محرمی دیگر را دیده و تجربه کنیم بخش اول
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: محرمی دیگر را دیده و تجربه کنیم
- بازدید: 80
بسم الله الرحمن الرحیم
صدات برد دلم را به آسمان مهدی
خوش است از تو شنیدن دعا بخوان مهدی
فدای حنجره ی خسته ات شوم مولا
بخوان که با تو بخوانند حاجیان مهدی
کدام خیمه به دور تو حاجیان جمع اند
کجا دو دست گشودی بر آسمان مهدی
خوشا به حال دل اهل خیمه ای که تو را
چو جان خویش گرفتند در میان مهدی
رسد ز حنجره ی سنگ های مکه به عرش
صدای ناله ی یا صاحب الزمان مهدی
بیا که اشک بریزیم با تو در عرفات
به یاد جد غریبت ز دیدگان مهدی
تو ساکن عرفاتی و جد مظلومت
ز مکه سوی بیابان بود روان مهدی
نگاه ما همه مانده به اشک دیده ی تو
نگاه توست به دنبال کاروان مهدی
هنوز پرچم سرخ حسین می خواند
سرود سیدی الغوث الامان مهدی
هنوز نغمه ی قرآن رسد ز نیزه به گوش
هنوز زخم حسین است خونفشان مهدی
زلطف و رحمت و آقایی تو کم نشود
دهی به ما هم اگر روی خود نشان مهدی
در شب اول محرم قرار داریم همه پشت درب ورود به کربلا نشسته ایم به این امید که امسال ما را به آن چه که در کربلا گذشت فهیم کنند فهم ببخشند ان شاءالله . واقعه کربلا در طول تاریخ هر ساله بازخوانی شده است اما کمتر به کلمه تاریخ توجه شده است کلمه تاریخ یعنی تعیین و تحدید تحدید نه به عنوان زورگویی،تحدید به معنای حدگذاری، این تعیین وقت است، تاریخ یعنی تعیین وقت .می گوید سلسله ی قاجار این زمان شروع شد ، این زمان تمام شد که این تعیین وقت هم می تواند حضوری و هم حصولی باشد حصولی یعنی چی ؟ یعنی حاصل شود حالا باز توضیح خواهم داد حضوری یعنی چی ؟ یعنی همین جا که نشسته ای ببینی یاد از گذشته معمولاً با واسطه است یعنی گفتگو ، خواندن کتاب یا هر شکل دیگری که عاملی ما را با آن شکل گذشته مرتبط می کند .این نوع ارتباط با گذشته ، تعیین وقت و زمان و وقایع اش حصولی است وقتی من تعریف می کنم که من بچه بودم ، توی حیاط خانه مان دور باغچه ها می دویدم ، دور گل های لاله عباسی . شما از زبان من می شنوید این حاصل گفتگوی من برای شما است اما برای خودم می دانید چی است ؟ همان موقع که دارم حرف می زنم در دلم قند آب می کنند چون همان موقع باز هم دارم می دوم و بازی می کنم این می شود برای من حضوری برای شما می شود حصولی .
پس تاریخ می شود وقت یابی در زمان حال که یا به صورت حصولی و مفهومی است که الان گفتم مثلاً مثل جنگ های مغول . جنگ های مغول را مطالعه می کنیم کتاب می خوانیم فیلم می بینیم گزارش هایش را می خوانیم یعنی خبردار می شویم که در گذشته چه خبرهایی بوده و برای ایرانی ها چه اتفاقاتی افتاده است و بعد می گوئیم وای .. . اما فی الواقع ما کنار مردم آن زمان زندگی نمی کنیم داستانش را تعریف می کنیم اما به شکل دیگری این وقت یا تاریخ را درک می کنیم چگونه ؟ حالا عرض می کنم خودمان را در آن زمان و در آن واقعه حاضر می بینیم با آن زمان وبا آن واقعه زندگی می کنیم که صدالبته این حالت خیلی هم کم و نادر است برای هرکسی اتفاق نمی افتد ولی واقعاً باید بیافتد . این پیش درآمدی بود برای آن چیزی که می خواهم عرض کنم .
یاد حادثه کربلا در فرهنگ شیعه یا بهتر بگویم آن طور که شیعه با آن روبه رو می شود علم حضوری به تاریخ است یا به عبارت دقیق تر کربلا در فرهنگ شیعه اصلاً یک تاریخ حضوری است یعنی تو باید وقتی صحبت اش می شود در آن جا حضور پیدا کنی و شیعه هر وقت کربلا بیاید در آن صحنه و آن وقت حاضر می شود با آن زندگی می کند جوانی که این چنین به کربلا وصل می شود انحراف پیدا نمی کند چرا ؟ چون به حرکت امام حسین (ع)وصل می شود حرکتی که آقا در کربلا انجام داد و تا امروز امتداد دارد و تمام نشده است امیر المؤمنین (ع) به امام حسن (ع) در نامه مشهورشان اینطور نوشتند: طوری در اعمال و افکار گذشتگان نظر کردم که یکی از آن ها به حساب میآیم. امیر المؤمنین (ع)می گوید نه من، می گوید پسرم طوری به گذشته ها در افعال و اتفاقاتشان نظر کردم که انگار من یکی از آن هایم و گویا با اولین و آخرینشان زندگی کردم. شما واقعا با حضرت زینب (س)زندگی کردید؟ قول شرف میدهم اگر کربلا هم رفته باشید اگر به تل زینبیه هم رسیده باشید فقط یک بنای تاریخی دیدید ، خانم را حس کردید؟ روزها و شبهای قبلش، گشتشان دور چادرها و نگاه کردنش به بچه ها، باید با ایشان باشی، غرض از کلام این است که اگر تاریخ توان چنین حضوری را در صحنه های گذشته به ما ندهد هر چی باشد به درد نمی خورد چیزی نیست. چون نتوانست ما را از زمان فانی به زمان باقی ببرد. اما شکر و سپاس پروردگار که شیعه عموما به کربلا به چشم زمان باقی نگاه می کند. چطوری که در نگاه (ما این کلام را در قرآن هم داریم.) قرآن نگاه به حادثه های تاریخی همین حضور با برکت است سوره نمل آیه 69 خداوند فرموده :همین حالا بروید رو در روی خود هلاکت گناه کاران را به تماشا بنشینید. فقط خواندی که نابود شد ،هلاک شد، همین!! اگر تو آن هلاک را درک نکنی اگر تو در آن هلاک حضور پیدا نکنی هیچ وقت نمی ترسی که الان نمی ترسند ماشاءالله جامعه را می بینیم ، از چه می ترسند ؟ از هیچی. پس دیگر یاحسین مفتی نگویید میبرمتان یکجایی که نتوانید دیگر یا حسین هم بگویید. می خواهم این را بگویم اگر در نگاه به کربلا این حضور اتفاق نیفتد در واقعه کربلا هیچی نگفتیم. اگر چیزی هم گفته شده است آن اصلا کربلا نیست. اصلا عبرت آموزی و هدایتی برای انسان ندارد خداوند در قرآن قصص بسیاری دارد که سرگذشت پیشینیان است. اما جالب است قرآنی که این همه قصص دارد نمی گوید کتاب قصص،می گوید کتاب ذکر، چرا؟ چون داستانهای قرآن توان بردن انسان به محضر سنت الهی را دارد سنت الهی چیست؟ می گوید :آن قدر گفتم گوش نکردی ولی آن قدر برای تو راهنما فرستادم همه چیز را فهمیدی باز هم عناد کردی حالا وقت هلاکت است، حالا ببین. قصص قرآنی این توان را دارد ما را ببرد به محضر آن سنت الهی که خداوند در قرآن می فرماید و مشاهده کنید. من تازه میفهمم ،بچه ها خیلی به من میخندند. می گویند مامان امسال دوباره مختار پخش می شود من دقیقا نمی دانم مختار را چند دفعه دیدم. من الان میفهمم چرا این قدر داوطلبم برای دیدنش. همه امکانات را در خانه دارم ماهواره ندارم ولی امکانات برایم گذاشته اند که هر فیلمی در فیلمو یا هر شبکه ای بخواهم ببینیم بتوانم ببینم. اما من باز هم مختار می بینم آخر علت دارد این ماجرا من را می برد در آن فضا، من با آنها زندگی می کنم، من با آنها فقط قصه نمیشنوم، من الان میفهمم چرا مختار موفقیت صد درصد نداشت. چون باید در محضر امام می آموخت چگونه زندگی کردن و چگونه برخورد کردن را، شما باید آنچه را که میبینی یا میشنوی طوری باشد که در رابطه با آن صحنه به تفکر وادار بشوی. کربلا در درون این فرهنگ ظهور یافت. از بزرگ ترین عبرت های تاریخ شد شما بروید در کل دنیا پیدا بکنید تا هرکس هر روز به اندازه ی وسعش خودش را در آن ببیند و تماشا کند. شما کجای صحرای کربلا قرار دارید؟ یک بیننده از دور!! شیعه ای که یاد از کربلا را به صورت حضوری از دست داده است امروز هم نمی تواند درست زندگی کند که الان میبینیم چقدر زندگی ها خراب و افتضاح است امروز عقد می کنند عاشقانه ،فردا جدا میشوند فارقانه، بابا! زندگی کردن را در کجا و در محضر چه کسی آموختی؟ شیعه ای که یاد از کربلا را به صورت حضوری از دست می دهد امروز هم نمی تواند درست زندگی کند. همهی حوادث کربلا را به صورت قالب های مرده می بیند .گریه می کند برای حضرت علی اصغر(ع) تیر دو شعبه اینجوری به گلویش خورده است. گریه دارد بمیری هم جا دارد ولی قبل از مردن آن را بفهم. پدری که فرزندش را روی دست می برد بالا ، مگر نمی داند که ممکن است این شقی ها بزنند ولی می برد بالا برای چی ؟ برای این که من و تو امروز درک کنیم، صحنه ی دنیا، صحنه ی پوچی و بیخیالی نیست، چاره ای نیست چکار کنم همین است دیگر هیچ راه دیگری نیست می برمتان تا آنجایی که ببینید آدم ها چگونه زندگی کردند
در این نقطه است که نسبت انسان با خدا آن هم خدایی که در همه صحنه ها خودش را به انسان نشان داده در زندگی اش فراموش می شود چون قالب های کربلا برایش مرده است، یک داستان است یک قصه است، یک مقدار هم پیش رود افسانه می شود. تاریخ نویسان تلاش کردند با زبان علم حصولی کربلا را بنویسند اما در واقع روح کربلا را کشتند اما امام باقر (ع) با زیارت عاشورا کربلا را با نگاهی حضوری ترسیم فرمودند، از این طریق کربلا نه تنها جزء زندگی هر شیعه می شود که در می یابیم که کربلا قصه گذشته و تاریخ دیروز و امروز و فردا نیست، پس فرداهای ماست، فرداهایی که پیش روی ماست. زیباترین بخش ماجرای کربلا این است:
می دانید هر حرکتی در تاریخ نیاز به یک مفسر دارد، الان دیدید هزار ماشاءا... تلوزیون را که باز می کنید این حرف های آن را تفسیر می کند، آن حرف های این را تفسیر می کند، آدم هایی که همه شان هستند، ولی واقعیت تاریخ این است هر اتفاقی در آن افتاده است نیاز به یک مفسر دارد که شرح بدهد، چی بود چی شد و الی آخر که آن مفسر روح و حیات حضوری آن حادثه راتفسیر می کند. در کربلا مفسران اصلی این ماجرا امام معصوم هستند: امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع). از همین مجرا، کربلا نه تنها جزء زندگی هر شیعه ای می شود حتی مهم تر طرح کربلا یا انقلاب عاشورا طرح خواب کردن و حواله دادن انسان ها به حوادث گذشته نیست، امروز شمرها و یزیدهای بسیار زیادی بالای سر مردم هستند، پس چرا ما آنها را نمی شناسیم چون اصلا یزید اولیه و فضای یزید را نشناختیم. کربلا در طول قرن ها خواب ها را به بیداری رسانده است کربلا نه تنها قصه گذشته و تاریخ امروز و فردا نیست، بلکه تاریخ فرداهای ماست، آن هم پس فرداهایی که هنوز طلایه های حضوری اش برای نسل ما پیدا نشده است، همه در انتظار فرج او باید امروز در شکیبایی به سر ببریم. کربلا یک ریشه است که بشر امروز نباید از این ریشه فاصله بگیرد. شما چه قدر با این ریشه فاصله دارید؟ اگر بشر امروز از این ریشه کربلا فاصله بگیرد به طور حتم پژمرده می شود. ما الان پژمرده زیاد داریم نگاه کنید به هوای خنداندن و خندیدن و مثلا تفریح کردن چه فضاهایی بیخود و به درد نخور زحمت می کشند تهیه می کنند و برای آدم ها می فرستند که چی بشود؟ خنده ای که در پشتش دانایی نباشد دیگر خنده نیست.
اگر دقت کرده باشید خیلی زیباست زیارت عاشورا با سلام شروع می شود، چرا؟ مگر غیر از این است که انسان به کسی سلام می کند حاضر است؟ شما به چه کسی دارید سلام می کنید؟ به امامی که 14 قرن پیش سر از بدن او در این صحرا جدا شده است اما زنده است. نگاه حصولی به تاریخ چه در کربلا یا هر قسمت دیگر آن، نگاه به پوسته بی جان حوادث گذشته است، این نگاه نمی تواند از حادثه کربلا فریادی بر نفس اماره انسان امروز برآورد یا سنن پروردگار را در پیش روی انسان حاضر کند. با نگاه حصولی به کربلا دیگر کربلا نمی ماند، نگران نباشید نسل من و همسن و سال های من از دنیا بروند دیگر چیزی از کربلا نمی ماند چون نتوانستیم کربلا را زنده نگه داریم نتوانستیم کربلا را در معرض فهم و حضور جوانان مان نگه داریم به او نگو نماز بخوان، نمی خواند تا هستی از ترس تو که پول تو جیبی اش را قطع نکنی می خواند، نباشی نمی خواند، پس چه طوری نماز خوانش کنم؟ او را با امام حسین(ع) و جریان این تاریخ آشنا کن، جوان فهم و شعور دارد، با آنها با تهدید صحبت نکنید با مهربانی به آنها بگویید بیایید، این جا هیچکس شما را باید نمی کند بیایید عزیزانم بیایید بفهمید و انتخاب کنید، مگر در سوره بقره نمی گوید که در انتخاب دین هیچ اکراهی وجود ندارد؟ همان کار را بکنید. اگر کربلایی باقی نماند انسان امروز در بی توجهی و بی تفاوتی های خودش فرو می رود آن چه اتفاقی برای او می افتد؟ به ناچار هم دوش و هم سرنوشت یزید می شود، قصه یزید خیلی جالب است که در شب های بعد اگر عمرم باقی باشد و توفیقی باشد خواهم پرداخت، به جوان های امروزمان نگاه کنید خیلی هم فاصله ندارند. مردم برای زندگی و عبرت آموزی نیاز به یک حضورگرم و بسیار زنده دارند و دمادم در تاریخ ، یک بنده خدایی که الان دیگر ایران نیست و خارج از کشور است 24یا25 سال پیش به من می گفت که حاج خانم عاشورا ،هنگامه ی کربلا فکر می کنید تا حالا چند دفعه تکرار شده است؟ منم آن موقع کمی با تعجب نگاه کردم ، که یعنی چه ؟ این چه میگوید به ما؟ امروز می بینم به تعداد همه سال ها محرم که آمده ،کربلا دوباره شروع و دوباره تکرار شده است ،شما فکر می کنید که عزیزانی که در آن صحرا جان به جان آفرین تسلیم کردند و شهید شدند چند دفعه دیگر باید بار شهادت به دوش بگیرند که من و شما معنی شهادت را بفهمیم؟ چند دفعه دیگر؟ بگویید؟ انصاف هم خوب چیزی است. جدا شدن از این حضور برای انسان ها سخت خطرناک است برای تحقق چنین حضوری ، بودن در این حالت ،باید در لحظه لحظه تاریخ زندگی کرد، برای زندگی در تاریخ باید کنار کسانی بود که از لحاظ عصمت و علم با آن ها اتحاد روحی و قلبی داشته باشیم. کربلا این امکان را به انسان ها هدیه می کند. برو بالا هم شان امام، یک ذره پایین تر هم شان خانم حضرت زینب و حضرت رقیه، یک کمی بیا پایین تر هم شان یاران امام. بلاخره یکی مال تو باشد نمی شود؟ نمیشود تو مسلم ابن اوسج بعدی باشی؟ نمی شود؟ نمی شود یکی از دختران امام حسین(ع)در جلد امروزی باشید ؟ نمیشود؟ میشود ولی باید حضور داشته باشید تا این اتفاق برای شما اتفاق بیا فتد. به خودتان و اطرافیانتان نگاه کنید، در طول سال هایی که پشت سر گذاشته اید چقدر از ایام عمرتان را در مجالسی بودید که حکایت کربلا و انسان های بزرگی که در کربلا بودند را می گفتند. چقدر بودید؟ امروز برای آن هایی که این هم نوایی ، همراهی با عزیزان کربلا، عمقی تر و طولانی تر بوده است تاثیرش هم در زندگی ایشان ،گستره روحی و اعمال و رفتار و نحوه زندگی ایشان خیلی واضح تر دیده میشود. یک نگاه به اطرافتان بکنید. امسال تلاش بر این است که جور دیگری در کربلا حضور پیدا کنیم. همسفری امام بزرگوارمان خاندانشان ،دوستان بزرگوارشان را داشته باشیم. شاید فرصتی باشد برای رسیدن به این نقطه ای که عرض کردم. شاید سال دیگری نباشد مطمئنید سال دیگر هستید ؟مطمئن هستید که سال دیگر فرصت این که مجامع کربلا شناسی دایر بشود هست؟ چه کسی می داند؟ پس امروز را از دست ندهید. من وظیفه ام را به این شکل با شما ادامه خواهم داد تا ببرمتان به جایگاه یزید. یزید یک آدمی نبود که همین طور بنشیند وحیوانات را بدرد و بخورد .انسان معمولی بود ولی چه اتفاقی افتاد چه جوری شد که آن طور شد؟ بارها از شما خواهش کردم بروید و ائمه تان را در لابه لای کلماتشان ،گفتارشان ،عملکردشان ،مصاحبه ها و مناظره هایشان ، بروید بشناسید ،بخوانید و بشناسید. از گردن من دیگر ساقط شد ولی در گردن شما بسیار سنگین قرار گرفت. در این مدت چکار کردید؟ باور کنید . از امشب به بعد اگر خدا بخواهد ، من کارم را انجام می دهم اگر شماها هم نیایید برای خودم نگران نیستم اما اگر بخواهید و تشریف بیارید در خدمتتان هستم تا شما را می برم به یک فرهنگی در زمان معاویه از آن جا می برمتان به فرهنگ امروز که بتوانید حواسهایتان را جمع کنید .
صحبت از جمع:چرا مختار پیروز نشد؟
استاد:مختار پیروز نشد به یک دلیل حرکت هایی در دنیا ثمر بخش است که اهداف بلند و خدا پسندانه دارد مختارفقط برای انتقام از دشمنان امام حرکت کرد نه برای اشاعه فرهنگی که امام در کربلا پایه گذاری کرد کسی که قرار بود بماند آن فرهنگ بود اگر قرار بر انتقام بود انتقام در گودال قتلگاه به آن ملعون می گفت دست از این کارت بردار تا تو را شفاعت کنم این کلام یعنی چی؟ یک چیزی را نشان میدهد چون ببینید انتقام گرفتن فضای مسمومی را به وجود می آورد اگر پایش افتاد بگیر ولی نکش برای این که انتقام بگیرید بکش برای این که فرهنگ مسمومی را در جامعه جاری کردی.