منو

شنبه, 17 شهریور 1403 - Sat 09 07 2024

A+ A A-

محرمی دیگر را دیده و تجربه کنیم بخش یازدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

شب گذشته باز هم فرهنگ معاویه ی رومی را گفتیم هر شب این جمله را تکرار می کنم و یک چیزی راجع به آن می گویم غرض از این گفتار این است که شیعیان عزیز باید بدانند که بدون شناخت کامل راه به هیچ کجا نمی برند اگر فکر کردی این جا برای یک اداره ای شناسنامه ات را می بری از تو مشخصات می خواهد می گوید دین،می گویی اسلام،می گوید مذهب ، می گویی تشیع و قبول می کنند، آن دنیا قبول نمی کنند واقعا باید شیعه و واقعا مسلمان باشی که قبولت کنند وگرنه تو را رد می کنند.

گاهی اوقات این سوال پیش می آید ما باید حسین بن علی (ع)را بشناسیم کار ما به فرهنگ معاویه چه است ؟ ما را با او چه کار ؟ چه درسی برای ما دارد ؟ سوال به جایی است،شما را به نظاره و تفکر در قرآن دعوت می کنم. خداوند در سوره بقره می فرماید در زمین بازار سحر و جادو بالا گرفته بود دوتا فرشته به نام های هارت و ماروت عرض کردند که پرورگارا ما را به زمین بفرست تا باطل کردن جادوها را به انسان ها آموزش دهیم وقتی آنها به زمین آمدند برای اینکه آموزش بدهند اول باید به مردم می گفتند که سحر و جادو چی هست و اصلاً چطور انجام می شود ؟اگر این را نمی گفتند وقتی می خواستند باطل کردنش را بگویند مسخره بود .پس آمدند و گفتند سحر و جادو این است .روش باطل کردن آن هم این است در این راستا عده ای هدایت شدند سحرها را باطل می کردند عده ای هم با یادگیری سحرها به انجام سحر و جادو مشغول شدند این هم امتحانی بود .امروزه در جهانی که تکنولوژی مثلاً در اوج خودش است ، بیائید من به شما نشان می دهم آدم هایی که پول های خیلی کلان می گیرند و سحر و جادو می نویسند برای کشتن یک نفر ، برای اینکه زن و شوهر از هم جدا شوند ، مال آنها از بین برود و برای هزاران چیز دیگر... و از آنها بدتر ، احمق تر ، بی شعورتر و بی دین تر آنهایی هستند که می روند سراغ اینها و از آنها کمک می خواهند و می گویند خب دین شما ؟ می گوید من مسلمان هستم .دروغگو ، کجای تو مسلمان است . اسم مسلمانی را روی خودت نگذار که آبروی مسلمانان می رود این یک امتحان بود .
اگر بخواهیم بدانیم امام در آن روزگار چه کرده چرا این قدر جاودانه تا امروز باقی مانده است ،؟باید اول فضا و بستری که آن روزگار معاویه تدارک دیده بود را بشناسیم تا عظمت رفتار و عملکرد آقا امام حسین(ع) را بشناسیم و بتوانیم از این نحوه ی رفتار بهره ببریم .
دیده آن باشد که باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
باید دیده های ما شه شناس و نگاه ما شاه شناس باشد که در هر لباسی انسان های بزرگ را دیدیم بشناسیم شیعه برای این که بفهمد چرا شیعه است ، اصلاً چرا ما شیعه هستیم ؟ باید بفهمد که در این خانواده چه چیزی وجود دارد کدام خانواده ؟ اهل بیت پیامبر(ص) . اگر کسی بیاید و بگوید :
هرکس به کسی نازد ما هم به علی نازیم
اگر خدایی نکرده پشت این کلمه و جمله ی قشنگ ، یک شعور معنوی نباشد فقط یک احساس شعاری صرف باشد ، هیچ فایده ای ندارد .شیعه نیست،این جمله خیلی زیبا است اما آیا واقعاً قلب تو می فهمد که ما هم به علی نازیم یعنی چه ؟ آیا حس عالم معنا را در این خاندان پیدا و به قلب خودت جاری کردی ؟ که می خواهی به امام علی (ع) بنازی . دارایی ، یعنی آن چیزی که من دارم غیر از دانایی است ، مثلا لیوان دارایی است . اما شعور اینکه این لیوان را چگونه بسازیم یا این چیزی که درون آن است و درست کردند چطور درست کنند ، این را دانایی می گویند . دارایی غیر از دانایی است. مثلاً اگر شما شیعه نباشید اما قرآن بخوانید از آن بهره می برید و به دستورات آن آشنا می شوید اما قلبی که محل حکم خدا باشد یک چیز دیگر است می گوید مگر آن کسی که شیعه نباشد ، قلبش جای حکم خدا نیست ؟ نه نیست . یکی از چیزهایی که خدا دستور داده است چیست ؟ امامت ، غیر از این است ؟ اگر نباشد ، نیست . پس وقتی قلبی جای حکم خدا نیست ، یک چیز دیگر است . اعتقاد به قیامت سخت نیست همه ی ما زبان داریم و می گوئیم اعتقاد داریم. در سوره ی اعراف آیه ی 14 می خوانیم ، شیطان هم به خدا گفت تا قیامت به من فرصت بده وقتی سجده نکرد و خداوند می خواست توبیخش کند ، گفت به من تا قیامت فرصت بده می خواهم سر راه بنده هایت بنشینم این یعنی چه ؟ پس شیطان هم قیامت را می فهمد نه ؟ من و شما هم که قیامت را می فهمیم ولی فهمیدن قیامت دین داری نیست ، دین دانی است ، دین را می داند . اما دین دار نیست . اینکه بفهمیم قیامت هست ، کربلا به وجود نمی آید . احدی هم غیر از اهل بیت نمی تواند کربلا را درست کند پس باید حتماً امامت را بشناسیم باور داشته و پیرو باشیم .
امیرالمومنین(ع) می فرمایند اگر پرده ها کنار رود چیزی به یقین من اضافه نمی شود پرده ها ، پرده ی پنجره ها نیست پرده هایی است از عالم معنا بر روی حقایق . می فرمایند که اگر این پرده ها را بر دارند که جلوی چشم من و شما هست ، چیزی به یقین من اضافه نمی شود . ابن ابی الحدید معتزلی می گوید این حرف ها منحصر به علی(ع) است .منظور او از نام امیرالمومنین(ع) بردن فقط شخص امیرالمومنین(ع) نیست می گوئیم یعنی منحصر به مکتب امامان شیعه است ، این ها هیچ چیزی در عالم حجاب جلوی چشمانشان نیست. شیعه یک فرهنگ و مکتب است انسان از طریق این مکتب و اهل بیت می تواند به آن طرف دنیا قدم بگذارد آن طرف دنیا یعنی چه ؟ اگر شما توجه کنید ، بارها گفتم که همه چیز در دنیا دو بعد یا دو وجه دارد . شب ، روز . نفرت ، محبت . پس دنیا هم همچنین ، اگر کسی از طریق این مکتب و اهل بیت جلو رود می تواند آن سوی دنیا را هم ببیند. در آیه ی صریح قرآن آمده است مودت اهل بیت اجر رسالت پیغمبر(ص) است،زحمتی که پیغمبر(ص) در زمان پیامبریشان کشیدند اما در قرآن خدا نفرموده است احترام به اهل بیت مزد رسالت پیغمبر(ص) است ، چه چیزی نوشته است ؟ مودت . بگذارید یک مثال کوچک بزنم ، اگر من وارد جمع شما شوم و شما بخواهید به من احترام بگذارید جلوی پای من بلند می شوید دست شما هم درد نکند همیشه هم این کار را می کنید اما اگر بخواهید من را دوست داشته باشید چه ؟ اگر بخواهید من را دوست داشته باشید ، از یک سو من باید دوست داشتنی و قابلیت دوست داشته شدن را داشته باشم که اهل بیت دارد ، از سمت دیگر باید دل شما حرکت کند تا من را بپذیرد و به من وصل شود و این کار ساده ای نیست . پس اگر بخواهیم وارد میدان حقیقی دین اسلام بشویم باید از خودمان به در آئیم به اهل بیت وصل بشویم ، این اتصال و یگانگی با محبت ممکن است نه با احترام . داستان محبت خودش سر دیگری است می دانید چرا به مکتب اهل بیت دعوت می شویم ؟ دعوت می شویم اما مهمانی که نمی رویم ، این دعوت نامه برای ما زحمت بسیار دارد ، باید زحمت بکشیم سر بر آستان اهل بیت پیغمبر(ص) بسائیم و از خودمان بیرون بیائیم . من این چند روز اینقدر خدا را شکر کردم که خدایا به من توفیق دادی من ماه هاست برای این بیرون شدن از خود و منیت ها در این جلسات کار می کنم حالا بقیه گوش کردند عمل دادند پای خودشان، خوش به حالشان، نکردند باز هم خوش به حال خودشان بمانند همان سر جای اصلیشان، یادمان باشد اگر هنوز اسیر منیت هایمان هستیم راهی به خاندان پیغمبر(ص) نداریم ساعت ها سینه بزن خودکشی بکن راهی نیست، مگر در امام حسین(ع) منیت وجود داشت؟ در گفتگوهایش در مقابل دشمن نگاه کنید، آن هم دشمن بی دین ببینید چه گفتگوهایی می کند؟! مثال در مورد منیت:وقتی گفتگو می کند طرف راجع به نماز می گوید من می دانم نماز را اینطور می خوانند، شما را چه کسی مامور کرد؟ چه کسی یاد داد؟ شما فقط در این حد می توانی بگویی که اینگونه من آموختم خودم اینطور انجام می دهم اما نمی توانی به من حکم کنی وقتی پا به جفت می ایستی که هرچه من می گویم آن درست است منیت وجود دارد و ما بسیار اینکار را انجام می دهیم از سنین پایین،
 گفت که شیخی و سری رهرو و راهبری
(این من است ببینید دارد این را پف می کند آنکه پف نمی گیرد منیت ندارد می گوید:
شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم
گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم
(این با بال و پری همان منیت است گفت با این همه پر و بال که جلو آمدی من به تو پر و بال نمی دهم)
در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم
( هرچه داشتم ریختم بیرون گفتم ببین من ندارم دیگر تو باید به من بدهی)
گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی
شمع نیم جمع نیم دود پراکنده شدم
(مثل غبار شدم یعنی باید به یک نقطه ای برسی که هیچ منی در تو نباشد تا نور محبت خاندان عصمت و طهارت در جانت تجلی کند.
در شبهای گذشته عرض کردم در زیارت عاشورا در انتها می خوانیم « الَذینَ بَذلوا مُهَجَهُم دوُنَ الحُسَين عليه السّلاٰم » به کسانی که خونشان را کنار امام حسین (ع)ریختند حالا تصور کنید بعد از امام حسین(ع) امامان معصوم بعد از کربلا هم زیارت عاشورا می خواندند گریه می کردند، ببینید چه مقامی پیدا کردند و چند قرن گذشته است!! امامان معصوم خواندند که هیچ ، امام زمان هم هنوز دارد می خواند که هیچ،این همه آدم مسلمان مومن شیعه برای آنها بازهم می خوانند و گریه می کنند، کربلا و مکتب آن ما را آرام ارام به این حقیقت می رساند که امامی معصوم در عالم هست که در قرآن در وصفش فرموده «عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ كُلَّها» آن آدم کیست؟ فقط می تواند امام باشد‌ و آن، امام است، آیا واقعا ما در جاده محبت تمام و کمال خاندان پیامبر(ص) قرار داریم؟
ما چو کوران عصاها می زنیم (مثل من که عصا می زنم اما چشم دارم می بینم کجا می زنم)
لاجرم قندیل ها را بشکنیم
چون کوریم و نمی بینیم خیلی چیزها را داغان می کنیم . مکتب اهل بیت مقام دیگری است یادتان هست چندی پیش عرض کردم مقام ها را برای خودتان بشناسید ، بنویسید، تو خاله هستی خاله بودن یک مقام است ولی این خاله خانم با این تعبیر و تفسیر وقتی ارزش دارد که واقعا خاله باشد یعنی وظایف خاله بودن را انجام داده باشد و... اگر اینها را بنویسید و متوجه بشوید آن موقع است که مقام اهل بیت را یکی یکی در جای خودش می شناسی و یاد می گیری که اصلا مکتب اهل بیت یک مقام دیگری است ورای قصه هایی ست که می شنویم و در زندگی هایمان تجربه می کنیم، انسان وقتی وارد آن شد وارد مکتب محبت است آن وقت تازه متولد می شود تازه اول شور زندگیش است می خواهد ۱۵ سالش باشد می خواهد ۱۰۰ سالش باشد هیچ فرقی نمی کند.
مرده بُدم زنده شدم
گریه بُدم خنده شدم
چرا با چه چیزی این اتفاق افتاد؟ با می و مشروب؟ نه می محبت اهل بیت پیغمبر(ص) را زده بود. 
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
در شب عاشورا حضرت خیمه ها را به هم راه دادند یارانشان را جمع کردند خلوت از اغیار پیراسته و دور شد دیگر غیری بینشان نبود سپس گفتگوهایشان را انجام دادند و عمان سامانی از گنجینه اسرار سروده:
رهروی ما را هوای خانه نیست ( هر کس رهرو امام حسین(ع) است)
هرکه جست از سوختن پروانه نیست ( دروغ می گوید)
نیست دراین راه غیر از تیر و تیغ
گو میا هرکس ز جان دارد دریغ
می گوید آخر من چگونه از این همه سال با این همه منیت زندگی کرده بودم؟ حالا چطور بگذرم نیا زورت که نکردند، ولی اگر می خواهی با آنها بیایی راهت نمی دهند، حضرت فرمودند فردا چه چیزهایی در انتظار ماست پس بروید، اما هیچ کدام نرفتند آنهایی که باید می ماندند ، ماندند صحابه ظهر عاشورا مقابل امام ایستادند تا نمازشان تمام شد وقتی نماز را سلام دادند آنها یکی یکی جلوی امام افتادند از بس تیر خورده بودند، مولا سر یکی شان را که بر زانو گرفت آن جوان می دانید چه سوال کرد؟ گفت آقا آیا من به شما وفا کردم؟ این چه مکتبی ست که جلوی رهبرش ایستاده تا رهبرش کشته نشود نمازش را به پایان ببرد تازه خودش را هنوز بدهکار می بیند می پرسد که آیا من وفا کردم؟ واقعا دنبال چه بود؟ آمده بود خودش را به امامش ببازد حالا می خواهد ببیند که تمام و کمال خودش را باخت یا نه؟ عقل می گوید ۶ جهت حد است دیگر راه نیست، عشق می گوید راه هست رفته ایم ما بارها، در مقام عقل واقعا ۶ جهت معنی دارد جهت هفتمی ندارد، حالا شما بگویید محبت چند جهت دارد؟ جالب این جاست ، هیچ، اصلا محبت شما را از جهت ها خارج می کند، این جهت،آن جهت .یادتان است روزی به شما گفتم وقتی شما را نگاه می کنم می بینم خیلی دوستتان دارم، چرا؟ یکی بیشتر به من محبت کرده یکی کمتر، یکی پشت سرم حرف زده یکی اصلا نزده 1000 و یک چیز می دانم اما بر من اثر ندارد من دوست دارم همین، نگاه به مکتب محبت نگاه ورود به جامعیت است، یعنی کُل دوست می داری دیگر، از خداوند باید این محبت را خواست چرا؟ خداوند خودش گفته در سوره شورا آیه 23 " قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى " بگو من بر این مزدی از شما جز محبت نزدیکانم نمی خواهم به پیغمبر(ص) می گوید به اینها بگو، مگر من پیغمبرتان نیستم، مگر زحمت نکشیدم،مگر کار نکردم؟ من به شما چه گفتم؟ گفتم من از شما مزدم را می گیرم، اما طوری مزد می گیرم از شما که همان اندازه که به من و خادمان اینجا می رسد چند برابر به شماها برسد. درست است؟ به شما گفتم سوره ملک بخوانید. خداوند به پیغمبر (ص)می گوید که به اینها بگو من جز محبت و مودت اهل بیتم چیزی از شما بعنوان اجر نمی خواهم. بعد جالبترش کجاست؟ وقتی ما را دعوت می کند به محبت اهل بیت، ما بیشتر برنده هستیم. آنها که به محبت نیاز ندارند آنها غرق در محبت الهی هستند . ولی این آیه این حق را به ما می دهد ، که این دوست داشتن را طلب کنیم ، ولی اول بدانیم این دوست داشتن چیست؟ ما تحت اللفظی خیلی حرف ها را می زنیم ، اما فی الواقعه قلبا نمی شناسیم این یکی از آنها است.
حروف کربلا حروفی نیست که در کتابها نوشته شده باشد حروف کربلا، خود آدم ها و اعمالشان است. حروف کربلا، حرکات و گفتار و رفتار اصحاب امام است حالا یعنی چه؟ انسان وقتی نماز می خواند، چطور نماز می خواند؟ اول می ایستد، رکوع بعد سجده می رود. می بینید در نماز حرکات بالاتر از الفاظ معنی می دهد. تو می ایستی و می خوانی آن ایستادنت اولین حرف را می زند. وقتی به رکوع می روی قبل از اینکه "سبحان ربی العظیم و بحمده" را بگویی آن به رکوع رفتن حرف دوم را می زند و در سجده. ما هیچ وقت اینها را اینطور نگاه نکردیم .در غدیر خم در آن هوای گرم پیغمبر(ص) دستور داد جهاز شترها را روی هم بگذارند بعد دست امیرالمومنین(ع) گرفت همراه خودش برد بالا می گویند در روایات اینقدر این دوتا دست خودش و امیرالمومنین(ع) را بلند کرده بود که سفیدی زیر بغلشان دیده می شد. این کارها برای چه بود؟ پیغمبر(ص) یک رهبر بود نمی توانست بایستد و اعلام کند ای مردم این علی(ع) را می بینید این جانشین من است، ساده تر نبود؟ در آن هوای گرم؟ چرا می شد ولی در سیره پیغمبر(ص) فقط حرف نیست. یک سری حرکات با معنایی کنار این حرف ها دیده می شود. مثلا در حج در منا مسلمانان دستور دارند به سه تا ستون که سال های اول پهنای ستون ها زیاد بود، دیوار می روند به سه تا ستون سنگ می زنند می گویند چرامی زنید؟ می گوید این شیطان است. خب کسی که بیرون از این ماجراهاست می گوید عقل اینها کجا رفت است؟ اینها که شیطان نیستند فقط دیوارسنگی هستند، از صفا تا مروه را می گویند برو یک قسمتی آن وسط هست که با چراغ سبز معین کردند اینجا که رسیدی یعنی هروله هم بکن یعنی بدو و گریه بکن و برو. آن که در فرهنگ دین نیست ، می گوید این کارها چیست اینها نمی فهمند؟
یک دانشمندی به نام ایان باربور در کتاب علم و دین آورده اگر با مومنان نباشی هرگز بیرون از دایره ایمان ، هیچ چیزی از حیات ایمانی را نخواهی فهمید . باید درک کنی. حقایقی در هستی وجود دارد که وقتی به صورت لفظ و کلمه در می آید دیگر حقایق نیست می شود واقعیت. کلمات ظرف مناسبی برای ارائه آن حقایق نیست. حرکات ، رفتارها نشان می دهد شما بدون اینکه به سجده بروی بگو "سبحان ربی الاعلی و بحمده" آیا گفتن این ذکر بدون سجده به معنای واقعی انجام شدنی است، بدون اینکه به سجده بروی؟تا به سجده نروی واقعیت اعلی بودن پروردگار در قلبت جاری نمی شود. باید سرت را بگذاری روی خاک ، سنگ آن موقع می گویی تو خیلی بالایی، چون تو به خاک افتادی . باید به خاک بیافتی تا این بالا بودن را حس کنی.
روز عاشورا مولا سیدالشهدا یکسره به میدان رفتند از صبح ، هر بار یک شهیدی را آوردند به خیمه ها وقتی همه اصحاب و بنی هاشم کشته شدند حضرت تازه فریاد زدند : "هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی" آیا حضرت نمی دانست دیگر کسی زنده نمانده تا به کمکش بیاید پس چه می خواهد بگوید؟ ما چقدر " هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی" را به کار بردیم؟ حداقل در جلساتمان . من که در فضای بیرون شما نیستم اما هیچ وقت به این فکر نکردیم امام چه زمانی این را گفت وقتی که دیگر هیچ کس برایش نمانده بود پس چرا گفت؟ این از آن قصه هایی است که باید بروی بفهمی با گفتن حل نمی شود .
زبان امام زبان ارائه حقایقی است فوق کلمات، فقط در کربلا است که این حقایق ظهور پیدا می کند، راستی امام چه چیزی گفت؟ بروید فکر کنید. پیدایش کنید . اگر به واقع به کربلا ورود کنیم از حرکات و سکنات امام به سر الله می رسیم،سر خدا . در کلام اهل بیت (ع) هست در بصائر الدرجات آمده که فرمودند " امرنا سر فی سره" یعنی شما سر الله را بخواهید. این را بخواهید آنها هم به شما می دهند منتها باید بفهمید چه می خواهید بعد اعلام کنید که به ما بدهند.
از آیت الله مطهری نقل شده که در خدمت آقای هاشم حداد از شاگردان آیت الله قاضی طباطبایی رسیدم آقای حداد فرمود شیخ مرتضی چگونه نماز می خوانی؟ گفتم آقا روی معانی آن لفظ هایی که به کار می برم تمرکز می کنم من این جمله را از خیلی از دوستان شنیدم برای اینکه حواسم پرت نشود همین طور که می خوانم روی معانی هم تمرکز و حواسم را جمع می کنم آقا فرمودند پس کی نماز می خوانی ؟تو که معنا می خوانی، آقای مطهری می گوید وقتی از پیش ایشان بیرون رفتم فکر کردم ایشان راست می گویند پس من کی نماز می خوانم.؟من و شما کی نماز می خوانیم؟ اصلا چقدر تا حالا نماز خواندیم؟ آدم فکرش راکه می کند دیوانه می شود.
کربلا چشم آدم را به یک دنیای دیگری باز می کند انسان قدرت فهمیدن حق و باطل را بدست می آورد. کربلا حقیقتی شکست ناپذیر است .
کربلا شهر قصه های دور نیست
کربلا اتفاق روزگار قبل یا صدای سنج و طبل یا فقط حکایت تنور نیست
کربلا داستان روز و روزمره های ماست.
هر نظر به آب و آفتاب هر نظر به کوچه و گذر به در
هر نظر به پیرهن به خویشتن هر کجا که چشم واکنیم کربلاست.
ان شاءالله که درسی را که باز امروز پس دادم، بزرگ همه ما از من به عنوان گوینده و از شما به عنوان شنونده صدیق و شنوا پذیرش کرده باشند.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید