با ندای قلبت زندگی کن بخش دوازدهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: با ندای قلبت زندگی کن
- بازدید: 286
بسم الله الرحمن الرحیم
به ابوسعید ابوالخیر گفتند: فلانی می تواند پرواز کند. می بینی چه شاهکاری است بال ندارد ولی می تواند پرواز کند گفت: این که مهم نیست مگس هم می پرد. گفتند: فلانی روی آب راه می رود این را چه می گویی؟ این دیگر شاهکار است. گفت: اهمیتی ندارد یک تکه چوب را هم بگذاری روی آب با آب می رود. گفتند: بالاخره از نظر تو شاهکار چیست؟ گفت: اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی به هیچ وجه به هیچکس "زخم زبان نزنی". آنجا اگر توانست زبانش را نگه دارد که جواب درشت دندان شکن حتی به حق به یکی ندهد شاهکار است حالا اگر به ناحق می گوید که خدا به دادش برسد.
گفت اینکه در بین مردم زندگی کنی ولی هیچوقت به کسی زخم زبان نزنی، "دروغ نگویی" می توانید دروغ نگویید؟ حتی مصلحتی؟"کلک نزنی" می گوید اصلاً بیزینس بی کلک نمی شود، آن دیگر بیزینس نیست مال حرام خوردن است. "دلی را نشکنی " می گوید چرا؟ یک جایی هم دل من را شکستند، خوشت آمد که دلت را شکستند که حالا یک دلی را هم تو می شکنی؟! " از اعتماد کسی سوء استفاده نکنی" این یکی من را آتش می زند آنقدر از اعتمادم سوء استفاده شده ولی اینجا در حضور شما و در چنین شبی به خدا قول می دهم که هرگز به جبرانش از اعتماد کسی سوء استفاده نکنم. " کسی را ازخودت ناراحت نکنی" می توانی؟ گفت اگر توانستی این کارها را نکنی این یک شاهکار است. اینها را یادداشت کنید ببینید شما می توانید شاهکار باشید؟ دیگر لازم نیست ورد بخوانی غیب بشوی، پشه هم که روی دستت می نشیند تا بیایی دستت را بلند کنی ، غیب شد تو هی دنبالش بگرد. اینها را یاد داشت کن ببین می توانی اینها را اجرا کنی آن وقت به تو می گوییم شاهکار،
این گفتگوی ابوسعید ابوالخیر دقیقا گفتگوی شخصی با امام معصوم بود.به امام معصوم عرض کرد: من ریاضتهای بسیار می کشم، شب ها شب زنده داری میکنم، روزها روزه داری می کنم، چه می کنم، چه می کنم امام فرمود برای چه؟ گفت تا به نقطه ی بندگی که خداوند بپسندد برسم، امام معصوم فرمودند: اما ما اهل بیت پیغمبر، فقط آنچه را خدا فرموده انجام بده انجام می دهیم، آنچه را که فرموده پرهیز کن دوری می کنیم. این ریاضت ماست، خیلی کلام بزرگی است می گویند دروغ نگو، می گوید :نمی شود یک جاهایی دروغ مصلحتی را باید گفت، مگر نمی خواهی بنده ی خاص باش؟ مگر نمی خواهی مثل امامت ریاضت بکشی؟ امام ریاضتش انجام دستورات خداوندی است، آنچه را که باید و آنچه را که نباید،در نظر می گیرد، حالا شما از امام بالا رفتی؟ یک بنده خدایی اولین بار که با من روبرو شد به من گفت : میدانی روزی با 5 تا بادام می توانی زندگی کنی؟ مدتها فکر کردم، بعد به خودم آمدم گفتم امیرالمومنین نان و خرما را می خورد، نان و نمک را میخورد، پیغمبر همین طور من از آنها بالاترم؟ حرفش را انداختم پشت گوش،
در سوره حجرات خیلی واضح و روشن خط و مرزهای اخلاقی را روشن کرده، صد البته در سوره های دیگر ، آیات بسیاری در قرآن داریم که خداوند خط مشی های اخلاقی را تعیین فرموده، خیلی سلیس، خیلی روان و خیلی واضح ، هر که بگوید من نمیدانستم، نمی فهمیدم، دروغ میگوید یا اصلا قرآن نمی خواند یا اگر هم می خواند فقط برای ثواب می خواند، مثل وزوز زنبور و چیزی نفهمیده است، من مورد دارم ، بارها بارها جلوی خودم گفته،در سوره حجرات خداوند فرموده هرکس غیبت کند به غیبت گوش کند انگار گوشت برادر مرده اش را خورده،ولی او گوشت من را خورد. حالا به نظر شما او قرآن می خوانده و قرآن می فهمیده ؟ اونجوری قرآن نخوانید.
یک جایی این متن را خواندم:میدانید که بسیاری از انسانها در دنیا به گونه ای زندگی میکنند که همیشه خودشان را مورد بی احترامی از سوی دیگران مردمان می دانند، دیدید بعضیها چه مظلوم نما هستند، هیچ کس به من احترام نمی گذارد، هیچ کس قدر من را نمی داند همه با من بد رفتار میکنند، همه من را کوچک میدانند و الی آخر و خیلی هم در این زمینه زجر روحی میکشند، اما غافلند حالا کجا غافلند؟ رفتارآدمهای مقابل با شما ماحصل بی احترامی از سوی آنها نسبت به شما نیست، این ماحصل رفتار شماست نسبت به خودتان. شما نسبت به خودتان بی احترام هستید، ، نشنیدید می گویند حرمت امامزاده را متولی نگه می دارد، شما متولی خودتان هستید ، اگر این متولی به خودش احترام نگذارد ، می تواند انتظار داشته باشد بقیه احترام بگذارند احترام به خود این چیزهاست:
1-اگر فکر میکنی کاری اشتباه است انجام نده ، وقتی تو می فهمی که این کار اشتباه است، این حرف اشتباه است ،زدن این حرف اینجا جایز نیست، انجام دادن این کار خوب نیست، دست به مال بقیه زدن خوب نیست و هزار تا کار دیگر که دقیقا می دانی اشتباه است انجام نده آن وقت تو به خودت احترام گذاشتی.
2- در سخن گفتن همیشه دقیقا همان چیزی را بگو که منظورت است، ما منظورمان را آن پشت قایم می کنیم زبانمان یک چیزی دیگر می گوید و تو قلبمان یک چیزدیگر است می گوید اگر تو آدم محترمی هستی و به خودت می خواهی احترام بگذاری همیشه همان را بگو که منظورت است.
3- هیچ وقت طوری زندگی نکن که سعی کنی همه را از خودت راضی نگه داری ، هرگز نمی شود یکی "بد سخنی" را می پسندد، یکی "خوش سخنی" ،تو چطور می خواهی این ها را با هم یک جا جمع کنی که هر دو از تو راضی باشند می خواهی یک ناسزا به این بگویی یک " قربانت بروم" به او بگویی آن وقت به تو چه میگویند؟ هیچ وقت طوری زندگی نکن که سعی کنی همه را از خودت راضی نگه داری هرگز.
4- سعی کن هر روز یک چیز جدید یاد بگیری، کلام جدید، درس جدید، یادگیری مداوم را فراموش نکن هروقت یادگیری تمام شد فکر کردی همه چیز را یاد گرفتی وقت مردن است به سلامت خوش آمدی.
5- در گفتگو بادیگران هیچ وقت راجع به خودت بد حرف نزن بعضی ها دیدید می گویند منِ اینجوری اینجوری اینجوری، آخر توِ اینجوری اینجوری اینجوری چرا با من هم گفتگو می شوی؟ من اینجوری که تو می گویی نیستم ، راجع به خودتان کلام بد بکار نبرید، شما احترام دارید.
6- هیچوقت دست از تلاش برای رسیدن به رؤیاهایتان برندارید، رؤیای شما اگر رؤیای شماست قابل محقق شدن است و اگر شما تلاش کنید محقق خواهد شد به شرط اینکه رؤیای باطل نداشته باشید رؤیای کثیف نداشته باشید، رؤیای بدخواهانه نداشته باشید، رؤیایی برای اینکه زجری برای گروهی کسی یا هر چیز دیگری برای تخریب نداشته باشید، دست از رؤیاهایتان برندارید.
7- در زندگی سعی کن راحت بگویی "نه"، به شما می گوید امشب یک جا دور هم جمع می شویم، دوتا پیک مشروب بزنیم، ، دلش نمیخواهد برود دوست ندارد اما نمیتواند نه بگوید، راحت بگو "نه" من نمی آیم، از "نه" گفتن هراس نکنید، خیلی بهتر از بله ایست که به دنبالش وسواس، تردید، نگرانی، آشفتگی و بدبختی باشد.
8- مقابلش از "بله" گفتن هم نترس، خیلی راحت هر چیز درستی که ازتو می پرسند بگو "بله".
9- با خودت مهربان باش آخر تو خیلی خوبی خیلی دوست داشتنی هستی، چرا با خودت مهربان نیستی؟ گاهی اوقات خودت را مهمان کن به یک لیوان چای گرم، به یک بستنی، دیدن یک فیلم که آرامش به تو بدهد با خودت مهربان باش،
10 – اگر چیزی یا موردی را نمی توانی کنترل کنی بگذار به حال خودش بماند، این خیلی مهم است، ما همه ی عالم در چنگمان است که کنترلشان کنیم مبادا به خودشان صدمه بزنند، یک جایی می توانی کنترل کنی، بچه کوچک است یک کاری ممکن است بکند خودش را آسیب بزند می توانی کنترلش کنی، ولی یادمان باشد بچه ها بزرگ می شوند ما نمی توانیم کنترلشان کنیم، می توانیم راهنما باشیم ، می توانیم مشاور باشیم، اما یادت باشد کنترل کننده نیستی و این کار را نکن ، خب چکار کنم؟ بگذار به حال خودش،می گوید به خودش آسیب می زند، بگذار بزند، تو یادت رفته در آن سن بودی چندتا کار غلط کردی، هیچ چیزی نمی شود نهایتاً تو فقط برایش دعا کن،
خیلی موارد دیگر هم هست که جزء احترام به خود است. ازجمله گناه نکردن است . انسانی که از کوچکترین گناه و تخطی از دستور حق دوری می کند درحقیقت به خودش احترام گذاشته است . نه به کس دیگری تا سرزنش نشود . توبیخ نشنود . اگر وقتی گناه نمی کنید ، گناه را انتخاب نمی کنید به دلیل اینکه نباید گناه کرد ، دستور الهی است تو آدم خیلی محترمی هستی . اما گناه نمی کند میترسد که سرزنشش کنند. میترسد توبیخش کنند . بازهم بد نیست ولی دیگر آن ارزش را ندارد . من سالی که انقلاب شد خیلی جوان بودم. در تمام این سال ها در همین مملکت هم زندگی کردم . همین محدوده ی حجاب ظاهر را داشتم . همه ی دوستان و هم سن و سال های من در سال های اول انقلاب در خیابان یا در ادارات تذکرات نرم و درشت ، از این خانم هایی که مامور بودند گرفتند . اما من هرگز چنین برخوردی را نداشتم . چرا ؟ اولاً معتقد به حجاب بودم که حجاب دستور خدا است پس باید اجرا شود . و نمی خواستم مورد خشم خدا واقع شوم ثانیاً ، قانون را در شهری که زندگی می کردم محترم می شمردم تا به خودم احترام بگذارم . مورد عتاب و خطاب قرار نگیرم . البته این را بگویم که گفتگوی من تائیدی بر آنچه که در آن سال های اولیه انقلاب انجام می دادند نیست . من آن کار را تائید نمی کنم . ولی اگر فرد مقابلم از حدودش تجاوز و تخطی می کرد به خودش بی احترامی کرد دلیل نمی شود که من هم خودم را آسان بفروشم . احترام به خودم را لگدمال کنم .
و اما می خواهم بگویم که امشب به این روزهای گذشته ، آنچه که در روزمرگی تان انجام دادید ، حال و هوای محرمی تان ، عاشورایی تان که تا امروز داشتید یک نگاه خریدارانه بیاندازید . خواهش می کنم با خودتان روراست باشید . بدانید که یکی از جنبه های احترام به خود همانا روراست بودن با خودتان است . با خودتان روراست باشید . زیر ذره بین به همه ی رفتارها و اعمال و نیات و تفکرات و احوالات عاشورایی تان خوب نگاه کنید . چون کلام مهمی را می خواهم تقدیمتان کنم . خوش به حال کسانیکه زنجیر زدند اما کنار زنجیر زدنشان یک قل و زنجیر از پای یک گرفتاری باز کردند . خوش به حال کسانیکه سینه زدند ، همراه سینه زدنشان سینه ی پرسوز و آه یک انسان دردمند را التیام بخشیدند . خوش به حال آنهایی که خیلی اشک ریختند و در کنار اشک ریختنشان ، دستمالی دستشان و اشک محنت و سختی از چهره کسانی پاک کردند . خوش به حال آنهایی که سفره انداختند ، سفره نشین دعوت کردند اما از سفره کسی نان نبریدند . به حرام هم دست در سفره ی کسی نکردند و کسی را در این باب گرفتار نکردند . حالا می توانیم بگوئیم خوش به حال چنین کسانیکه اینگونه بودند و توانستند با افتخار فریاد بزنند ، یاحسین . وقتی تو اونجوری بودی و گفتی یاحسین قلب می لرزد ، تک تک سلول هایت می لرزد . این سلول های لرزیده ، این اعضا و جوارح لرزیده ، این قلب لرزیده تا سال بعد لرزان می ماند . دستش به هرچی که برود می لرزد . می گوید حالا اگر تا الان اینجوری نبودیم چی ؟ هنوز محرم باقی است . هنوز عزای اباعبداله باقی است . در روزهای باقی تکلیفت را با خودت روشن کن . چه کاره ای ؟ کی هستی ؟ و می خواهی چی باشی ؟ می خواهی چه کاره باشی ؟ محرم جهت انقلاب است و انقلاب از فرد آغاز می شود . بعد ، به جمع می رسد . در انقلاب عاشورا شرکت کنید و شما هم انقلابی شوید . در پناه خدای یکتا باشید . زیر سایه آقا امام زمان باشید . پرچم لااله الا الله به دستتان باشد . تابع قوانین خدا و احکام الهی باشید . با نثار صلواتی برای تعجیل در ظهور آقا امام زمان .