منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره صدم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 2103

بسم الله الرحمن الرحیم

صحبت از جمع : تمام مسایلی که تا به امروز برای ما گفتید چه از رنج ها و ترس ها و هشیاری آگاهانه و تسلیم و پذیرش تمام اینها را مانند یک تلنگری حس کردم که مانند کسی که می خواهی برای نماز صبح بیدار کنی تکانش می دهی تمام آنها مثل همان حالت است که گویی شما می خواهی ما را برای فجر صبح یا همان ظهور امام زمان بیدار کنید . بعد دیدم درعصر ظهور در واقع مراجعه به باطن زیاد می شود و امنیت کم است و سایه مرگ بالاسر آدم هااست . بعد دیدم کوه که بالا سر قوم موسی بود بالای سر ما و همه اقوام هم در عصر ما کرونا هست و برای پذیرش چیزی گویی آمده . بعد می گویند عالم ظهور عالمی است بین برزخ و دنیا و همه سایه مرگ را بالا سر خود احساس می کنند و جوری است که انگار دل ها باید متوجه خدا شود تا آن ظهور اتفاق بیفتد . من فکر کنم تمام این مسایلی که شما مطرح می کنید می خواهید ما را آماده کنید برای آن زمان و کسی که بیدار شود برای آن طلوع فجر که خوش به حالش و کسی که خودش را به خواب بزند یا بیدار نشود نمی تواند این مسایل را درک کند .
استاد : کاملا درست متوجه شدید . مقام شاهد بودن مقام کمی نیست مقام بسیار بزرگی است و برای آنکه کسی به آنجا برسد تلاش زیادی لازم دارد گاهی ما می گوییم تلاش و دوستان فکر می کنند پول زیادی باید خرج کنند ذکر زیاد بگویند نماز زیاد بخوانند همه اینها خوب است چرا ؟ چون همه اینها تعلقات دنیایی را کاهش می دهد اما واقعیت این است که باید درست نگاه کنیم . بله در این دو سال اخیر گفتگوهای ما تماما دور محوری می چرخد به اسم "خود که شما یاید با خودتان روبرو شوید . قبلا راجع به این مطلب گفتگو کردیم ولی دوستان اصلا توجه نمی کردند . من چقدر در حسینیه گفتم که عزیزان اگر در روزگار فعلی ما چیزی به دست شما می تواند عوض شود عوض کنید درست کنید حتی جانتان را بدهید ولی وقتی شما نمی توانید چیزی را عوض کنید این همه گفتگو نکنید و این همه در صندوق خانه ذهنتان قایم نکنید چون بدبینی بدبینی بدبینی فقط جن وسواس می آورد الان اکثر آدها با این دست و پایشان گیر است با آن کله می زنند . بله ما سعی کردیم شما را با خودتان روبرو کنیم وقتی این خود دوگانه از میان برخاست آن موقع تنها خود شاهد باقی می ماند و خود شاهد همه چیز را می فهمد و مشاهده می کند و درک می کند قطعا کلام شما درست بوده است .
صحبت از جمع: کتاب "تکه هایی از یک خود منسجم " در راستای صحبت های شما من را کمک کرد برداشتی که داشتم این بود که : این انسانهایی که روبروی من هستند در طول شبانه روز حالا به خاطر کار روزمره ای که من انجام می دهم یا پدر، مادر، برادر، خواهر، همسرو فرزند همچنین اشیاء و گیاهانی که در اطراف من هستند انگار یک جورهایی آیینه تمام نمایی هستند که می توانند شخصیت من را به سمت آن خود حقیقی سوق بدهد. یک مشاوری امروز به یکی از شاگردان کنکوری من حرفی زده بود که ترس را در وجود این دختر مستولی کرده بود و وقتی که من او را دیدم ترسش را شناختم و آن ترس را برای خودم هم انگارباور کردم و توانستم آن ترس را ازخودم دور کنم و دیدم که من هم می توانم این آدم باشم. یا وقتی مثلاً گیاهان وسط بلواراتوبان که رد می شدم را دیدم که واقعاً نظم و زیبایی آنها به من دیکته کرد که نظم می تواند قسمتی از پازل زندگی من باشد. اگر آن گیاه یا حتی در روابط انسانی که نگاه می کنم وقتی پازلها کنار هم قرار می گیرند خودشناسی خیلی قشنگی را به من می دهد و یاد حدیث معروف مولا علی (ع) افتادم که فرمودند: "مّعرِفة النّفس اّنفّعُ المّعارِف شناخت نفس بهترین شناخت ها است." و خیلی احساس خوبی داشتم یعنی احساس کردم که به یک خودشناسی خیلی جالبی رسیدم آن باعث احساس خوبی در من شد.
استاد: درست می گویید حال خوبی به آدم دست می دهد. این کلام شما معنی دیگرش این است ارتباط برقرار کردن با تمام عوامل اطراف، ما یکی از مشکلات بزرگمان این است که با حیوانات و گیاهان که اصلاً با جامدات که اصلاً هیچ ارتباطی نداریم فقط برای ما یک شیئی هستند که گاهی اوقات حتی مزاحم ما هستند یا اینکه نهایتاً کار ما راه می اندازند همین حتی از آنها برای اینکه کار ما را راه انداخته اند تشکر هم نمی کنیم چون فکر می کنیم لازم نیست تا چه رسد به آدمها. ما در این ارتباط با آدمها چون برقرار نمی شود حال خوبی نداریم شما این ارتباط را برقرار کردی و به همان دلیل هم حال خوبی پیدا کردی چون گاهی اوقات حال طرف را می فهمی و می بینی که او عیناً در خودت وجود دارد و بعد می فهمی شما نیستید که با خودت فکر کنی که من بد هستم چرا باید این حال را داشته باشم این در دیگران هم وجود دارد پس بیایید به هم کمک کنیم که با همدیگر حلش کنیم.
سوال : بحث اینکه از بالا همه چیز را نگاه کنیم در هفته پیش برای من روشنتر شد بطوری که الان هم که صحبت می کنم انگار خودم را از بالا می بینم. حالا نمی دانم توهم نباشد ولی چنین حسی را دارم. وقتی که از بالا نگاه می کنم بلافاصله در هر چالش درونی یا بیرونی که قرار می گیرم در تمام اتفاقات روزانه انگار بلافاصله آن هیجانات فروکش می کند حالا هر هیجانی که باشد چه شادی و چه غم چه ترس چه حسرت .بعد در آن لحظه قرار می گیرم این را سعی می کردم که مرتب داشته باشم یک چند باری در نمازم متوجه شدم وقتی که دارم نماز می خوانم احساس می کردم حالا نمی دانم توهم است یا نه احساس می کنم به آن روحی که از بالا دارم نگاهش می کنم به آن دارم می گویم، احساس می کنم که دارم با آن صحبت می کنم. می خواستم ببینم این توهم است یا نه؟ احساس می کنم همه جا هست یعنی آن چیزی که از بالا نگاه می کند به همه جا محیط است بعد احساس می کنم همان است که با او در نماز صحبت می کنم. ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید.
استاد: ببینید این یک واقعیت است خدایی در درون ماست و این دروغ نیست، یک حقیقتی است که وجود دارد. اینکه شما در نماز احساس می کنید که با کسی بیرون از خودت صحبت نمی کنی خیلی ارزنده است چون فی الواقع هم همینطور است ما با کسی بیرون از خودمان حرف نمی زنیم ما آنچه که گفتگو می کنیم مثل یک گفتگوی درونی با خودمان است منتها این خود درونی منظورمان آن یکی لایه نفس مان نیست بلکه این خود همان خودی است که تحت عنوان نفخه الهی در درون ما است و ما آنچه که می گوییم با او می گوییم برای همین هم انسان هیچوقت تنها نیست. انسان وقتی احساس تنهایی می کند یعنی خدا را نشناخته، انسان هیچوقت تنها نیست در هیچ شرایطی می خواهد دورش ازدحام آدم باشد می خواهد دورش هیچکس نباشد تک و تنها باشد ولی عملاً تنها نیست چون خدایی در درون دارد ما که می گوییم درون چون خداوند فرموده در قلب مؤمن می گنجم ما می گوییم درون و اگر نه خداست که بر ما محیط است، خداست که ایجاد می کند که تحرک کنیم، خداست که این امکان را برای ما فراهم میکند با قدرت لایزالش که بسیاری از افعال اتفاق بیفتد چه از درون جسم ما چه از بیرون جسم ما. خیلی خوب است ان شاالله شما بعنوان یک تخیل و توهم ماجرا را پیش نبرید بلکه در هنگام نماز خودتان را بسپارید به صاحب نماز یعنی آن کسی که دارید با او گفتگو می کنید تا هرچه بیشتر بر شما عیان شود.

نوشتن دیدگاه