پرسش و پاسخ شماره هشتاد و نهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 204
بسم الله الرحمن الرحیم
استاد : در جلسه ی گذشته خدمت شما گفت و گو کردیم و گفتیم که بیایید با هم بگرییم ، با هم بخندیم ؛ یعنی در جامعه یک همبستگی و وابستگی بسیار عمیق بدون نیت توجه داشتن به هم خونی و الی آخر یا نسبتهای فامیلی با کل جامعه همبستگی داشته باشیم . من نمیدانم شما چقدر به این موضوع فکر کردید ، چقدر عملی کردید . اصلا در صدد عملی کردن آن بر آمدید یا نه ؟ من از شما میخواهم که حرف بزنید . حتی اگر بیایید و بگویید که من این گفت و گو را قبول ندارم ، از آن چه که در این یک هفته فکر کردید ، دیدید ، شنیدید ، تجربه کردید حتی اگر خیلی هم کوچک بوده است حرف بزنید.
صحبت از جمع : در مورد این مبحثی را که هفتهی گذشته صحبت کردید ، در خیلی مواقع از شادی اطرافیان دلم مملو از شادی می شود یا وقتی یک کسی را ناراحت میبینم از صمیم قلب ، از ته دل برای او ناراحت می شوم و احساس می کنم از غصه قلبم فشرده می شود ولی در ابراز آن معمولا ناموفق هستم . یعنی حالا نمی دانم به چه علتی هست ، همیشه هم فکر میکنم این شادی یا ناراحتی طرف مقابل توی دل من هست ، ولی نسبت به ابراز آن چیزی که در قلبم است ، خودم را ناتوان میبینم .
استاد : دوست عزیز این مسئله ، مسئلهی شما به تنهایی نیست . بلکه مسئلهی خیلی از آدمها است ، خیلی از انسان ها است . من آن هفته خدمت شما عرض کردم خودم در روبرو شدن به خصوص با غمها و نگرانیها و مشکلات مردم ، معمولا حتی آنهایی که گریه زاری میکنند ، من سعی میکنم آرام باشم چون همیشه فکر میکردم که آرامش من نشان خواهد داد که عمق فاجعهی شما آنقدر هم بالا نیست . پس بیخود خودتان را آزار ندهید . اما فی الواقع با تجربه ای که کسب کردم دیدم درست نیست . درون ما هر کدام صندوقچهای وجود دارد . صندوقچه ای مملو از احساسات . و دنیا جایگاهی است برای بروز همهی این احساسات .وقتی که با هم می گرییم ، در عمل یک صندوقچه را درش را باز کردیم در گفتگوی هفتهی قبل هم عرض کردم خدمت دوستان من خودم را مدیون همهی محبت ها میدانم . به رسم خدایی نکرده است گلایه نبود که چرا نبودید یا مثلا چرا اینجا نیامدید ، چرا با هم گریه نکردیم . درست است ، واقعا برای من سنگین بود ولی واقعیت آن این است که میخواستم که یک کاری بکنم صندوقچههای درون آدمها را باز کنیم . الان نمونهی حاضرش شما ، شما این صندوقچهای که با گفتگویی هم که ما کردیم و به طور حتم قبلا هم شما بارها به این مسئله فکر کردید . خب هیچ کس نمیفهمد من برای فلانی چقدر ناراحت شدم یا مثلا اگه شنیدم که طرف بچهدار شده است ، چقدر برای او خوشحال شدم . اما هیچکسی اینها را نمیداند . و دنبال آن شاید به این فکر میکردید که باید یک جوری به هر حال بروز کند . ما حالا آمدیم که محل بروز آن را باز کنیم . این قفلها را بگشایید ، این فوران احساسات را بیرون بدهیم . شما نگاه کنید بازی بچههای کوچک را . پر از استرس ، زد و خورد ، آدم کشی ، برد و باخت و الی آخر است . از کارتونها و بازیهای کودکانهی بچههای خودمان که الان پدر مادرهای جدید هستند و زمان بازی های خودمان . من ، شما . چقدر لطیف بود ، چقدر زیبا بود ، چقدر دل نشین بود . این نشان دهندهی این است که ، احساسات از دنیا رخت بر بسته است . شما نگاه نکنید که وقتی اربعین که میرسد جمعیت کثیری خود کشان میکنند و می آیند . اولا مگر چقدر ؟ ثانیا چند درصد جمعیت دنیا ؟ دنیا روندی دارد به سوی بیاحساسی . یعنی می خواهد احساس را از میان بردارد . چون اگر احساس برداشته بشود ، آدمی تبدیل به ماشین می شود و ماشین هر کاری را دست خواهد زد .میکشد ، خرد میکند ، داغون میکند ، پیش می رود و این خیلی بد است . باید احساس و عواطف به سمت دنیا برگردد. دنیا همان طور که از بی آبی رو به خشکسالی می رود ، من جمله کشور خودمان ، از شدت بیاحساسی یواش یواش تبدیل می شویم به ربات ، به ماشین . تمرین کنید. با قدری هیجان ، بروز دادن ، تمرین کنید . یک شبه هم نمیتوانید این صندوقچه را کامل باز کنید . طول خواهد کشید چون در طی سالها به دلیل این که اولادی بودید که پدر مادر را رسیدگی میکردید ، سرویس می دادید ، یاد گرفتید اینطوری باشید . برای اینکه اینطوری مقاومتر هستید . من دقیقا این حس را میفهمم . پس بنابراین فکر نکنید یک روز و دو روز و یک هفته مطلب حل می شود .
ادامه ی صحبت: درست میفرمایید مسئلهای که هست من کلا در یک سری همدردی هایی که با خودم شده ،خیلی مواقع احساس راحتی نداشتم . یعنی یا مثلا یک سری دلسوزی هایی که اصلا اون موقع به هیچ درد من نمی خورد و حال من را بدتر می کرد، یا راهکارهایی به من می دادند آن موقع اصلا من در آن وادی ها نبودم یعنی آن برخوردهایی که با من می شد تسکین دهنده نبوده است و به خاطر همین هم ترجیح می دادم مطرح نکنم و خودم حل می کنم به این دلیل برای دیگران هم از این دلسوزی ها نمی کنم .
استاد : همه ما فکر می کنیم که در این همدردی ها یا در این شعف های دسته جمعی مقصود این است که یک کاری کنیم . یعنی به طرف بگوئیم ، ای بابا ، مثلاً اگر که عزیز شما از دست رفته ، ببین عزیز فلانی هم رفت . ببین پیغمبر خدا هم رفت . من قبول دارم . من برای پیغمبر خدا هم گریه می کنم . من اصلاً گفتگویم برای این نیست که به مردم راهکار بدهیم . وقتی او گریه می کند ، یک گریه کن در مقابلش ببیند . وقتی او متاسف و غمگین است ، یک غمگین جلویش ببیند . اصلاً بحث من راهکار دادن نیست . همین قدر دیگران احساس کنند که با خوشی آنها خوشحال می شویم ، و با غم آنها غمگین .حالا من که خیلی جالب هستم دخترم می گوید :مامان خانم همیشه سایلنت است . یعنی بزرگترین خبرها را بدهی ، من از خوشحالی جیغ و داد نمی کنم . بدترین خبرها را هم بدهند از شدت غم جیغ و داد نمی کنم . ولی غلط است ، هم برای خودمان و هم برای بقیه . چه اشکال دارد . او گریه می کند من هم با او گریه کنم . او که می خندد و خوشحال می شود ، من هم با او خوشحال شوم . وقتی می خواهم با او خوشحال شوم ، یادم می رود که حسادت کنم . یادم می روم تاسف بخورم که چرا او دارد و من ندارم . ما می خواهیم در قلب ها را باز کنیم نه در راهکارها را . اصلاً لازم نیست به کسی بگوئیم که تو که عزیزت از دنیا رفته ، پاشو برو یک کلاس ورزشی . اصلاً دلیل ندارد . بالعکس مثلاً اگر زمانی هم آدم بخواهد کاری کند ، می گوید من حاضرم که با هم برویم . من دوستانی داشتم که در وقت تنگ و ناراحتی فقط در سکوت با آنها قدم زدم . هیچ وقت هیچ چیز نگفتم . اینجوری همدردی ام را ابراز کردم
صحبت از جمع : چندی پیش ، در یک گروهی که با دوستانمان داریم . یکی از دوستان یک کامنتی گذاشته بود از یک آقای روحانی خیلی موجه و ایشان گفته بود که زیارت عاشورا بخوانید برای رفع کرونا . برای رفتن این بلا و مصیبت از همه ی کره زمین و حتی خیلی تاکید داشتند و گفته بودند که آن قسمت هایی که حتی صدمرتبه لعنت بر یزید و صد مرتبه سلام بر امام حسین دارد، این ها را صدبار ادا کنید و در جمع های چند نفری بنشینید و صددرصد مطمئن باشید که این جواب می دهد. یکی دیگر از دوستان گفت که برای چی این اراجیف را در گروه می گذارید ؟ این حرف ها چی است ؟ این بدعت ها چی است که می گذارید ؟ مگرهمچین چیزی می شود ؟ مگر آن کشورهای توسعه یافته با این همه علم و پیشرفت شان ، مگر زیارت عاشورا خواندند که الان کم کم همه ی آنها سروسامان گرفتند و تقریباً به زندگی طبیعی و عادی شان برگشتند ولی متاسفانه ایران همچنان همان طور هست . به طور مثال مدارس هنوز باز نشده است . خیلی از جاها به حالت طبیعی بازنگشته است . مرتب تلویزیون اعلام می کند که در جمع نباشید . مهمانی ممنوع ، دورهمی ممنوع ، حتی واکسن هم زده باشید. این خیلی برای من جای تفکر گذاشت که واقعاً چرا و برای چی باید اینطور باشد ؟ که ما یک زیارت عاشورا به این سنگینی در برنامه ی روزانه مان قرار می دهیم ، مگر می شود همچین چیزی جواب ندهد ؟ اتفاقاً شب آن روزی که من در فکر فرو رفتم ، با خارج از کشور صحبت می کردم و آن کسی که با او صحبت می کردم از محیط زیست آنجا برای من تعریف می کرد . و می گفت که آنقدر در اینجا برای محیط زیست و برای مسائل زیست محیطی ، برای اکوسیستم ، جنگل و ... حرمت قائل هستندمثلاً فرض کنید مجبور هستند وسط جنگل یک راهی را بکشند ، صددرصد برای عبور حیواناتی که آنجا زندگی می کنند و یک راه دیگری را جایگزین می کنند . مثلاً پلی را می سازند که گوزن ها از روی این پل حرکت کنند که یک وقت خدایی نکرده مسیرشان آسیبی نبیند . یا کلی مثال های دیگر. من یادم هست که یک زمانی شما در مورد همین محیط زیست که صحبت می کردید ، واژه ای را به کار بردید که زمین از شدت این همه ظلم و جفایی که به آن شده دارد به ما تف می کند . من این را ربط می دهم که خود این کرونا می تواند یک جور جواب این جفایی باشد که ما به محیط زیستمان و زمین داریم . ولی آنها برای محیط زیستشان حرمت قائل هستند . حالا درست است شاید خیلی از آنها اصلاً نمی دانند زیارت عاشورا چی است . دعا چی است . ولی آنقدر حرمت قائل هستند و آنقدر تعهد دارند به آن محیط زیست شان که این باعث می شود که خیلی سریع جواب آن پژوهش هایشان ، آن دانشمندی که روی آن واکسن کار می کند ، دانشمندی که روی از بین رفتن کرونا کار می کند . جواب بگیرند . و انگار یک جورایی خدا ، به خاطر حرمتشان به زمین کمک می کند این مسیر را خیلی راحت تر جلو روند و به نتیجه هم برسند . ولی ما متاسفانه می نشینیم و فقط دعا می کنیم ، مثلاً به قول خودمان زیارت عاشورا می خوانیم بدون اینکه ذره ای تعهد کنارش باشد . مثلاً فرض کنید یک آقایی با ظاهر مذهبی و با چه ماشینی می آید و از جلوی شما رد می شود و ماسک صورتش را جلوی خود من از داخل ماشین پرت کرد در خیابان . و مثلاً این فرد را می بینید که دارد به مجلس عزا می رود. یعنی من فکر می کنم اگر در آن مملکت خارجی که این همه تعهد دارند و حرمت قائل می شوند ، حالا ما فقط محیط زیست آنها را اینجا می گوئیم ، خیلی چیزهای حاشیه ای هم هست . این آدم بیاید و زیارت عاشورا بخواند ، من واقعاً فکر می کنم می تواند دنیا را تکان دهد . یعنی یک جورایی بگوید که من در کنار این زیارت عاشورا تعهد زیست محیطی ام را هم دارم ، تعهد هم دارم که اکوسیستم را خراب نکنم ، محیط زیستم را داشته باشم و ... . ممنون میشوم اگر جواب دهید .
استاد : در گفتگوی شما دو تا مطلب هست . مطلب اول این است که شما معترض هستید که چرا زیارت عاشورا را برای یک همچین چیزی مطرح می کنند . یا اینکه نه معتقد هستید باید زیارت عاشورا را خواند ولی در کنارش تعهدات اجتماعی و اخلاقی را در جامعه اجرا کرد . اولاً اگر شما می بینید که کشورهای دیگر که به قول شما دارای سامانی شدند در مورد بحث کرونا یا پیشرفتی حاصل شده است ، این ها یک مقدار زیادی ناشی از این است که به قدر کفایت موارد واکسن هایشان را در اختیار داشتند . که ما نداشتیم . اگر ما هم مثل الان که داریم واکسن می زنیم می توانستیم داشته باشیم ، خواه ناخواه جواب بالاتری می توانستیم بگیریم . من وارد این بحث نمی شوم . برای اینکه اگر در این بحث بخواهیم گفتگو کنیم دو یا سه ساعتی وقت می خواهد و اطلاعات صددرصد صحیح . اما این را می دانم هیچ کجا دو تا جامعه را نمی شود با هم مقایسه کرد . چون بحث جغرافیایی شان با هم متفاوت است . بحث پیشینه ی تاریخی شان با هم متفاوت است . بحث مذاهبشان با هم متفاوت است . و بحث مردمانشان باهم متفاوت است . حتی از لحاظ ژنی آدم هایشان با هم فرق می کنند . من نمی دانم آن آقا کی بوده که با چنین اطمینانی این را مطرح کرده است . من اعتقاد دارم که می توان با دعا و راز و نیاز کارهای بسیار عظیمی را انجام داد . اما نه در هر شرایطی و نه برای هر کاری . وقتی بلایی نازل شده که مردمی این بلا را بکشند تا تنبیه شوند ، چرا زیارت عاشورا باید جواب دهد ؟آن آقا هم اگر با این قاطعیت گفته است باید یک مقداری به آن فکر کند اصلاً نمی شود روی آن حساب کرد در حالی که زیارت عاشورا یک مجموعهی عظیمی است از مسائل مختلف در هر جامعه در هر انقلاب و در هر دورهای از تاریخ و حتماً اگر کسی بتواند عظمتش را درک کند و بخواند پاسخ خواهد گرفت اما کجا؟ برای چی؟ برای چه کاری؟ کسی که مثلاً با قساوت قلب آدم کشته باید اعدام بشود باید کشته بشود نمی شود با زیارت عاشورا او را نجات داد مگر واقعا ًدر جریانی که گذرانده یک نقاط روشن و شفاف وجود داشته باشد که کسی ندیده بیاید و روشن شود. زیارت عاشورا جای خودش ،نظافت محیط زیست جای خودش، نظافت فردی انسانها جای خودش است مراقبتها جای خودش است زدن واکسنها جای خودش است شما هر کدام از این پارامترها را لنگ کنی در آن جامعه اشکال پیدا می شود ببینید چندتا در جامعهی ما لنگ است اگر در جامعهای مردم آن ماسک خود را در میاورند و از پنجره ماشین بیرون می اندازند این یعنی چی؟ این یعنی يک فاجعه، یعنی روی هیچ چیزی نمیتوانی شما بایستید و تکیه کنید بگویید تقصیر او است تقصیر این سیستم تقصیر آن سیستم است این فقط برمیگردد به افراد یک جامعه و عدم تعهد آنها .در ایران باشد همین است در ناف اروپا باشد همین است باز اگر میخواهم برگردم به این که راجع به ممالک دیگر صحبت کنم سخن به درازا میکشد .
صحبت از جمع :این داستانی که در مورد قرائت زیارت عاشورا دوستمان گفتند، مستند هست اتفاقی سالیان پیش در شهر سامرا افتاده بعد این را آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری که موسس حوزهی علمیه قم هست ایشان این اتفاقی را که افتاده بیان کرده اند که بیماری وبا آمده بوده در شهر سامرایعنی در کشور عراق بوده ایشان در سامرا تحصیل میکردند عدهی زیادی تلف میشدند شخصی خدمت آقای میرزا محمدتقی شیرازی میگويد آقا این وبا دارد همه را تلف میکند ایشان میگویند که اگر من حکمی بکنم آیا لازم هست انجام بشود یا نه ؟ظاهراً در آن مجلس همه علمای آن زمان بودند همه میگویند بله اگر شما حکمی بکنید لازم هست که انجام بشود. ایشان حکم میکند که به تمام شیعیان بگویید که ده روز زیارت عاشورا بخوانند و ثواب آن را هدیه کنند به روح شریف حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان تا از این بلا دور بشوید و این اتفاق میفتد و بعد افراد دیگر میبینند دیگر فوت در شیعیان وجود ندارد .میپرسند شما چکار کردید؟ و اینها میگویند که به ما گفته ی آقای شیرازی زیارت عاشورا خواندیم . که در آن زمان حتی افراد غیر از شیعه هم شروع میکنند به خواندن زیارت عاشورا و بالاخره این بلا از سرآنها میگذرد حالا چند تا نکته در این مسئله هست آقای شیرازی در آن زمان زعیم شیعه بوده و یک حکم برای اهالی آنجا در آن زمان خاص آمده و انجام دادند الان کسی به ما حکم نکرده یعنی با یک پشتوانهای به همهی شیعیان بگویند ده روز این کار را انجام بدهند ما هر کدام به صورت شخصی اگر که بیمار بشویم انقدر دست به دعا دست به دامن حضرت زهرا و امام حسین امیرالمومنین وقتی مریضی مان شدیدتر هم باشد که دیگر همه ی چهارده معصوم را قسم می دهیم که کمک مان کنند یعنی این دعا کردن را قبول داریم اما این که ما بگوییم دعایی بکنیم و قطعاً مستجاب است این یک حکمی بالاتر از ما میخواهد یعنی باید یک معصوم بگوید این کار را بکنید .حالا شاید در آن زمان در سامرا حکمی واقعاً آمده بود. از اول که بیماری کرونا در چین آمد این پیامهایی که زیارت عاشورا بخوانید که بیماری وارد ایران نشود و یا بعدش زیارت عاشورا بخوانید که مثلاً کنترل بشود آیا مردم ایران همه زیارت عاشورا خواندند؟ شیعیان همه نشستند گفتند خدایا ما را نجات بده؟ اضطراری که در آن زمان شیعیان سامرا داشتند دست شان از همه جا کوتاه بود ،اینجا نبود. ما اینجا بطری های الکل دستمان بود ماسک ها در کیفمان چیده بود و می گفتیم اینها دارد ما را حفظ می کند نه اضطرار در مردم ما به آن شکلی که در سامرا بوده، بود نه اینکه حکم بر ما شده بود یعنی هیچ فقیه یا مرجعی یا عارفی که حکمش برای همهی شیعیان نافذ باشد کسی برای ما حکم نکرد و اگر قرار باشد بیماری را همیشه خدا شفا بده به صورت مستقیم یا ائمه شفا بدهند اگر قرار بود که اعجاز انقدر وسیع باشد شما مطمئن باشید که الان کل منطقه میخواستند شیعه بشوند ولیکن خداوند عالم آزمایشی قرار داده است .