چاره ای ندارم . شما باید این تمرین جزو برنامه زندگی تان شود مثل خوردن صبحانه و نهار و شام . گرچه خیلی از شما در خوردن این سه قلم هم شلخته هستید . و بدون صبحانه وارد کوچه و خیابان می شوید و هرچه جن رها است وارد ناف شما می شود . ولی واقعیت این است که باید این ها سرلوحه زندگی تان شود . غر نزدن . خوب گوش کردن به مردم . هنگامی که می خواهید به چیزی فکر کنید تنها به آن فکر کنید . اجازه ندهید آنچه که در شکم مادرتان شنیدید و به شما فرمان داده الان هم همان فرمان را به شما دهد . آیا دیدید نوزادانی را که به بعضی از افراد خانواده سر جنگ نشان می دهند ؟ مثلا وقتی مادر شوهر می آید و با بچه صحبت می کند او را چنگ می زند . آن بچه چه می فهمد . این تاثیر ناله و نفرین مادر به مادرشوهرش زمانی که باردار بوده است می باشد . دقت کنید ببینید چقدر سوزانده اید . و بعد می گویید مگر من چه کردم ؟ مگر رشوه خوردم یا ناموس کسی را دزدیدم ؟ تو بیشتر از این ها را کردی .چون کسی که ناموس می دزدد یکبار می دزدد یا مال کسی را می خورد یکبار می خورد . ولی من و شما صبح تا شب مال مردم را ده بار خوردیم . تمام تمریناتتان را مرتب کنید و آن را زیبا به کار برید و آن را همانند نفس کشیدن بدانید . آیا می توانید نفس نکشید ؟ نه نمی توانید . غر نزدن هم باید مانند آن باشد .
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا