پرسش و پاسخ شماره چهل و سوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 430
بسم الله الرحمن الرحیم
صحبت از جمع : آیا نیازی به تبریک گفتن و یادآوری روز تولد بزرگترها هست ؟
هر پیام تولد و تبریکی به سبب سالروز تولد یک آدمی ، پیام آور زیبایی است . شاید بعضی ها فکر کنند که خبر می دهد یکسال پیرتر شده است ولی من اعتقادم این است که خبر می دهد یکسال اگر فهمت رسیده باشد ، عاقل تر شدی ، به خدا نزدیک تر شدی . بیشتر ، حقایق کائنات را می توانی درک کنی . و این پیام خیلی قشنگی است که به آدم بگویند می فهمی ؟ می دانی و خبر داری ؟ یک سال رشد کردی و یکسال بزرگ تر شدی ، شکوفاتر شدی . به همین دلیل قبلاً فکر می کردم ، طرف مثلاً 80 سالش است یا 70 سالش است ، باز هم تولد می گیرند . آخه مسخره است برای بچه ها باید تولد گرفت . ولی امروز معتقد هستم که به صدساله ها هم باید تولد گرفت . اگر کسی به 120 سالگی رسید باید برایش تولد گرفت . زیرا به او اعلام می کنند که ببین ، چقدر خدا تو را در این دنیا می خواسته و یکسال دیگر به تو فرصت داده است که بتوانی یک چیزهایی برای خودت جمع کنی . یک چیزهایی که جمع کردی و به درد نمی خورد را دور بریزی و چیزهای خوب تری را برای خودت جایگزین کنی .
استاد : قبل از هر کاری می خواهم از شما بپرسم که از سه شنبه پیش تا این سه شنبه چه خبر ؟ چه کار کردید ؟ چی طی کردید ؟ چی حس کردید ؟ چی تغییر دادید ؟ چی خراب کردید .
مگر هفته پیش قول ندادید که در این هفته امتحان کنیم و برای خودمان تجربه کنیم . گوش دادن به حرف های مردم . منظور من فال گوش ایستادن نیست . آدم هایی که ما را محترم تصوّر می کنند و ما را برای خودشان مخاطب می گیرند ، پیش خدا اجر و قربی دارند . حتی اگر که جفنگ بگویند . شاید هم صحبت هایش خیلی با ارزش باشد . باید برای آن بهایی بدهید ، این بها پول نیست . این بها ، دقایقی این یک جفت گوش است که در اختیارشان بگذارند تا حرف بزنند ، صحبت کنند . پس از دیگران دریغ نکنیم ، به حرف هایشان گوش کنیم . و واقعاً آن موقع که می شنویم ، بشنویم . نه این که چیزهای دیگر را بشنویم . مثل نماز خواندنمان که با خدا حرف می زنیم ، اما عملاً همه قول و قرارهای هفته مان را به خاطر می آوریم . بعد هم می گوئیم چرا خدا جواب من را نمی دهد ؟ می گوید مگر تو با حرف زدی ؟ تو که به من چیزی نگفتی.
صحبت از جمع : حادثه زلزله که در تهران اتفاق افتاد ، یک شب قبل از یلدا بود . , فردایش که شب یلدا بود خیلی از خانواده ها دور هم جمع شدند . حالا با ترس و لرز و .... به هرحال خیلی ها دور هم جمع شدند . این یک واقعیت بود که خیلی ها فهمیدند که ممکن بود خیلی از خانواده ها دیگر فرصت جمع شدن دور هم را نداشته باشند و فردا شبش این فرصت را مجدداً خدا داد . حوادث روزگار هم لحظه ای است . ممکن است همان طور که قرآن می گوید در یک لحظه حاصل شود ، هیچ کسی هم خبر ندارد . این ها همان تلنگرهایی است که فرصت ها را غنیمت بشماریم . مخصوصاً یک شب قبل از شبی که اصولاً خانواده ها دور هم جمع می شوند و خود این فرصتی است که دور هم جمع شدنمان را ارزش قائل شویم . خدایی نکرده به هجویات و کارهایی که هیچ ارزشی ندارد دور هم جمع نشویم . فرصتی است تا دور هم جمع شویم تا متذکر هم شویم که یک حکیمی برای همه عالم هست . درست است که حوادث را می دانیم ، اما لمس کردن حوادث جزئی از دانستن آن است . حالا در این هفته به نظر من خیلی درس بزرگی بود برای ما که لحظه یمان را از دست ندهیم . همان طور که حادثه ممکن است اتفاق بیافتد و سریع باشد ، از این سریع تر مرگ است . اگر فردا روزی نباشد برای جبران خیلی از چیزها ، همه این ها تذکر است . حوادث آسمان و زمین بعضی از مواقع تذکر است برای اینکه ما متذکر شویم که چه خبر است . همان طور که می تواند یک لحظه حادثه شود ، مرگ ما هم می تواند لحظه ای باشد . می تواند به هرحال همان طور که بارها شما فرمودید دیر است ، ممکن است لحظه فرج هم باشد انشاءاله ، چون در روایت ها داریم که در لحظه حاصل می شود . خب اگر قبلش ما آمادگی این را نداشته باشیم ، اگر مقدمات لازمه را نچیده باشیم ، خیلی از حوادث ممکن است ما را به مسیری ببرد که دیگر آن موقع خیلی سخت است . من داشتم چند وقت پیش در آیات قرآن یک بحثی را دنبال می کردم ، دیدم که دو چیز را قرآن کریم بیان می کند . یکی بحث وسوسه و دیگری بحث اغوا است . آن چیزی که مخلَصین در امان هستند ، از اغوای شیطان است . وقتی می گویند أغویَنَّهُم ، وقتی می فرماید این ها را اغوا می کند ، می گوید اِلاّ المُخلَصین . اما وقتی وسوسه شیطان را مطرح می کند آن وقت نمی گوید مخلَصین در امان هستند . یعنی وسوسه برای همه هست . اغوا ، یعنی که بخواهد گولشان بزند ، در مورد مخلصین راه ندارد . برای این است که بر وجود ما همیشه وسوسه هست ، اغوا هم هست . هر دوی آنها ، چون ما معصوم نیستیم . ما باید خیلی تلاش کنیم که این وسوسه هایی که در زندگی های ما ایجاد می شود که بعد آن ما را به سمت اغوا می کشاند ، این ها را کم کم حواسمان باشد که زمانمان را استفاده کنیم برای این که از وسوسه های شیطان دور شویم . این هم هیچ راهی ندارد مگر همین آیاتی که شما فرمودید . قرآن مجید می گوید وقتی شیطان شما را وسوسه می کند ، این را فقط کسانی می توانند پناه ببرند که متقیّن هستند . فقط تقوا پیشه کنند . و همه این ها درس است برای ما در این هفته که حواسمان باشد که اگر می خواهیم در دنیا و آخرت به سعادتی برسیم ، از این حوادث و این چیزها به آیات قرآن پناه ببریم و بحث تقوا و پارسایی است . باشد که خداوند توفیق ورود به عالم متقیّن را عنایت بفرمایند .
استاد : انشاءاله . بله واقعیت آن هم همین است . یک مقدار دیگر از دوره مستی گذشته ایم و باید یک مقدار هوشیارتر بشویم .
صحبت از جمع : شما فرمودید که وقت بگذارید . فقط وقت نیست ، فقط شنیدن نیست من فکر می کنم تاوان های سنگین تری هم دارد . امروز دادگاه نهایی بود حالا شش ماه رفتم ، یک امروز نبودم این تهمت را می خورم که اصلاً با من نبودی .
استاد: راه درست را بروید ، راهی را بروید که خدا می پسندد . خدا نگفته است که به طور دائم بنشین و حرف هایی که ارزشمند نیست ، خیلی از جاها هم جنبه غیبت دارد ، را گوش کن و صدایت هم در نیاید . چرا ؟ چون مثلاً خواهرت یا مادرت یا پدرت است ، اصلاً دلیلی ندارد . ما می گوئیم خانه آخر هزار نفر با شما حرف می زنند شما حرف هایشان را گوش نمی دهید . یادتان هست که یک تمرینی دادیم که حرف ها را گوش نکنید . حرف گوش نکن ، می شود . همان اندازه که می گوییم حرف مردم را بشنوید و به آنها زمان دهید و به آنها گوش بدهید ، به همان اندازه هم می گوئیم نشنوید . پس برای چه این تمرین ها را گذاشته ایم . برای یک نفر مثل شما که داخل همچین تله ای گرفتار نشود . شما در تله هستید و تاوقتی خودت اراده نکنی از این تله بیرون نمی آیی راهی ندارد . البته تله دوست مان آشکار است . ولی ما در نمونه این تله ها دست و پا می زنیم بدون این که خبر داشته باشیم . خیلی از ما خبر نداریم که در تله هستیم . بارِ یک چیزهایی را بر می داریم که اصلاً به ما مربوط نیست .
سوال: دوستمان فرمودند شاید تاوان ذکر را می دهم ، مگر ذکر تاوان دارد ؟
استاد : نه . تاوان ذکر ، فهمیدن است . فهمیدن رنج می آورد . تاوان ذکر این می شود که شما می شنوی ، اختیار می کنی بشنوی ولی وقتی ذاکر هستی ، می شنوی و می دانی که کار اشتباهی می کنی . آن وقت است که دو چیز شما را می خورد . یکی آن کار غلطی که داری انجام می دهی و یکی هم آن آگاهی و فهم تو است . دارد درون تو را می خورد چون می دانی که اشتباه انجام می دهی . هیچ بهایی به شما داده نمی شود که هیچ ، شما را چوب هم خواهند زد . آن وقت می شود تاوان ؛ وگرنه ذکر تاوان ندارد ، تاوان ذکر آگاهی است .
سوال: این چله ای که داشتیم و الان داخل آن هستیم ، گاهی اوقات گفتن این ذکر بیش از اندازه سنگین است . گاهی اوقات به اندازه 2 دقیقه طول می کشد .
استاد : شما برگردید به داخل وجودتان و نگاه کنید ببنید ، اگر وجود شما ، ذکری که شما می کنید ، سوار می شود بر یک رونده در حال حرکت . این رونده می تواند لاک پشت باشد ، می تواند این رونده خرگوش باشد ، این رونده می تواند آب باشد . ببینید چقدر با هم فرق می کند . هرسه رونده است و هرسه هم می بَرد . چیزی را که شما انجام می دهید می برد . منتهی بسته به نوع نگاه شما در زندگی و عملکردتان ، این شما هستید که رونده را انتخاب می کنید . با ذکر خیلی کارها را نمی شود انجام داد ، از خیلی چیزها هم باید چشم پوشید . وقتی نمی خواهی انجام بدهی لاک پشت را به شما می دهند . وقتی درست حرکت می کنی مثل آب رونده است می خوانید آب می برد . اصلاً اولی به دومی ، دیگر دومی را تو نمی بینی چون برد ، با خودش برد . چیزی باقی نماند که شما سنگینی اش را حس کنی . همه چیز از ماست که برماست . یادتان باشد هیچ کسی به شما بد نمی کند . بد می کنند اما این بد را شما خریده اید ، چه در مورد جفت هایتان ، چه در مورد پدر و مادرهایتان ، چه در مورد خواهر و برادرهایتان ، چه در مورد خانواده هایتان ، فامیل ، اقوام ، همسایه و ..... . هیچ کسی به شما بد نمی کند . شما هستید که به خودتان بد می کنید .
سوال: راجع به تمرکز ساعت 10می خواستم بگویم که من حسی داشتم و این که فکر می کردم همیشه در یک فضایی هستم و فضا خیلی بزرگ است . ولی این دفعه احساس کردم این وجود من است که دائم دارد بزرگ می شود . بعد رسیدم به همان سؤال همیشگی که این وجود که دارد این قدر بزرگ می شود و خودش یک دنیا است آن زمین و آسمان و دریایش کجاست ؟
استاد : تو فعلاً بزرگ شدن خودت را ببین ، تحمل کن ، پذیرش کن تا بعد کوه و دریایت را نشان بدهند ، آن هم هست می توانی ببینی . ما عالم کبیر هستیم ، دنیا عالم صغیر است . و این یک مفهوم دارد از هر چیزی که در عالم کبیر هست در عالم صغیر هم هست منتها آن آگاهی باید به وجود بیاید که تو بتوانی آن را تشخیص بدهی ، نتوانی تشخیص بدهی فایده ای ندارد .
روزهای بسیار عجیبی است ، می خواهم از شماها بپرسم آیا تعهدات خود را نوشتید و آوردید ؟ هفته پیش خیلی غرغر کردم ، عصبانی بودم ولی واقعیت این است اگر نگویم هیچ وقت ، هیچ کسی از جای خود تکان نمی خورد . من یک کارگری داشتم که به خانه ما می آمد اولین بار یک دانه گلدان شیشه ای بزرگ من را شکست گران هم بود خیلی ناراحت شد گفتم هیچ اشکالی ندارد فدای سرت قضا و بلا بود رفت . یک ماه نکشید یکی دیگر ، دوماه نکشید یکی دیگر ، سه ماه نکشید یکی دیگر. دیدم نه این طوری نمی شود یک روز به او گفتم تو می دانی که چقدر به من صدمه زدی از ما پنج تا گلدان بلند شکاندی که هرکدام اینها را دونه ای هفتاد تومان خریده ام که مجموعاً می شود سیصد و پنجاه هزار تومان . و من فهمیدم که وقتی چیزی از بین می رود اگر آدم ها قیمت آن را ندانند ، بهای آن را ندانند دومی را هم می شکنند ، دهمی را هم می شکنند چون فکر می کنند که ارزان است حالا شکست هم شکست دوباره می خریم ، طوری نمی شود . تا چند ماه بعد یک ریز می گفت از حقوق من بر دار تا پول های اینها صاف شود ولی دیگرهیچ وقت در خانه من چیزی را نشکست . همه ما این طوری هستیم وقتی بهای چیزهایی که می گیریم و نمی دانیم ، به ما گفته نمی شود فکر می کنیم خیلی مفت است و چون خیلی مفت است حالا یک دفعه هم بی توجهی کردم رهایش کردم چه اشکالی دارد ؟ اگر در آن جلسات اخیر مرتباً راجع به این مسائل صحبت کردم به یک دلیل برای اینکه شما بدانید که آمد و رفت شما چه تاوان بزرگی خودتان می دهید و چه تاوان بزرگی اینجا من می دهم ؛ این به شما یک هشدار می دهد یک خبر می دهد که تا دیر نشده فرصت را از دست ندهید لازم دیدم یک مقدار شکایت کنم ، گله کنم ، غر بزنم و این شیوه را هم شما یاد بگیرید . همیشه در زندگی خود دهنده نباشید ، گاهی اوقات لازم است که مطالبه کنید و بخواهید . اما نه مطالبه ای از سر نفرت و خشم ؛ مطالبه کنید به این جهت که طرف مقابل شما محدوده حقوق خود را بشناسد اما او را خرد نکنید اگر نتوانسته حقوق خود را بشناسد و حقوق شما را رعایت کند ، ولی خوب است که این را بدانید . به همین دلیل از شما خواستم بیایید برای اولین بار و اولین حرکت یک طوری به همدیگر متعهد و شویم سر ساعت اینجا باشیم .