ممکن است کسی هم شیعه ی خیلی خالصی هم باشد و دعا هم بکنند و شفا نگیرد برای اینکه مرگ که دیگر اتمام نیست مرگ اتمام این جهان و ورود به مرحلهی بعدی است حالا ما نمیتوانیم بگوییم خوب بود یا بد بود. یعنی اصلاً خیلی پیچیده است اگر حکمی باشد که همه یقین داشته باشند این از بزرگی است که آن اذن را داشته آنهایی که انجام میدهند نجات میدهد کما این که در زمان حضرت موسی(ع) زمانی که میخواست عذابی نازل بشود طبق نقل تورات خداوند به حضرت موسی امر می کند که بر اساس جمعیت هر چند همسایه یا هر خانواده بره ای یک ساله را ذبح کرده و از خون آن بر در خانه خود علامتی بگذارند و این نشانی باعث می شود که عذاب بر آنها نازل نگردد. ما این وسایلی را که خدا در این دنیا قرار داده باید استفاده بکنیم، این جدا از حکم است، یک زمانی من در خاطرات آقای نخودکی میخواندم، پسرش را از خواب بیدار میکند میگوید برو دزد در باغ است، یک تیر هوایی بالای پشت بام شلیک کن، پسر میرود و یک تیر هوایی شلیک میکند میبیند یکی فرار میکند، می آید میگوید که پدر شما که دزد را از پشت دیوار در اتاق دیدید، یک کاری میکردید فرار هم بکند، ایشان گفتند ما در خانه وسیله داریم و باید از این وسیله استفاده بکنیم، پس ما وسایلی داریم، مانند بهداشت آمپول دارو از اینها ما استفاده میکنیم دعا هم در کنارش میکنیم کسی به ما نوشته نداده حکم هم نداده اگر یکی از معصومین یا صاحب حکمی به ما حکمی داده بود و ما انجام میدادیم شما مطمئن باشید که عذاب برداشته میشد، اما به ما حکم ندادند و گفتند حالا دست و پا بزنید تقلا کنید تا ببینید بالاخره سرتان به سنگ میخورد یا نه؟
استاد: مثل همیشه بسیار دقیق و نکته سنج به مسئله نگاه کردید، من آن کلیپ را اصلاً ندیدم که بخواهم نظر بدهم ولی صاحب نفس میخواهد، مستقلاً راس کار و اجازه از حجت خدا، منتها نمی گوید من اجازه دارم، میگوید انجام میدهید؟ اگر انجام می دهید به شما بدهم، من اصلا در این ماجراها عددی به حساب نمی آیم ، بارهاگفتم به مردم ذکر ندهید پشتیبانی میخواهد و اگر نتوانید پشتیبانی کنید آبروی خودتان را بردید، خودتان را آزار دادید، سنگینی اش افتاده روی شما و و و الی آخر، بنابراین توجه کنید چه میشنوید؟ اصلاً به شما چه خوراکی را می دهند؟ این خوراکی را که دادند در این کلیپها یا در این مطلب میخواستند با شما چه کار بکنند؟ فعلاً یادمان باشد خرابکاری مان خیلی بیشتر از این حرفهاست و باید صبر کنیم تا خداوند خودش همه ی ما را نجات بدهد، اگر کرونا یک جایی سبک شده در آنجا آتشفشانش به هوا رفته، اگر کرونا یه جایی بلایش کم شده جنگلش آتش گرفته و و و.... بلا در کل کره زمین میچرخد به فکر این باشیم که چکار کنیم خداوند یک بار دیگر ما را قشنگ نگاه کند از سر فضلش.
نسبت به آن چیزایی که در فضاهایمان می گذاریم تعهد داشته باشیم و نسبت به آن چیزهایی که در فضاهایمان به آن توجه میکنیم خوراک ما را این فضاهای مجازی بر اساس انتخاب و تایید ما به ما میدهند، در گروه عطر سیب و خاک حبیب، یک کلیپ از آقای پناهیان گذاشته بودند، یک سلسله مراتب ایشان اعلام میکند، کشورهای خارجی روی واکسنها تردید دارند، ما داریم میزنیم، آنها میگویند ممکن است بکشد، آنها میگویند ن اینجور میکند آنطور می کند، یعنی یک سری فقط ایراد ایراد ایراد تا یک نقطهای، بعد کلیپ تمام میشود من مطمئنم که آن کلیپ ادامه داشته، چون گفتگو نشان میدهد ادامه دارد، ولی کسی که این کلیپ را گذاشته بود اصلا توجه نکرده بود، آخرش چی؟ تو میخواستی چی به من بدهی که من بفهمم؟ میخواستی به من بگویی رسانههای خارجی یک چنین چیزهایی وجود دارد و اینها را ما در تلویزیون نمی بینیم، خیلی چیزها هست که وجود دارد ما هم نمیبینیم، یا نگذارید یا یک چیزی را بگذارید که صفر تا صدش در آن باشد، ما مسخرهی دست به اصطلاح این انتخاب گران این کلیپها نباشیم.
سوال: من می خواهم راجع به عالم تصور سوال کنم، شما فرمودید که عالم تصور به عالم کن الهی وصل است من یک تجربهای میخواهم از خودم بگویم ببینم آیا این همین است ؟ شما فرمودید که آدم وقتی که به عالم تصور به همان عالم کن الهی وصل بشود حجاب برداشته می شود یا آن چیز بهتر برایش فهمیده میشود، خاطرم هست که شما چند سال پیش گفته بودید که موقعی که اذان پخش میشود گوش کنید سر سجاده هایتان بشینید و اذان گوش کنید ببینید چه میگوید بارها من این را برای خودم تکرار میکردم اذان که پخش می شد گوش میکردم ببینم که اصلا شما فرمودید یعنی چی؟ چی از ما خواستید خیلی روی این قضیه توجه گذاشتم یکبار که روی سجاده نشسته بودم فقط به اذان گوش میکردم دقت کردم ببینم اصلا اذان چیست یعنی خودم مدام بارها با خودم تکرار میکردم مگر اذان چی دارد اذان دارد شهادتین را میگوید به وحدانیت خداوند رسالت پیامبر ولایت، اینها را از ما میخواهد دیگر چیزی ندارد یکبار که سر سجاده نشستم بعد اذان گوش میکردم احساس کردم که وجودم تمام آگاهی شد شاید همان یک لحظه بود کاملا وجودم آگاه شد که اصلا شما چی از ما خواستید برای شما هم نوشتم دیدم که داریم اذان میگوییم بارها و بارها حداقل پنج مرتبه در روز داریم این را تکرار میکنیم ما به وحدانیت خداوند اقرار میکنیم رسالت پیامبر را اقرار میکنیم و هر بار به این مسئله گواهیم و شهادت میدهیم. در دادگاه زمینی چه موقع ما این شهادت را می دهیم؟ موقعی که ما به یک چیزی کاملا آگاهی داشته باشیم بعد دیدم که من دارم شهادتین میگویم ولی اصلا انجام نمیدهم من دارم به وحدانیت خدا اقرار میکنم ولی بت های زیادی در زندگی برای خودم درست کردم یا رسالت پیامبر را دارم اقرار میکنم ولی چیزهایی که پیامبر گفته است را اصلا توی زندگیم انجام نمی دهم مسئله همان لحظه برای من روشن شد. این همان لحظهای است که آدم وصل میشود و برایش این مسئله آگاه میشود؟
استاد: بله دقیقا همین است.
ادامه ی صحبت: یک سوال دیگر هم داشتم درمورد افرادی که می گویند تجربهی مرگ دارند و برمیگردند که اینها میگویند مثلا عوالم دیگر می روند فکر میکنم اینها راحتتر به این عالم کن الهی وصل میشوند چون از بالا نگاه میکنند بعد چون در عالم کن الهی همه چیز هست یعنی هر چه که باید باشد می بینند چون مثلا یک سری که تجربهی مرگ داشتند حتی لحظهی تولدشان یا حتی قبلتر قبل از ازدواج پدر و مادرشان را هم میدیدند اینها درواقع به آن عالم وصل شدند چون دارند از آن بالا میبینند پس از جسم در واقع خارج شدند اینطوری است؟
استاد: یکی از نکاتی که ما این همه تکرار میکنیم در لحظه زندگی کنید و آن جلسهای که راجع به ازل حال و ابد گفت و گو کردیم همین است کل دنیا یک لحظه است هضمش خیلی مشکل است من هم قبول دارم خودم هم اگر مدعی بشوم کاملا هضم کردم شاید ادعای غلطی است ولی خوب پیش رفتم و دیگر باور کردم میدانم که میشود کل دنیا در لحظه میگنجد والسلام نامه تمام کل دنیا در لحظه است وقتی در لحظه ست آن فردی که به قول شما رفته است و قبل از تولدش ازدواج پدر مادرش و... همهی اینها را دیده است؛ خیلی جالب بود یک فیلمی را تلویزیون نگاه میکردم یکی دو تا صحنه اش را دیدم فکر میکنم بوم و بانو باشد یک پرده هست که یک نقاش از صحنهی عاشورا کشیده است صحرای کربلا، همه چیز در یک پرده، همه چیز دنیا در لحظهی حال قابل رویت است چون در لحظه ی حال زمان وجود ندارد آن زمانی که ما را متصل میکند میگوییم یک سال پیش، شش ماه پیش، هفت ماه بعد، ده سال بعد، بعدش چه می شود؟ اگر خانه نخرم چه می شود؟ به آن فکر کنید ساده به آن نمیرسید اگر فکر کردید ساده به آن میرسید خیال باطل است.